eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
9.2هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. روزی دوبار دربِ بقیع باز می‌شود روزی دوبار گریه‌ات آغاز می‌شود روزی دوبار روضه‌ی تو: وا حسن....حسین ای وای  بی حرم حسن  و بی کفن حسین سهمِ دو چشمِ خیسِ شما خونِ تازه است روزی دوبار انیسِ شما خون تازه است این مهرِ مادرِ تو چه‌ها کرده بادلت یعنی که آب شعله به پا کرده با دلت دیدی که آب با جگر فاطمه چه کرد دیدی که آب با پسرِ فاطمه چه کرد تقصیرِ آب شد دل زهرا شراره شد تقصیر آب شد دو جگر پاره پاره شد از کوزه آب تا که حسن خورد آب شد وای از حسین  آب نخورد و کباب شد بعدِ حسین بعدِ حسن سربزیر آب می‌سوزد آنقدر که شود چون کویر آب از آن به بعد آب فرودست می‌رود روزی هزار مرتبه از دست می‌رود از آن به بعد زیرِ سرِ آب آتش است فهمیده‌ام که در جگر آب آتش است سیراب می‌کند همه را ،  تشنه است خود شرمنده است فاطمه را ، تشنه  است خود پیش حسین بغضِ قدیمِ حسن شکست در بینِ خانه قلبِ کریمِ حسن شکست الماس ریزه‌ها جگرش را دو نیم کرد یک ضربِ دست امام حسن را یتیم کرد از سینه داغِ روز و شبش ریخت روی طشت دیدی جگر زِ کنج لبش ریخت روی طشت خونش نه ، پاره پاره زِ لبها جگر چکید بر طشت نه به دامنِ زهرا جگر چکید زینب رسید و گفت که ای وای مادرم "آیا تویی برادر من  نیست باورم" در کربلا به خیمه نیامد عمویِ آب از مَشکِ پاره ریخت زمین آبرویِ آب مجبور شد به خاطرِ آب التماس کرد رو  زد برای طفلِ رُباب التماس کرد بودند دیو و دَد همه سیرابِ آب حیف مَشکی نبود تا که نسوزد رُباب حیف با التماس گفت عزیزم علی بمان از آب هم مضایقه کردند کوفیان اما چه زود آب دوباره شراره شد دیدی که وقتِ گریه‌ی زهرا دوباره شد شد بازهم بساط غمش جور وایِ من شد آب زهر و زهر شد انگور وایِ من انگور شعله شد جگرش را به هم که ریخت آه از دلش که بیشترش را به هم که ریخت   هِی بر زمین نشت نشد چاره ایستاد ای وای من که با جگرِ پاره ایستاد آه ای کبود بال و پَرَت را زمین نزن پیش جوادِ خویش سرت را زمین نزن ... گفتم که اشک از چه چنین رنگ و بو گرفت گفتی زِ چشم گریه کنان آبرو گرفت روزی دوبار درب بقیع  باز می‌شود روزی دوبار گریه‌ات آغاز می‌شود .
. ایام روح بلند مصطفی تا عرشِ اعظم می رسد بالاتر از بالاست...من اینقدر عقلم می رسد! هر زحمتی که می کشد، خیرش به عالم می رسد پس بوسه بر خاک درش، بر نسل آدم می رسد با او ترازوی عمل، آنقدر سنگین می شود... شاءن گدایش برتر از شاءن سلاطین می شود وقت کرم، در کیسه اش درّ و گهر دارد فقط چون از میان خانهء زهرا گذر دارد فقط از قُوسِ اَو اَدنای او، حیدر خبر دارد فقط در غزوه ها بر ذوالفقار او نظر دارد فقط با دست خود نهری کنار نهر کوثر می کشد صد جرعه را وقت عطش، با یاعلی سر می کشد انگشتر دستش، سراغ سنگ خاتم را گرفت در بین هیئت ها خودش هربار، پرچم را گرفت بعد از حُسینُ مِنِّی اش، در روضه ها دم را گرفت با گریه های او گدا، اشک محرم را گرفت لرزه به روی شانهء عرش برین افتاده است بابا بزرگ روضه خوان ها بر زمین افتاده است آنکس که ماهِ هر سحر، شب زنده دارش بوده است بعد نماز آخرش، زهرا کنارش بوده است ام ابیها که نبی هم بیقرارش بوده است... میخ ثقیفه، سال ها در انتظارش بوده است مانده جنازه بر زمین، هیزم میان کوچه هاست آن چادر خاکی شده وقتی که می سوزد عزاست در با لگد که وا شود، صد لاله پرپر می شود یاس سفید باغ حیدر رنگ دیگر می شود زهرا نگفته با کسی که باز، مادر می شود محسن که شش ماهش شود، اوضاع، بدتر می شود ای وای! از این کوچه و این خانه و این سرزمین صد مرد باهم جان دهد، یک زن نیفتد بر زمین! یا مصطفی! شد بعد تو تنهای تنها دخترت هرچند بارانی شده چشمان زهرا دخترت... کاری ندارد هیچکس، این دور و بر با دخترت راحت بغل کرده ترا هر دفعه اینجا دخترت با آن غمی که مانده در قلب حزینت گریه کن امشب برای دختر ویران نشینت گریه کن آن دختری که خسته در آغوشِ خار افتاده بود از دست زجر بی حیا، دستش ز کار افتاده بود از روی ناقه بر زمین، با چشم تار افتاده بود بین طبق می دید سر را که کنار افتاده بود قدری بغل می خواست که آغوش بابا را ندید سر بود...گردن بود...اما باز آقا را ندید ✍ .
. در تشت می ریزد جگر، امّا کمی سبز انگار می ریزد به زخمش مرهمی سبز از خنده های همسرش خیری ندیده آمد کنار اشک سرخش همدمی سبز هر روز شد با حرف و نفرین، سنگ باران شد روی چشمش جای شبنم شب، نمی سبز باید بگیرد چشم های خواهرش را وقتی سیاهی می رود در ماتمی سبز ای کاش جز زینب یکی تشخیص می داد این لخته خون ها را میان عالمی سبز تا مثل مادر بر زمین افتاد با سر در کوچه های خاطراتش شد غمی سبز دارد به خود می پیچد و دردش زیاد است از روضه ی قامت کمان، قامت‌ خمی سبز *** شمع و چراغ و زائر و گنبد بماند خالی است بر روی مزارش پرچمی سبز ✍ .
. حسن شدم که پُر از ماتم فدک باشم حسن شدم که خودم شاهد کتک باشم میان راهروی خانه دود مانده هنوز تمام پیکر زهرا کبود مانده هنوز چه سوختم! که نزد بعد سوختن حرفی نزد ز لکّه ی خون، روی پیرهن حرفی حریف روضه میخ و لگد نخواهم شد ز هرچه کوچه تنگ است رد نخواهم شد عصای دست شکسته شدم، شکسته شدم ز روی قاتل مادر چقدر خسته شدم همینکه با غضب خود جلو می آمد زد نشد درست ببینم، کشیده را بد زد تمام شهر مدینه روی سرم پیچید عقب که رفت، دو تا پای مادرم پیچید رکاب صبر علی بودم و نگین خوردم زمین که خورد، زمین خوردم و زمین خوردم همینکه پاشدم ازجا دوباره افتادم کنار خون روی گوشواره افتادم نشد که قدرت خود را به او نشان بدهم غبار چادر او را نشد تکان بدهم شکستگی جبینم شدید شد آنجا سه چار موی سیاهم سفید شد آنجا بخند جعده! از اینکه به من جسارت شد بخند جعده! حسن از مدینه راحت شد اگرچه تیر به تابوت من رسیده حسین هنوز غربت من را کسی ندیده حسین مرا مقابل چشم همه لگد نزدند به خنجری که سرم را نمی بُرد نزدند مسیر لشکریان خشکی لبم نشده کسی مزاحم خلخال زینبم نشده به روی نیزه سرم زیر آفتاب نرفت میان تشت زر و مجلس شراب نرفت ✍ .
. آقاترین روزی ده شهر مدینه روی جگر داری هزاران وصله پینه زخم فراوان داری و مونس نداری کاری شده زهر جفا و حس نداری در سینه ماتم داشتی، انکار کردی با لختهء خون، روزه را افطار کردی باید سرت را در بغل مادر بگیرد داری چه می پیچی به خود، خواهر بمیرد بال و پر شیر خدا، بال و پرت کو؟ آن گوشواره، یادگار مادرت کو؟ ازکودکی، خیلی خودت را پیر کردی بافاطمه رفتی کجا که دیر کردی فضه گواهم بود، ترسیدم همانروز چادر که خاکی بود را دیدم همانروز رفتی کسی با مادر ما، در نیفتد رفتی کنارش باشی و با سر نیفتد در کوچهء تنگ مدینه گیر کردید خوردید سیلی، بعد آن تغییر کردید آنروز مادر تا شبش حرفی نمی زد تا صبح هم با زینبش حرفی نمی زد تو ریختی در خود، ولی من گریه کردم دور از همه، دور از علی من گریه کردم چشمم به چشم تار مادر خورد، ای وای دستم به پهلویش شبی برخورد، ای وای دیگر پی رازت نمیگردم برادر این بار هم ناراحتت کردم برادر پاشو تو که اهل محل را می شناسی فتنه گر جنگ جمل را می شناسی یک عده مأمورند آتش بر فروزند تابوت و پیکر را به یکدیگر بدوزند هنگام تشییع تنت همراه زهرا باید بگیرم چشمهای قاسمت را *** صد گرگ، آهوی چمن را دوره کردند جای حسن ابن الحسن را دوره کردند با چه شتابی بر سر او می رسیدند باهرچه میشد میزدند و می بریدند ماه حرم تا خیمه با خواهش می آمد مثل عسل، موم تن او کِش می آمد ✍ .
. *بند اول* غریبی و داری غریبونه میری از شهر کینه با دل خون پر میزنی مثل کبوتر از مدینه... تصویر تلخ کوچه عمری روبروته اشک چشات جاری و بغضی توو گلوته... با خاطرات کوچه گریونی همیشه این داغ میون قلب تو مثل آتیشه... میری به پیش فاطمه بعد تو گریون عالمه سینه شرار ماتمه...آه و واویلا... ///واویلتا واویلتا.../// *بند دوم* غربت با تو معنا میشه مثلت غریبی رو ندیدم گریه کردم تا از مصیبتهای جانسوزت شنیدم... از بس غریبی که توو خونت هم غریبی سرداری اما توو مدینه بی حبیبی... بغضی نشسته توو گلوت از داغ مادر توو ذهنته سیلی کوچه خون روو در... ای شاهد بحث فدک دیدی که مادر خورد کتک توو کوچه ها گفتی کمک...آه و واویلا... ///واویلتا واویلتا.../// *بند سوم* دیگه بعد از تو زینبت توی مدینه بی پناهه توی چشماش اشکه غمو توی دلش غوغای آهه... تابوت تو پر تیر و خون شد قلب زینب واویلتا واویلتا میخونه رو لب... بعد تو حال خواهرت زار و حزینه میره به سمت کربلا و غم میبینه... روو خاک صحرا پیکره جسم برادر بی سره انگار صدای مادره...میگه بنی ///واویلتا واویلتا.../// مهدی ندرخانی✍ 👇
. *بند اول* من حسنی ام و شده؛افتخارم ریزه خوره توان ایل و تبارم حسینیمو حسنی؛تا قیامت حب الحسن اجننی؛شد شعارم... دلامون به غم و مهر تو اجین حسنه پادشاه روی زمین میخونم با شور و با دیوونگی حسن اسم توئه جنون آفرین... شاهی من رعیت زاده قلب من حسن آباده باشم نوکر دربستت مادرم اینو یاد داده... ///یا مولا حسن یا مولا.../// *بند دوم* اشک غریبی میچکه:؛ روی گونه انگار عزای مادر ؛ قد کمونه غریبی و از این غریبی همیشه قلب تموم نوکرا؛غرق خونه شاهده ماجرای غم و بلا اشک غربت و گریه ی بی صدا جون دادی وقتی که جلوی چشات نانجیب مادرو زدش بی هوا... با یاد کوچه ها هرشب میسوختی توو آتیش تب مادرم رو کتک نزن میگفتی و شنید زینب... ///واویلا حسن واویلا.../// *بند سوم* دیگه داره میره از شهر کینه ولی یه غمی داره توی سینه حتی توی خونه هم بی حبیبه ای وای از این غمای تو مدینه پر شده دل خواهری از بلا گریه میکنه باز ولی بی صدا میخونه نوحه از حال مضطرش داداشم داره می میره ای خدا تو چشم حسین بارونه زهرا تو بهشت محزونه عالمی گرفته ماتم از تشتی که پر از خونه ///واویلا حسن واویلا.../// *بند چهارم* کسی که بوده از این غصه ها سیر رو تابوتش میباره بارون تیر از جفای همسرش پر کشید با زهری که بوده مث زخم شمشیر زینب از این بلا شده پر محن دیده خونی شده به روی کفن علی شاهد این غصه ها بوده میخونه از تو آسمونا حسن سرداره ولی بی لشکر تو دردا شده بی یاور سوخت و ناله زده عمری از داغ کوچه و مادر ///واویلا حسن واویلا.../// *بند پنجم* با کسی نگفته از حال زهرا اون وقتی که شده تو کوچه تنها لحظه ای که سیلی خورد از سیاهی دمی که شده پر از موج غمها یادشه با لگد پهلویی شکست یادشه تو سینه میخ در نشست یه نفر با غلاف ضربه میزد و یه نفر دستای علی رو می بست با یاد گوش و گوشواره ابرای چشاش میباره از سوز اشکای مادر هر شب تا سحر بیداره ///واویلا حسن واویلا.../// ✍ 👇
delam-migireh.mp3
3.43M
💥سبک: 🎙مداح: ▪️مناسبت: این همه زائر می بینم دلم می گیره دلم می گیره آقام حسن یدونه زائرم نداره نه گنبدِ طلا حتی علم نداره دلم میگیره حتی آقام شعر قدم قدم نداره قدم قدم با یه علم یه شب میریم تو صحن زیبای حسن! به زودی توو ، صحنِ آقام میریم یه مشایه با کلی سینه زن جانم حسن جانم حسن ..... تا چشمت افتاد ورودیه بابِ قبله تا اومدی سلام بدی یادِ حسن باش نه بابِ قبله ای داره نه حتی صحنی تموم میشد غریبی آقامون ای کاش تصورش کن توو باب قبله‌ی حسن وایسی ایشالا تصورش کن آروم آروم اشک می‌ریزی میری پایین پا تصورش کن دست ادب به سینه میگی سلام آقا سلام آقا که الان توو بقیع هستم دخیلم رو به باب القاسمت بستم حسن جانم بذار عشقت تو قلب نوکرت باشه قرار ما تو صحن مادرت باشه حسن جانم غلط گفتم که چیزی توی کاسه ام نیست منو دست حسین دادی حواسم نیست حسین جانم حسین جانم حسین جانم
جلسه بصیری ثامن ناحیه فلاورجان سخنران: جناب سرهنگ کریمیان موضوع: دستاوردهای دفاع مقدس زمان: سه شنبه 28شهریور ساعت 21 لینگ ورود جلسه بصیرتی https://rubika.ir/mhtavasamenfalavarjan
. صلی الله علیک یا اباعبدالله پای کار حسین می مانیم بی قرار حسین می مانیم گر همه یار دیگران باشند ما که یار حسین می مانیم تا نماند دوباره او تنها در کنار حسین می مانیم آسمان هر طرف بگردد ، ما بر مدار حسین می مانیم لیسَ فِی الدّارِ غیرُهُ دَیّار در دیار حسین می مانیم دیگران در خزان خود باشند در بهار حسین می مانیم ما همیشه به مکتب عشق و افتخار حسین می مانیم تا قیامت پی قیام و رهِ اقتدار حسین می مانیم ما به پای ولایت حیدر با شعار حسین می مانیم تا ابد گر خدا دهد رخصت بر مزار حسین می مانیم در حرم خادم و نگهبان و پرده دار حسین می مانیم جان سپردن به جز بر او ننگ است جان نثار حسین می مانیم روز محشر به سایه ی امن و سایه سار حسین می مانیم تا به آخر به همره مهدی ؛ تکسوار حسین می مانیم ✍ .
⛔️ هفت دسته از انسان ها خودشون را مسخره کردن 🌹امام رضا (ع): 💥هفت چيز بدون هفت چيز ديگر مسخره است: 💥1-كسى كه به زبان استغفار كند و در دل پشيمان نباشد ،خود را مسخره كرده. 💥2- كسى كه توفيق از خدا بخواهد و كوشش نكند،خود را مسخره كرده. 💥3- كسي كه بهشت خواهد و بر سختيها صبر ننمايد،خود را مسخره كرده. 💥4- كسي كه از آتش به خدا پناه برد و از لذت دنيا دست نكشد،خود را مسخره كرده. 💥5-كسي كه مرگ را ياد كند و آماده آن نشود،خود را مسخره كرده. 💥6-كسي كه خدا را ياد كند و مشتاق ديدار او نباشد،خود را مسخره كرده. 💥7- كسي كه در گناه اصرار ورزد و بدون توبه از خدا طلب عفو و بخشش كند،خود را مسخره كرده است. 📚تحرير المواعظ العددية؛ص470
🔴حدیث عبرت آموز/ شیعه واقعی امیرالمؤمنین‌ علیه السلام کیست؟ ♦️ امام موسی کاظم علیه السلام در گلایه از شیعیان فرمودند: لَو مَيَّزتُ شِيعَتِی لَم أجِدهُمْ إلَّا وَاصِفَةٌ، وَلَو اِمتَحَنْتُهُمْ لَما وَجَدتُهُمْ إِلَّا مُرتَدِّين، وَ لَو تَمَحَّصْتُهُمْ لَما خَلَصَ مِنَ الْألفِ وَاحِد، وَ لَو غَربَلْتُهُمْ غَربَلَةً لَم يَبقَ مِنْهُم إلَّا مَا كانَ لِی، إنَّهُمْ طَالَ مَا اتَّكَوا عَلى الْأرَائِِک، فَقَالُوا نَحنُ شِيعَةُ عَلِیّ (ع)، إنَّما شِيعَةُ عَلِیٍّ (ع) مَنْ صَدَّقَ قَولَهُ فِعْلُه. ♦️ اگر شيعيان خود را جدا و مشخص کنم، در میان آنان جز حراف نیابم. ♦️ اگر آنان را امتحان کنم،همگی مرتد از کار در آیند. ♦️ اگر آنان را در بوته آزمایش گذارم، از هزار نفر يک نفر خالص پیدا نشود. ♦️ اگر آنان را غربال كنم،جز آنچه نزد من است، در غربال نماند. ♦️ آنان مدت‌ها ست، بر اریکه‌ها لمیده‏‌اند و می‌گویند، ما شيعه امیرالمؤمنین علیه السلام هستيم. ♦️درصورتی که شيعه امیرالمؤمنین علیه السلام فقط كسى است كه اعمال او گفتارش را تصديق كند. 📚 الكافی‏، ج ‏۸، ص ۲۲۸
🏴 ۱۴۰۲ علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای تَجَلیِّ خدا - اِبن علیِّ مرتضی سایه ی روی سَرم - سلطان علی موسَی الرّضا گرچه باشه پُر آلایش با تو داره دل آسایش پیش تو دارم آرامش / السلطان السلطان السلطان السلطان السلطان ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رزق هفتا آسمون - می‌رسه از مُضیف تو مهربون و باصفان - خادمای شریف تو مرز کُفر و ایمان هستی آبروی قرآن هستی پادشاه ایران هستی / السلطان السلطان السلطان السلطان السلطان ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آسمونِ زندگی - با تو غرق ستاره هاست نونِ توی سفرَمَم - از الطاف امام رضاست نیم نگاهی کن بیچارم خیلی خیلی دوسِت دارم هرچی دارم از تو دارم / السلطان السلطان السلطان السلطان السلطان ... مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇
🏴 ۱۴۰۲ علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اگه نفس کشیدن یادم رفت / حرمم یادم می‌ره خودمو توی صحنت می بینم / وقتی گریم می گیره دنیا بی روضه / خیلی دلگیره اربابم حسین هزاریم بخوان عشق تو رو ازم بگیرن - من نمی‌ذارم از اون وقتی که یادم میاد از روضه ی تو - خاطره دارم می‌دونی که چقد - بی قرارم توو شب های تار / مهتابم تویی هر جوری حساب می کنم / اربابم تویی اربابم حسین ۴ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ زندگی ما زیر این بیرق / تازه معنا می گیره شب زیارتیت کل عالم / به حرم میشه خیره اینکه توو روضم / دست تقدیره اربابم حسین باورم نمیشه این همه از صحن و سراتون - فاصله دارم من دلم روشنه لحظه مرگم آقا جون - هستی کنارم می‌دونی که چقد - بی قرارم بی سامونم و / سامونم تویی اون که تا همیشه بهش / مدیونم تویی اربابم حسین ۴ . 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به‌به! روحم تازه شد✅ لذت بردم شما هم ببینید و لذت ببرید. •┈┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈┈•
🏴 ۱۴۰۲ علیه السلام ✍ 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ ای تَجَلیِّ خدا - اِبن علیِّ مرتضی سایه ی روی سَرم - سلطان علی موسَی الرّضا گرچه باشه پُر آلایش با تو داره دل آسایش پیش تو دارم آرامش / السلطان السلطان السلطان السلطان السلطان ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ رزق هفتا آسمون - می‌رسه از مُضیف تو مهربون و باصفان - خادمای شریف تو مرز کُفر و ایمان هستی آبروی قرآن هستی پادشاه ایران هستی / السلطان السلطان السلطان السلطان السلطان ... 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ آسمونِ زندگی - با تو غرق ستاره هاست نونِ توی سفرَمَم - از الطاف امام رضاست نیم نگاهی کن بیچارم خیلی خیلی دوسِت دارم هرچی دارم از تو دارم / السلطان السلطان السلطان السلطان السلطان ... مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇