eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9.1هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. آسمون چشمام،همرنگ پاییزه حال بقیع امشب،خیلی غم انگیزه نه گنبد و صحنی،آرومه آرومه زائرش این شبها،فقط یه خانومه یه مادری که،خاک بقیع رو ، به چشم تر میزاره به جای ماها،روضه میخونه،رو خاکا سر میزاره (غریب مادر) --------------------------------- هجومشون نگذاشت عبامو بردارم فرصت نشد اصلا،عصامو بردارم چیزی نمی بینم،خونه پر از دوده رو دیوارا جای آتیش نمروده تو نیمه ی شب،عرش خدارو،بانعره ها لرزوندن با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن _ شرمندگی مرد، درد بی درمونه دست منو بستن جلو در خونه همسایه ها دیدن ،از غصه جون دادم کشوندنم روخاک،از نفس افتادم پشت یه مرکب،وسط کوچه، خوردم زمین با پهلو یاد مدینه، روضه میخونم،ازون غلاف و بازو --------------------- زخمی و خاک آلود،تشنه و بی حالم بی کسم و یاد، بلوای گودالم انگارکه می بینم،خشکی لبهاشو یه مادری می گه،از رو سینش پاشو انگار می بینم،یه ساربون که ،انگشترش رو می برد یه نانجیبی،به قصد غارت،پیراهنش رو می برد ----------------- شاعر؛عبدالحسین مخلص ابادی سبک؛فرهاد ندرخانی شعر: ...................... غریب رو نیزه اصلا خبر داری که دخترت دق کرد با گریه و زاری تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند اونی که تو گودال با پا برت گردوند از رو بلندی خودم میدیدم با نیزه اومد گودال با نیزه میزد به پیکر تو میرفتی هر دم از حال غریب مادر * تو رفتی زجر اومد خون به دل ما شد تازه غریبیمون دوباره معنا شد از گوش اطفالت گوشواره دزدیدن ما گریه می کردیم اونا میخندیدن بعد اسارت رو دستای من رد طناب وای وای سوالم اینه مگه جای من بزم شرابه وای وای غریب مادر * تو دستای قاتل مونده رد خونت خودم میدیدم که شکسته دندونت اشکای من واسه یه داغ سنگینه اگه زمینگیرم دلیل اون اینه۲ او می کشید و من می کشیدم من ناله قاتل خنجر او می برید و من می بریدم من از حسین دل  اون سر غریب مادر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. آسمون چشمام،همرنگ پاییزه حال بقیع امشب،خیلی غم انگیزه نه گنبد و صحنی،آرومه آرومه زائرش این شبها،فقط یه خانومه یه مادری که،خاک بقیع رو ، به چشم تر میزاره به جای ماها،روضه میخونه،رو خاکا سر میزاره (غریب مادر) --------------------------------- هجومشون نگذاشت عبامو بردارم فرصت نشد اصلا،عصامو بردارم چیزی نمی بینم،خونه پر از دوده رو دیوارا جای آتیش نمروده تو نیمه ی شب،عرش خدارو،بانعره ها لرزوندن با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن _ شرمندگی مرد، درد بی درمونه دست منو بستن جلو در خونه همسایه ها دیدن ،از غصه جون دادم کشوندنم روخاک،از نفس افتادم پشت یه مرکب،وسط کوچه، خوردم زمین با پهلو یاد مدینه، روضه میخونم،ازون غلاف و بازو --------------------- زخمی و خاک آلود،تشنه و بی حالم بی کسم و یاد، بلوای گودالم انگارکه می بینم،خشکی لبهاشو یه مادری می گه،از رو سینش پاشو انگار می بینم،یه ساربون که ،انگشترش رو می برد یه نانجیبی،به قصد غارت،پیراهنش رو می برد ----------------- سبک: شعر: .................................. . غریب رو نیزه اصلا خبر داری که دخترت دق کرد با گریه و زاری تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند اونی که تو گودال با پا برت گردوند از رو بلندی خودم میدیدم با نیزه اومد گودال با نیزه میزد به پیکر تو میرفتی هر دم از حال غریب مادر * تو رفتی زجر اومد خون به دل ما شد تازه غریبیمون دوباره معنا شد از گوش اطفالت گوشواره دزدیدن ما گریه می کردیم اونا میخندیدن بعد اسارت رو دستای من رد طناب وای وای سوالم اینه مگه جای من بزم شرابه وای وای غریب مادر * تو دستای قاتل مونده رد خونت خودم میدیدم که شکسته دندونت اشکای من واسه یه داغ سنگینه اگه زمینگیرم دلیل اون اینه او می کشید و من می کشیدم من ناله قاتل خنجر او می برید و من می بریدم من از حسین دل  اون سر ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ . 📋تو بسترم اما، دلم پريشونه  (ع) ________________ .(بند اول). تو بسترم اما، دلم پريشونه  حال منو غير از، خدا كي ميدونه يه چشم من اشكو، يه چشم من خونه از وقتي رفتي تو ، تاريكه اين خونه  بعد تو ديگه ،من نمي خواستم ،زنده بمونم زهرا مثل تو خانم، عجل وفاتي، همش ميخونم زهرا .(بند دوم). روز عروسيمون، بهم يه قول دادي  كنار من باشي، تو گريه و شادي  ولي تو رفتي و ، موندم تك و تنها  قسمتم اين بود، عليِ بي زهرا زخم زبونو، خندهء دشمن، دلم رو پر از غم كرد  بغض حسن با، گريهء زينب، پشت علي و خم كرد .(بند سوم). مگه يادم ميره، بچه ها ترسيدن  به زخم ما مردم، نمك ميپاشيدن انقد زدن تاكه، تو ياس پر پر شي  ميخ درم نگذاشت، دوباره مادرشي  همه مي ديدن، ميون كوچه، شال منو تو دستات  زمين ميخوردم، زمين ميخوردي، علي فداي زخمات .(بند چهارم). حرارت ميخ و ، تيزي اين مسمار تو رو اذيت كرد، بين در و ديوار  خودم ديدم قاتل، لگد به اون در زد  بين در و ديوار، تو رو با خنجر زد  جلوي چشام، غلاف شمشير، ميخورد به روي بازوت  رحمي نكردن ، به محسن تو ، ديدم شكسته پهلوت  سبک : فرهاد_ندرخانی🎼 شعر: حسین_آفتاب✍ _________________ 👇
. آسمون چشمام،همرنگ پاییزه حال بقیع امشب،خیلی غم انگیزه نه گنبد و صحنی،آرومه آرومه زائرش این شبها،فقط یه خانومه یه مادری که،خاک بقیع رو ، به چشم تر میزاره به جای ماها،روضه میخونه،رو خاکا سر میزاره (غریب مادر) --------------------------------- هجومشون نگذاشت عبامو بردارم فرصت نشد اصلا،عصامو بردارم چیزی نمی بینم،خونه پر از دوده رو دیوارا جای آتیش نمروده تو نیمه ی شب،عرش خدارو،بانعره ها لرزوندن با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن _ شرمندگی مرد، درد بی درمونه دست منو بستن جلو در خونه همسایه ها دیدن ،از غصه جون دادم کشوندنم روخاک،از نفس افتادم پشت یه مرکب،وسط کوچه، خوردم زمین با پهلو یاد مدینه، روضه میخونم،ازون غلاف و بازو --------------------- زخمی و خاک آلود،تشنه و بی حالم بی کسم و یاد، بلوای گودالم انگارکه می بینم،خشکی لبهاشو یه مادری می گه،از رو سینش پاشو انگار می بینم،یه ساربون که ،انگشترش رو می برد یه نانجیبی،به قصد غارت،پیراهنش رو می برد ----------------- سبک: 🎼 شعر: ✍ .👇
. |⇦•آسمون چشمام... علیه السلام اجرا شده ۱۴۰۲ به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── آسمون چشمام هم رنگ پاییزه حال بقیع امشب خیلی غم انگیزه نه گنبد و صحنی آرومه آرومه زائرش این شب ها فقط یه خانومه یه مادری که خاک بقیع رو به چشم تر میذاره به جای ماها روضه میخونه رو خاکا سر میذاره «غریب مادر؛ غریب مادر» *همیشه گفتن باید به ریش سفیدا یه جور دیگه احترام بذاری..احترام آقامونو نداشتن نیمه شب ریختن تو خونه آقامون* هجومشون نگذاشت عبا رو برداره فرصت نشد اصلاً عصاشو برداره چیزی نمیبینم خونه پر از دوده رو دیوارا جای آتیشِ نمروده تو نیمه ی شب عرش خدا رو با نعره هاشون لرزوندن با لگداشون، به درب خونه بچه هامو ترسوندن *نیمه شب ریختن تو خونه حضرت حضرت تو نماز شب بود عبا و جانماز رو از زیر پاهاش کشیدن با صورت به روی زمین افتاد جلوی زن و بچش بی عمامه کشوندنش بیرون دست‌هاشو بستن. اما به ناموسش جسارت نکردند. یکی می‌گفت آقا رو بی‌ عمامه نبرید.. پابرهنه نبرید.. من بمیرم برای اون آقایی که دست‌هاشو بستن در خونشو آتیش زدن آی غیرتی‌ها جلوی چشمش سیلی به ناموسش زدن الهی بشکنه دست مغیره یه جوری زد داد علی بلند شد..* شرمندگی مرد درد بی‌درمونه دست منو بستن جلو در خونه همسایه ها دیدن از غصه جون دادم کشوندنم رو خاک از نفس افتادم پشت یه مرکب وسط کوچه، خوردم زمین، با پهلو یاد مدینه، روضه میخونم، از اون غلاف و بازو *ابن ربیع ملعون سوار بر اسب شد دست‌های این پیرمرد رو بستن نانجیب هی می‌تازید. هی امام صادق زمین می‌خورد.. گاهی آقا رو رو زمین می‌کشید. وسط بیابون روی خارا می‌رفت. آقا جان! شما یه مرد بودی پاهات انقدر اذیت شد.. من یه دختری رو می‌شناسم پاهاش کوچولو بود وسط بیابون هی می‌گفت: بابا پاهام درد می‌کنه..* غریب رو نیزه اصلا خبر داری که دخترت دق کرد با گریه و زاری تو کوچه و بازار ما ها رو می چرخوند اونی که تو گودال با پا برت گردوند از رو بلندی خودم میدیدم با نیزه اومد گودال با نیزه میزد به پیکر تو میرفتی هر دم از حال غریب مادر *حضرت رو بردن تو کاخ منصور آقا نفس نفس میزد. همه صورت زخمی لباس‌ها پاره.. نانجیب همچین که نشسته بود خواست غرور حضرت رو بشکونه اون زهرماری رو می‌خورد به آقا تعارف می‌کرد کار به جایی رسید شمشیر و کشید آقا رو شهید کنه.. یه وقت دیدم تا منصور شمشیر و مقابل امام صادق کشید دیدن دستش داره می‌لرزه صورتش رنگش عوض شد.. چی شد منصور؟ گفت: همچین که من شمشیر و کشیدم وجود نازنین پیامبر رو مقابل دیدم فرمود: منصور شمشیر و از بالا سر جگر گوشه ام کنار ببر و الّا تاج و تختت رو به هم می‌ریزم.. یا رسول الله!یه شمشیر بالا سر امام صادق دیدی طاقت نیاوردی .. من بمیرم برای اون خانومی که با عجله دوید اومد بالای بلندی دید حسین افتاده شمشیردار شمشیر می‌زد نیزه‌دار نیزه می‌زد..اون‌هایی که حربه‌ای نداشتند سنگ آورده بودند....حسین....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇