eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.6هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. بند اول: چقَدَر با کرمی تو همیشه سایه ی روی سرمی تو انقَدَر غریبی که بی حرمی تو یا حسن مولا به تو مایله دلِ من حل میشه همیشه با تو مشکل من عشق تو شده تموم حاصل من یا حسن مولا از ازل با تو بودم و تا ابد هم امیرمی زندگیم وقف تو شده مقصد این مسیرمی یا کریم یا حسن آقام بند دوم: با تو زندگیمه زیبا من حسینی شدم از لطف تو آقا نوکراتو میخره حضرت زهرا یا حسن مولا در خونه ی تو بازه سائل تو از جهانی بی نیازه یه نگاهت همه دنیامو میسازه یا حسن مولا سفره هات خوان رحتمه حاتمه ریزه خوار تو با همین بخشش و عطا میگذره روزگار تو یا کریم یا حسن آقام بند سوم غرور تو رو شکستن اونایی که راه مادرت رو بستن روبروت تو کوچه یک لشکر پستن امون از غربت چادرش به زیر پا موند ردّ سیلی روی صورتش به جا موند توو دلت یه عمری بغض کوچه ها موند امون از غربت از تب سرد کوچه ها سهم تو چشمای تره هی به مادر میگفتی که راه خونه از این وره یا کریم یا حسن آقام .👇
. |⇦•تو‌ حرم داری... مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ کربلایی ●━━━━━━─────── بین دل هامون تو حرم داری توی رویامون تو حرم داری قبل از هر چیزی،به خدا که تو آرزوهامون تو حرم داری تکرار میکنم تو حرم داری و من اصرار می کنم توی کفشداری صحنت کار می کنم دلُ فرش پای این زوّار می کنم خاک پای زائرات سرمه چشمای منه گوشه صحن حسن،جنتُ الاعلای منه تا ابد هستم،من که مدیونت دل من عمری،شده مهمونت با رفیقای هیاتیم آقا،میرسم آخر زیر ایوونت... زانو می زنم،به دو دستای کریمت رو می زنم گوشه صحن تو رو جارو می زنم به دو دستای کریمت رو می زنم سفره دار عالمی،بس که تو صاحب کرمی چه شبیه مادرت فاطمه تو بی حرمی تکرار میکنم تو حرم داری و من اصرار می کنم توی کفشداری صحنت کار می کنم دلُ فرش پای این زوار می کنم بین دل هامون تو حرم داری توی رویامون،تو حرم داری قبل از هر چیزی به خدا که تو آرزوهامون تو حرم داری خاک پای زائرات سرمهٔ چشمای منه گوشه صحن حسن،جنت الاعلای منه تکرار میکنم تو حرم داری و من اصرار می کنم توی کفشداری صحنت کار می کنم دلُ فرش پای این زوار می کنم .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•گریه‌کردی پسرم.... وتوسل به کریم اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج‌ مهدی رسولی ●━━━━━━─────── گریه کردی پسرم من بمیرم تو دیگه مَردی،پسرم حسنم،گریه نکن! دنبال گوشواره نگردی پسرم چیزی نشده... فقط یه کم خاکی شده چادر من گریه نکن... چیزی نشده... فقط یه کم سنگین شده سرم حسن گریه نکن... آتیشم میزنه اشک چشات ای مادر! دارم می میرم از بغض صدات ای مادر! «گریه نکن ای مادر...!» غصه خوردی پسرم توی اون کوچه آخه مُردی پسرم حسنم! غصه نخور... دیدی منو خونه آوردی،پسرم؟ چیزی نشده... فقط یه کم دستم ورم کرده، همین! گریه نکن... چیزی نشده... فقط یه هو دیدی که من خوردم زمین گریه نکن... آتیشم می زنه اشک چشات ای مادر! دارم می میرم از بغض صدات،ای مادر! «گریه نکن ای مادر...!» چی کشیدی پسرم؟ سخته به والله هر چی دیدی،پسرم.. عاقبت می میری از طعنه هایی که شنیدی پسرم... چیزی نشده... فقط به هم خورده کمی تعادلم... گریه نکن... چیزی نشده... فقط،یه کم برام قرآن بخون واسَم گلم گریه نکن.... *حسنم چرا هرچی صدات میزنم‌جواب نمیدی؟چرا امشب آرومی حسنم؟..بیا جلو ببینم تو تاریکی نمیبینمت...صدا بلند شد..مادر!مادر! من حسینم نه حسن...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. شاه مردان  شیر یزدان پسری دارد کریم می کند بر ، سفره ی خود نوکرانش‌ را سهیم ای کریم حسن‌ جان با تو می چرخه زندگیم حسن جان آرزومونه که یه روزی آخر وسط صحن تو بگیم حسن جان هیبت داری یو‌ شهامت داری غیرت داری و صلابت داری عزت داری ، لطف بی حد داری نزدیکه روزی که گنبد داری ای دلاور ؛ بهر حیدر پسر ارشد تویی آنکه باید ، شیعه‌ بر او روو بیَندازد تویی جان ، عجب وقاری وارث حقِ تیغ ذوالفقاری تو عوض کردی سرنوشت جنگو چونکه کابوس اون شترسواری رهبر هستی ، میر لشکر هستی مرد جنگِ نابرابر هستی لشکر می بازه خودش رو آقا وقتی میگی ابنُ الحیدر هستی .👇
. دردی در این دل است که درمان نمی شود داغ عزای کوچه که پایان نمی شود درمانِ دل به زهر هلاهِل شنیده اید دردم به غیر زهر که درمان نمی شود من درد زخم سینة مادر گرفته ام درمان زخم سینه که آسان نمی شود اسرار خویش را به علی هم نگفته ام افشای راز ، یار پریشان نمی شود این غربتی که کرده خدا قسمت حسن دیگر نصیب هیچ مسلمان نمی شود یک یار هم برای سپاهم نمانده است اینسان امام بی سر و سامان نمی شود ایکاش یک جوان علمدار داشتم آه و نوا که لشگر قرآن نمی شود آری سپاه یک نفره لشگر من است همچون حسین یار غریبان نمی شود حتی میان خانه کسی نیست یاورم قاتل که مرهم دل سوزان نمی شود از داغ مادرم جگرم پاره پاره شد این جسم و جان رفته دگر جان نمی شود .
. 👌 الهی بِدَمِ المظلوم الهی بِدَمِ العطشان الهی به غم زینب  کنار بدن عریان یارب الحسین ... به همون تنی که شد غرقه به خون یارب الحسین ... فرج منتقمش رو برسون اللهم عجل لولیک الفرج چقد سخته که آقایی کریم باشه و تنهاشه خدا نیاره هیچ مردی تو خونش‌م غریب باشه من بی یاورم ... کشته زهر جفای همسرم من بی یاورم ... از حسینم به خدا غریب‌ترم وای حسن ....... چهل ساله دلم خونه که ناله میزنم دائم دیدم مادرم و کشتن تو کوچه بنی هاشم باهم میزدن ... مادرم رو جلو چشمم میزدن باهم میزدن ... خورده بود زمین و بازم میزدن وای حسن ..... اگر غمم نفسگیره جنازه ام پر از تیره حسین من کی از جسمِ تو تیر و نیزه میگیره واویلا حسین ... بعد مرگ به من جسارت میکنن واویلا حسین ... تو رو زنده زنده غارت میکنن وای حسین .👇
. سِرِّ توحید نهان است در ایمانِ حسن معرفت رنگ گرفته‌ است از عرفانِ حسن خاکِ سلمان همه هستند مسلمان حسن پس بگوئید به ما ساکنِ ایران حسن زیر چتر حسنی پیر نخواهم گردید قدرِ یک لحظه زمین‌گیر نخواهم گردید هرگز از عشق حسن سیر نخواهم گردید تا خود حشر منم دست به دامان حسن عطر او پخش که شد باد ، وصالش را دید حُسن زیباییِ مخلوق ، مثالش را دید آن که در صبح ازل نورِ جمالش را دید از همان روزِ نخستین شده خواهان حسن روضه خواندیم که این دیده ی تر ثبت شود گریه کردیم که این هفت صفر ثبت شود نام من در دل تاریخ اگر ثبت شود بنویسید مرا بی سر و سامان حسن رنگ پیراهن سرسبزِ دیارم حسنی‌ ست پرچم یَشمیِ خوش‌ نقش و نگارم حسنی‌ ست نه فقط من..،همه ی ایل و تبارم حسنی‌ ست بوده جدَّم یکی از پیرغلامانِ حسن ذکر پر برکت او تذکره ی ما شده است با عنایات حسن رزق ، مهیا شده است این شعارِ همه‌ی ما ، حسنی‌ها ، شده است: " تا ابد هرچه کریم است به قربان حسن" خاک خشکیم که لب‌تشنه‌ی جامی بودیم کوه رنجیم که سرگرم سلامی بودیم کاش..،ای کاش که ما مردِ جذامی بودیم می نشستیم سر سفره ی احسان حسن من از آن روز که در بند شدم ، خوشحالم فقط از دوری معشوق خودم مینالم پوزه بر خاک قدمگاهِ حسن میمالم بلکه سهمم بشود تکه ای از نانِ حسن عاقبت گردِ خوشی بر سرِ غم می ریزد از دل صحن حسن نوحه و دم می ریزد هنرِ فرشچیان پای حرم می ریزد حک شود شعرِ حِسان سردرِ ایوان حسن روضه‌تر از غم آقای کریمان ،غم نیست وای بر زخمیِ غربت که بر آن مرهم نیست مادری‌تر ز حسن در همه ی عالم نیست تو نگو حضرت صدّیقه..،بگو جانِ حسن! آه! اربابِ کرم خیره به مسمارِ در است از مصیبات حسن ، خونِ خدا خون‌جگر است سخت تر از غم گودال ، غم آن گذر است گریه‌کُن‌های حسین‌اند پریشان حسن کوچه‌ای تنگ برای غم او بانی بود قاتلش آنچه که میدانم و میدانی بود بدتر از زهرِ هلاهِل..،زدنِ ثانی بود داغ ناموس گرفته‌است گریبان حسن سیلی محکمِ آن پست که بر حَورا خورد من بمیرم! حسن از دیدنِ آن، بد جا خورد پیش چشمان پسر ، چادر مادر پا خورد تا ابد خشک نشد دیده ی گریان حسن ✍ .
. ۴۰ تو نور چشم حیدری یا حسن دردانه ی پیمبری یا حسن تو در کرامت محشری یا حسن گل باغ ولا امام مجتبی تو در کرامت بی نظیری آمده ام دستم بگیری کریم عالم یا حسن جان۲ تو گلبن ولایتی یا حسن تو اسوه ی کرامتی یا حسن سر تا به پا عنایتی یا حسن تو سبط خاتمی کریم عالمی آمده ام بر تو پناهم از کرمت نما نگاهم کریم عالم یا حسن جان۲ به درد عالم یا حسن طبیبی تو در سخاوت و کرم عجیبی اما تو در خانه ی خود غریبی همسر قاتلت خون نموده دلت ای دومین ماه مدینه گردیده ای شهید کینه کریم عالم یا حسن جان۲ زهر ستم شرر زده به جانت سوزانده است تا مغز استخوانت گردیده کم صبر تو و توانت زینبت شد حزین حسین شد دلغمین چون شمع شد پیکر تو آب گشتی ز زهر کینه بی تاب کریم عالم یا حسن جان۲ جان به فدای ذکر یا رب تو جانت ز کین رسیده بر لب تو خون شد دل غمدیده زینب تو حال تو شد خراب دل برایت کباب افتاده ای از پا حسن جان خون شد دل زهرا حسن جان کریم عالم یا حسن جان۲ پیکر پاکت روی دوش یاران تابوت تو گردیده تیرباران حسین و عباس تو دیده گریان شده ظلم فراوان تنت تیرباران جان به فدای غربت تو دشمن شکسته حرمت تو کریم عالم یا حسن جان۲ دیدی عدو آتش به خانه می زد فاطمه را با تازیانه می زد در پیش چشم اهل خانه می زد غنچه اش شد جدا محسنش شد فدا رخسار مادر گشته نیلی گشته کبود از ضرب سیلی کریم عالم یا حسن جان۲
. هر چند در مقتل نوشته سَم شهیدش کرد من باورم این است که ماتم شهیدش کرد من معتقد هستم که زهرِ جعده(لع) یکباره... اما غم ِ بی مادری کم کم شهیدش کرد پُر بود گوشَش از صدایِ ضربهٔ سیلی آن ضربتی که روز و شب؛ هر دم شهیدش کرد رازی که از مادر میانِ سینه پنهان داشت هم سخت پیرش کرد و آخر هم شهیدش کرد از غربت بابا، سکوتِ مبهم ِ مادر... آن چهرهٔ غمدیده ی دَرهم شهیدش کرد آنها که عمری شاهدِ تنهایی اش بودند گفتند قبل از سَم، به قران غم شهیدش کرد نامش حسن(ع) بود و به سائل بسکه رغبت داشت بغض و حسادت!...کینهٔ عالَم شهیدش کرد کوچه، مغیره(لع)، نیشخندِ ممتدِ قنفذ(لع) عمری جراحت هایِ بی مرهم شهیدش کرد مِهرش چنان افتاد در ذرّاتِ زهری که ناچار، با شرمندگی، نم نم شهیدش کرد بر زخم های کهنه اش دائم نمک میریخت در خانه-همسر؛ بهترین مَحرم شهیدش کرد حرف نگفته، قاتلِ جانش شد و یک عمر خون جگر خورد و به ظاهر سَم شهیدش کرد! ✍ .
. علیه السلام ✍ ➖➖➖ با جگر سوخته بال و پر سوخته دیدی که مادر افتاد پشت در سوخته روضه ی تو روضه ی دلداره روضه ی تو روضه ی مسماره روضه ی تو زهر شرربار نیست روضه ی میخ و در و دیواره دستای دشمنا ببین رو شد سینه ی مادر تو مجرو(ح) شد مثل حسین و زینب و حیدر قاتل تو زخمای بازو شد غریب مادر یا حسن مولا.. --- شال عزات آوردن برا شفات آوردن خون میاری بالا طشت برات آوردن خواهر تو داره میاد آقا شما رو اینطور ببینه اینجا زنده می شه دوباره غم های بابات علی و مادرت زهرا زینب و ناله های طوفانی زینب و گریه های طولانی می شنوه از فراز نیزه ها نغمه وو آیه های قرآنی غریب مادر یا حسن مولا ➖➖➖ 👇
. علیه السلام ✍ ➖➖➖ با جگر سوخته بال و پر سوخته دیدی که مادر افتاد پشت در سوخته روضه ی تو روضه ی دلداره روضه ی تو روضه ی مسماره روضه ی تو زهر شرربار نیست روضه ی میخ و در و دیواره دستای دشمنا ببین رو شد سینه ی مادر تو مجرو(ح) شد مثل حسین و زینب و حیدر قاتل تو زخمای بازو شد غریب مادر یا حسن مولا.. --- شال عزات آوردن برا شفات آوردن خون میاری بالا طشت برات آوردن خواهر تو داره میاد آقا شما رو اینطور ببینه اینجا زنده می شه دوباره غم های بابات علی و مادرت زهرا زینب و ناله های طوفانی زینب و گریه های طولانی می شنوه از فراز نیزه ها نغمه وو آیه های قرآنی غریب مادر یا حسن مولا ➖➖➖ 👇
. |⇦•باز دوباره ام سفر.... صلوات الله علیه اجرا شده به نفسِ حاج محمود کریمی ●━━━━━━─────── باز دوباره ام سفر سوی مدینه آرزو ست تا که ز کام دل زنم بوسه به خاک پای تو از سرا پای مدینه گِل غم میریزد اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد از نگاهِ نگران، برق اِلَم میریزد خوب پیداست که باران ستم میریزد آه! آرامش‌ زهراست به هم میریزد سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود یا قرار است که پیغمبر اکرم برود نور از خنده ی لبهای ترش میبارید از گرفتاری امت به جزا میترسید *این ترس، ترس و دل شوره است. گفتن اگه یک سال قبل مرگشون، یک‌ماه قبل از مرگ،یک هفته قبل مرگ، یک روز، یک ساعت قبل مرگ توبه کنن مابخشیدیم .پیغمبر یه نفس راحت کشید.هی گفت: شیعیانم، امتم،قربونت برم‌ که یه بار ما رو نفرین نکردی..انبیاء سَلف همه نفرین که کردند..خدایا اینارو.. سیل اومد و عذاب اومد و زیر ورو شدن و گرفتار شدن. اما خدا به رسول اکرم فرمود: خب نفرینشون کن گفت: نمی فهمند گناه دارن..پیشنهاد نفرین رو‌خدا به پیغمبر داد. همون طور که امیرالمومنین فاطمه از دست داده بود.عطر نزد بعد از بیست و پنج سال گفتن آقا عطر میزنی؟فرمود:نه من عزا دارم فاطمه ام رو از دست دادم. نفرین امیر المومنین رو‌ هم‌ بشنوید.. پیغمبر رو در حال رویا دیدم پرسید:علی جان چطوری ؟گفتم: آقا خسته شدم از دست اینا انقدر لج بازن. فرمود: نفرینشون کن. خدا من و از اینا بگیره یکی مثل خودشون بهشون بده ... * در بدر در پی ارشاد بشر میگردید مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید در دلم شور عجیبی ست نمی دانم چیست در گلو بغض غریبی ست نمیدانم چیست دخترت زار به سر می‌زند ای وای دلم در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم پدرم حرفِ سپر میزند ای وای دلم حرف از داغ پسر میزند ای وای دلم یک نفر آمده در میزند ای وای دلم دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست ؟ این جوان کیست که از دیدن رویش در دل غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل *عزارئیل در این‌خونه رو‌ میزنه بی اذن وارد نمیشه..* آه یارب شده انگار صبوری مشکل گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل : با اجازه بگذارید بیایم داخل‌ با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد پرده از صورت پوشیده خود یک سو زد مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است شبِ بیچارگی نسل بشر نزدیک است به علی هم برسان روز خطر نزدیک است وقتِ آتش‌ زدن یاس و تبر نزدیک است پدر آمادهٔ رفتن به سماوات ولی نگران است برای غمِ فردای علی تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد آه! از سینه ی افلاک بر آمد هیهات به علی فاطمه را باز امانت میداد داشت اما خبر از قصهٔ زهرا ای داد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇