eitaa logo
شعر،روضه،سرود،نوحه،زمینه،واحد،شور
3.9هزار دنبال‌کننده
403 عکس
82 ویدیو
715 فایل
این کانال فقط مخصوص سخنرانان ومداحان اهلبیت(ع)میباشدولاغیر. لینک کانال: https://eitaa.com/joinchat/241434681Cd30712864d نظرات،پیشنهادات و انتقادات خویش را درباره ی کانال با آیدی زیر مطرح بفرمایید. AHSy3762
مشاهده در ایتا
دانلود
  دوباره آمده ام رو سیاه یا الله اُمیدم است همه یک نگاه یا الله اگرچه غیرِ دو خط آه..دربساطم نیست ولی شدست دمم دائم آه یا الله به غیرِ خانه تو جز عذابخانه نبود، بِده مرا به حریمت پناه یا الله تو راه را به رویم باز کرده ای عمری خودِ منم که شدم سد ّراه یا الله گذشت عمر من و، غرقِ معصیت هستم به دست خود شده عمرم تباه یا الله گناه و نَفسِ بدِ من، برادرم بودند اگر فرو شده ام قعرِ چاه یا الله به هر که غیرِ تو، گر اعتماد کردم من سرم گذاشت به نحوی کلاه یا الله ببین که آمده ام از گناه توبه کنم پذیر توبه ام از هر گناه یا الله بخوانَمَت به کدام اسم دلربای، تو را کریم، غافر، اَحد، باراله، یا الله تو نامه ی عملم را سفید امضا کن اگر چه هست درونش سیاه یا الله تمام آبرویم نوکری و عشق علیست ببخشم از دمِ آن پادشاه یا الله هوای صحن نجف دارم و دلم تنگ است رسان مرا سحری بارگاه یا الله قرار هرشب من گریه بر حسین شدست، ..بر آن شهیدِ تهِ قتلگاه یا الله به قتلگاه تنش قطعه قطعه شد، ای وای چنانکه ریخت سرش یک سپاه یا الله سرش به نیزه و جسمش به روی خاک ولی رسید خواهرش از خیمه گاه یا الله رسید و خم شد و بوسه گرفت از رگهاش رسید و بر غم او شد گواه یا الله مجتبی دسترنج
             صدایت می زنم یا قاضی الحاجات..،پنهانی صدایت می زنم با حال اندوه و پشیمانی صدایت می زنم یا ایُّهاالرحمن..،نگاهی کن نگاهی کن به حال و روز من..،این نابسامانی اگرچه من نمک‌گیری نمک‌نشناس هستم..،باز نیاوردی به رویم،راه دادی‌ام به مهمانی به تو رو می زنم با کوله باری از گناهانم به تو رو می زنم ای مهربان،رو برنگردانی! بگو درددِل خود را به غیر از تو به که گویم تویی که دردهایم را نگفته نیز می دانی پر و بالم به چنگ نفس سرکش سخت زنجیر است قفس تنگ و نفس گیر است..،وای از مرغ زندانی دلم لم یزرعِ اندوه‌خیزی از گناهان است ندیده تا به این لحظه به خود،یک قطره بارانی نماز و روزه های ناقصم بوی ریا دارد به قرآن که خجالت دارد این طرز مسلمانی حُسین گفتن بدونِ اشک را هرگز نمی خواهم مرا ای کاش با هر "یا حسین" گفتن بگریانی مگیر این نعمت چشم تر و آشفته‌حالی را وگرنه بنده ی خاطی ندارد راه جبرانی در آتش هم بیندازی..،بگویم:دوستت دارم دلت می آید آیا عاشق خود را بسوزانی!؟ خدایا این گنه‌کار از عذاب قبر می ترسد از آن لحظات تنهایی،از آن ساعات ظلمانی تو را جان علی موسی الرضا..،با من مدارا کن به حق بوسه ام بر مضجع شاه خراسانی دم افطار ها با کام تشنه روضه می چسبد بخوانی روضه ی ها‌ی تشنگیِ شاه عطشانی ▪️ ▪️ لبش ذکر خدا می گفت..،لعنت بر سنان مست لبش ذکر خدا می گفت..،وای از نیزه ی آنی صدای استخوان هایش تمام عرش را لرزاند به زیر سم مرکب زیر و رو شد جسم عریانی بردیا محمدی
رحمت حق شد تمام * به پا شده بارِ عام ماه مناجاتيان  *  اي رمضان السلام الهنا يا كريم سيدنا يا كريم ماهِ خدا آمده * وقت عطا آمده بارِ دگر بندة * بي سر و پا آمده الهنا يا كريم سيدنا يا كريم خداي توبه پذير * آمده ام سر به زير از منِ شرمنده تو  *  بيا و خُردِه مگير الهنا يا كريم سيدنا يا كريم سفره تماشايي است * به پا چه غوغائي است ماه ضيافت شده *وقت پذيرائي است الهنا يا كريم سيدنا يا كريم شنيده ام دلبري * عاشق چشم تري نيمة شب از كرم *ناز گدا مي خري الهنا يا كريم سيدنا يا كريم ناله و آهم ببين * بار گناهم ببين براي رسوائيم * روي سياهم ببين الهنا يا كريم سيدنا يا كريم آمده ام با علي  *پَر بكشم با علي تا كه ببخشي مرا * نعره زنم يا علي علي  علي يا علي به سر هوای نجف  * منم گدای نجف خانة  زهرا بُوَد  *  صحن و سرای نجف علی علی یا علی بي دل و شيدا شدم * بندة مولا شدم عزت من بس همين * عاشق زهرا شدم علي علي يا علي مكن مرا اي خدا  *لحظه اي از خود جدا تو را قسم بر حسين* تشنه لب كربلا تشنه لب عالمين سيدنا يا حسين لشگریان می زدند . خنده کنان می زدند بیشتر از دیگران . شمر و سنان می زدند وای حسینم حسین زینب کبری دوید  * داد سر او کشید بی سر و پا خنده کرد  رأس حسین را بُرید خرابه گشته حرم.منتظردلبرم کاش ببافد یکی . موی سپید سرم یاابتا یاحسین درد سره قافله . شدم دراین فاصله چشم تو روشن شدم.همسفره حرمله یاابتا یاحسین دختری آواره ام.مرگ شده چاره ام مسخره کردند همه. روسری پاره ام یاابتا یاحسین روزی من غم شده. قامت من خم شده دخترک ناز تو . موی سرش کم شده اشک غریبی نریز.بگو به من ای عزیز بعدتو آیا ببین . شدم شبیه کنیز
سفره تا باز شود زود گدا می آید مثل هر بار به دنبال عطا می آید آمد از عرش نوایی که بیایید همه راه گم کرده به دنبال صدا می آید همه سرمایه ی یک ساله ی خود باخته ام بنده ی باخته ی بی سر و پا می آید یک نفر نیست بگوید که میان پاکان این گنه کار زمین خورده کجا می آید آن کسی که همه جا رفته طردش کردند تا تعارف بزنی اَش که بیا ، می آید به من و کاسه ی خالی تمنا کردن به تو و دست کریم تو سخا می آید هر دلی می شکند خانه ی تو می گردد دل که از غیر تهی گشت خدا می آید وا شود گوشه دل ما اگر ای اهل سحر بینمان زمزمه های شهدا می آید هر چه خیر است در خانه ی زهرا باشد مادر ما صف محشر پِیِ ما می آید تا که گفتیم حسین مجلسمان ریخت بهم بوی سیب حرم کرب و بلا می آید بی قرارم چه کنم من نجفم دیر شده عطر زهراست ز ایوان طلا می آید
─‌‎‌‌‌‌‌‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅ ❃﷽ ❃ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ بار الهـــٰا رو به درگاهــت پنــــاه آورده ام با خــودم درمـــاندگی ، بار گناه آورده ام در بساط و کوله بارم نیست جزشرمندگی دست خالی،سوز دل ،روی سیاه آورده ام سالهای عمر من در غفلت از تو طی شده می خورم افسوس چون عمر تباه آورده ام آبرویی چون ندارم با توســل بر حسیـــن در میان روضـه هایم اشک و آه آورده ام دست این دل را گرفتــم پا به پای هر دعا با امیـــدی این گریزان را به راه آورده ام گفته ای"لا تقنُـطوا مِن رحمةالله" ، آمدم تـوبـهٔ قلبـــی به ســــوی بارگاه آورده ام کاســـهٔ فقـــر مرا پر کن ، الهی ، یاغَنیُّ نیمه شب دست گدایی سوی شاه آورده ام ─‌═‎‌‌‌‌‌‌༅࿇༅❖ ༅࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌─‌ ۱۴۰۲/۱۲/۲۳
هرکه سوز جگرواشک روانش دادند برسرکوی مناجات امانش دادند آنکه گردید نظرکرده صاحب نظران جلوه حضرت معشوق نشانش دادند دیده ای راکه مطهر شده بااشک سحر جام وصلی زسبوی رمضانش دادند آن دلی راکه عیارش به دعا خالص شد نیمه شب وقت مناجات زبانش دادند زیرو رو میکند عالم نفس آن واعظ که ز انفاس علی فن بیانش دادند بنده ای که شده تسلیم به تقدیر خدا هرچه دادند به ابرار همانش دادند باغ آن سینه که شد زنده به باریدن اشک سبزی عشق به ایام خزانش دادند نوکری را که ملقب شده بر نام حسین ظل رحمانیت عرش مکانش دادند هرکه خودرا برساند حرم کرب و بلا مستقیما ز خدا برگ امانش دادند آن گلویی که دم روضه زینب دارد اثری خاص به لحن سخنانش دادند باسلامی همه عشاق بریزد برهم آنکه بادست حسین لقمه نانش دادند (شیخ جعفرشوشتری)
بساط عاشقی ما به پاست این شب ها زمان آشتی با خداست این شب ها گناهکار قدیمی دوباره برگشته صدای زمزمه ها آشناست این شب ها زمان بده به زمین خورده اِی اِلهِ کریم اگر مرا بزنی هم رواست این شب ها خوشا به حال گدایی که چشم تر دارد که گریه های سحر کیمیاست این شب ها کنار سفره ی افطار  زیرلب گفتم نگفته ای به خود آقا کجاست این شب ها قسم به خاک نشسته به چادر زهرا مرا ببخش ، ببخشی رواست این شب ها ز فتنه های زمانه خط امان داری چراکه نام علی ذکر ماست این شب ها گدای صحن و سرای شهنشه نجفم دلم هوایی ایوان طلاست این شب ها دل شکسته ی ما با سلام بر ارباب مسافر حرم کربلاست این شب ها سلام بر لب عطشان سیدالشهدا سخن ز تشنه لب سر جداست این شب ها شنیده ام که سرش نی به نی عوض میشد شکایت من از آن نیزه هاست این شب ها
با غل و زنجیر دور دست و پام آخرش هر طوری که بود اومدم هیچکسی جز تو محلم نمیداد تا تعارفم زدی زود اومدم حالا که من اومدم خودت بگو رو سیاه با چشم گریون نمیخوای خیلی وقته پشت در معطلم درو وا کن خدا مهمون نمیخوای واسه جبران بدی هام اومدم لااقل بهم یه راه حل بده خوب میدونی که علی رو دوست دارم جان مولا به منم محل بده معصیت حس خوبی بهم نداد حال خوب سحرو ازم گرفت بغلم کن منو تحویلم بگیر آخه قهر تا کی خدا دلم گرفت برا عاقبت بخیر شدن باید از همه غیر خودت فرار کنم اگه امشب منو عفوم نکنی با شب اول قبر چیکار کنم یه کاری کن که شب اول قبر رو لبم ذکر خدا خدا بیاد قسمت میدم منو تنها نذار زود خبر بده امام رضا بیاد بیا امشبو به جای غضبت مهربونیتو بهم نشون بده آی اونی که به بدا امون میدی یه بار دیگه بهم امون بده تو بزرگی پس بزرگی کن برام جلو خوبات بدیمو وجب نکن جونمو بگیر ولی جون حسین با عقبوتت منو ادب نکن تو رو به جون اونی قسم دادم که تو گودالم تو رو صدا میزد قربونش برم نه واسه ی خودش واسه خاطر ما دست و پا میزد
سرخوشم از باده ای که یار دستم میدهد جام اشکی که سحر دلدار دستم میدهد همرهان بار سفربستند و من جا مانده ام گفتم آخر روسیاهی کار دستم میدهد وای از نفسم که در راه خطا خوارم نمود او بهانه از سر اجبار دستم میدهد آنقدر توجیه شیطانی بچیند روی هم تا گنه را از سر اصرار دستم میدهد معصیت کردن برایم عادی گشته چرا؟ این بلا را نفس با تکرار دستم میدهد من گنه کارم ولی آخر به عشق فاطمه برگ سبزی حضرت غفار دستم میدهد ناز ساقی را به خون دل کشم تا لحظه‌ای که سبویی لحظه دیدار دستم میدهد زیر دین کس نباشم تا دم جان دادنم جام کوثر حیدر کرار دستم میدهد بوسه دارد دست آن ساقی که ازروز ازل باده را بی منت و آزار دستم میدهد در ازای هر علی گفتن به زهرایش قسم جامی از کوثر صدو ده بار دستم میدهد دانم آخر حق زباب القبله کرب وبلا برگ تضمین امان از نار دستم میدهد
نازم به این خدا که گنهکار می خرد هر روزه دار را دَم افطار می خرد باآبروی رفته به میهمانی آمدم هربار آبروی مرا یار می خرد یک لحظه ام کنار نزد پرده ی مرا با احترام حضرت ستار می خرد من روی آمدن به ضیافت نداشتم اما دلم خوش است که غفار می خرد اشک جوان ز گونه ی چشمم که می چکد بارگناه او به شب تار می خرد رو میکنیم سوی کرم خانه ی کریم اینجا ندیده صاحب آن بار می خرد در روز حشر هم به امیر نجف قسم مارابه عشق حیدرکرار می خرد حُب علی هدیه ی مخصوص فاطمه است مارابه این بهانه خریدار می خرد درحسرت یَموت ویَرَنی میکشد مرا حیدر غلام خود دَم دیدار می خرد باب الرضای صحن نجف باب الجنت است اینجا بهشت ناز گنهکار می خرد مارابه نام تشنه لب کربلا حسین با یک سلام لحظه ی افطار می خرد اذن دخول کرببلا نام زینب است زینب فقط گدای گرفتار می خرد هرکس که مویش ازغم زینب سپیدشد اورایقین کنید که علمدار می خرد از روی ناقه دیدکه درکوچه های شام از اخنس وسنان کسی گوشواره می خرد پیش رباب حرمله فریاد زد کسی گهواره ی شکسته شیرخوار می خرد
دچار نفسم و دیریست که درگیر تغییرم چه می شد با خدا ادغام می شد کلّ تقدیرم تمام عمر در ذهنم تب ابلیس میجوشد خدایا تا به کی در فتنه ها درگیر زنجیرم؟ خدا را شکر بیدار است وجدانی که من دارم شدیداً دشمنم با اشتباهتی که درگیرم به لب قران و اما در عمل هر طور میخواهم چه کردم با خودم ای دل؟ کجا رفته ست تأثیرم؟! تمام حُسن خلقم را سپردم به فراموشی پر از زخم زبانم! خسته از این کهنه شمشیرم تمام عمر دستم را گرفتی ای خدا اما چرا گرمای دستان تو را نادیده میگیرم بلندم کردی از جا٬ هر کجایی که زمین خوردم پر پرواز دادی و چه بد شد که زمینگیرم شدم شرمندهٔ آقای غایب از نظر! دارم- خجالت میکشم از او! چرا گردن نمیگیرم- که بر چشمان محزونش هوای گریه را دادم پشیمانم پشیمانم؛ چه بیتابم چه دلگیرم! مرضیه عاطفی
لحظات مناجات فقط مشغله دارم خیلی سرِ نفسم عوضش حوصله دارم یک بار نشد تا که شکایت کنم از خود تنها فقط از دست بقیه گله دارم بهر منِ دنیا زده پرواز محال است این گونه که بر بال و پرم سلسله دارم من را چه شده یاد قیامت نمی افتم؟ با این همه ترسی که ز یک زلزله دارم در خوابم و یک لحظه نشد تا که بفهمم با یوسف زهرا چقدر فاصله دارم محمد جواد شیرازی پ ن: ✅ امام صادق علیه السلام: زلزله و مانند آن پند و هشدارهایی است که مردم را تهدید میکند تا رعایت کنند و از گناهان دست بردارند. 📚 میزان الحکمه ج۱ص۵۹
لال و مبهوت شدم، ناله ی شبگیرم کن شده ام خوابِ پر از واهمه، تعبیرم کن ای نم اشک که از چشم ترم می افتدی نزد الله، پشیمان شده تصویرم کن راه درمان شدنم دست خودم نیست، طبیب شده ام دردِ معما شده، تدبیرم کن یا مرا زود بغل کن جلوی چشم همه یا بیا پیش نگاه همه تحقیرم کن ننگ بر من به کسی غیر علی رو بزنم از همه جز اسد الله، خدا سیرم کن سر و پا معصیتم، باز به دستان علی به مناجاتِ شب فاطمه تطهیرم کن از همان کودکی ام نذر حسینیه شدم بین دربار حسین بن علی پیرم کن گر دلم نیّت طوفِ حرمی دیگر کرد پای من را بشکن، در غل و زنجیرم کن پا برهنه ببرم کرب و بلا، بعد از آن وسط صحن ابالفضل زمینگیرم کن *** مَشک من را زده اند آبرویم ریخته است دست تقدیر بیا زود پُر از تیرم کن من قمر بودم و مُنشَق شدم از ضرب عمود آسمان، روی سنان سوره ی تکویرم کن محمدجواد شیرازی
خواب بودم، در میانِ خواب دستم را گرفت وقت غفلت "حضرت توّاب" دستم را گرفت قبلِ توبه‌کردنم دل را به سوی خود کشید من نگفتم که مرا دریاب، دستم را گرفت! سر به زیر و دل‌شکسته، از همه رانده شدم دید تنهایم خودش بی‌تاب دستم را گرفت روز... نه... می‌خواست شرمنده نباشم پیش خلق صبر کرد و در شبِ مهتاب دستم را گرفت معصیت کردم... قساوت در دلم آمد ولی اشک، این سرمایه‌ی نایاب دستم را گرفت وقتِ معصیت عبایش را به دورِ من گرفت آبرویم را خرید ارباب... دستم را گرفت گفتنِ یک بار ذکر دلربای "یاحسین" بیشتر از سجده در محراب دستم را گرفت تشنه بودم، با لب تشنه به سویم آمد و... ...قبل از آنی که بگویم آب دستم را گرفت روضه‌خوان بالای منبر از سر بر نیزه خواند روضه‌ی خورشید عالم‌تاب دستم را گرفت محمدجواد شیرازی
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ لیله القدرت رسید، آدابِ امشب جالب است احترام هر گنهکاری که داری واجب است پیش مردم گرچه خورده طبل رسوایی من به همه گفتی که این رسوا مگر بی صاحب است! آسمان رحمتت ابری شد و باران گرفت سایه ی عفو تو بر دشت گناهم غالب است آبروی رفته ی من را بخر تا وقت هست گاه گاهی این ضرر کردن به نفع کاسب است گردن کج آمدم، گردن بگیر امشب مرا این فراری که زمین خورده، به جودت راغب است یک نفر العفو گویان از کنار من گذشت زود گفتی اینکه توبه هم نکرده تائب است شرم دارم! خیلی از مهدی خجالت می کشم آن امام حاضری که فکر کردم غائب است لیله القدر علی، چادرْ سیاه فاطمه است نور زهرا بر سیاهی های عالم حاجب است غیر حیدر، قدر زهرا را نمیداند کسی جسم زهرا و علی، یک روح در دو قالب است بستگی دارد به زهرا که علی هم بگذرد کار، دست مادر است و مرتضی هم کاتب است اینکه هرشب یاعلی بُرده دل ما را نجف... فاطمه زحمت کشیده... زحمت ما کاذب است حاجتم را، هم ندادی در حرم راهم بده این دل سرگشته امشب، کربلا را طالب است زیر قبّه با نمازت روضه ی کامل بخوان چون حسین بن علی آنجا امام راتب است شمر، اگر بالای ده ضربه زده بر گردنش تیرِ مانده در گلو، کار سنان غاصب است سر، هزاران دفعه از نیزه زمین افتاده است زخم های روی سر، زیر سر آن راکب است بردن او در تنور مطبخش با خولی و شستن خاکسترش با گریه، کار راهب است
چشمی که آلوده شده  باران ندارد بی توبه این آلودگی پایان ندارد دیگر حجاب افتاده روی چشم هایم ازبسکه اُنسی دیده با قرآن ندارد هاتف ندا داده دعیتم ایها الناس کاری خدا انگار جز احسان ندارد حالا که در باز است پس درهم بیایید اینجا کرم خانه است این و آن ندارد تا آمدم داخل ، مرا طوری بغل کرد احساس کردم غیر من مهمان ندارد جز با توسل ، گریه کردن ، توبه کردن پرواز کردن تا خدا امکان ندارد راه شهادت ، نیمه شب اشک است و اشک است جا مانده هرکس دیدهٔ گریان ندارد می آیم اینجا شاید آقا را ببینم یوسف دلی خوش ، گویی از کنعان ندارد تا او شبی دست دعا بالا نگیرد تأثیر ، فریاد گنهکاران ندارد این سرزمین نذر امیرالمومنین است بیهوده حیدر عشق بر سلمان ندارد ما با دعای فاطمه عبدُالحسینیم کی گفته زهرا لطف بر ایران ندارد سر تا سر عالم چو ایران سرزمینی مثل علی موسی الرضا سلطان ندارد هرکس که شک‌ دارد شفا دست حسین است سوگند بر تربت که او  ، ایمان ندارد راه نجف تا کربلا راه بهشت است جز کربلا عاشق سر و سامان ندارد دلدادهٔ آوارگی در اربعینم درد جدایی جز حرم درمان ندارد
گدا را تو با دیدهٔ تر ببخش بکوبم سر خویش بر در ببخش بیا قبل از آنیکه رسوا شوم به پیش همه روز محشر ببخش به أمن یجیب  امام زمان تو را جان  آقای مضطر ببخش شدم خاکِ نعلینِ شاه  نجف مرا این سحر جانِ حیدر ببخش گناهان فرزندها را بیا دمِ آخری جانِ << مادر " >> ببخش قسم می دهم جانِ آن که خودش گرفتار شد پشت یک در ببخش بحق زمین خوردهٔ کوچه ها زمین خورده ها را تو بهتر ببخش ولی مقصد روضه کرب و بلاست مرا با غم شاه  بی سر ببخش حسین ناجی ما گنهکار هاست به ارباب مان هر چه نوکر ببخش به گودال هم فکر ما بود و گفت : محبان من را مطهر ، ببخش همان لحظه زینب صدا زد حسین اگر زنده ماندم برادر ببخش نشد ای حسین جان بپوشانمت تو عریان شدی بین لشگر ببخش
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ با همین بیچارگی و چشم تر میشود درمانده اینجا معتبر گرچه من رسوا شدم، ردّم نکن شب که شد، محتاج میکوبد به در چرخ هایم را زدم بعد آمدم باز تحویلم گرفتی بیشتر بین مهمانی مرا جا داده ای گرچه بودم از همه جا بیخبر یک زیارت قسمتم کن در نجف بی زیارت عمر من رفته هدر دستهایم را گرفته یاحسن ای خدای مجتبی من را بخر آرزو دارم در ایوان حسن روضه ی مادر بخوانم یک سحر جان زهرا که میان شعله سوخت بنده ات را رد کن از بین شرر من دلم امشب به اربابم خوش است می خرد او نوکرش را با ضرر دردسر شد بوسه ی زیر گلو قاتلش شد خنجری از پشت سر میشود درد حسن درد حسین داغ تشتی از جگر شد؛ تشت زر! 💚 ❤️
رمضان 😭😭😭 خسته رسیدم الهی العفو دیگه بریدم الهی العفو مولاترینی زیباترینی من کورم و تو پیداترینی من کوه دردم من آه سردم گفتم یه روزی من بر میگردم دنیا ببین با من چه کرده هیچکس برام کاری نکرده یا رب دلم هواتو کرده **** به جان مولا منو نگاه کن به حق زهرا منو صدا کن درمون دردام دست رحیمه امشب کرم کن آقام کریمه امشب به حق یاسی که پژمرد طفلی که میدید مادر زمین خورد میدید که خونِ روی گونه میگفت که دست بزار رو شونه مادر بیا بریم به خونه 🍂🍁🍂
ای ابر خطا پوش . سرتا پا خطایم راهم داده ای تا . مهمانی بیایم بین بنده هایت . آلوده ترینم آمدم نزول . رحمت را ببینم یا رب یا الهی می لرزد صدایم . از ترس قیامت می خوانم دعارا . با اشک ندامت مُشتم وا نکردی . ستار العیوبی تو نگفته دردم . می دانی به خوبی یارب یا الهی شرمنده ز رویِ .صاحب الزمانم می دهم سلامش . با اشکِ روانم گشته از غریبی . آواره به صحرا نورش در قنوتم . می تابد سحرها العجل ای آقا روزه دار ِ زهرا با گریه دلِ شب . رنگ و بو گرفتم بادعای زهرا . آبرو گرفتم خواهم حاجتم را . از حیدر بگیرم روبروی ایوان . در نجف بمیرم حیدر یا علی جان تنها ثروت من . این در عالمین است ای مردم بدانید . اربابم حسین است خوبی های آقام . از یادم نرفته در هرغم  حسین جان . دستم را گرفته اربابم حسین جان در شب‌های جمعه . آید ناله بر گوش مادر جسم بی سر . می گیرد در آغوش می گوید بنی . باقدی خمیده می بوسد به گریه . رگهای بریده ای غریب مادر خیلی اذیتم کرد . عریان کردن تو می چینم به روی دامانم تن تو ای خوش قدم بالا . خیلی کم شدی تو با رمل بیابان ها درهم شدی تو ای غریب مادر دارم خاطراتی . با موی سر تو دست ِ قاتل افتاد . قلب مادر تو بی وضو نکردم . شانه گیسوانت جای بوسه خورده . نیزه بر دهانت ای غریب مادر
کن نظری بنده آلوده ام ای خدا ای خدا خسته شدم دور ز تو بوده ام ای خدا ای خدا گردنِ کج رو زدم در شب قدر آمدم اِلهَنا یاکریم 4 * با دلِ غمدیده صدا می‌زنم ای خدا ای خدا آنکه به خود ظلم نموده منم ای خدا ای خدا آبرویم را نبر بارِ مرا هم بخر اِلهَنا یاکریم 4 * باگنَُهم سوختم و ساختم سیدی سیدی هرچه تو دادی همه را باختم سیدی سیدی آمده ام سربه زیر دستِ مرا هم بگیر اِلهَنا یاکریم 4 * آمده ام عقده زِ دل وا کنم ربنا ربنا لطف تورا خوب تماشا کنم ربنا ربنا سائلِ پُشتِ درم فاطمه شد مادرم اِلهَنا یاکریم 4 * از غضبِ خویش امانم بده یا کریم یاکریم رویِ علی را تو نشانم بده یا کریم یاکریم پر بکشم تا علی نعره زنم یا علی یا علی ویاعلی 4 * تاکه به لب نامِ حسین می‌برم ای خدا ای خدا می‌پرد این دل به هوایِ حرم ای خدا ای خدا خونِ خدا السلام کرب وبلا السلام حبینا یا حسین 4 * می‌رسد از خیمه زنی بی پناه واویلا واویلا دیدن یارش وسط قتلگاه واویلا واویلا گریه کنِ هرشبم سینه زنِ زینبم غریبِ مادر حسین 4 * بی سروپایی دل زهرا شکست واویلا واویلا چکمه بپا بر روی سینه نشست واویلا واویلا فاطمه در اضطراب تنگی جا شد عذاب وای بُنُیَّ حسین 4 * خوب که بر سینه شه جاگرفت واویلا واویلا موی به هم ریخته اش را گرفت واویلا واویلا تاکه جدا شد سرش خورد زمین مادرش وای بُنُیَّ حسین 4
4_5814615665507568292.mp3
9.68M
﷽ 🎤 🖊️ ✍ (رباعی مناجات) دُور از تو و از عبادت و تهذیبم پیش اَحَدی نکرده ای تخریبم از خوف خودت به تو پناه آوردم یاربّ به عقوبتت نکن تأدیبم ..... در میزند و ببین گدا آمده است عاصی شده و بی‌سروپا آمده است تو باز کن آغوش خودت را امشب چون بنده ی تحبس الدعا آمده است ..... پیش تو دگر روو شده دستم مولا صد مرتبه هم توبه شکستم مولا هر بار نيانداخته اى بيرونم هر شب سر سفره ات نشستم مولا .... رحمی به کسی که بی‌کس و دربه‌در است عبدى که برای صاحبش درد سر است پُر شد همه دستشان شب قدر ولى اى واى هنوز این گدا پشت در است ..... گفتی که بیا من آمدم یا الله جز تو به کسی رو نزدم یا الله اينجا به عنايت حسين آمده ام از درگه خود نكن رَدَم یا الله ..... دارم به لبم زمزمه یاربّ یاربّ بگذر ز گناه هايم امشب یاربّ بى شك نظر لطف به من خواهى داشت چون میدهمت قسم به زینب یاربّ
زمزمه‌مناجات‌‌باخداشب‌احیا.mp3
1.41M
با خدا بند1️⃣ سال پیش شبای احیا خودمو بهت رسوندم ولی هِی تو این یه ساله توبه کردم و شکوندم آغوشت همیشه بازه منو بازم می پذیری کاری کن که بر نگردم نگو از من دیگه سیری عوض ميشه راهم خدايا / فقط با يه گوشه نگاهی تَصَدَّق عَلَیَّ بِعَفّوِک / الهی الهی الهی الهی الهی الهی بند2️⃣ رو لبم ذکر تو اما تُو دلم شوق گناهه خودمم اینو میدونم خیلی پروندهَ‌م سیاهه منو رو براه کن امشب می بینی دلم شکسته رحمی کن به این کسی که سر به زیر جلوت نشسته ببین خالیه کوله بارم / تو تنها برام تکیه گاهی تَصَدَّق عَلَیَّ بِعَفّوِک / الهی الهی الهی الهی الهی الهی 🖊️ ✍ .
دست ما خالی است، فیض امّا فراوان می رسد برکت و خیرات، از دست کریمان می رسد غصه ی ما را فقط زهرا و حیدر می خورند ریشه ی ما یا به فضه، یا به سلمان می رسد هم بلای نوکر خود را به جانش می خرد هم به داد عبد جامانده حسن جان می رسد آخرش هم در مقام قرب، اول میشود هرکسی با یارقیه، لنگ لنگان می رسد من عقب ماندم، ضرر کردم، دگر تنها شدم دست من تنها به آقای خراسان می رسد دست هرکس که به کویت هم نیامد را بگیر سهمی از العفوهای من به آنان می رسد چشم یعقوب دل من کور شد، روشن نشد یوسف گم گشته دیگر کی به کنعان می رسد؟ جای لبخند و سلام، این بار دشنامی بده به مشامم باز دارد بوی عصیان می رسد آی صاحبخانه! در را بر گداهایت نبند بعد سی شب گریه دارد روز هجران می رسد یا علی از شوق دیدار نجف پر می کشم کی زمان دیدن تو زیر ایوان می رسد قند من افتاده، یک خوشه از انگورت بده آن شراب کهنه، بویش تا به ایران می رسد بین روضه، با لبان تشنه جانم را بگیر چون که بالای سرم ارباب عطشان می رسد خواهری وقت وداعش با برادر، سنگ خورد گفت می ترسم .... زمان تیر باران می رسد خاک ها را از لب تو می تکانم، مضطرم از نوک آن چکمه هایی که به دندان می رسد شانه بر مو می کشم اما پریشانم حسین دیده ام که شمر با خنجر به میدان می رسد کهنه پیراهن تنت کردم تو هم فکری بکن خواهرت بی روسری تا جسم عریان می رسد
دلم حال دعا می‌خواست با خود ساغر آوردم سر از میخانه‌ی اهل مناجاتت درآوردم برایم باز کردی جا میان روسفیدانت به ستارالعیوبی چون تو امشب باور آوردم در این بازار بی سرمایه، خالی مانده دستانم به من اشکی بده، یوسف ببیند گوهر آوردم ببر با حلقه‌ای در گوش، من را کربلا یا رب بگو: امشب حسین‌ من! برایت نوکر آوردم :: شنیدم زیر خنجر در مناجاتش به تو می‌گفت: برای یاریِ دینت خدایا حنجر آوردم شنیدم خواهرش از روی تل، جان دادنش را دید نشد یاری کنم او را، فقط چشمِ تَر آوردم الهی بشکند دست و عصایی که بر او می‌زد الهی دق کنم وقتی از این غم سر درآوردم ✍