#مناجات
#شب_جمعه
#لیله_الرغائب
#چارپاره
صابخونه بازم در و وا کردی
تا بشم دوباره من مدیونت
سفره ی لطفِ تو پهنه هر شب
بازم از راه اومده مهمونت
من بدم خیلی بدم اما نِگات
اگه با من باشه لایق میشم
طول هفته از تو دورم اما
سَحَرای جمعه عاشق میشم
تو برام هرچی بخوای خوبه یقین
منو اصلا چه به این سود و ضرر
همه ی سال و بهت دل بستم
اما لیلةُ الرغائب بیشتر
توی تاریکیِ دنیا مونده م
در و واکن آخه من می ترسم
منو از خودت نرونی سَحَرا
من از این رونده شدن می ترسم
از تو پنهون نی خودت می دونی
من دارم با بدیام می جنگم
به یه کربلا دلم خوش بود و
حالا خیلی وقته که دلتنگم
شبای جمعه دلم بدجوری
واسه شیش گوشه پر از غم میشه
کافیه روضه بخونه یه نفر
توو دلم یهو مُحرّم میشه
#محسن_ناصحی
#امام_زمان_عج_ولادت
#نیمه_شعبان
شبی خمارِ غزل گرم گفتگو بودیم
به وجد و شور و نشاط و به هایوهو بودیم
مدام در طلب باده و سبو بودیم
تمام مستی شب را به جستجو بودیم
ندا رسید که امشب طلوع خواهد شد
کسی میآید و فردا شروع خواهد شد
شکوفه زد غزل و روی لب هجا گل کرد
ردیف و قافیه در صورت دعا گل کرد
سحر رسید و اذان آمد و خدا گل کرد
بهار فاطمه در صبح سامرا گل کرد
((رسید مژده که ایام غم نخواهد ماند
چنان نماند و چنین نیز هم نخواهد ماند))
امین وحی خدا با خودش خبر آورد
خبر برای وصی پیامبر آورد
که نخل عسکری از فیض حق ثمر آورد
عروس فاطمه و مرتضی پسر آورد
جمال مهدویاش آنچنان که پیغمبر
ز هیبتش چه بگوییم، وارث حیدر
زمان به قدرت او اعتراف خواهد کرد
و زیر سایهی او اعتکاف خواهد کرد
و تیغ دشمن او را غلاف خواهد کرد
و کعبه دور قد او طواف خواهد کرد
بخوان که حضرت صاحب به راه میافتد
که حق میآید و باطل به چاه میافتد
ببخش کوچهی ما را که مثل میکده است
گلوی شاعرت آقا اسیر عربده است
ز ما هرآنچه نباید اگر چه سر زده است
تمام حسرت ما جمعهی نیامده است
دخیل بستهی این نیمههای شعبانیم
به جان فاطمه سوگند که پشیمانیم
✍ #محسن_ناصحی
#مناجات
#مناجات_شعبانیه
#رباعی
إِلَهِی أَنَا عَبْدُکَ الضَّعِیفُ الْمُذْنِبُ ...
بیرون شدم از مسیر و رفتم بیراه
افتاده ام از شدت عصیان در چاه
این بنده اگرچه عبدک المذنب بود
از شدت غفران تو می کرد گناه
هب لی کمال الانقطاع الیک
یارب دل من که دل نشد ، چیست دلم ؟!
مانده م که پس از غم تو با کیست دلم ؟!
باید ببرم از همه تا برگردم
اما چه کنم که منقطع نیست دلم
الهی إن أخذتنی بجرمی ، أخذتک بعفوک
من از کرمت به دیگران خواهم گفت
از لطف تو با اهل جهان خواهم گفت
باشد ، تو مرا به جرم و تقصیرم بین
من عفو تو را به این و آن خواهم گفت
الهی ان حرمتنی فمن ذالذی یرزقنی..
ای رازق من ! مرا تو محروم نکن
من یَنصُرُنی ؟! مرا تو مغموم نکن
غیر از تو خدای دیگری دارم ؟! نه
من گرچه بدم ، مرا تو محکوم نکن
الهی جودک بسط املی و عفوک افضل من عملی
من عبد گنهکار و تویی اربابم
آغوش گشوده ای که من بشتابم
ای عفوکَ افضل از تمام عملم
وی جودک بسط املی ، دریابم
الهی ! کیفَ آیسُ من حسنِ نظرک لی بعدَ مماتی...
محکومم و در گناه خود محبوسم
فاسد شدم و درون خود می پوسم
یک عمر به من نیکی و احسان کردی
یارب ! پس مرگ هم نکن مأیوسم
إِلٰهِى قَدْ سَتَرْتَ عَلَىَّ ذُنُوباً فِى الدُّنْيا وَأَنَا أَحْوَجُ إِلىٰ سَتْرِها عَلَىَّ مِنْكَ فِى الْأُخْرىٰ .
دریاست و چشم من که مواج تر است
هنگام مناجات از امواج ، تر است
امروز ز عیب ، بنده را پوشاندی
محشر به عنایات تو محتاج تر است
#محسن_ناصحی
مشغول کار هستی و در زیر آفتاب
حس می کنی که بین تنوری، - پُر التهاب-
هم تشنه ای و هم رمضان نه محرّم است
کافی است این که روزه بگیری بدون آب
تو روزه ای و کودک تو تشنه مانده است
بی اختیار روضه ی تو می شود رباب
در زیر آفتابی و هی چنگ می زنی
بر انعکاس تشنه ی صحرایی از سراب
چشمت سیاه می رود و باز می شود
این روضه پیش چشم تو قدر یکی دو باب
در خیمه ای و دست تو گهواره ی علی است
ای کودکم ! عزیز دلم ! ناز من ! بخواب
حتماً عمو برای تو آبی می آورد
با گریه هات مادر خود را نده عذاب
از هوش می روی، دو سه ساعت گذشته است
پا می شوی، سؤال تو مانده است بی جواب
آخر گناه کودک شش ماهه ات چه بود؟
افطار آمده است و نگاهت به ظرف آب
#محسن_ناصحی
#مناجاتی_ورود_به_ماه_مبارک_رمضان
#امام_حسین_علیه_السلام
#ماه_مبارک_رمضان
#مناجات
#غزل
دلم حال دعا می خواست با خود ساغر آوردم
سر از میخانه اهل مناجاتت درآوردم
برایم باز کردی جا میان روسفیدانت
به ستارالعیوبی چون تو امشب باور آوردم
در این بازار بی سرمایه خالی مانده دستانم
به من اشکی بده ، یوسف ببیند گوهر آوردم
ببر با حلقه ای در گوش من را کربلا یا رب
بگو : امشب حسین من ! برایت نوکر آوردم
شنیدم زیر خنجر در مناجاتش به تو می گفت :
برای یاری دینت خدایا حنجر آوردم
شنیدم خواهرش از روی تل جان دادنش را دید
نشد یاری کنم او را فقط چشم تر آوردم
شنیدم داخل گودال با او ساربان بد کرد
من از این غصه هر وقت آمدم انگشتر آوردم
الهی بشکند دست و عصایی که بر او می زد
الهی دق کنم وقتی از این غم سر درآوردم
#محسن_ناصحی
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#حضرت_خدیجه_سلام_الله_علیها
آغاز بهار با خدیجه است امسال
آغازگر دعا خدیجه است امسال
وقتی که شروع سال ما با غم اوست
ذکرم همه روز « یا خدیجه » است امسال
#محسن_ناصحی
#مولانا_امیرالمومنین_علی_علیه_السلام
#دو_بیتی
گروهی عهد و پیمان دیر بستند
شکستند آنچه با تاخیر بستند
همان ها که ز دستت لقمه خوردند
به دست دخترت زنجیر بستند
#
برایت کاسه کاسه شیر آورد
چه بر روز من این تصویر آورد
مُحرّم شد ، یتیم کوفه آمد
به جای شیر با خود تیر آورد
#محسن_ناصحی
#امیرالمومنین_علیه_السلام
اگر دِینی است بر شیعه ، علی با خون ادا کرده است
که ما دائم جفا کردیم و او دائم وفا کرده است
علی که رستگار عالم از روز ازل بوده است
علی فُزتُ و ربّ الکعبه اش را نذر ما کرده است
سرش را تیغ تا ابرو شکافانده است اما باز
علی ما را علی ما را علی ما را دعا کرده است
علی میزان الاعمال است و اعمال مرا خالق
اگر مقبول ، با شرط قبول مرتضی کرده است
خدا را در قلوب منکسر می جستم این یعنی
علی خود را میان قلبهای شیعه جا کرده است
از آن ساعت که جای مصطفی خوابید در بستر
به دنبال شهادت عمر خود را پا به پا کرده است
خدا بود و خدا بود و حضور مرتضی آن شب
علی آن شب به خود در بین محراب اقتدا کرده است
از آن قرآن که بر نی رفت در صفّین ، توان فهمید
چرا شمشیر ، قرآن در شب تقدیر وا کرده است
پس از آن ضربه حیدر دید زینب را و دل خون شد
یقین دارم نگاهی هم به سمت کربلا کرده است
#محسن_ناصحی
#مناجات
#امام_حسین
#روضه
شکایت از من عنایت از او ، قنوت از من اجابت از او
گناه و عصیان همیشه از من ، همیشه عفو و حمایت از او
مرا فراخواند و من نرفتم ، بغل گشود و محل ندادم
که بوده دائم فرار از من ، که بوده همواره دعوت از او
عجب خدایی چه باوفایی ، چه مهربانی چه آشنایی
که من گنه کردم و به جایم ، مدام بوده خجالت از او
گناهکاری است عادت من ، گناه پوشی است عادت او
ندیده جز ناسپاسی از من ، ندیده ام جز محبت از او
مگر چه می خواست غیر طاعت ، چه خواست از من به جز اطاعت
نکردم از او اطاعت اما ، همیشه دیدم اطاعت از او
رسیده ام با دو بال بسته ، رسیده ام خسته و شکسته
حسین را صدا زدم تا ، مگر بگیرم شفاعت از او
حسین از سنگ دُر بسازد ، ز من هم ایکاش حُر بسازد
امید دارم بغل بگیرد ، مرا که بوده رفاقت از او
عجب رئوفی عجب رحیمی ، عجب بزرگی عجب کریمی
که ساربان نیز سائلش شد ، گرفت او نیز حاجت از او
به تیغ ، اذن حضور داد و به دشنه اذن عبور داد و
درون گودال بود و خنجر ، گرفت اذن زیارت از او
حسین در خاک و خون پر از تب ، به خیمه در آه و ناله زینب
برادری ماند و خواهری رفت اسارت از این شهادت از او
#محسن_ناصحی
#مناجات
#امام_حسین
#روضه
دست خالی آمدم با پاکی چشم و نگاه
دست خالی می روم با کوله باری از گناه
این هم از پایان کارم ، حاصل عمرم فقط
آه بود و آه بود و آه بود و آه و آه
صبح تا شب دست من با کار دنیا بند شد
از سر شب خواب رفتم ، خواب ماندم تا پگاه
بخت اهل طاعتت شد مثل روهاشان سفید
روی من هم با گناهان مثل بختم شد سیاه
گندم آوردم ولی آتش درو کردم ببین
تن تباه و دل تباه و حاصل عمرم تباه
تو بدی ها را به خوبی ها مبدل می کنی
یک شهادت هم برای این گنهکارت بخواه
از تو دائم رحم و رحم و رحم و رحم و رحم و رحم
دائم از من اشتباه و اشتباه و اشتباه
بالحسینِ بالحسینِ بالحسینِ بالحسین
یا اله و یا اله و یا اله و یا اله
روضه بود و روضه بود و روضه بود و روضه بود
قتلگاه و قتلگاه و قتلگاه و قتلگاه
مشک آب و مشک آب و مشک آب و مشک آب
قرص ماه و قرص ماه و قرص ماه و قرص ماه
زینب است و زینب است و زینب است و زینب است
بی پناه و بی پناه و بی پناه و بی پناه
پای زخم و اربعین و اربعین و پای زخم
رنج راه و رنج راه و رنج راه و رنج راه
#محسن_ناصحی
#سالروز_تخریب_بقیع
چارتا گنبد کنار هم ، عجب قابی ! که نیست
خیره ام شبها به سمت چار مهتابی که نیست
چارتا اذن دخول از چارتا باب المراد
می روم سمت بهشت از چارتا بابی که نیست
گوشه ی صحن حسن می ایستم با احترام
دلخوشم در آرزوهایم به آدابی که نیست
در میان زائران گاهی به کنجی قانعم
گرم قرآن خواندنم در کنج سردابی که نیست
با دو رکعت عاشقی بالای سر ، حالم خوش است
سجده کردم بارها در بین محرابی که نیست
می روم نزدیک سقّاخانه ی ام البنین
تشنه ام ، باید بنوشم جامی از آبی که نیست
خادمی می بیندم هرگاه پلکم بسته ماند
با پر قو می شوم بیدار از خوابی که نیست
صحن و ایوان و رواقی نیست شاید ، من ولی
حاجتی دارم که می گیرم از اربابی که هست
#محسن_ناصحی
#شهادت_امام_جواد_ع
#غزل
در زیر آفتاب تو ماندی حسین هم
ای تشنه ! دور از آب تو ماندی حسین هم
پیرو جوان نداشت که یک نور واحدید
در قلب شیخ و شاب تو ماندی حسین هم
کم یا زیاد مرثیه فرقی نمی کند
در روضه در کتاب ، تو ماندی حسین هم
گودال و بام ، مرز قبول شهادتند
راضی از انتخاب ، تو ماندی حسین هم
شمشیر و زهر هردو جگر پاره می کنند
دل خون و دل کباب ، تو ماندی حسین هم
در روضه هی کرببلا جانگدازتر
داغ از غم رباب ، تو ماندی حسین هم
هرگز نمیرد آنکه از او زنده ایم ما
پس با همین حساب ، تو ماندی حسین هم
#محسن_ناصحی
#شهادت_امام_باقر_ع
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو مِنایی دیکر
کوفه تا شام، تو را سعیوصفایی دیگر
در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر
غربتت را نسرودم منِ شاعر آری
راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟!
شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر
بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر
از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر
گرچه محتاجترینیم به قال الباقر
همهی سال پی یک شب تقویم توأیم
ما فقط مرثیهخوان شب ترحیم توأیم
دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟
گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟
پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟
باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟
بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم
نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم
کودکیهای تو در اوج مصیبت طی شد
کودکیهای تو همراه شهادت طی شد
پای آن خیمه که میرفت به غارت طی شد
زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد
طی شده کودکیات گوشهی بین الحرمین
گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین
کربلا جلوهی غم بود برایت مادام
کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام
کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام
کربلا بود و امام بن امام بن امام
من تو را یک تنه یک کرببلا میبینم
من تو را در همهی مرثیهها میبینم
داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو
روضهخوان باش خودت، روضهی او را تو بگو
پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو
بوسهی تیغ به رگهای گلو را تو بگو
تو بنا بود بمانی به امامت برسی
روضهخوان باشی و هر شب به شهادت برسی
#محسن_ناصحی
#شهادت_امام_باقر_ع
ای بقیعِ غم تو کرببلایی دیگر
کربلا بود برای تو مِنایی دیکر
کوفه تا شام، تو را سعیوصفایی دیگر
در غریبان، تو غریب الغربایی دیگر
غربتت را نسرودم منِ شاعر آری
راستی تو چقَدَر شاعر و ذاکر داری؟!
شده آزرده تو را از عمل ما، خاطر
بی سبب نیست اگر شد حرمت بی زائر
از حدیث تو نگفتیم ولو در ظاهر
گرچه محتاجترینیم به قال الباقر
همهی سال پی یک شب تقویم توأیم
ما فقط مرثیهخوان شب ترحیم توأیم
دست بر دامن مهرت نرساندیم چرا؟
گاهگاهی که رسیدیم، نماندیم چرا؟
پایمان را به بقیعت نکشاندیم چرا؟
باقرالعلم! ز علم تو نخواندیم چرا؟
بگذر از ما که برای تو مؤثر نشدیم
نه که بی صحن و رواقی تو، مسافر نشدیم
کودکیهای تو در اوج مصیبت طی شد
کودکیهای تو همراه شهادت طی شد
پای آن خیمه که میرفت به غارت طی شد
زیر شلاق ستم وقت اسارت طی شد
طی شده کودکیات گوشهی بین الحرمین
گه در آغوش پدر، گاه در آغوش حسین
کربلا جلوهی غم بود برایت مادام
کربلا کشت تو را، کشت تو را بدتر شام
کربلا بود و حسین و تو و سجاد، تمام
کربلا بود و امام بن امام بن امام
من تو را یک تنه یک کرببلا میبینم
من تو را در همهی مرثیهها میبینم
داغ بی آبی و فقدان عمو را تو بگو
روضهخوان باش خودت، روضهی او را تو بگو
پرده بردار، بیا راز مگو را تو بگو
بوسهی تیغ به رگهای گلو را تو بگو
تو بنا بود بمانی به امامت برسی
روضهخوان باشی و هر شب به شهادت برسی
✍ #محسن_ناصحی
#شب_سوم_حضرت_رقیه_س
#زبان_حال_حضرت_رقیه_س
روضه خوان! از غصهام از ماتمم از غم بخوان
رحم کن بر گریهکنها، روضه را نم نم بخوان
سیلیِ محکم نخوردی و نمیفهمی مرا
سینه زن میفهمدم، این روضه را محکم بخوان
روضه خوان! من از تو ممنونم ولی پیش عمو
لطف کن از روضههای معجر من کم بخوان
دم به دم با سینهزنهایم، خودت هم دم بگیر
روضههای کوفه تا شام مرا از دم بخوان
داغهایم را شمردی یک به یک، یک داغ ماند
روضهی از اربعین جا ماندنم را هم بخوان
✍ #محسن_ناصحی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#نوحه
#شور_امام_حسین_علیه_السلام
#محرم_۱۴۰۳
من از اون شب که دل عاشقم و بت دادم
من از اون روزی که پای غم تو افتادم
من از اون لحظه گرفتارتم و آزادم
وقتی / پیشت
یه گنهکار و را بدی
یعنی / میشه
به منم کربلا بدی
اربابم
نوکرت رسیده تا حرم خودت در وا کن
دریابم
آخه گم شدم ولی خودت من و پیدا کن
مردابم
من و با اشک چشام جاری کن و دریا کن
چجوری قسم بدم ، من بخدا دلتنگم
به همین پرچم و این رخت عزا ، دلتنگم
واسه مشّایه برا تاول پا ، دلتنگم
کاشکی / هر روز
به غمت مبتلا باشم
هر ماه / هر سال
زائر کربلا باشم
این دنیا
به چه دردی میخوره وقتی ببنده پامو
این چشما
ارزشی نداره وقتی نبینن آقامو
ایشالا
که به پای تو میریزم همه ی دنیامو
من به خوش قولی تو عمریه عادت کردم
پای روضه هات نشستم با تو بیعت کردم
من توو این اشک چشام غسل شهادت کردم
حتماً / میشه
مث حر یا مث ظهیر
من هم / باشم
با دعات عاقبت بخیر
تنهامو
تو برام نعم الامیری من ازت ممنونم
دستامو
چه بگیری چه نگیری من ازت ممنونم
حرفامو
بپذیری نپذیری من ازت ممنونم
#محسن_ناصحی
#کربلایی_سید_رضا_نریمانی
نغمه : #محمود_گلستان_نژاد
#گوشه_عشاق
#یا_حسین
#اشعار_اول_مجلسی
نزد ما خوب است شادی ، نزد ما غم بهتر است
غرق بارانیم اما اشک نم نم بهتر است
هرکه یکجا کاسه اش پُر شد ، گدایی کرد و رفت
رزقِ ما را گر رساند یار کم کم ، بهتر است
روز و هفته ، ماه و سال اهل مناجاتیم ما
ماههای سال خوبند و محرّم بهتر است
شعرها خواندیم و خیلی گریه ها کردیم ، باز
از میان نوحه ها -باز این چه ماتم- بهتر است
هرکسی را کار و باری هست و بین کارها
نوکری کردن برای شاه عالم بهتر است
زندگی بی کربلا یعنی عذاب اندر عذاب
از بهشت بی حسین اصلاٌ جهنّم بهتر است
تِکیه با هم ،روضه با هم ، راه با هم رفته ایم
عشق ، ما را می خرد یک روز ، با هم بهتر است
زندگی را جستجو کردیم در هرجا که شد
زندگی هرجا که باشد زیر پرچم بهتر است
#محسن_ناصحی
#حضرت_رباب_سلام_الله_علیها
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر_ع
رباب بود و غمی که سرش خراب شده
صدای گریه ی اصغر غم رباب شده
خراب کودک او عالم است و یک لحظه
رباب خیر ندید از همین خراب شده
زن است و دلخوشیش نغمه نغمه لالایی
رباب نغمه ی لالاییش عذاب شده
حسین کودک خود را گرفت از مادر
شتافت سمت فراتی که خود سراب شده
برای قطره ی آبی به دشمنش رو زد
گرفت آب ؟ نه اما حسین آب شده
حسین ماند و غمی نونهال در آغوش
چه غنچه ای است درآغوش گل گلاب شده
کدام صفحه تاریخ را رقم زد تیر
کدام پرسش تاریخ را جواب شده
حسین یاد غم داغ پشت در افتاد
دویاره کشتن شش ماهه فتح باب شده
#محسن_ناصحی
#شب_هشتم_حضرت_علی_اکبر_ع
از قنوتش دعا به میدان ریخت
جلوه های خدا به میدان ریخت
یک پسر رفت و یک پدر ، جگرش
از همان ابتدا به میدان ریخت
شاعران با کنایه می گویند
واژه رفت و هجا به میدان ریخت
بخشی از کربلا به میدان رفت
همه کربلا به میدان ریخت
أشبه الناس به رسول الله
رفت و هی مصطفی به میدان ریخت
یک علی تیغ و نیزه خورد اما
صد و ده مرتضی به میدان ریخت
پاره های تن حسین مدام
از کنار عبا به میدان ریخت
#محسن_ناصحی
#امام_حسین_ع_شهادت
#گودال_قتلگاه
روضهخوانها شببهشب غمگین به منبر میرسند
با همان یک "یا حسین" از "سر" به آخر میرسند
روضهها را از پسر تحویل بابا داده و
از سرِ بر نیزهی بابا به دختر میرسند
گاه مابینِ مقاتل پابهپای بیتها
سمت سقا میروند اما به اکبر میرسند
ارباً اربا روضهی سختیست اما غالباً
روضه سنگین میشود وقتی به اصغر میرسند
گوش تا گوش علی را تیر از هرسو بُرید
روضهخوانها در همین مقتل به حنجر میرسند
شمر میآید به گودال و به دستش خنجر است
روضهها از روی تل اینجا به خواهر میرسند
من گلی گم کردهام میجویم او را، روضهها
از میان نیزه و خنجر به پیکر میرسند
روضهای سرتاسر گودال را پُر کرده است
یا بنُیَّ... نالهها از سمت مادر میرسند
عصر عاشوراست اما خیمهها در آتشاند
دشمنان دارند از هرگوشهای سر میرسند
زینب از هرسو یتیمی را بغل وا میکند
دختران فکر حجابند و به معجر میرسند
::
شام در راه است و بر هر بام مردم منتظر
نیزهداران یکبهیک دارند با سر میرسند
#محسن_ناصحی
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع
#گودال_قتلگاه
دلم حال دعا میخواست با خود ساغر آوردم
سر از میخانهی اهل مناجاتت درآوردم
برایم باز کردی جا میان روسفیدانت
به ستارالعیوبی چون تو امشب باور آوردم
در این بازار بی سرمایه، خالی مانده دستانم
به من اشکی بده، یوسف ببیند گوهر آوردم
ببر با حلقهای در گوش، من را کربلا یا رب
بگو: امشب حسین من! برایت نوکر آوردم
::
شنیدم زیر خنجر در مناجاتش به تو میگفت:
برای یاریِ دینت خدایا حنجر آوردم
شنیدم خواهرش از روی تل، جان دادنش را دید
نشد یاری کنم او را، فقط چشمِ تَر آوردم
الهی بشکند دست و عصایی که بر او میزد
الهی دق کنم وقتی از این غم سر درآوردم
✍ #محسن_ناصحی
#امام_حسین_ع_شهادت
#امام_حسین_ع
#گودال_قتلگاه
برای روضه نشستیم و روضهخوان آمد
صداگرفته و غمگین و ناتوان آمد
نشست و گفت سلامٌ علیکَ یا عطشان
سلام حضرت لب تشنه! روضهخوان آمد
سلام حضرت شیب الخضیب! مقتلها
نوشتهاند چه بر روزگارتان آمد
نوشتهاند مقاتل که ظهر روز دهم
چه روضهها که از این داغ بر زبان آمد
سه سیب را، سه هدف را، سه تیر کافی بود
سه بار حرمله هربار با کمان آمد
نوشتهاند که شاهی ز صدر زین افتاد
اگر غلط نکنم عرش در فغان آمد
نوشتهاند مقاتل که عصر عاشورا
بلند مرتبهای خسته، نیمهجان آمد
بلند مرتبه شاها! همین که افتادی
بریده باد زبانم ولی سنان آمد
بلند مرتبه شاها! همین که افتادی
به قصد حنجرهات شمر همچنان آمد
بلند مرتبه شاها! همین که افتادی
میان هروله زینب دوان دوان آمد
یکی به دشنه تو را زد، یکی به نیزه؛ ولی
یکی به قصد تبرک عصا زنان آمد
هنوز داخل گودالی و تنت بر خاک
رسید خولی و در دشت بوی نان آمد..
✍ #محسن_ناصحی
آجرک الله یا صاحب الزمان
#شب_یازدهم_شام_غریبان
#اسارت
غروب بود و تنی چاک چاک در صحرا
غروب یود و تنی روی خاک در صحرا
غروب بود و روان خون پاک در صحرا
غروب بود و شبی ترسناک در صحرا
غروب بود و زمان هجوم و غارت بود
غروب بود و شب اول اسارت بود
بیا به روضه ی قبل از غروب برگردیم
که زیر سُم نشده لاله کوب ، برگردیم
نبود روی تنش سنگ و چوب ، برگردیم
نداشت زخم و تنش بود خوب برگردیم
نوشته اند مقاتل ، دروغ باشد کاش
برید خنجر قاتل ، دروغ باشد کاش
گمان کنیم که او هم زره به تن دارد
گمان کنیم که یک کهنه پیرهن دارد
که جای سالم و بی زخم در بدن دارد
گمان کنیم که این کشته هم کفن دارد
گمان کنیم که هرقدر غصه و غم هست
کنار زینب کبری هنوز محرم هست
چقدر روضه ی جانکاه کربلا دارد
چقدر داغ جگرسوز نینوا دارد
رسیده دشمن و چشمش مگر حیا دارد
برای روضه ی زینب بمیر ، جا دارد
غروب بود و مقاتل که روضه خوان بودند
محارم حرمش بین ناکسان بودند
امام ظهر به نی بود و آیه بر لب داشت
امام عصر دهم بین خیمه ها تب داشت
اگرچه دختر حیدر غمی معذّب داشت
هوای معجر خود را همیشه زینب داشت
تمام دخترکان را سوار محمل کرد
برای رفتن خود گریه کرد و دل دل کرد
نداشت محرمی و مثل شمع سوسو زد
به نیزه ی سر عباس خواهری رو زد
گمان کنیم که چون دست را به پهلو زد
برای خواهر ارباب ناقه زانو زد
گذشت کرببلا ، روضه ها نگشته تمام
هنوز مانده مصیبت ، امان ، امان از شام
#محسن_ناصحی
#شهادت_امام_سجاد_ع
شاعر به حیرت است تو را دید یا شنید
گفت از الست و قافیه قالو بلی شنید
صبح از مدینه خواند و شب از کربلا شنید
از یار آشنا سخن آشنا شنید
چشم تو بود روز ازل غمزه ساز شد
نورت ظهور کرد و ابو حمزه ساز شد
دست تو ربنای قنوت اجابت است
سجاده ی تو قبله ی اهل عبادت است
اشکت نزول آیه ی باران رحمت است
لبهای تو صحیفه ی عرفان و حکمت است
هرکس کلاس درس تو را مستعد شده ست
پای دعای خمسه عشر مجتهد شده ست
از بس به نام مادر تو ماه و سال ماست
آغشته با دعای تو رزق حلال ماست
شد مادرت عروس علی، خوش بحال ماست
ایرانی است مادر تو، این مدال ماست
ما را علی غلام حسینش خطاب کرد
از ما عروس فاطمه را انتخاب کرد
در شام، غیرِ بغض تو در سینه ها نبود
مسجد محلِّ رویش آیینه ها نبود
جز بوسه ی معاویه بر پینه ها نبود
منبر که جای بازی بوزینه ها نبود
منبر برای حج تو میقات عشق بود
حق با علی ست، خطبه ات اثبات عشق بود
#محسن_ناصحی
#شهادت_حضرت_معصومه_سلام_الله_علیها
در خانه خود پر از غم و تشویشم
بیگانه از آشنا و دور از خویشم
در صحن تو آنقدر سبک بالم که
حتی به بهشت هم نمی اندیشم
#محسن_ناصحی