eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
9.2هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 ﷽ 🌹 💠اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج💠 🌺☘️🌺☘️🌺☘️🌺☘️🌺 قسمت 244 از نامه 31 نهج البلاغه خلاصه ای از درس امروز 1_از مادر ابوذر غفاری، در مورد عبادت کردن ابوذر سوال کردند، او پاسخ داد:ابوذر روزها از مردم کناره میگرفت و به عبادت مشغول بود. عبادت او فکر و اندیشه بود و با تفکر و اندیشه توانست معاویه و عثمان را به زانو در بیاورد و او را نتوانستند تطمیع و تهدید کنند. 2_ ابوذر در مقابل حاکمان فاسد که به نام دین بر مردم حکومت میکردند شجاعانه می ایستاد. وقتی کاخ سر به فلک کشیده معاویه جنایتکار را دید به او گفت: اگر این کاخ را از بیت المال ساخته ای که خیانت کرده ای و اگر از اموال خودت ساخته ای این اسراف است. در مقابل کاخ معاویه فریاد میزد که خدا لعنت کند آنهایی که امر به معروف میکنند ولی خودشان معروف را انجام نمیدهند و خود نیز منکرند. 3_ در کتاب کافی،در باب التفکر نقل شده است که حسن صیقل از امام صادق(ع) پرسید چرا میگویند اگر کسی یک ساعت تفکر داشته باشد، اجر و پاداش ان از یک شب زنده داری بیشتر است؟ امام صادق(ع) فرمودند: کسی که از شهرهای ویران میگذرد و خانه ها را میبیند با خود میگوید، کجایند آنهایی که در این شهرها سکونت داشتند؟ آنهایی که این شهرها و خانه ها را بنا کردند کجا رفتند؟ ای ساکنان چرا حرف نمیزنید؟ کسی که به فکر قیامتش باشد و بداند طعم مرگ را میچشد، همانا بهترین فکر است و بهتر از شب زنده داری است. 4_ پیامبر(ص) میفرمایند: یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است. همچنین میفرمایند: فضیلت یک ساعت تفکر از هفتاد سال عبادت بیشتر است زیرا بعضا تفکر، اشخاص را هفتاد سال جلو میبرد. پنجشنبه_1403/02/06_ ارسال از مشهد مقدس خداوند یار و نگهدارتان 🌹 🌹🌷🌹🌷🌹🌷🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Jan Janan Hazrat Baran (320).mp3
12.51M
جان جانان، حضرت باران، یوسف کنعان ✨ جان فدای تو ، ای عطای
1403020413.mp3
15.27M
شور | اگر شده به لطف این روضه شب علیه‌السلام و حضرت‌عبدالعظیم‌حسنی‌علیه‌السلام سه‌شنبه۴اردیبهشت۱۴۰۳ | ۱۴ شوال ۱۴۴۵ مداح : کربلایی سید محمدرضا حسینی اگر شده به لطف یه روضه کنار تو خیالم آسوده به این دلیله که توو سختی ها خیلی حواس تو بمن بوده دستم رو گرفتی تو روزای سختی این یعنی خوشبختی حاجتمو دادی قبلِ هر خواهش این یعنی آرامش
. علیرضا قزوه در غزلی به استقبال غزلی که تازگی از منتشر شده، رفته است. گرت هوای ولا باشد از بلا مگریز همیشه محو بلا باش از ابتلا مگریز چو ماه چنگ بزن بر سیاه پردهٔ شب از این شب، این شب لبریز ماجرا مگریز عصای معجزه‌ات را بکوب بر سر سحر ز ناخدا مهراس و ز بی‌خدا مگریز چو گردباد بگرد و سماع طوفان کن چو بیدهای پریشان ز بادها مگریز به روز حادثه از صوفیان غازی شو بیا و مرد قدر باش از قضا مگریز چراغ خیمه چو خاموش گشت باز مگرد تو آمدی که بمانی ز کربلا مگریز منافقان معاند تو را نظر نزنند از این حضور گرامی به انزوا مگریز نفیر گاو طلایی تو را نترساند عذاب سامریان باش، از صدا مگریز چراغ روشن امن یجیب را بفروز اجابت است، اجابت، تو از دعا مگریز عزیز هموطن من، عزیز هموطنم! از این بهشت صمیمی به ناکجا مگریز نه اژدهاست که کِرم شب است اسرائیل بر آر دستی و از این هزارپا مگریز .
. درد من عشق است و درمانم حسین دین من عشق است و ایمانم حسین با الفبای جنون بر دفترم می نویسم عشق میخوانم حسین .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. بند اول: دوباره کوچه ای پر از شعله و دود و هیزمه آتیش زدن از قدیما عادت این نامردمه آه بلندی از غم و از این زمونه می کشه وقتی دوباره از دری شعله زبونه می کشه دستاشو بستن و پای برهنه می دوید دشمن بابغض و باکینه طناب و میکشید زخمی بود و صدای ناسزا رو می شنید وای با صورت نقش زمینه وای همه ی غصه هاش همینه وای درده مادر و می بینه بند دوم: تو کوچه های تنگ شهر داغ دلش تازه شده بغضی دوباره تو گلوش بی حد و اندازه شده تو لحظه های آخرش دلش از این دنیا پره یاد غمای مادره روی زمین که میخوره مادر بود و پسر بود و یه مرد بی حیا سیلی زد مادر و پیش چشای مجتبی گم کرده راه برگشت و میون کوچه ها وای امون از این قوم ستمکار وای مادر بین در و دیوار وای وای از میخ در و مسمار بند سوم: یه عمره که تو دنیا اسیر رنج و درده مصیبت های زینب آقا رو پیرش کرده روی زمین افتاده و یادش میاد غم ها رو دم میگیره باگریه هاش روضه ی عاشورا رو خواهر بالای گودال و برادر بی سره دشمن ازهر طرف پیروهنش رو میدره یکی انگشت و انگشتر رو داره میبره وای از زنجیر و از اسارت وای از دستای پر جسارت وای گوش و گوشواره و غارت ✍ .👇
. یارب خون میگرید شهر مدینه صدیقه ی کبری زند به سینه شد کشته صادق     از زهر جانکاه یا صاحب الزمان  آجرک الله رئیس مذهب را با قلب خسته پای برهنه و با دست بسته قاتل میبرد     سوی قتلگاه یا صاحب الزمان آجرک الله آتش زبانه زد از خانه ی او میلرزد از ستم  دردانه ی او با یاد زهرا     از دل کشد آه یا صاحب الزمان آجرک الله ✍ .👇
. آسمون چشمام،همرنگ پاییزه حال بقیع امشب،خیلی غم انگیزه نه گنبد و صحنی،آرومه آرومه زائرش این شبها،فقط یه خانومه یه مادری که،خاک بقیع رو ، به چشم تر میزاره به جای ماها،روضه میخونه،رو خاکا سر میزاره (غریب مادر) --------------------------------- هجومشون نگذاشت عبامو بردارم فرصت نشد اصلا،عصامو بردارم چیزی نمی بینم،خونه پر از دوده رو دیوارا جای آتیش نمروده تو نیمه ی شب،عرش خدارو،بانعره ها لرزوندن با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن _ شرمندگی مرد، درد بی درمونه دست منو بستن جلو در خونه همسایه ها دیدن ،از غصه جون دادم کشوندنم روخاک،از نفس افتادم پشت یه مرکب،وسط کوچه، خوردم زمین با پهلو یاد مدینه، روضه میخونم،ازون غلاف و بازو --------------------- زخمی و خاک آلود،تشنه و بی حالم بی کسم و یاد، بلوای گودالم انگارکه می بینم،خشکی لبهاشو یه مادری می گه،از رو سینش پاشو انگار می بینم،یه ساربون که ،انگشترش رو می برد یه نانجیبی،به قصد غارت،پیراهنش رو می برد ----------------- سبک: 🎼 شعر: ✍ .👇
. مادربيا، آتش اُفتاده به كاشانه ام به آسمان، مى رود آهِ  غريبانه ام مادرجان، خون شد از غم جگرم مادرجان، پيشِ چشمِ همسرم مادرجان، بسته شُد بال وپرم واويلا ، يا اباعبدالله ع              **** به كوچه با ، بازوىِ بسته مرا مى كشيد دُخترِ من ، ديده گريان پِىِ من مى دويد مادرجان، سوخت كاشانه ى من مادرجان، باغ  و  گُلخانه ى من مادرجان، نيمه  شب خانه ى من واويلا ، يا اباعبدالله ع              * ✍ 👇
. حالا دارم می‌فهمم، آتیش در یعنی‌چی حالا دارم می‌فهمم، سوختن پر یعنی‌چی حالا دارم می‌فهمم، تُو کوچه‌های غربت حمله به یک خونه با، چهل‌نفر یعنی‌چی نفس نمونده تا بگم، یه دریا گریه هم کمه خدا می‌دونه چی گذشت، تُو کوچه‌ها به فاطمه وای از حال مادرم، وای از چشمای ترم من هم بین کوچه‌ها، ارث از علی می‌برم ................................................ حالا دارم می‌بینم، گرد و غبار و دودو حالا دارم می‌بینم، شعله‌های نمرودو حالا دارم می‌بینم، چیزی رو که مادر دید با دست بسته حیدر، جلوی مردم بود و یکی نگفت تُو کوچه‌ها، بذار عبا به تن کنه میون شهر کسی نبود، فکری به حال من کنه وای از تنهاموندنم، وای از روضه‌خوندنم با پاهای بی‌رمق، تا کوچه کشوندنم ................................................ حالا دیگه حس کردم، عطش رو تُو اوج تب حالا دیگه حس کردم، درد و بلا رو امشب حالا دیگه حس کردم، جلوی چندتا بچه چرا همش خون بارید، چشای عمه‌م زینب تُو کربلا خمیده شد، کسی که مثل حیدره آخه یکی رو نیزه‌ها، سر حسینو می‌بَره وای از ماجرای نی، وای از روضه‌های نی سنگ می‌خورد به بچه‌ها، هِی از لابه‌لای نی ✍ .✍
. سینه ام سوزد از آتش زهر جفا مادرم فاطمه به دیدن من بیا مصحف ناطقم حجت صادقم من غریبم   من غریبم .......... طائر قدسم و لانه ام آتش گرفت چون تو ای مادرم خانه ام آتش گرفت بین آن شعله ها میزنم من صدا من غریبم     من غریبم .......... نیمه شب دست بسته ای خدا بی گناه قاتلم میبرد مرا سوی قتلگاه رهبر مذهبم جان شده بر لبم من غریبم     من غریبم ✍ 👇