4_5792012090147343921.mp3
11.31M
#حضرت_زهرا سلام_الله_علیها
#وداع
#علی_انسانی✍
ای تمام تار و پود مرتضی
وی همه بود و نبود مرتضی
خانه را عاری ز خوشحالی مکن
یار من پشت مرا خالی مکن
ای تمام عشق ای خونین جگر
یا بمان یا که مرا با خود ببر
ای تمام عشق بانوی علی
لرزه افتاده به زانوی علی
از سخن افتاده ای با من ولی
چشم بگشامن علی هستم علی
رفتنت خانهخرابم میکند
ماندنت چون شمع آبم می کند
ای مسیحای علی اعجاز کن
مشگل مشگلگشا را باز کن
ای کتاب عشق من بسته مشو
مثل مردم از علی خسته نشو
فاطمه چشمان خود را باز کرد
با زبان دل سخن آغاز کرد
ای همیشه همنشین فاطمه
ای امیرالمؤمنین فاطمه
ای که برارض و سما هستی امیر
جان زهرایت سرت بالا بگیر
این دل غمدیده را هم زنده کن
جان من یکبار دیگر خنده کن
آنکه باید دل غمین باشد منم
دل غمین و شرمگین باشد منم
خواستم یاری کنم اما نشد
ریسمان از دستهایت وا نشد
................
آمدی تو قد کشیده .....
*اما ....
میروی قامت خمیده.....
این سخن پیچیده هر جا ...
مرتضی افتاده از پا ....
.
#روضه_متنی جانسوز #حضرت_زهرا سلام الله علیها _ حجت الاسلام میرزامحمدی
💠💠
چه جور از مسجد آمد میدونید،از مسجد تا خونه چند قدم بیشتر راه نبود ،نه اینکه بنشینه زمین، ابن عباس میگه دیدم با تمام هیبت حیدری با صورت به زمین خورد،این خبر مرگ رکن علی ست "
آمد کنار بستر ، اسماء بلافاصله حجره رو خالی کرد ،چه جوری؟ نمیدونم" شایدم تو یه حجره دیگه بچه ها رو به زحمت نگه داشت ،بچه ها آگه نفس باباتون به مادرتون نخوره،دیگه مادر رو نمی بینید ، آگه میخواید وداع آخر رو کنید بزارید باباتون کارشو کنه، نشست کنار بستر نه به حال طبیعی ،به خدا نص عبارته ، اول عباش رو درآورد عمامه ش رو برداشت تو عرب آگه کسی این کار رو کنه یعنی دیگه چاره نداره، چاره ساز همه عالم بیچاره شده .... نشست کنار بستر ، غروب بود صدا زد فاطمه جان ...
این چه وقت استراحت کردن است
*بابات پیغمبر فرموده بود خواب غروب کراهت داره*
این چه وقت خواب راحت کردن است
جان من ، جان حسن ، جان حسین
رحم کن امشب به حال زینبین
*تا صدا زد "انا علی" این روح به بدن فاطمه برگشت ، چشمان بی تابشو باز کرد ..... نمی دونم یه چشمش کبود شده بود یا دو چشمش ، من اینجوری میفهمم از مقتل ، هر دو چشمش آسیب دیده بود ، یدونه تو کوچه ی بنی هاشم ، یدونه ام پشت در ........
چجوری پلکاشو باز کرد نمی دونم ، اما تا چشمش به نگاه علی افتاد ، علی دید فاطمه داره گریه میکنه ، فرمود: "یا سیدتی ما یبکی" تو چرا داری گریه می کنی ؟ "ابکی لما تلقی بعد" همه گریه هام برا توست ، بعد من با تو چه می کنن" حالا سردار بدر و خیبر کنار بستر نشسته ، زبان حالو بگم و از همه التماس دعا ، نه سال بود که با هم اینجوری حرف نزده بودن ، نه سال بود که خاطرات گذشته رو یادآوری نکرده بودن ، اما اینجا دونه دونشو یادآوری کرد ، صدا زد :
آمدی تو قد کشیده ....
*یادته شب اول بابات دستت رو گذاشت تو دست من ، تا جایی که یادمه قد و قامتت کشیده بود ...*
آمدی تو قد کشیده .....
*اما*
میروی قامت خمیده.....
این سخن پیچیده هر جا .....
مرتضی افتاده از پا .....
ناله بزن یا زهرا ......
#حجت_الاسلام #میرزامحمدی
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#فاطمیه
.
هدایت شده از محتوای ثامن پیربکران
22.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ سلبریتیسم، بُتی که شکسته خواهد شد
💬 استاد حسن عباسی
📍 قزوین - ۳ آبان ۱۳۹۰