eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. هرچند که در شهر تو بازار زیاد است باید برسم زود، خریدار زیاد است من دربه‌در پنجره‌‌فولادم و دیریست بین من و آن پنجره دیوار زیاد است آنقدر کریمی که بدهکار تو کم نیست آنقدر کریمی که طلبکار زیاد است پاییز رسیدم به حرم، با همه گفتم: اینجا چقدر چادر گلدار زیاد است با بار گناه آمده‌ام مثل همیشه با بار گناه آمدم این بار زیاد است گندم به کبوتر بدهم، شعر بگویم آخر چه کنم؟ در حرمت کار زیاد است نوروز به نوروز، محرم به محرم سرمست زیاد است، عزادار زیاد است هر گوشه ی ایران حرم توست که با تو همسایه ی دیوار به دیوار زیاد است از دور سلامی تو و از دور جوابی این فاصله انگار نه انگار زیاد است آن شب که به رؤیای من افتاد مسیرت دیدم چقدر لذت دیدار زیاد است در خواب، سر سفره ی اطعام، تو گفتی: هر قدر که می‌خواهی بردار، زیاد است : ڪسی قدم به بی مدد نخواهد زد بدون واسطه دم از احــد نخواهد زد گدای ڪوی شو ڪه آن به سینه ی احـدی دست رد نخواهد زد صلي الله عليڪ يا سيدناالمظلوم يااباعبدالله الحسين سلام عليكم و رحمة الله... صبحتون بخير... (ع) .
. 📋 🌸 ولادت شمس الشموس امام رضا علیه السلام 🎤 با نوای حاج محمود کریمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آنان که عاشقند به دنبال دلبرند هر جا که می روند تعلق نمی برند از آن چه که وبال ببینند خالی اند عشاق روزگار ، سبک بال می پرند پرواز می کنند به هر جا که جلوه ای ست گاهی ملائک اند و گاهی کبوترند دل را به دست هر کس و ناکس نمی دهند دلداده ی قدیمی آل پیمبرند آنان که عاشق علی و فاطمه شدند مدیون خانواده ی موسی بن جعفرند ما عاشقیم عاشق زهرا و حیدریم ما شیعیان کشور موسی بن جعفریم آدم بدون مِهر تو انسان نمی شود سلمان بدون عشق مسلمان نمی شود آن گردنی که تیغ تو را بوسه می زند سوگند می خوریم ، پشیمان نمی شود وقتی کبوتران حریمت گرسنه اند گندم برای سفره ی ما نان نمی شود باید هزار قرن حکومت کنی مرا سلطان چند روزه که سلطان نمی شود تو خوب جایی آمده ای سروری کنی هر رعیتی که رعیت ایران نمی شود جز تو نمی شویم گرفتار هیچ کس یعنی نمی رویم به بازار هیچ کس تو آسمان عشقی و خورشید گنبدی خورشید هشتمی و به ایران خوش آمدی تو سجده ای و ساجد و مسجود و مسجدی تو عابدی و عبدی و معبود و معبدی تو کربلایی و نجفی و مدینه ای یعنی شهید و شاهد و مشهود و مشهدی نُه چشمه از علوم ، به قلب تو جاری است با این حساب ، عالِم آل محمدی تو آمدی و آمدنت رفتنی نداشت مانند آفتاب ، تو در رفت و آمدی ای آبروی جن و ملک خاکبوسی ات عالم فدای جلوه ی شمس الشموسی ات زائر شدم نسیم ، صدای مرا گرفت از دستم التماس دعای مرا گرفت یک شب کنار پنجره فولاد ، مادرم آن قدر گریه کرد شفای مرا گرفت یک پارچه گره زد و تا سال های سال ” سهمیه امام رضای ” مرا گرفت صحن تو ، آسمان تو ، گنبد طلای تو حتی مجال کرب و بلای مرا گرفت . ایمان نداشتم که ضمانت کنی مرا تا این که آهو آمد و جای مرا گرفت سائل شدن به خاطر منّت کشیدن است آهو شدن بهانه اکرام دیدن است ای مهربان ترین کرم سفره ی گدا یا ایها الرئوفی و یا ایها الرضا ! امشب خدا کند که تو را ای حضور محض این قوم اشتباه نگیرند با خدا ! ای لطف بی نهایت شب های زائران یک بار ما ، سه بار شما پیش ما بیا با گریه های توست اگر گریه می کنیم ای روضه خوان گریه ی ابن شبیب ها یابن شبیب گریه فقط بر غم حسین یابن شبیب گریه فقط بهر کربلا … یابن شبیب جدّ مرا سر بریده اند پیش نگاه عمه ی ما سر بریده اند علی اکبر لطیفیان ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
. 📋 : یا علی بن موسی الرضا.... 🌸 ولادت شمس الشموس امام رضا علیه السلام 🎤 با نوای حاج محمود کریمی ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یا علی ابن موسی الرضا ما همه بنده تو مولایی الله محمد با علی در تو نموده تجلایی   ای نفحاتت هوی مسیحا علی علی مولا علی علی مولا یاور موسی بر لب دریا قامت رعنای تو دلارا بر در تو یوسف چو زلیخا ای فلک از گردش چشمانت عالم بر ففره احسانت دست خلایق و پر دامانت یا علی ابن موسی الرضا دلبر هر چه دل آرايي الله محمد با علی در تو نموده تجلایی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 👇
﷽ ◾️شهادت (علیه السلام) امام رضا (علیه السلام) به اباصلت فرمود: فردا من بر این فاجر (فاسق یعنی مامون) وارد می شوم، اگر با سر برهنه بیرون آمدم با من سخن بگو که جواب سخنت را می دهم و اگر با سر پوشیده بیرون آمدم با من سخن مگو. اباصلت می گوید: فردای آن روز شد، امام لباس بیرونی خود را پوشید و در محراب عبادتش نشست و در انتظار بود که ناگهان غلام مامون آمد و به امام گفت: «امیرمؤمنان شما را خواسته هم اکنون خواسته او را اجابت کن» امام عبا و کفش خود را پوشید و برخاست و به خانه مأمون روانه گردید و من پشت سرش رفتم، تا اینکه امام نزد مامون رسید، دیدم مقداری انگور و میوه های دیگر در جلو مامون است و در دست مامون خوشه انگوری بود که قسمتی از آن خورده بود و قسمتی از آن باقی مانده بود، وقتی که مأمون حضرت رضا (علیه السلام) را دید، برخاست و با احترام خاصی با حضرت معانقه کرد و بین دو چشم آن حضرت را بوسید و کنارش نشانید و سپس همان خوشه را که در دستش بود به آن حضرت داد و گفت: «ای پسر رسول خدا! انگوری بهتر از این انگور ندیده ام بفرمائید بخورید». امام: چه بسا انگوری که در بهشت است بهتر از این است. مأمون: از این انگور بخور. امام: مرا از خوردن آن معاف دار. مأمون: حتماً باید بخوری، مبادا از اینکه نمی خوری می خواهی ما را به چیزی متهم کنی، با آن همه اخلاصی که از من می بینی! مأمون آن خوشه را از حضرت گرفت، چند دانه آن (که می شناخت مسموم نشده) خورد و بار دیگر آن خوشه را به امام داد و مبالغه کرد که بخور. امام (علیه السلام) سه دانه از آن انگور را خورد، پس از چند لحظه حالش دگرگون گردید، و بقیه آن خوشه را به زمین افکنده و همان دم برخاست که برود، مأمون گفت: کجا می روی؟ امام فرمود: اِلی حَیْثُ وَجَّهْتَنِی: «به همانجا که مرا فرستادی» امام در حالی که سرش را پوشانده بود (عبا بر سر افکنده بود) بیرون آمد، من طبق سفارش قبل امام، با او سخن نگفتم تا وارد خانه اش شد و فرمود: در را ببند، در بسته شد، سپس به بستر خود خوابید و من در حیاط خانه، غمگین و ناراحت ایستاده بودم، ناگهان جوان خوش سیما و پیچیده مویی را دیدم که بسیار به امام رضا (علیه السلام) شباهت داشت، به طرف او شتافتم و گفتم: در بسته بود از کجا وارد شدی؟ فرمود: همان خدایی که در این وقت از مدینه مرا به اینجا آورد، او مرا از در بسته وارد این خانه کرد. گفتم: تو کیستی؟ فرمود: اَنَا حُجَّهُ اللهِ عَلَیْکَ یا اَباصَلْتٍ... «ای اباصلت من حجت خدا بر تو هستم، من محمدبن علی هستم» سپس به طرف پدرش رهسپار شد و داخل حجره گردید و به من فرمود: تو نیز وارد خانه شو. وقتی که امام رضا (علیه السلام) او را دید، از جای جست و دست بر گردن جوانش انداخت و او را در آغوش خود چسبانید و بین دو چشمش را بوسید و او را در بستر خود وارد کرد. امام جواد (علیه السلام) خود را به روی پدر افکند و پدر را می بوسید، در این حال امام رضا (علیه السلام) راز و اسراری با او گفت که من نفهمیدم... و در این حال امام هشتم (علیه السلام) در آغوش پسر از دنیا رفت. 📚منبع: عیون اخبار الرضا، ج ۲، ص ۲۴۴ علیه_السلام .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشت همینه تماشا کن... 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
.مداحی آنلاین - نماهنگ بزم نوکریmp3.mp3
7.08M
کنار سقاخونه مادرم آب می‌ریخت رو سرم تو حرم الهی که از در خونت جایی نرم کاظم اکبری🎙 ┄┅┅┅┅❁🤍❁┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕌داستانی که از زبان خادم حرم امام رضا علیه السلام گفته شده...🥺 مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم