﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]♥التماس دعا♥:
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#عباس_احمدی
▶️
دیده آنگاه که با اشک ملاقات کند
رزق گریه طلب از مادر سادات کند
گریه هرکس نکند معرفتش کامل نیست
"گرچه صد مرحله تحصیل اشارات کند"
روز محشر که همه دیدهی گریان دارند
نوکر فاطمه آن روز مباهات کند
میزند از قفس عالم خاکی بیرون
هر که با سینهزنی سیر سماوات کند
یا علی گفتم و با منکر زهرا گفتم:
برود توبه کند ترک عبادات کند
این چه سری است که در بضعة منّی جاری است
که جهان حیرت از این کشف و کرامات کند
وصف نور تو نه در حد زبان بشر است
که خدای تو فقط قدر تو اثبات کند
آه و افسوس که این قوم نشد بعد رسول
حرمت اشک تو را خوب مراعات کند
زخم پهلوی تو با قلب علی کاری کرد
سالها گریه بر این عمق جراحات کند
آنکه سیلی به تو زد هیزم دوزخ باشد
همه شب تا به سحر گرچه مناجات کند
⏹
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]♥التماس دعا♥:
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#محمدجواد_شیرازی
▶️
آفرینش شد بنا تنها برای فاطمه
پس هزاران بار جان ما فدای فاطمه
هر که میخواهد فنای حضرتِ دلبر شود
نیست راهی جز شود اول فنای فاطمه
گفت پیغمبر رضایم در رضای کوثر است
پس رضای حق شده جلب رضای فاطمه
هر کسی آخر به دین مالکِ خود میشود
من پرستش میکنم تنها خدای فاطمه
در عبادت یار حیدر بود زهرای بتول...
...یا که حیدر آمد اصلا پا به پای فاطمه؟
احترامش میکند مولا هر آن کس که شود
ذرهای از خاک پایِ پر بهای فاطمه
روز محشر چون همه حیران شوند آسوده است
هر که آمد بر در دولتسرای فاطمه
تا قیامت روزی ما بسته بر دستان اوست
دستهای خستهی مشکلگشای فاطمه
"حق او با گریهی تنها نمیگردد ادا
پیر کن ما را خدایا در عزای فاطمه"*
بیهوا در را شکستند و به جانش ریختند
مانده رد گرگها بر دست و پای فاطمه
ناله زد "فضه خُذینی" آسمان بغضش گرفت
سوخت قلب حق تعالی هم برای فاطمه
خانه در هم گشته اما بیشتر مبهم شده
بین خانه حال و روز مجتبای فاطمه
سختتر از روضههای کوچه و در گشته است
طعنهی همسایگان بر گریههای فاطمه
* از آقای #محمدحسین_رحیمیان
⏹
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
اینستاگرام
Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#بردیا_محمدی
▶️
دیدههایم چادرِ خاکی که رُویَت می کند
ناگهان در چشمهایم اشک حرکت می کند
اذن این گریهنمودن ها به دست فاطمه است
چشم را در محفل غم اوست دعوت می کند
هرکه از داغش بگوید..،روضهلازم می شوم
این دلِ وامانده ی من میل هیئت می کند
بانیِ پیدایِشِ دنیا وجودِ فاطمه است
نور او نوری است که آغازِ خِلقَت می کند
عرشیان محو تماشای نمازش می شوند
تا که زهرا با خدای خویش خلوت می کند
گرچه پیغمبر کمالِ زُهد او را درک کرد
وقت سجده کردن او باز حیرت می کند
همکلام او شدن در فهم اهل خاک نیست...
بیشتر با ساکنین عرش صحبت می کند
صبح و ظهر و شب..،به فرمان خدا،روح الامین
پشت در می ایستد،از او عیادت می کند
فاطمه در هر گناهی آبرویم را خرید
طفل بازیگوش را..،مادر وساطت می کند
تا سلامی وقتِ تلقینخواندنم بر او دهید
روح این گریهکُنَش را غرق رحمت می کند
روز محشر کار ما لنگِ نگاهِ فاطمه است...
او در آن هولُ وَلا ما را شفاعت می کند
از تنورِ خانه ی او رزق عالم پخش شد
با همین نان پُختَنَش بر ما عنایت می کند
فاطمیّه بارها بابای پیرم گفته است:
کسب و کار ما به لطف اوست..،برکت می کند
شرح اوصافِ خداوندیِ او را می دهد
قاری قرآن که کوثر را تلاوت می کند
خون پهلو..،خونِ بازو..،محسنش..،حتّی خودش...
هرچه دارد فاطمه خرجِ امامت می کند
با زبان نه..،دستمالی را که بر سر بسته است
دارد از این روزهای او شکایت می کند
▪️
▪️
آن گُلی که تاب باران را ندارد..،بین راه
دست سنگینی به گلبرگش اصابت می کند
آه!بین شعلهها مسمار او را ول نکرد...
هرچه با ما می کند،آن میخِ نکبت می کند
⏹
╭════•🍁•════╮
بسم الله الرحمن الرحیم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#بردیا_محمدی
▶️
دیدههایم چادرِ خاکی که رُویَت می کند
ناگهان در چشمهایم اشک حرکت می کند
اذن این گریهنمودن ها به دست فاطمه است
چشم را در محفل غم اوست دعوت می کند
هرکه از داغش بگوید..،روضهلازم می شوم
این دلِ وامانده ی من میل هیئت می کند
بانیِ پیدایِشِ دنیا وجودِ فاطمه است
نور او نوری است که آغازِ خِلقَت می کند
عرشیان محو تماشای نمازش می شوند
تا که زهرا با خدای خویش خلوت می کند
گرچه پیغمبر کمالِ زُهد او را درک کرد
وقت سجده کردن او باز حیرت می کند
همکلام او شدن در فهم اهل خاک نیست...
بیشتر با ساکنین عرش صحبت می کند
صبح و ظهر و شب..،به فرمان خدا،روح الامین
پشت در می ایستد،از او عیادت می کند
فاطمه در هر گناهی آبرویم را خرید
طفل بازیگوش را..،مادر وساطت می کند
تا سلامی وقتِ تلقینخواندنم بر او دهید
روح این گریهکُنَش را غرق رحمت می کند
روز محشر کار ما لنگِ نگاهِ فاطمه است...
او در آن هولُ وَلا ما را شفاعت می کند
از تنورِ خانه ی او رزق عالم پخش شد
با همین نان پُختَنَش بر ما عنایت می کند
فاطمیّه بارها بابای پیرم گفته است:
کسب و کار ما به لطف اوست..،برکت می کند
شرح اوصافِ خداوندیِ او را می دهد
قاری قرآن که کوثر را تلاوت می کند
خون پهلو..،خونِ بازو..،محسنش..،حتّی خودش...
هرچه دارد فاطمه خرجِ امامت می کند
با زبان نه..،دستمالی را که بر سر بسته است
دارد از این روزهای او شکایت می کند
▪️
▪️
آن گُلی که تاب باران را ندارد..،بین راه
دست سنگینی به گلبرگش اصابت می کند
آه!بین شعلهها مسمار او را ول نکرد...
هرچه با ما می کند،آن میخِ نکبت می کند
⏹
╭════•🍁•════╮
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
خدا نانِ تو را هرگز نگیرد از گدا زهرا
پناهِ بی پناهیِ منِ بی دست و پا زهرا
چراغ عرش، فانوس حیاط خانهات بوده
تو آن نوری که جریان داشتی از ابتدا زهرا
کمالِ ظرف تو، بیش از حدِ اُمِّ اَبیهاییست
به این ترتیب باید گفت: اُمُّ الاَنبیا؛ زهرا
عبا را اعتباری نیست بی حظِّ حضور تو
به زیر سایهی تو جمع شد اهل کسا زهرا
نخِ چادر نماز وصلهدارت آبروی ماست
گرفته بیرق ما رنگ از این تارها..، زهرا
اگر درد است درد عشق تو..، دردت به جان من
ز عُشاقت نمیآید به جز قالو بَلیٰ، زهرا
جواز اتصال ما به تو دستِ حسنجان است
همین فرزندِ ارشد شیعه را بُرده است تا زهرا
علی نام تو را ورد لب فرزندهایت کرد
صد و ده مرتبه با مرتضی گفتیم: یا زهرا
خطای طفل سهلانگار را مادر نمیبیند
همیشه چشمپوشی میکنی از خبط ما زهرا
غلاف قنفذ نامرد هم، عهد تو را نشکست
چه محکم دستِ بیعت دادهای با مرتضی، زهرا
* *
چنان مسمار با شدت به پهلویت اصابت کرد
که چندین استخوان در سینهات شد جابهجا زهرا
چه دید آنجا زمان بردنش حیدر..، که زد فریاد:
بیا فضه..، بیا فضه..، بیا فضه..، بیاااا..، زهرا...
✍️ #بردیا_محمدی
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_ولادت
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را
خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را
"ولولا فاطمه" یعنی که بیزهرا نمیدیدیم
نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را
بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده
عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را
صفاتش آینهدارِ صفات کبریا باشد
چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را
چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟!
خدایا! فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را
کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف میآید
که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را
نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا
بلی ظرفیّتِ وصفش نمیباشد الفبا را
حماسه میتراود آنقدر از خطبههایش که
به خطبه میکَند از جای، کوهِ پای بر جا را
زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که
علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را
تنور خانهی او گرم دارد جان عالم را
به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را
قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست
نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را
بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش
که در اسمش خِرَد حیران و گُم کرده مُسمّا را
بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش
رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را
بلی آن فاطمه که بهر کار خانهاش حتی
فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
بهم زد حیلهها و مکرهای شومِ اعدا را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
شکست آخر سپاهِ بُتپرستِ لات و عُزّا را
بلی آن فاطمه که سیرهاش تفسیر قرآن است
هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را
بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما
و از ما دستگیری میکند امروز و فردا را
**
مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت
خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را
نمیدانم که سیلی با رُخش... اصلاً چه میگویم؟!
که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را
دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا
میان شعلهها تنها صدا زد نامِ بابا را
کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش:
به دامن گیر مادرجان سرِ آشفتهی ما را
گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر
مگیر از ما خدایا روضهی امّابیها را
✍️حجتالاسلام #علی_مقدم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#شعر_پایداری
جامعه، دوزخی از مردم افراطی بود
عقل، قربانی یک قوم خرافاتی بود
بشر از لطف خداوند مکدر میشد
شرم میکرد اگر صاحب دختر میشد
اشک، لالایی بی واژهی مادرها بود
گورِ بی فاتحه، گهوارهی دخترها بود
ناگهان یک نفر این قائله را بر هم زد
(عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد)
آنکه بر شانهی خود پرچم اسلام گرفت
دخترش فاطمه، بانوی جهان نام گرفت
عشق را طبع خداوند به توصیف آورد
شرف هر دوجهان... فاطمه تشریف آورد
سیده، محترمه، ممتحنه، حنانه
حانیه، عالمه، اُم النجبا، ریحانه
عطر او آمد و عالَم نفسی تازه گرفت
و به یُمن قدمش نام زن آوازه گرفت
شهر با آمدنش عاطفه را باور کرد
زن به شکرانهی او چادر شوکت سر کرد
خواست تا خیرکثیرش به دوعالَم برسد
تا عقیق شرف الشمس به خاتم برسد...
مادرانه به طرفداری احمد برخاست
تا ابوجهل سرِ عقل بیاید، برخاست
جلوهای کرد و دلیل «زَهَقَ الباطل» شد
و از آن نور، سه آیه به زمین نازل شد
بیگمان بولهب آنروز پُر از واهمه بود
دامن پاک خدیجه ثمرش فاطمه بود
* *
بنویسید که معصومهی عصمت زهراست
سند محکم اثبات نبوت زهراست
دختری که لقبِ اُم ابیها دارد
پدرش بوسه به دستش بزند جا دارد
و خداوند اگر «وَاعتَصِموا» میگوید
از کرامات نخ چادر او میگوید
سورهی دهر چنین گفته به مدحش سخنی
تا ابد، دهر نبیند به خود اینگونه زنی
نه فقط جلوهی او سورهی انسان آورد
چادرش یکشبه هفتاد مسلمان آورد
راه عرفان خداوند به او وابستهست
جز درِ خانهی زهرا همه درها بستهست
زهد با دیدن او حسِ تفاخر دارد
قرة العین نبی، وصله به چادر دارد
همه در خدمت بانوی دوعالم بودند
ابر و باد و مه و خورشید و فلک هم بودند
فضه هم بود؛ ولی باز خودش نان میپخت
نان برای دل بیتاب یتیمان میپخت
بارها خادمهاش گفت به لطفت شادم
(من از آنروز که در بند توأم آزادم)
فاطمه مرکز پیوند دو دریا شده بود
یعنی آیینهی پیغمبر و مولا شده بود
غیر زهرا که بجز حق به کسی راغب نیست
احدی کفو علی بن ابی طالب نیست
آفتاب از افق خانهیشان سر میزد
هرزمان فاطمه لبخند به حیدر میزد
کار او عشق علی بود؛ چه خیر العملی!
کیست خوشبختترین مرد جهان غیر علی؟!
وقت آن شد بنویسید که حجت: زهراست
سند محکم اثبات ولایت: زهراست
اولین شیعهی بیتاب علی زهرا بود
که سراپای وجودش سپر مولا بود
یک جهان هم اگر از بیعت خود بر میگشت
بازهم فاطمه دور سر حیدر میگشت
نسل زهرا و علی، سلسلهی طوبی شد
میوهی این شجره، نایبةُ الزهرا شد
آسمانها پس از او یکسره کوکب دیدند
چادر فاطمه را برسر زینب دیدند
زینب آن زن که علمدار دفاع از حرم است
خطبهی دم به دمش وارث تیغ دودم است
او که چون مادر خود پای ولایت مانده
یکتنه فاتحهی کاخ ستم را خوانده
* *
تا ابد در دل ما هست غم عاشورا
این خبر را برسانید به تکفیریها
یاعلی از لب سردار نیفتاده هنوز
علم از دست علمدار نیفتاده هنوز
کیست دشمن که در این معرکه جولان بدهد؟
پسرفاطمه کافیست که فرمان بدهد
همه از خاتمهی معرکه آگاه شوند
فاتحان باخبر از (( نصر من الله)) شوند
باز طوفان هدفش وادی شن خواهد بود
شیعه عکس العملش سخت و خشن خواهد بود
ننگ بادا به ابوجهل، به همدست یهود
لعن تاریخ به موذی گریِ آل سعود
سپر خویش کنم غیرت سرداران را
به جهانی ندهم یک وجب از ایران را
سربلندیم اگر، تکیه به دنیا نکنیم
آنچه داریم ز بیگانه تمنا نکنیم
غرق زخمیم ولی قامتمان خم نشده
سایهی چادر او از سرمان کم نشده
بنویسید امید دل زهرا مهدیست
چارهی کار همه مردم دنیا مهدیست
✍️ #مجید_تال
مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
چنان که قصد میسازند از الفاظ، معنا را
خدا از آفرینش قصد کرده، خلقِ زهرا را
"ولولا فاطمه" یعنی که بیزهرا نمیدیدیم
نه احمد را، نه حیدر را، نه هرگز خلق دنیا را
بهشت از تابش یک نور زهرا خلق گردیده
عنایاتش رسیده عالَم پنهان و پیدا را
صفاتش آینهدارِ صفات کبریا باشد
چه برهانی از این بهتر وجود حق تعالی را
چگونه در حجابی و همه عالم به دست توست؟!
خدایا! فاطمه حل کرد بر ما این معمّا را
کجا با تار و پودِ لفظ در توصیف میآید
که ممکن نیست گنجاندن درونِ کوزه، دریا را
نشسته از الف تا یاء، حیران چنین معنا
بلی ظرفیّتِ وصفش نمیباشد الفبا را
حماسه میتراود آنقدر از خطبههایش که
به خطبه میکَند از جای، کوهِ پای بر جا را
زهی عفّت، زهی عصمت، زهی بانوی نوری که
علی نشنیده هرگز از زبان او تقاضا را
تنور خانهی او گرم دارد جان عالم را
به رشک انداخته نورِ تنورش، طور سینا را
قناتِ جنّت از نورِ قنوتِ فاطمه جاریست
نمازش غرق رحمت کرده محراب و مصلّا را
بلی آن فاطمه که خلق، عاجز مانده از درکش
که در اسمش خِرَد حیران و گُم کرده مُسمّا را
بلی آن فاطمه که یک عنایت از عنایاتش
رسانده تا نبوت نوح و موسی و مسیحا را
بلی آن فاطمه که بهر کار خانهاش حتی
فرستاده خدایش "سَوفَ یُعطیکَ فَتَرضی" را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
به ما آموخت معنای تبرّا و تولّا را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
بهم زد حیلهها و مکرهای شومِ اعدا را
بلی آن فاطمه که خطبههای آتشین او
شکست آخر سپاهِ بُتپرستِ لات و عُزّا را
بلی آن فاطمه که سیرهاش تفسیر قرآن است
هم آیات جهادش را و هم آیات تقوا را
بلی آن فاطمه که مادری کرده برای ما
و از ما دستگیری میکند امروز و فردا را
**
مسیر مدحِ شعرم را به سوی مرثیه انداخت
خدا لعنت کند آن ضرب دست بی محابا را
نمیدانم که سیلی با رُخش... اصلاً چه میگویم؟!
که حتی گل اذیت میکند آن روی حورا را
دلیلش شرم از شرمِ علی بوده اگر زهرا
میان شعلهها تنها صدا زد نامِ بابا را
کنار بسترش با گریه میگفتند اطفالش:
به دامن گیر مادرجان سرِ آشفتهی ما را
گره وا میکند از کار شیعه، گریه بر مادر
مگیر از ما خدایا روضهی امّابیها را
✍️ #علی_مقدم
مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
چه غمی! پُشتِ دفترم تا شد
منم و یک جهان پریشانی
تو بگو... می شود مگر مادر؟
از غمت بگذرم به آسانی
قلم از دست من زمین افتاد
آه! پایش قلم شود ای کاش
او که با پای خود به در میزد
پای حیدر ولی تو میمانی
زیر و رو کردن دلِ عالم
یکی از معجزات مادریات
واژه ها در تحیّر اند از تو
با صلابت که خطبه میخوانی
گریه کردی فراق بابا را
گریه کردی امام تنها را
تا که با قطره قطرهی اشکت
ریشهی ظلم را بخشکانی
مادر! این سنگها که میدانند
پشت دَر بار شیشه داری تو
هیزم آورده اند!؛ با آهت،
کاش این قوم را بسوزانی
و علی حق و حقِ اویی تو
حق او گرچه زیر پا مانده
مانده آه تو نیز... بی پاسخ
اثری نیست از مسلمانی
واژهها از سکوت بیزارند
پُرِ دردند و سخت بیمارند
واژهها از خجالتت دارند،
عرقِ شرم روی پیشانی!
من هم این روزها عزادارم
در هوای غم تو میبارم
دم آخر بیا به دیدارم
حال و روز مرا که میدانی...
✍️ #فاطمه_معصومه_شریف
مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
#حضرت_زهرا_س_هجوم_به_بیت_ولایت
نگاه مادری حتی به هیزم میکند زهرا
و آتش را پر از گلهای گندم میکند زهرا
مراقب بود در آتش نسوزد چادرش، شاید_
که زینب را در این چادر تجسم میکند زهرا
به گوشات خورده آیا آب آتش را بسوزاند؟!
میان موجی از آتش تلاطم میکند زهرا
دلیل زندگی را در تماشای علی میدید
علی را در شلوغی ناگهان گم میکند زهرا
علی را با چه حالی از میان کوچهها بردند
که با خاک عبای او تیمم میکند زهرا
صدای پای رفتن از در و دیوار میآید
علی تابوت میسازد، تبسم میکند زهرا
نمیگنجد درون خاک، اقیانوس بیپایان
مزارش را نهان در قلب مردم میکند زهرا
✍️ #سیدحمیدرضا_برقعی
مقدمتان رابه این کانال2هزارنفری گرامی می داریم