.
#واحد
#امام_حسین ع
شعر وسبک : #رضا_نصابی
با نفس :کربلایی محمود شعبانی
#واحد_شلاقی
برسون سلامم و خدمت آقا
ای
مسافری که میری کربلا
دورکعت نماز بخون به جای من هم
سوغاتی تربت بیار برام از اونجا
بگو به اقا
یه گنهکار به شما سلام رسونده
بگو به اقا
که دل و دوری از حرم سوزونده
بگو به اقا
که حسرت زیارت توی سینه مونده
بگو بگو بگ
درسته که گنهکار
ولی شمارو دوست داره
ارزوشه تو کربلات
قدم بزاره
حرم حرم حرم
بگو که ذکر لباشه
زیارتت از خداشه
بگو فقط ارزوشه
که زائر کربلاشه
حرم حرم حرم
ای دل ای دل ای دل.
👇
.
#زائر_کربلا
در کربلا...
می روم تا عقده ی دل وا کنم در کربلا
اربعین در سوگ او غوغا کنم در کربلا
می روم پای پیاده از نجف با عاشقان
تا که یاد زینب کبری کنم در کربلا
از تمام شهرها مهمان به اینجا آمده
باید این تن را دوباره جا کنم در کربلا
لحظه لحظه خاطرات کربلا شیرین تر است
کی سزد امروز را فردا کنم در کربلا
در میان سیل جمعیت اگر دقت کنم
می توانم عشق را پیدا کنم در کربلا
آمدم تا جان به جانانم سپارم، همچنین..
..این دل آشفته را شیدا کنم در کربلا
چندخطی روضه ی مقتل بخوانم در حرم
چشم بارانی خود دریا کنم در کربلا
سوی دشت علقمه با هروله راهی شوم
یاد مشک و بیرق سقا کنم در کربلا
#مجتبی_دسترنج_ملتمس✍
#اربعین
.
.
#مناجات
#امام_حسین
#احسان_نرگسی ✍
نفس چه فایده، وقتی که در هوای تو نیست
بدا به حال گدایی که مبتلای تو نیست
مرا به غیر خودت دست هیچکس مسپار
کسی شبیه خودت فکر بنده های تو نیست
نه اشک مانده برایم ،نه ناله های سحر
چه کرده ام که دلم شامل عطای تو نیست
دلم کبوتر هر بام می شود...افسوس..
خودت بگو چه کنم با دلی که پای تونیست
مرا به «گریه برای حسین »می بخشی
وگرنه بنده ی تو لایق سرای تو نیست
چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را
چگونه درک کنم ماتم حسین تو را
به غیر روضه پی کار دیگری نروم
که من شناخته ام عالم حسین تو را
تو خواستی که من از روز اول عمرم
به دوش خود بکشم پرچم حسین تو را
به غیر تربت کرب و بلا دوایی نیست..
به عالمی ندهم مرهم حسین تو را
به نوکری خودم افتخار خواهم کرد
چه دارد آنکه ندارد غم حسین تو را
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎵 حال من جا مونده رو کی می دونه؟
🎙 #حاج_حسین_سیب_سرخی
🖌 #احسان_نرگسی
حال منِ جامونده رو کی میدونه
دل منو دوری تو میسوزونه
میخونه دلم عاشقونه حسین آقا
مگه دل نوکر چقد طاقت داره
ببین آقا چشمام بازم خون میباره
دل دیوونم بی قراره حسین آقا
داغیه تو سینه تقدیر من اینه
نوکر حرمت رو امسال نمیبینه
دورم از کربلا امسال
حالم رو عوض کن محول الاحوال
اگه نگیری دستمو از دست میرم
بنویس آقا کربلا تو تقدیرم
تویی آقا نعم الامیرم حسین آقا
روی دل من حک شده یا ثارالله
نبض دل من میزنه یا ثارالله
نفس تو مثل مسیحا حسین آقا
ای آب حیاتم کشتی نجاتم
چشمامو میبندم تو کرببلاتم
ارباب دل نوکرو دریاب
منمو غم دوری با چشای پر از آب
داره میزنه دست و پا وای از گودال
چه غریبونه خواهرش میره از حال
دیگه بدنش میشه پامال واویلتا
چی بگم از اونجایی که میدید زینب
رو تن داداشش میرن صد تا مرکب
رسیده جونش دیگه بر لب واویلتا
زینب داره از دور گودالو میبینه
میبینه یه نامرد میشینه رو سینه
چشما باز ابر بهاره
غارت شده حتی پیراهن پاره
.
ما رو توی بازار شام میگردوندن
دل ما رو با طعنه ها میسوزوندن
روی خاکا ما رو کشوندن واویلتا
کجایی داداش زینبت شد آواره
کجایی داداش خواهرت تو انظاره
غم دل من بی شماره ای حسینم
دق میکنه بی تو این خواهر تنها
یادم مگه میره دروازه ساعات
رفته خواهر به اسارت
داداش تو خرابه جامونده رقیت
#اربعین
.
#اربعین
#زیارت_اربعین
زائرِ اربعين سلام رفيق
آب قدرى بنوش خسته شدى
چند ساعت پياده آمدهاى؟
به نظر مىرسد شكسته شدى
زيرِ چشم تو گود افتاده
استراحت مگر نمىكردى؟
شب خود را ميان چادرها
به گمانم سحر نمىكردى
ناخودآگاه در پيادهروى
كف پا زود درد مىگيرد
دختر چار پنج ساله كه هيچ
بهخدا پاى مرد مىگيرد
تازه اين در مسير هموار است
كه در آن نه بلا، نه آزاریست
نه بيابانِ پيچ در پيچُ
نه كه يك دانه بوته خاريست
فكر كن دخترى همين اطراف
عقب كاروان زمين بخورد
وسط راه، شب، به طور مثال
بى هوا ناگهان زمين بخورد
چه بلايى سرش مىآيد بعد؟!
خُب زمين گير مىشود قطعاً
با چنین وضع، خوب معلوم است
دخترک پير میشود قطعاً
مىروى كربلا پياده ولى
دست و پايت ميان سلسله نيست
در تمام مسير، همسفرت
شمر و زجر و سنان و حرمله نيست...
✍ #علی_زمانیان
#زائر_کربلا
.
هدایت شده از خبرگزاری بسیج پیربکران شهرستان فلاورجان
سومین همایش پياده روی جاماندگان اربعین حسینی
زمان:
چهارشنبه۱۴۰۲/۰۶/۱۵مصادف بااربعین حسینی
مسیرپیاده روی:
ازمزارشهدای گمنام کرافشان به سمت امامزاده نصرالدین محمد(ع)شهردیزیچه
شروع برنامه ساعت۷صبح همراه باقرائت زیارت عاشورا
https://eitaa.com/basijnews_pirbakran
.
#روضه_اربعین
#حاج_سعید_حدادیان
غریب ِ مادرم كجایی،
حسین من ،حسین من
بازم به قتلگاه رسیدم
صدای مادر و شنیدم
هزار سالم بگذره اینجا
یادم نمیره كه چی دیدم
جلو چشای خواهر تو
داداش بریده شد سرِ تو
همین جا بود بوسه گرفتم
من از رگای حنجر تو
خواستم نشینه روی سینه
اما نشد ، اما نشد
تا مادرم زهرا نبینه ،
اما نشد ، اما نشد
خواستم بگیرم خنجرش رو
اما نشد ، اما نشد
گفتم جدا نكن سرش رو
اما نشد ، اما نشد
غریب ِ مادرم كجایی ،
حسین من ، حسین من
چهل روز پیش
اینجا نشستم رو زمین
گفتی به من برو برو
بریدن ِ سر و نبین
چهل روز پیش
از سرِ نیزه خون اومد
از زیر سُم اسباشون
صدای استخون اومد
چهل ِ روز پیش
خورشید ِ من حنایی شد
میون گودال بلا
فاطمه كربلایی شد
چهل روز پیش
خیمه ها رو آتیش زدند
غنچه هارو آتیش زدند
بچه هارو آتیش زدند
چهل روز پیش
وقتی به مقتل رسیدم
صدای زهرا می اومد
من شنیدم ، من شنیدم
نیزه دارا
وقتی كه از پا افتادن
تیراندازا ، به هم دیگه
این نقطه رو نشون دادن
خودم دیدم
چقدر شلوغ ِ گودال
خودم دیدم
چه جوری رفتی از حال
او می دوید و
من می دویدم
او سوی مقتل ،
من سوی قاتل ...
( دوباره برگشت ... ، حسین جان نمیشه من بجات كشته بشم ؟ حسین جان ، نمیشه سرِ من بریده بشه ؟حسین جان ، میشه جامون عوض بشه ؟ )
او می نشست و
من می نشستم
( همچین با چكمه زد ، هنوز تیرها توی سینه است ، خودش رو صاف كرد ، نشست روی سینه ... )
او می نشست و
من می نشستم
او روی سینه
من در مقابل ...
او می كشید و
من می كشیدم
او خنجر از كین
من آه از دل ...
برو خواهر ، جون ِ مادر
تا نبینی ، بریدن ِ سر
( دید از جلو نمی بُره ، صورت رو برگردوند ، « ذُبِحَ الْحُسینُ مِنَ الْقَفا » ، حسین ... )
#یادآوری
اجرای جناب حدادیان ، #روضه_فاش و سنگین محسوب میشود ، لذا خواندن آن توصیه نمیشود ، و زمان و مکان خاص خودش را میطلبد ، مستمع باید اهل بُکاء باشد ... )
به همت جواد افشانی
.👇
1. همینجا بود.mp3
8.08M
#روضه_اربعین
#حاج_سعید_حدادیان
همین جا بود بوسه گرفتم
من از رگای حنجر تو
.
#روضه_اربعین
#حاج_مهدی_سلحشور
صَلَّى اللهُ عَلَیْکَ یا مَظلوم یا اَباعَبْدِاللَّهِ ، وَ عَلَی الاَرْواحِ الَّتی حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّی سَلامُ اللَّهِ [اَبَداً] ما بَقیتُ وَ بَقِیَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَلاجَعَلَهُ اللَّه آخِرَ الْعَهْدِ مِنّی لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ما هیچ نبودیم
ولی قسمت ما کرد
با پای پیاده
سفر کرببلا را ...
حسین جان ، میدونی ان شاءالله نتیجه ی این حسین گفتن ها رو کی می بینی ؟ درروایت میگه : مادر سادات وقتی میخوان وارد بهشت بشن ، توقف می کنند ، پشت سرشون رو نگاه می کنند ، هر چی میگن : خانم وارد بهشت بشین ، بهشت رو برای شما آماده کردن ، همه منتظر قدوم شما هستن ، بی بی پشت سرش رو نگاه میکنه،میگه : تا بچه هام وارد نشن من وارد نمیشم ، تا محبینم وارد نشن من وارد نمیشم ، تا گریه کن های حسین وارد نشن من وارد نمیشم . تصور کن این منظره روهمه تون دور فاطمه ی زهرا حلقه می زنید ان شاءالله ...
#کامل_الزیارات مینویسه : وقتی دور فاطمه حلقه زدی ، فاطمه ی زهرا شروع میکنه روضه ی حسین رو خواندن ، تصور کن توی صحرای محشر شما بشید گریه کن ، فاطمه ی زهرا بشه روضه خوان ، میدونی روضه خواندن مادرت فاطمه چه طوره ؟ یه وقت نگاه میکنی می بینی پیراهن خونی حسین رو روی دست بلند کرد ، حسین جان ...
پیاده روی اربعین وقتی چند کیلومتری راه میری ، به پاهات فشار میاد ، کف پات تاول میزنه ، هر چند تا موکبی یه عده آماده اند زائرها بیان ، خستگی ِ زائرها رو در کنند ، پذیرایی کنند ، مَرهم به کف پای این بچه ها بگذارند ، حالا تصور کن آدم بزرگ ، جوان ، نیرومند ، این طور تحلیل میره ، اما دلا بسوزه برا بچه های حسین ، حسین ... نمیگذاشتن پا به پای بزرگترها راه برن ،زن و بچه رو با طناب به هم بسته بودن ، این بچه ها روی زمین می افتادن با تازیانه بچه هارو بلند می کردند ، آی بمیرم براتون ،کسی نبود این بچه هارو تحویل بگیره ،کسی نبود مَرهم به پای این بچه ها بذاره ، آی حسین ...
وقتی جابر رسید کنار قبر مطهر ابی عبدالله ، دست رو قبر گذاشت ، خودش رو روی قبر انداخت ، شروع کرد اشک ریختن و ناله زدن ، شروع کرد با حسین در و دل کردن ، اینقدر ناله زد بی هوش شد ، کنار قبر روی زمین افتاد ، آب به صورتش پاشیدن ، جابر رو بلند کردن ، اما بگم جابر کجا بودی وقتی زینب اومد وارد گودال قتلگاه شد ؟ عجب زیارتی کرد از بدن حسین ، جابر آب رو صورتت ریختن بلندت کردن ، اما کجا بودی بچه های حسین رو با چه وضعیتی از بدن مطهر جدا کردن ؟ « فَاجْتَمَعَتْ عِدَّهٌ مِنَ الْأَعْرَاب » سکینه رو چه طور از بدن حسین جدا کردن ، با تازیانه و کَعْبِ نِی ... حسین ... گفت : داداش ، گودال پُر از خون شد و ما سوی مدینه
رو کرده و گفتیم رسول ِ دو سرا را :
« یَا جَدّا ، صَلَّى عَلَیْکَ مَلَائِکَهُ السَّمَاءِ هَذَا الْحُسَیْنُ بِالْعَرَاءِ ، مَسْلُوبُ الْعِمَامَهِ وَ الرِّدَاءِ وَ بَنَاتُکَ سَبَایَا » ... داداش این منو داره میکُشه ...
افسوس ، کمی
رحم نکردند و ربودند
پیراهن و عمامه و
نعلین و عبا را ...
جان از تن ما رفت
در آن لحظه که دیدیم
چوب و لب و دندان ِ تو و
تشت طلا را ...
این بچه ها همه نشسته بودن یه گوشه ای از مجلس ، بچه هایی که رنگ رخسارشون رو آفتاب هم ندیده ، این بچه ها پشت مُخدّرات ، خودشون رو پنهان کرده بودن با این معجر پاره ها سرها رو پوشونده بودن ، اما یه وقت دیدن ده ساله ی حسین رو پنجه ی پا بلند شده ، یه جا رو داره نشان میده ، هی میگه : عمه جان زینب ! عمه جان نگاه کن سر بابام حسین ِ، دارن با چوب خیزران به لب و دندان بابام حسین ، حسین ...
👇
1. ما هیچ نبودیم.mp3
9.72M
#روضه_اربعین
#حاج_مهدی_سلحشور
ما هیچ نبودیم ولی قسمت ما کرد
با پای پیاده سفر کرببلا را
.
#روضه_اربعین
#حاج_محمود_کریمی
پسر فاطمه سلام سلام
خواهرت زینب
آمده از شام ...
من که بی تو
سفر نمیکردم
بی تو یک لحظه
سر نمیکردم ...
مانده زخم فِراغ بر جگرم
سر پاک تو گشت همسفرم
بود بهر تَسلیِ دل من
سرِ تو سایه بانِ محمل من
لشگر اشکِ من سپاه تو بود
نفسم شعله هایِ آه تو بود
صوت قرآن تو دلم را بُرد
چشم هایِ تو محملم را بُرد
چتر من سایه ی سرِ تو
مونسم بود
اشکِ دختر تو
ای سرت
بر سنان تماشایی
ای لبت خشک و
دیده دریایی
تا کنی
اشک چشم ما را پاک
دست بیرون بیار
از دل خاک
غم ایام را بپرس از من
قصۀ شام را بپرس از من
کوه اندوه
ریخت بر سر ما
شام شد
کربلایِ دیگر ما
صوت قرآن کجا ؟
شراب کجا ؟
دستِ زینب کجا ؟
طناب کجا ؟
یا اَخا
شامیان بدَند ، بدَند
دختران تو را
زدند ، زدند ...
من که خود بوده ام
شریکِ غمت
من که بودم
مدافعِ حرَمت
حامیِ نازدانه ها بودم
سپرِ تازیانه ها بودم
هر چه تو زخم دیدی
از دشمن
جای کعبه نی است
بر تنِ من ...
به تو و
باغ لاله ات سوگند
به سفیرِ
سه ساله ات سوگند
به لبت ، کز عطش
ترک خورده
به تنِ کودکِ کتک خورده
به همه زخم هایِ سلسله ام
به قنوت نماز نافِله ام
به سِرشک دو دیده ات
« سوگند ... »
به گلوی بریده ات
« سوگند ... »
نه فقط زینب است
خواهر تو
تو امامی و من پیمبر تو
داداش اگه نامحرم نبود .. بدنم رو نشان میدادم ... میدیدی تازیانه ها با خواهرت چه کردن ...؟ بدنم از بدنِ مادرمون کبودتر شده .. اما داداش اینا درد نداشت بالاترین دردم رو بزار برات بگم :
تو رو میون قتلگاه ،
غریب گیرآوردنت
رُقیّتُ توو کوچه ها ،
یتیم گیرآوردنش
از جای تازیونه ها ،
نشونه بود روی تنش
بچه ها هم میزدنش ،
یتیم گیرآوردنش
حسین ... چه خبره کربلا الان ؟ امسال مارو نبردی آقا ... اصلا امروز روضه خوان نداریم ، مگه اینا اومدن ، روضه خون داشتند ؟ همه روضه میخوندند ، همه از روی شترها خودشونو انداختند رو زمین ، همینطوری بدنشون درد میکرد ، روی زانو اومدند کنار قبرها ، شروع کردند روضه خوندن ، هرکی برای خودش ... حسین ... بمیرم برا ناله رباب ، حسین ... خودت مجلس رو بگردون ، نزار یک جور دیگه روضه بخونم ...حسین جان ندیدی ، برامون نون صدقه آوردند ؟ حسین ...
#داداش
رأس تو
که رو به رویِ خواهر بوده
خورشیدِ امیدِ
چند دختر بوده ؟
با دیدنِ حنجر تو
میشد فهمید
خنجر که سرت بُریده
لب پَر بوده ...
کارم تمومه ، نمونده جونی به تنم ... یه اربعینِ ، دارم برات زار میزنم ، زار میزنم ، حسین ...زار میزنم ،زار میزنم ، حسین ...
👇
1. پسر فاطمه سلام.mp3
16.9M
#روضه_اربعین
#حاج_محمود_کریمی
پسر فاطمه سلام سلام
خواهرت زینب آمده از شام
.
#امام_زمان
#رباعی_مهدوی
داغی به دلش ز ضرب سيلیست ؛علی
بیش از همه مشتاق فرج کیست؛ علی
در پیش مزار فاطمه با حسنین
مشغول دعا برای مهدیست علی
.
#رباعی_مهدوی
عالم همه جسم است و تو جانی مهدی
یعنی تو همان جانِ جهانی مهدی
تنها نَه گُذشته، حال و آینده ز توست
حَقّا که تو صاحبالزّمانی مهدی
#رباعی_مهدوی
وَالشّمس، که بیروی تو من حیرانم
وَالفجر، که بیوصل تو در بُحرانم
وَاللیل، که بیموی تو روزم تاریک
والعصر، که بیعشق تو در خُسرانم
.
#فراق_کربلا
سلام علی ساکن کربلا
سلام علی روح قالو بلی
دلم تنگ کرببلاته حسین
هواییه صحن وسراته حسین
دل من به این اربعین ها خوشه
منو دوری کربلات میکشه
توی سینه ی من فقط حسرته
میدونم که این دوری از غفلته
چقد یادگاری چقد عکس دارم
نیام کربلا ازهمین ترس دارم
داره آتیشم میزنه این فراق
توو این روزا بودم پراز اشتیاق
نشد قسمتم باز کنارت باشم
نشدکه مقیم دیارت باشم
آقاجون غم هجرو دوری بسه
صبوری صبوری صبوری بسه
دلم لک زده واسه ی موکبات
رفیقای ساده رفیقای لات
دوباره بگم یاعلی و برم
پیاده مسیر حرم تاحرم
پاهامون میشد توی این قافله
به یاد رقیه پراز آبله
کنار رفیقام کنار فرات
میخوردیم باگریه یه چای نبات
همین جا به روی زمین مشک آب
یه ساقی که شرمنده شد از رباب
سکینه می گفت ای عمو العطش
تووآغوش مادر پسر کرده غش
ولی دست و مشک وعلم روزمین
به ساقی زدن ازیسار و یمین
صدا زد همین جا که ادرک اخا
برادر برادر برادر بیا
رفیقا بیاین ردشیم ازاین محل
جلوتر جلوتر بریم روی تل
رسیدیم به اونجا که یه خواهری
باحال خراب و دل مضطری
صدا زد کجا میری ای هم نفس
بلندشو به فریادزینب برس
نباشی میشه دورمن ازدحام
منو میبرن کوفه بازار شام
به زخم دل ما نمک میزنن
اینا خواهرت رو کتک میزنن
میدونی کجا قلب زینب شکست
همون جاکه قاتل روسینه نشست
یه دفعه دل آسمونا طپید
گل زینب و ازقفا سر برید
ابوذر رییس میرزایی(بهار)✍
.
.
#اربعین
#زمزمه #زمینه #شور
سبک تلفیقی مگه یادم میره زخم روی بال کبوتر
اومده زینبت کرببلا باقامتی خم
اومده تابگه از اون همه غصه و ماتم
مگه یادم میره از روی تل دیدم توو گودال
به زیر خنجرشمر لعین زدی پر و بال
مگه یادم میره اشکای زینب و میدیدی
پیش چشمای من روی زمین پامیکشیدی
مگه یادم میره هجده گلم روسربریدن
مگه یادم میره اونارو از روشاخه چیدن
دیگه.سویی نداره برادرم این چشمام چشمام
ازغم.چهل روزه که برات میباره اشکام اشکام
ای وای.هستی خواهر
ای وای.شهید بی سر
ای وای.رفتی برادر
ای وای غریب مادر
مگه یادم میره شیرخواره و گلوی پاره
مگه یادم میره سه شعبه و زخم ستاره
مگه یادم میره همراه من رونیزه بودی
مگه یادم میره میخورد به تو سنگ یهودی
مگه یادم میره اون روزای دربه دری رو
مگه یادم میره اون روزای بی معجری رو
مگه یادم میره اون روزای تلخ اسارت
سیلی و تازیونه آتیش و سنگ و جسارت
ای وای.مردم شامی به ما میدادن دشنام دشنام
ریختن.خاکسترارو روی سرمون ازبام ازبام
ای وای.هستی خواهر
ای وای.شهید بی سر
ای وای.رفتی برادر
ای وای غریب مادر
مگه یادم میره نامحرم و اون همه آزار
خواهرت رو همه دیدن حسین توو دل بازار
دیدم اون روز به دست ساربون انگشترت رو
دیدم اون روز توی طشت طلا داداش سرت رو
مگه یادم میره اون ناله ها که بی صدا بود
مگه یادم میره لبهات زیر چوب جفا بود
مگه یادم میره اومد سرت توی خرابه
نیاوردم رقیت رو برام خیلی عذابه
ای وای.امانت تو جامونده توو شهرشام ای وای
ای وای.خیلی بهوونه گرفت بابامو میخام ای وای
ای وای.هستی خواهر
ای وای.شهید بی سر
ای وای.رفتی برادر
ای وای غریب مادر
#ابوذر_رییس_میرزایی(بهار)✍
👇
474.2K
#سبک_مگه_یادم_میره من بودم و یه گل پرپر
.
#اربعین
#زمینه
دوباره اهل عالم.فصل عزا رسیده
زینب غم کشیده.به کربلا رسیده
نیمه جون اومده.روضه خون اومده
باحال خسته و.قدکمون اومده
ای پاره پاره پیکر.ای برادر.زینبم من
آرووم جون خواهر.زارو مضطر.زینبم من
برادرم (یاحسین) 4
ای بی کفن حسینم.همه دار و ندارم
یک اربعینه رفتی.ببین که بی قرارم
دیدم سر تورو.توی طشت طلا
لبت شد ارغوون.زیر چوب جفا
پاشوخدالتریبم.بی شکیبم.ای حسینم
پاشو شیب الخضیبم.ای غریبم. نور عینم
برادر (یاحسین) 4
رقیه دخترتو.جاگذاشتم توو خرابه
حلالم کن حسین جان.دلم ازغم کبابه
هیشکی نمیدونه.داغش بامن چه کرد
حالم خرابه و.قلبم یه کوه درد
شبیه مادرتو.دخترتو.خورده سیلی
گل نیلوفرتو.کوثرتو.روی نیلی
برادرم (یاحسین) 4
ابوذر رییس میرزایی (بهار)✍
👇
.
#رباعیات_اربعین قسمت1
چه رنجی از فراق تو کشیدم
چه زهری از غم و داغت چشیدم
بریدند چون سرت را ای برادر
منم از هر دو عالم دل بریدم
زده آتش به جانم ماتم تو
کشد آخر مرا درد و غم تو
الهی کاش میشد تا نبینم
تن پر زخم و خون و درهم تو
چکد خون از دوچشمان پر آبم
عدویت خارجی کرده خطابم
زجاخیزو سخن گو با مَنِ زار
که من خونین دل از بزم شرابم
به پیش پیکرت دشمن مرا زد
دو دستم بسته بود و از جفا زد
ز کوفه تا به سوی شام ویران
مرا با کعب نی در هر کجازد
چرا دیگر نمی آید صدایت
شده پرپر تمام لاله هایت
برادر جان ببین با قامتی خم
رسیده خواهرت در کربلایت
ببین خواهر ز داغت پیرتر شد
شب و روزم چگونه بی تو سر شد
مزارت را به آب دیده شویم
که بی تو دیده ام همواره تر شد
غمت آخر ز خواهر جان ستاند
همیشه داغ تو در دل بماند
دعا کردم که از بعد تو،زینب
دگر در وادی دنیا نماند
دوچشمانم زهجرت اشکباراست
دلم از ماتمت اندوهبار است
امان از سیلی مردان شامی
برادر خواهرت نیلی عذار است
خزان از من بهارم را گرفته
همه دارو ندارم را گرفته
دو عالم درد دارم از غم تو
غمت صبر و قرارم را گرفته
سخن گو با مَنِ افتاده از پا
قیامت در دلم گردیده بر پا
نشستم در کنار تربت تو
کنم ناله به همراهی زهرا
#اسلام_مولایی ✍
#رباعی #اربعین
.
((رباعیات اربعین قسمت2))
تمام لاله هایت ارغوانی ست
قدم همچون هلالست وکمانیست
هزاران درد دارم در دل اما
غمم یاد لبان خیزرانی ست
نمیشد باورم هجران و دوری
چه مشگل بودبعد از توصبوری
تنت افتاد بر خاک بیابان
سرت افتاد در کنج تنوری
نشد آخر بمیرم در بر تو
نشد بوسم دوباره حنجر تو
ز ظلم نیزه و شمشیر و خنجر
نشد در بر بگیرم پیکر تو
برایت تحفه آوردم برادر
قدی از غم کمان و دیده ای تر
ز سیلیِّ سنان و شمر و خولی
رُخی دارم چُنان رُخسار مادر
خمیده آمدم از کوفه و شام
شنیدم از عدویت طعن و دشنام
جسارت شد به رویت بر سر نی
امان از سنگهای بر لب بام
چسان گویم چه آمد برسرمن
شکسته چون دلم بال و پر من
ز بسکه تازیانه بر تنم خورد
شده نیلی تمام پیکر من
چه رنجی شد نصیب کاروانت
چه وسعت داشت درد بیکرانت
الهی بشکند دستی که از کین
سرِنیزه فروکرد بر دهانت
چهل منزل سرت روی سَنان بود
نشان سنگ بر رویت عیان بود
تو قرآن با لب خشکیده خواندی
جواب خواندن تو خیزران بود
غمت در این دلم کاشانه کرده
دو عالم درد در دل خانه کرده
سه ساله ماند در کنج خرابه
دلم یاد غم دردانه کرده
غمت آتش زده بر حاصل من
فراقت خون نموده این دل من
به هر درد و مصیبت صبر کردم
ولی داغ تو گردد قاتل من
((رباعیات اربعین قسمت3))
ربوده داغ تو تاب از وجودم
غمت آتش زده بر هست و بودم
زبسکه سیلی و شلاق خوردم
زسر تا پا برادر جان کبودم
مشو راضی که بر گردم مدینه
که خواهر بی تو محزون و غمینه
دعا کن جان دهم پیش مزارت
قسم بر مادر بشکسته سینه
صدای آب آبت را شنیدند
سرت را پیش چشمانم بریدند
دریدند پیکرت، اما ز کینه
تنت بر خاک با نیزه کشیدند
زدی آتش تمام تارو پودم
پناهی بهر طفلان تو بودم
امان از سیلی و از تازیانه
ز سر تا پا برادر جان کبودم
خراب از هجر تو رکن دلم شد
غم و داغ تو نقل محفلم شد
ز کوفه تا به شام و تا به اینجا
قدی خم،روی نیلی حاصلم شد
چه سازم با غمت آه ای قرارم
به هر جا بودی ای دلدار، یارم
نشستم در کنارت دل پریشان
تو رفتی دل پریشان از کنارم
بیا با من مدارا کن برادر
حلالم کن برادر جان خواهر
مگیر از من سراغ دخترت را
تو را سوگند بر زهرای اطهر
مگیر از من سراغ دخترت را
سراغ دختر غم پرورت را
مسوزان این دل پر آه و دردم
مکن شرمنده دیگر خواهرت را
توان دیگر ندارم تا که خیزم
ز دیده اشک از داغت بریزم
تورفتی از بر خواهر ولیکن
چگونه زنده باشم من عزیزم
امان از لحظۀ جان کندن تو
امان از زخمهای بر تن تو
زده زخم زبان آتش به جانم
امان از طعنه های دشمن تو
((رباعیات اربعین قسمت 4))
خودم دیدم تنت را پاره پاره
خودم دیدم سرت بر نی سواره
چهل منزل به همراه سرت بود
به روی نیزه رأس شیرخواره
امان از لحظه های بی تو بودن
امان از زینب و با تو نبودن
خودم دیدم ز روی تل خاکی
امان از لحظه های سر بریدن
سپر گشتم برای کودکانت
دلم خون شد ز حال دخترانت
شده نیلی ز سیلی روی طفلان
امان از کینه های ساربانت
لب خشک از حرم رفتی برادر
جگر خون از برم رفتی برادر
تو بودی سایه روی سر من
چو سایه از سرم رفتی برادر
بسان لاله پژمردم برادر
چه میشد با تو میمردم برادر
اگر عباس در بین حرم بود
دگر سیلی نمی خوردم برادر
مرا کشتی تو با هجرانت ایدوست
به رنج انداختی طفلانت ایدوست
عزیز میزبانم خواهر آمد
شده قامت کمان مهمانت ایدوست
من از هجر رخت اندوهبارم
من از داغ و غم تو اشکبارم
توئی در خاک خفته میزبانم
منم مهمان درد و داغدارم
امیدم را ز دل درد و غمت برد
گلانت را خزان از کینه پژمرد
اگر همراه ما عباس می بود
کسی سیلی زنامحرم نمیخورد
چهل منزل فقط آزار دیدم
چهل منزل حرم را زار دیدم
سرت را بر سر دروازه شهر
عزیزم بر سر بازار دیدم