#لیلة_الرغایب
بهجز وصال تو هيچ از خدا نخواستهايم
كه حاجتى نتوان خواست از خدا جز تو
#فروغى_بسطامى
🌼﷽🌼
#رباعی
#لَیـلَـةُ_الرَّغـایِب
#شب_جمعه
🌼࿐ྀུ༅༅🍃═══┅─
ای بنــــده بیا ، شب رغــائب شده است
وقت طلبِ بخشـــش تــائب شده است
ای کاش خبر رسد که اولین جمعـهٔ ماه
هنــگام ظهـــور یار غـــایب شده است
🌼࿐ྀུ༅༅🍃═══┅─
سرچشمهٔ شست و شوی دلها رجـب است
دل از برکات و رحمتـــش در عجـب است
فرموده رســـول ما ، رجب، مــاه خداست
لطف و کرمش بر همــه از این سبب است
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۱۱/۵
🌼﷽🌼
#رباعی
#لَیـلَـةُ_الرَّغـایِب
#شب_جمعه
🌼࿐ྀུ༅༅🍃═══┅─
مــن بنـــدهٔ درگـــاه تــوام یا الله
با روی سیــــاه آمـــده ام یا الله
امشب به امیدی به درت رو زده ام
تا با نظـــرت پــاک شـــوم یا الله
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۱۱/۶
❁﷽❁
#مناجات_باخدا
#لَیـلَةُ_الرَّغایب
#شب_جمعه
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
یارب !امشب بر درت، زار و پریشان آمدم
بنده ای شرمنده ام ، با چشم گریان آمدم
دست نفسم را گرفتم تا کشاندم سمت تو
خسته ازاین نفس سرسخت وگریزان آمدم
زخــم های کهنـه ای ، روح مــرا آزرده اند
دردمنـــدم بارالهــا ! ســــوی درمان آمدم
تشنــه کام چشمــهٔ فیض و کرامات تو ام
دعــوتم کـردی به درگـاه تو مهــمان آمدم
میزبان مهـــربان ، تو ، بندهٔ شرمنـده ، من
چشم دارم بر عطایت ، بر سرِ خوان آمدم
با ظهـــور مهـــدی زهــرا ، برآور حاجتـــم
بــر درت ، با آرزوی وصـــل جـــانان آمدم
─┅═✧❁࿇❁✧═┅─
رقیه سعیدی(کیمیا)
۱۴۰۱/۱۱/۶
🔹اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتِي وَسِعَتْ كُلَّ شَيْ ءٍ🔹
آنکه تقدیر مرا یک عمر پشت در نوشت..
نام من را بین مهمان های تو آخر نوشت
دیشب از بس گریه کردم صبح تحویلم گرفت
دعوت من را برای این دو چشم تر نوشت
جای نان میخواستم قدری تماشایش کنم
حیف باشد محضر صاحب کرم از زر نوشت
هرقدَر من معصیت کردم به روی من نزد
قصه ام را تا ابد در خانه ی دلبر نوشت
به من بی آبرو چه آبرویی داده است
من بدی کردم ولی او صورت دیگر نوشت
دست من را داد در دست علی مرتضی
بعد ازآن نام مرا در دفترش قنبر نوشت
یک علی گفتم تمام سیئاتم پاک شد
سرنوشتم را خداوند علی از سر نوشت
آخر خط بودم و زهرا به فریادم رسید
بعد ازآن بخت مرا از هرکسی بهتر نوشت
کل دارایی من این است.. عشقم به حسین!
بین ثروتمند ها اسم مرا مادر نوشت
چشم وا کردم که دیدم ناگهان درهیاتم..
دست زهرا در حسینیه مرا نوکر نوشت
از همانموقع چه کیفی میکنم من با حسین!
شرح آن را باید از امروز تا محشر نوشت
چندوقتی میشود دور از تو ماندم،وای من
فطرست را دست تقدیر عاقبت بی پر نوشت
ای فدای اسم شیرینت حسین جان کز ازل
حق به تقدیر گلویت کندی خنجر نوشت
نیزه ها روی تنت یکجور رفته کج شده
مزد هل من ناصرت را با سنان لشکر نوشت
شمر روی سینه ات مشغول ذبحت بود آه..
قاتلت را مقتل اما غصه معجر نوشت
سید پوریا هاشمی
#شب_جمعه
#لیله_الرغایب
#مناجات_با_خدا
#مناجاتـ_با_ـامامـ_حسین_علیه_السلام