فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ احتیاط کن
🔹 توی ذهنت باشد که
یکی دارد مرا میبیند،
دست از پا خطا نکنم
مهدی فاطمه(س) خجالت بکشد.
#شهید_سیدمجتبی_علمدار
.
#زمزمه
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی علیه السلام
#عبدالله_باقری ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
مگه میشه یادم بره / تخریبِ سامرا
حال و هواش هنوز برام/ عجیبه سامرا
حرفا دارم امشب و با / غریبِ سامرا
یه ساله چش به رام - ماه رجب بیاد
سیا(ه) بپوشم برا تو - مثل امام جواد
خودم رو توو غمت - شب مصیبتت
به آب و آتیش بزنم - کم بشه غربتت ۲
غریبی توو کلّ سال
حتی میون هیأت
شرمندهایم جز امشب
روضه نخوندیم واست
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
به ساحت مقدست / نذاشتن احترام
حتی شنیدنِ غمات / سخته آقا برام
روضه هاتون دل منو / میبره شهر شام
خواستن که بشکنن - حرمتتو آقا
عمداً یه روز نشوندنت - توی خرابهها
خواستن که روحتو - بیشتر بدن عذاب
تو رو به زور کشوندنت - به مجلس شراب ۲
باز خدا رو شکر! روضهت
مصیبت اعظم نیست
ناموس تو مابین
یه عده نامحرم نیست
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
ریختنِ توو خونهی تو / کار حرومیاس
توو کوچهها بُردن تو رو / یه عده ناسپاس
روضهی تنهاییت چقدر / به گوشم آشناس
بُردن تو رو ولی - دست تو بسته نیست
با ضربهی لگد درِ - خونهت شکسته نیست
آتیش و دود نبود - میون معرکه
از میخی که پشت دره - خونی نمیچکه ۲
مسافری توو راه بود
این غصه کُشت مولا رو
دستش روی پهلوش بود
که میزدن زهرا رو
.👇
چالش این روزهای برخی اشعار #تاریخ_سازی و ساخت تصورات تاریخی برای مخاطب و خارج شدن #زبانحال از چارچوب اصلیشه 😔
#نقل_مسموعات و عدم رجوع به منابع، دامن برخی از شعرای عزیز و مادحین بزرگوار رو گرفته که خود ما هم ازش مستثنی نیستیم.
یکی از اون موارد که متاسفانه دقت نشده و جدیدا پر و بال گرفته
کیفیت بردن حضرت امام هادی علیه السلام به مجلس متوکل علیه العنه هستش.
ظاهرا در جایی نقل محکمی مبنی بر "بستن دست" و "کشوندن حضرت پشت مرکب" نداریم.
آقای عبدالله باقری به خوبی توی زمزمشون به این مطلب اشاره کردن.
.
.
#زمینه
#شهادت_امام_هادی
#امام_هادی علیه السلام
#حجت_الاسلام_شیخ_حسین_فتحی
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
روضه ای که حالمو میکنه خراب
اینه که بردن آقامو بزم شراب
تصوری که میده نوکرو عذاب
اینه که بردن آقامو بزم شراب
یاد روضه های تو شام بلا / قاتل اصلی مولای منه
یاد اون سه ساله که با ناله گفت: / نزنید این سر بابای منه
میخونه - زیر لب هر شب // ای وای از - عمه جان زینب ۲
مولانا یا امام هادی ۴
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
نیمه شبی توو خونت اومدن ولی
میسوخت دلت به حال غربت علی
میخوندی زیر لب فقط سینجلی
میسوخت دلت به حال غربت علی
وقتی میکشوندنت توو کوچه ها / بودی یاد صورتی که شد کبود
میکشه حیدر و این خاطره ها / یاد دیوار و در و آتیش و دود
میخونه - زیر لب مولا // ای وای از مادرم زهرا ۲
مولانا یا امام هادی ۴
.👇
دوبیتی
رباعی
تو زینت شهر سامرایی هادی
نور دل هر اهل ولایی هادی
گلواژه ی نور و قدری و فرقانی
در هر دو جهان امید مایی هادی
◾️
سامرا امشب چه غوغایی به پاست
موسم درد و غم و شام عزاست
عسکری می سوزد از داغ پدر
خانه ی هادی دین ماتمسراست
◾️
کشته شد هادی به شهر سامرا
عالم هستی شده ماتمسرا
در غم داغ پدر انداخته
عسکری بر گردنش شال عزا
◾️
در عزا امشب تمام عالم است
خانه ی هادی سرای ماتم است
شیعیان مرتضی بر سر زنید
عسکری از داغ بابا در غم است
#رضا_یعقوبیان
#امام_هادی_ع
هادی دینی و امام امت
تویی سراپا همه نور و رحمت
تویی گل گلشن اسلام و دین
به شیعیان حیدر حبل المتین
نور خدای حی داور هستی
تو دهمین گل پیمبر هستی
هادی دینی و گل فاطمه
تویی امام و مقتدای همه
صفای قلب شیعیان تو هستی
گل گلستان جنان تو هستی
نور دل شیعه ی مولا تویی
شفیع ما به روز عقبا تویی
مولا تو در سخاوت و کرامت
قیامتی قیامتی قیامت
سامره ی تو بر همه جنت است
مهر تو و ولای تو عزت است
کعبه ی قلب شیعیان سامراست
حریم تو ملجا و مأوای ماست
جامعه ی کبیره ات آیت است
سراسر زمزمه ات حکمت است
امامت شما، ره سعادت
دارد به تو شیعه ی تو ارادت
چراغ روشنگر و اصل دینی
تو بر تمام ما حبل متینی
تو ریسمان محکم ولایی
به قلب شیعیان نور و ضیایی
جان به فدای رنج و غصه هایت
سوزم و گریم همه دم برایت
هر آینه قلب تو را شکستند
وجود پاک تو ز کینه خستند
دل های شیعه ز برایت کباب
بردند ز چه تو را به بزم شراب
وای از آن زجر شبانه ی تو
ریخت عدو از چه به خانه ی تو
ای که تویی چو جد و باب مظلوم
شدی تو عاقبت ز کینه مسموم
تو گشته ای شهید زهر جفا
به راه دین حق شدی جان فدا
(رضایم) و سائل سامرایم
نما ز لطف و مرحمت دعایم
#رضا_یعقوبیان
#امام_هادی_ع
نور حی کبریایی یا علی بن جواد
تو ز نسل مصطفایی یا علی بن جواد
روشنیبخش تمام عالم هستی تویی
زینت عرش علایی یا علی بن جواد
آسمان دین حق را ای گل زهرا نما
تو مه برج هدایی یا علی بن جواد
ناخدای کشتی بحر ولای مرتضی
لنگر عرش خدایی یا علی بن جواد
دهمین روشنگر دین خداوند ودود
معنی صدق و صفایی یا علی بن جواد
در تمام طول عمر خویش ای خورشید دین
محو ذات کبریایی یا علی بن جواد
تو سراپای وجودت چشمه سار رحمت است
در کرم چون مرتضایی یا علی بن جواد
هم بشیری هم نظیری در کرامت بی نظیر
پیشوا و رهنمایی یا علی بن جواد
بر تمام شیعیان مرتضی تا روز حشر
تو امام و مقتدایی یا علی بن جواد
در کتاب خالق یکتای هستی، معنیِ
نور و قدر و هل اتایی یا علی بن جواد
در تمام زندگی از لطف خاص کبریا
نوح طوفان بلایی یا علی بن جواد
همچو جدت مصطفی و مرتضی و فاطمه
شافع روز جزایی یا علی بن جواد
من چه گویم در مدیح گلبن زهرا که تو
فوق هر مدح و ثنایی یا علی بن جواد
بس کریمی در کرامت تو قیامت می کنی
منشاء جود و سخایی یا علی بن جواد
هر گره در کار را با اذن خلاق مبین
تو فقط مشکل گشایی یا علی بن جواد
مرقد پاکت بود جنت برای اهل دل
زیب شهر سامرایی یا علی بن جواد
سائلانت را مرانی هرگز از درگاه خود
دستگیر هر گدایی یا علی بن جواد
ای امید عالم هستی پناه شیعیان
چون خدا در قلب مایی یا علی بن جواد
امشب ای نور خدای مهربان از راه مهر
جمع ما را کن دعایی یا علی بن جواد
بر من مسکین زار و خسته و بیمار عشق
داده مهر تو بهایی یا علی بن جواد
پایمردی کردهای چون جد مظلومت علی
پا به سر مهر و وفایی یا علی بن جواد
همچنان جد غریب خود حسین بن علی
با غم و درد آشنایی یا علی بن جواد
در شب جانسوز داغ تو به یاد سامرا
این دلم گشته هوایی یا علی بن جواد
از مدینه آمدی در سامرا اما ز کین
تو گرفتار بلایی یا علی بن جواد
دیده ای از دشمنان بی حیای اهل بیت
صحنه های غم فزایی یا علی بن جواد
آن دمی که وارد بزم شرابت کردهاند
یاد شاه سر جدایی یا علی بن جواد
یاد چوب خیزران و یاد رأس پر ز خون
یاد آن تشت طلایی یا علی بن جواد
داشتی در بزم دشمن زآن همه جور و جفا
گریه های بی صدایی یا علی بن جواد
در میان دشمنان دین و آیین خدا
کشته ی زهر جفایی یا علی بن جواد
معتمد از کینه داده بر شما زهر ستم
تو شهید اشقیایی یا علی بن جواد
ذکر لب های تودر آن لحظه ی جانسوز بود
یا حسن بابا کجایی؟ یا علی بن جواد
عسکری دارد کنار پیکر بی جان تو
ناله ی وا غربتایی یا علی بن جواد
در ره دین پیمبر ای گل گلزار عشق
جان تو گشته فدایی یا علی بن جواد
در غم داغ جگرسوز شما در سامره
شد به پا بزم عزایی یا علی بن جواد
سوزم و گریم به یاد تو که در روز جزا
تو امید این (رضایی) یا علی بن جواد
#رضا_یعقوبیان
#امام_هادی_ع
#امام_هادی_النقی_ع_مدح_و_مناجات
از ابتدا گِل من را خدا مطهر کرد
و بعد عشق تو را در دلم مقدر کرد
زلال ناب ولایت به جان من نوشاند
سپس تمام دلم را به نام حیدر کرد
ز خاک چادر زهرا سرشت قلبم را
زلال اشک مرا از تبار کوثر کرد
سپس کمی نمک روضه در وجودم ریخت
به عطر سیب حسینی مرا معطر کرد
مرا اسیر غزلهای چشمتان میخواست
نگاه روشنتان را کمیتپرور کرد
به من اجازه بده تا که شاعرت باشم
دوباره یک سحر جمعه زائرت باشم
همیشه میوزد از مرقدت نسیم بهشت
پر است صحن و سرای تو از شمیم بهشت
کنار گنبد و گلدستههای تو پیداست
شکوه عرش خدا، شوکت عظیم بهشت
عبور میکند از صحن آسمانی تو
مسیر روشن حق، راه مستقیم بهشت
همین که چشم من آقا به چشم تو افتاد
شدم اسیر نگاهت، شدم مقیم بهشت
دوباره شوق زیارت، دوباره شوق حرم...
منم «کبوتر» صحن تو، «یا کریمِ» بهشت
کبوتری شده این دل، شده هوایی تو
شدهست مثل گدایان سامرایی تو
بخوان زیارت پر محتوای «جامعه» را
بخوان که خوب بفهمم بهای «جامعه» را
طنین «اِن ذُکرَ الخیر...» میرسد هر دم
بخوان و شرح بده آیه آیه «جامعه» را
دوباره ذکر لبانم «کلامُکُم نور» است
ببار بر دل من روشنای «جامعه» را
دلی که مشتری جامعهکبیرۀ توست
نمیخرد همه رنگ و ریای جامعه را
بیا بخوان دلم امشب: «وَ فَرَّجَ عَنَّا»
بخوان از عمق وجودت خدای جامعه را
خدا! کدام خدا؟ او که بردمش از یاد!
هم او که میشنود ربنای جامعه را
هم او که میشنود، او که میدهد پاسخ
دعای خستهدلان را، دعای جامعه را
قسم دهیم خدا را به نام و یاد علی
رها شود دگر از هر بلا، بلاد علی
به غیر وادی عشق تو نیست وادی ما
ولایت تو مبانی اعتقادی ما
شکوه مکتب شیعه رهین همت توست
کلام و فلسفه و فقه اجتهادی ما
میان چشم تو آیات فتح را دیدیم
بهپاست با مددت نهضت جهادی ما
اگر کم از تو و جود و جلال تو گفتیم
حساب کن همه را پای کمسوادی ما
همیشه نور هدایت چراغ محفل ماست
به لطف این که تو هستی امامِ هادی ما
تویی تو هادی اُمَّت، تویی اباالمهدی
دعا کن از سفر آید دگر منادی ما
کسی که بی گل رویش در این زمستانها
گرفته رنگ خزان، روزهای شادی ما
کسی که میشنود این جهان ندایش را
صدای روشن او، عطر آشنایش را
بخوان مرا که به عشق تو مبتلا باشم
بخوان مرا که هوایی سامرا باشم
غریب آمدهام از ولایت غربت
مرا به اسم صدا کن، که آشنا باشم
مرا اسیر خودت کن، که این دو روزۀ عمر
ز رنگ و بوی تعلق دگر رها باشم
بیا به خانۀ دل، این دلی که خانۀ توست
بیا که زائر تو... زائر خدا باشم
چه میشود که شب جمعه زائر صحنت...
چه میشود سحر جمعه نینوا باشم
دو قطره اشک شوم در طواف ششگوشه
که خاکبوس دو مشهد، دو کربلا باشم
خوشا هوای رسیدن خوشا هوای حسین
خوشا کسی که رسیده به کربلای حسین
✍️ #یوسف_رحیمی
دوبیتی
در شهر غریب ، از نفس افتادی
در حجره ی تنهایی خود جان دادی
مظلوم ترین غریبِ سامرّایی
جانها به فدات ، یا امام هادی
#رضا_قاسمی
بسم الله الرحمن الرحیم
🔹#امام_هادی علیه السلام
🔹#علی_النقی علیه السلام
سلامِ خدا و درود رسول
نثارِ تو ، ای محو و ماتت ، عقول
سپهرِ ولا را دَهُم اختری
به شهر خرد ، همچو حیدر ، دری
سزد بر عوالم ، زعامت تو را
بریدند رَختِ امامت تو را
فروزان چراغ هدایت تویی
کرم را یمِ بی نهایت تویی
ولیّ خداییّ و هادِی السُّبُل
وجودِ تو ، آیینة عقل کل
درخشان دُرِ یازده بحرِ نور
امامِ صبور و غفور و شکور
علیّ النقی ، نور چشم تقی
نباشد تو را خصم ، اِلّا شقی
به «طه» و «یس» به «ن و القلم»
تو بر قلّة فضل ، داری علم
تویی ماسوا را امین و امان
کتاب خداوند را ترجمان
شفیع معادیّ و خیر العباد
چنان بابِ پاکت جوادی جواد
همه اختران ، خاک راه تو اند
ملائک ز خیل سپاه تو اند
خلیفه به تو داد روزی نشان
همه لشگرش را ز خرد و کلان
به طعنه سپس گفت آن رو سیاه
که دیدی مرا اقتدار و سپاه
بگفتی که دیدیم ما لشگرت
همه دست بر سینه ، فرمانبرت
تو بنگر کنون عزّ و جاه مرا
گشا چشم و بنگر سپاه مرا
همان لحظه دید آن لئیمِ لعین
که صف بسته در آسمان و زمین
ز مشرق به مغرب ، کران تا کران
پُر است از ملائک ، تمام جهان
کِشَد گوششان نازِ فرمانِ تو
که سازند هستی به قربان تو
همه منتظر تا که با تیغِ تیز
نمایند خصمِ تو را ریز ریز
خلیفه ز گفتار ، خاموش شد
ز خوف سپاهِ تو ، بیهوش شد 1
تویی مقتدای همه انس و جان
فدای وجودِ تو ، جان و جهان
ز جور زمانه همه خسته ایم
به لطفِ عمیمِ تو دل بسته ایم
مزن دست رد ، روی این سینه ها
که بگرفته زنگِ غم ، آئینه ها
کلامِ تو ، ای هادیِ راستین
چو برخاست از دل ، بُوَد دلنشین
تو بر جامعه ، جامعه داده ای
یکی نسخة نافعه داده ای
هر آنکس که خواهد شناسد امام
چراغِ رهش این بُوَد والسلام
تو کردی زیارت به عید غدیر
کسی را که بر مؤمنین شد امیر
چو دادی سلامش به قلب سلیم
بخواندی علی را تو دینِ قویم
ز متنِ کلامت چنین منجلی است
الا ! اَیّها المسلمین ، دین ، علی است
تو هادیّ و ما پیروِ راهِ تو
همه محوِ رخسارة ماهِ تو
به مهرِ تو از دل برآید نفس
مطیعِ تو ، درّندگان ، در قفس
برت شیرِ درّنده چون برّه ، رام
زند بوسه بر پات ، با احترام
تو را دید چون هادی و دستگیر
به پای تو بنهاد سر ، شیر پیر
بگفتا : بر این شیرهای جوان
بگو رحم آرند بر ناتوان
چو در این قفس ، لاشه ای آورند
جوانان به سرعت ، تنش می درند
نمانَد از آن لاشه چیزی که سیر
نماید از آن خویش را شیر پیر
سفارش نمودی به درّندگان
که باشند با پیرشان مهربان
پس از آن بدیدند تا شیر پیر
نمی گشت از لاشه ای ، سیرِ سیر
از آن شیرهای قویّ و جوان
یکی سوی لاشه ، نمی شد روان 2
الا ! ای حریمت مرا قبله گاه
به درگاهت آوردم آقا پناه
دریغا که کشتند از زهر کین
تو را دشمنانِ خدای مبین
دریغا که قدرِ تو نشناختند
همه عمر ، قلبِ تو خون ساختند
ز درگاه خود « ایزدی » را مران
که بوده است عمری تو را مدح خوان