eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. یک و ماه و نیمه گوشه ی خونه افتادی و بی حال و بی جونی هرشب نگاهت با دلم میگه: دلخوش نباشم ، که تو می مونی هرشب نگات و با پرِ معجر از چشم من آروم میگیری انگار بعد از رفتنِ بابات... بدجور از این شهر دلگیری زهرا ببین زینب چه بی تابه زانوی حیدر داره میلرزه تنها نرو ای همسفر آخه... دنیا بدونِ تو نمی اَرزه یادم میاد روزای خوبی که بابات بود و خوب بود حالت حالا دو ماهه رفته بابات و حوریه ی من ، زخمیه بالت یادم نمیره کوچه و در رو جوری زدن که با سر افتادی تا اومدم از جمعیت رد شم بانوی من... پشتِ در افتادی تو گوشمه فریاد اون روزت فضه که اومد خوب فهمیدم شش ماهه پرپر شد زمین افتاد مرگم رو با چشم خودم دیدم زهرا بیا و خوب شو بانو دیگه گذشته هرچی که بوده جونِ خودت داغ فراقِ تو خیلی برای دخترت زوده رومو زمین ننداز خانومم طاقت ندارم بی تو دنیا رو تنها نذاری بین این مردم تنهاترین تنهای تنها رو
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: بیدار می شوی سرِ شب تا سحر چرا بی تاب می شوی دل شب اینقَدَر چرا هنگام گریه هات نَفَس کم می آوری زهرا شده نفس زدنت مختصر چرا نامحرمی که نیست چرا رو گرفته ای؟ ابری سیاه مانده به روی قمر چرا از آنچه آمده به سرت دم نمی زنی باید بگیرم از دَرِ خانه خبر چرا حرف دهان مردم شهر اینچنین شده حیدر خودش نیامده در پشت در چرا شش ماه انتظار من و تو به باد رفت افتاده از درخت وجودت ثمر چرا دیگر دفاع از منِ خونین جگر مکن خود را زدی عزیز علی در خطر چرا شال مرا گرفتی و دستت زِ دست رفت در پیش من زدند تو را بیشتر چرا آخر برای مُردنم این روضه کافی است مادر زدن کنار نگاه پسر چرا ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
بلبلی برگ گلی خوش رنگ در منقار داشت پهلوی بشکسته از ضرب در و دیوار داشت آتشی بود و نهال و گلشن جانانه ای سینه ی زخمی و خون آلود از مسمار داشت من چگویم در جوانی پاره ی قلب رسول وقت رفتن ناتوان و دست بر دیوار داشت محرم از محرم نگیرد رو ولی واحسرتا صورتی پنهان چرا از حیدر کرار داشت چون پرستوی مهاجر پر کشید از لانه اش خاطری آزرده از بد عهدی و آزار داشت کوچه بودوفتنه بود وغربت و مظلومه ای بر دفاعِ از ولای مرتضی اصرار داشت باغبان بود و دلی صدچاک از جور خزان در فراقِ یاس پرپر دیده ای خونبار داشت ماه خورشید رسالت در خسوف آمد چرا درک عابد کی توانِ این همه اسرار داشت 👉 🔹 🔹 .
سوزم و سازم و ناید ز درون فریادم کاش من زودتر از فاطمه جان می دادم از زمانی كه شریك غمم از دستم رفت هر دم آید غمی از نو به مبارك بادم تا قیامت نه پس از واقعه ی محشر هم ناله ی یا ابتایش نرود از یادم مرگ در خانه ی بی توست مرا در شب تار بِهْ از آن روز كه در كعبه ز مادر زادم کاش روزی که زدی ناله کنار دیوار چون در سوخته می سوخت همه بنیادم كس نداند كه در آن دم به تو و من چه گذشت تو نفس می زدی و من ز نفس افتادم خصم خوشحال كه بال و پر من بشكسته رفتی و از غم خود كرده ای دشمن شادم 👉 🔹 🔹 .
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: جوری زدند آینه از چند جا شکست در بین خلق حرمت شیر خدا شکست ای کاش می شکست...نه ...آیینه خورد شد در پیش چشم های علی سینه خورد شد تا دست های حیدر کرار بسته شد گویی که ذوالفقار غرورش شکسته شد می سوخت بی صدا پر پروانه ی علی آتش گرفته بود در خانه ی علی سخت است باورش که چهل مرد، هم زمان در کوچه می بَرَند علی را کشان کشان افسوس ...غیرِ فاطمه ی در میانِ دود یک شهر روبه روی علی ایستاده بود از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت □ یاس علی! بریده بریده نفس نکش با قامتی که سخت خمیده نفس نکش بودی به دور حیدر کرار در طواف شد ناتمام حج تو با ضربه ی غلاف در شعله دیدنی شده راز و نیاز تو آتش دخیل بسته به چادر نماز تو ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: گفتم این اشک که مرهم بشود حیف نشد مرهم آتشِ قلبم بشود حیف نشد مادرم گفت نگو ،  سوختم از خاموشی زینب ای کاش که مَحرم بشود....حیف نشد فدک  و خانه‌ی امن و جگری بی آتش گفتم ای کاش که با هم بشود حیف نشد رفته بودیم بیاییم  مگر مادرمان ذره‌ای راحت از این غم بشود حیف نشد هرچه کردم به کناری بروند و برویم راهی از کوچه فراهم بشود حیف  نشد خواستم چادرِ مادر نخورَد خاک که خورد جایِ او قامتِ من خم بشود حیف نشد خواستم نشکند آنروز غرورم که شکست مانع آنهمه ماتم بشود حیف نشد کوچه‌اش سنگ و دلش سنگ و دو دستش سنگین خواستم ضربت او کم بشود حیف نشد ۹۸/۱۰/۱۸ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🍃🏴 نذر شهادت دردانۂ عالم هستی 🏴🍃 -لطفا حقّ روضه ادا شود- چه زخمی؛ بی هیاهو... مادرِ من گرفته دردِ پهلو مادرِ من... نگو که این جراحت های ِ تازه ندارد هیچ دارو مادرِ من خودم دیدم میانِ کوچه محکم- زمین خوردی دو زانو مادرِ من نشسته روبرویت؛ بغض کرده گرفتی از پدر، رو مادرِ من نکش از دستِ کار افتاده ات کار نزن با اشک؛ جارو مادرِ من دعا کردی همه همسایه ها را میانِ دردِ بازو مادرِ من حسین(ع) آمد به من گفت ای برادر چرا پوشانده اَبرو مادرِ من؟! نخورده شانه بر موهایِ زینب(س) به هم پیچیده گیسو مادرِ من تو را جانِ حسن(ع)، دیگر به بابا- نگو تابوتِ من کو!؟ مادرِ من! 🏴 .
. به اربابِ بی کفن با اذن حیدر ؛ باز کردم دفترم را بنویسم احوال وخیم مادرم را فقد النبی ؛ ظلم الوصی بیچاره اش کرد حق خواهی اش در کوچه ها آواره اش کرد بعد از نبی یک روز خوش را هم ندیده رنگ از رخ زهرای مرضیه پریده در بسترش بود و نشان مرگ ؛ مشهود اما دعا گوی همین همسایه ها بود همسایه هایی که ز حیدر کینه دارند با آل احمد ؛؛ دشمنی دیرینه دارند این اشک ها باعث شده از پا نیفتم اما بس است آنچه که در لفافه گفتم وقتی صدا زا زد فضه را یعنی که یک زن باید به فریادش رسد آن لحظه قطعا محسن به زیر درب خانه گیر کرده این غصه ها مولای ما را پیر کرده مشت و لگد ها شد حواله سوی مادر دیگر نپرس از روزگار زار حیدر ... شکر خدا که لااقل زهرا کفن شد اما حسینش کربلا عریان بدن شد
. ✨💚نوشته های💙اوری✨ "روضه ی مجسّم" ☘علے جان اولین سحر بے زهرایت را چگونه گذراندے ☘علے جان از این به بعد به جاے زهرا باید با چاه درد دل ڪنے 🌱الا ای چاه يارم را گرفتند 🌱گلم عشقم بهارم را گرفتند 🌱ميان كوچه ها با ضرب سيلی 🌱همه دار و ندارم را گرفتند ☘چقدر در ڪلبه ی ڪوچڪ علے سحر، عطر مادر پیچیده ☘آه از دل علے! امشب چشمش به سجاده خالے زهرا افتاد و یاد نیایش هاے سحرگاهے بانو... ☘هر شب در ڪنار پدر و مادر ڪودڪان معصوم هم براے عبادت بر مے خواستند و مادر به آنان ڪمڪ مے ڪرد تا آماده ی نیایش شوند. ☘پدر به ڪودڪان یتیمش در دل سحر دلدارے مے دهد: عزیزان من گریه نڪنید امشب اولین شبے هست ڪه دیگر مادرتان درد پهلو ندارد... ☘اما آه از دل سوزان خود علی... نیمه شب دلش مے گیرد و راهے بقیع مے شود. نورنقره اے ماه افتاده روے خاڪ نمناڪ زهرا ☘زهرا جان در خانه نمے توانم بند شوم چون جاے جاے آن تصویر تو پیداست و گریه ی ڪودڪانت هم آزارم مے دهد. ☘بیرون از خانه هم غریبم مردم حتے جواب سلامم را نمے دهند ☘زهرا جان دعا ڪن من هم به تو برسم... ☘ماجراے مظلومیت و شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها واقعیتے غیر قابل انڪار است اما؛ این جمله ڪه در منابع اهل سنت آمده دلم را آتش می زند: 🍃ابراهیم بن سیار نظام معتزلے از ادبا و دانشمندان مشهور سنے در ڪتاب الوافے بالوافیات مے نویسد: 🍃انّ عمر ضرب بطن فاطمة یوم البیعة حتے ألقت المحسن من بطنها عمر در روز اخذ بیعت براے ابی‏ بڪر لگدے بر شڪم فاطمه زد، در نتیجه فرزندے ڪه وے در رحم داشت و نام آن را محسن نهاده بود سقط شد. ☘یڪ سوم سادات جهان را ڪشتند... .
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: ما همه هستیم قربانی زهرا و علی سائل الطاف پنهانی زهرا و علی بارها و بارها داده است بر دل های ما جان تازه مدح طوفانی زهرا و علی زندگی را زهر بر ، ضد ولایت می کنیم ما مسلمان های ایرانی زهرا و علی چیست از این خوب تر ، شد قلب ما وابسته بر شاخه شمشاد خراسانی زهرا و علی آی مردم خشت خشتش هست فردوس آفرین هر کجا باشد ثناخوانی زهرا و علی کاش مشق عشق را گیریم یاد از سازگار یا موید با که انسانی زهرا و علی هر که اینجا پیر گشته روزگارش بهتر است نوکر این خانواده ، کهنه کارش بهتر است چشم عین الله روشن باد ، زهرا آمده دختری که مادر باباست دنیا آمده جز خدایش کیست سر در آورد از شان او آنکه مانند خدایش هست یکتا آمده جای هر ذکری بگو مستانه امشب : یا علی کور ، چشم دشمنان ، جانان مولا آمده بعد ازین دنیا پر از مرد شهادت می شود قهرمان ِ دل به طوفان ها زدن ها آمده مریم عذرا ، چو پروانه بگردد دور او مادری که هست هر طفلش مسیحا آمده آمده آن که قدرت حق را نمایان می کند بوی این گل ، کل دنیا را گلستان می کند این زمین اصلا کجا و شان بانوی علی آمده دنیا برای دیدن روی علی فاطمه یا فاطمه یا فاطمه یا فاطمه جان تازه می دهد بر زور و بازوی علی او حماسه آفرین شد ، بی زره ، بی ذوالفقار کرد غوغایی به پا ، پهلو به پهلوی علی او مزارش ظاهرا مخفی است اما باطنا هست قبر فاطمه ، هر جا دهد بوی علی وقت جان دادن می آید ، فاطمه بالاسرش هر کسی که رفت حتی یک قدم سوی علی حق فقط زهراست که این گونه مانده با علی شد شعارش لا امیرالمومنین الا علی آن که دارد دم به دم بر ما محبت فاطمه است آن که دارد بر عطا و جود عادت فاطمه است هر چه را می خواستیم اینجا مهیا دیده ایم آن که ما را مادرانه داد عزت ، فاطمه است راه بر جایی ندارد بندگی ، بی فاطمه تا ابد تنهاترین راه سعادت فاطمه است بیشتر از بچه هایش نیمه شبها یاد کرد از در و همسایه ها ، پس کوه رحمت فاطمه است شان او از معجزه ، خیلی فراتر بوده است آن که باشد فضه اش کوه کرامت فاطمه است هر کسی که می شود صاحب نفس با فاطمه است دم به دم ذکر لبش یا فاطمه یا فاطمه است فاطمه هم فاطمه هم مصطفی هم حیدر است فاطمه از هر چه می دانیم ازو ، بالاتر است فاطمه نور است نه، نه ، نورَ فوقَ کل نور فاطمه هم هل اتی ، هم انما هم کوثر است گر نمی گفتند ختم الانبیا بر مصطفی می نوشتم فاطمه تنها زن پیغمبر است معجزه جز این چه باشد با همان عمر کَمَش زینبی را تربیت کرده که از عالم سر است فاطمه درس کرم را داد یاد مجتبی فاطمه الگوی ایثار حسین بی سر است کی به جز فرزند زهرا ، در زمین کربلا کودک شش ماهه اش را داده بی چون و چرا ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: زنی از خاک، ‌از خورشید، از دریا،‌ قدیمی‌تر زنی از هاجر و آسیه و حوا قدیمی‌تر زنی از خویشتن حتی، از أعطینا، قدیمی‌تر زنی از نیّت پیدایِش دنیا، قدیمی‌تر که قبل از قصۀ ‌«قالوا بلی» این زن بلی گفته‌ست نخستین زن که با پروردگارش یا علی گفته‌ست ملائک در طواف چادرش، پروانه پروانه به سوی جانمازش می‌رود سلانه سلانه شبی در عرش از تسبیح او افتاد یک دانه از آن دانه بهشت آغاز شد، ریحانه ریحانه نشاند آن دانه را در آسمان با گریه آبش داد زمین خاکستری بود، اشک او رنگ و لعابش داد زنی آن‌سان که خورشید است سرگرم مصابیحش که باران نام او را می‌ستاید در تواشیحش جهان آرایه دارد از شگفتی‌های تلمیحش جهان این شاه‌مقصودی که روشن شد ز تسبیحش ابد حیران فردایش، ازل مبهوت دیروزش ندانم‌های عالم ثبت شد در لوح محفوظش چه بنویسم از آن بی‌ابتدا، بی‌انتها، زهرا ازل زهرا، ابد زهرا، قدر زهرا، قضا زهرا شگفتا فاطمه! یا للعجب! واحیرتا! زهرا چه می‌فهمم من از زهرا و ما أدراک ما زهرا! مرا در سایۀ خود بُرد و جوهر ریخت در شعرم رفوی چادرش مضمون دیگر ریخت در شعرم مدام او وصله می‌زد، وصلۀ دیگر بر آن چادر که جبرائیل می‌بندد دخیل پر بر آن چادر ستون آسمان‌ها می‌گذارد سر بر آن چادر تیمّم می‌کند هر روز پیغمبر بر آن چادر همان چادر که مأوای علی در کوچه‌ها بوده‌ست کمی از گرد و خاکش رستخیز کربلا بوده‌ست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
. مینویسم به طاق عرش خدا تپش قلب و تاج من زهراست در حقیقت منم غلام علی همه ی احتیاج من زهراست... ✍ 👉 .
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: از نجف آمده‌ام از نجف آبادِ علی تا بخوانم همه جا نادِعلی نادِعلی من و ایوانِ علی پنجره فولادِ علی که علی عشق ، علی جام ، علی باده علی هرکه شد غرقِ علی دید علی فاطمه است مرتضی مثل کسی نیست ولی فاطمه است باید از خلق چهل سال جدا بنشیند تا چهل سال فقط پیش خدا بنشیند هِی به معراج رَوَد هِی به دعا بنشیند چله‌ای آخرِ سر غار حرا بنشیند تا خدا هرچه که دارد به پیمبر بدهد تا به قرآنِ خودش سوره کوثر بدهد باید او عینِ پیمبر  خودِ خاتم باشد باید انگار خداوند مجسم باشد باید او معنیِ اسلام مُسَلم باشد جمع اسما‌ء خدا جامعِ اعظم باشد باید این مرد علی باشد و حیدر بشود تا که با حضرت صدیقه برابر بشود مادر آخرت آمد که به دنیا برسد خاک لب تشنه مهیاست که دریا برسد مریم و آسیه و هاجر و حوا برسد فاطمه آمده تا اینکه به زهرا برسد  نقطه‌ی فا به بَرِ نقطه‌ی باء آمده است آی جبریل بخوان مادرِ ما آمده است چارده مرتبه حق گفت که تنها زهراست چار علی چار محمد همه زهرا زهراست یک حسین و دو حسن این سه به یکجا زهراست حضرتِ جعفر از او حضرت موسی زهراست او که مادر شده بر سرورِ پیغمبرها پس بگو نیست مگر مادر پیغمبرها هرچه جبریل پریده نرسیده است به او هرکجا عقل دویده نرسیده است به او کعبه ازحج که رسیده نرسیده است به او سینه را باز دریده  نرسیده است به او فاطمه کعبه شده مکه اسیرش باشد خواست تا کعبه فقط جای امیرش باشد چادرش را که تکان داد جهان پیدا شد اولین بار که خندید زمان پیدا شد آمد از پیش خداوند و مکان پیدا شد تا به لب گفت علی جان  ضربان پیدا شد آفرینش شده خم بوسه زند خاکش را  دید چشمانِ نبی معنیِ لولاکش را کیست او اینکه رسیده به تماشای خودش امتحان داده ولی قبل خودش جای خودش هیچ کس نیست شبیهَش بجز آقای خودش تا خداوند ببیند رخِ زهرای خودش او که آمد به زمین سجده بر آدم کردند شد زمین هرچه که از باغ جنان کم کردند او رحیم است خدادهم کرمش فاطمه است ذوالفقار است علی و دو دمش فاطمه است هرکه از تیره‌ی  مولاست است غمش فاطمه است دل او شد حرم و در حرمش فاطمه است تا گرفتیم از این  سینه نشانیِ تو را یافتیم از دلِ خود قبرِ نهانیِ تو را پای انوار تنور تو که مهمان بشویم تازه سلمان شده و  تازه مسلمان بشویم ما که بر راه توئیم آنچه شدی آن بشویم مثل تو پای ولایت همه طوفان بشویم  تا علی هست  همه یک رگ غیرت داریم به تو سوگند که ما عِرقِ ولایت داریم چه غم از  حادثه‌ها پیرِ خراسانی هست چه غم از این همه غم غیرتِ ایرانی هست آی ای خصم زبون  خونِ سلیمانی  هست منتظر باش که یک سیلیِ طوفانی هست منتظر باش که تیغِ علوی تر گردد «رفته سردار نفس تازه کند بر کردد» ۹۸/۱۱/۲۵ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
﷽سلام[[بخوانیدوارسال کنید]]‌♥التماس دعا♥: به نام نور، به نام مطهّر زهرا برای عرض ارادت به ساحت دریا نشسته‌ام بنویسم به نام مادر، تا خدا مرا بنویسد به پای نام شما اگرچه کمتر از آنم که یاورم باشی خدا به امر خودش خواست مادرم باشی شبی که سیب خدا از درخت عرش افتاد خدا به نور خدا هدیه‌ای منوّر داد به اذن خالق یکتا، زمین، زمان، فریاد: پیامبر! قدم فاطمه مبارک باد قیام کرد زمین، نور منجلی آمد دلیل خلقت پیغمبر و علی آمد خدا نوشت: بگویید مهربان بانو خدا که صاحب باغ است، باغبان بانو قیامت است تمنّای این و آن، بانو همیشه منبع الطاف بیکران! بانو! اگر نفس بدهی، دست هم نمی‌خواهم برای مدح تو گفتن، قلم نمی‌خواهم عطای دست تو تفسیر کرده انسان را بخاطر تو خدا وعده داده باران را دعای نور تو تب‌دار کرده سلمان را به باد داده دگر دودمان شیطان را دعای نور بخوان، ما هم اهل ایرانیم بخوان که ما همه ذریه‌های سلمانیم دعا بخوان، پر جبریل را منوّر کن کمی ملائکه را با خودت برابر کن برای نافله، سجاده را معطر کن خدا برای پیمبر نوشت: باور کن، نگاه عرش به راز و نیاز فاطمه است خلاصه نه، همۀ دین نماز فاطمه است تمام قافله را وقف مرتضی کردی همیشه شوهر خود را ز خود رضا کردی و در جوار خدا، "جار" را دعا کردی چه خوب دِین به همسایه را ادا کردی هرآنچه را تو بخواهی، همان شود تقدیر برای شیعۀ امروز هم قنوت بگیر نظر به اینکه خدا بر شما نظر کرده تو قبل خلقت آدم شدی نظرکرده خدا وجود تو را منجی بشر کرده علی کنار شما خستگی بِدَر کرده غروب بود که خورشید تا سحر غم داشت طلوع لحظۀ خندیدن تو را کم داشت در آتشی که تمامیِّ خانه می‌سوزد به جان خلق بیفتد، زمانه می‌سوزد در آتشی که نشان، بی‌نشانه می‌سوزد چرا قلم وسط شعله‌ها نمی‌سوزد؟ برای اینکه مزیّن به نام فاطمه است و آتش از سرِ جبران، به کام فاطمه است ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan اینستاگرام Www.instagram.com/kanonmadahanesfahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
. حمله کردند سمت خانه ی وحی غاصبانی که خیره سر بودند تک و تنهاست پشت در مادر ولی آن سو «چهل نفر» بودند نا نجیبی به شعله دامن زد سَخت سرگرمِ هَتکِ حُرمَت شد بی حیا با لَگَد به دَر می زد میخِ دَر سُرخ از خجالت شد روضه را باز تر نباید خواند «دست بسته ست» حیدر کرار تلخیِ خاطراتِ آتش را هر "نفس" تازه می کند مسمار تاوَلِ دست های او می سوخت دردِ پهلو زیاد تر شده بود زینب از حال رفت…وقتی دید مادرش دست بَر کَمر شده بود شانه می زد به موی سوخته اش ولی انگار نا امید شده باورش هم نمی‌شود زینب گیسوی مادرش "سفید" شده بازویش باز هم وَرَم کرده مرهم درد پهلوی او چیست!؟ حرف های علی نشان می داد دلخور از «رو گرفتن» او نیست تار می دید خانه را می گفت: نکند! باز! آتش آوردند!؟ اشک می ریخت در غم محسن آخر آن ها چقدر نامردند... ............................ نشسته غمت کنج روز و شبم چقد خونه بی تو شده بی صفا عزیزدلم! فاطمه(س) رفتی و علی(ع) مونده و گریۂ بیصدا ندیدم از اونها به جز دردسر همونها که جز حق ندیدن ازم عزادار کردن من و یک شبه تو و محسنم رو گرفتن ازم نخواستی ازم چیزی و هیچوقت به غیر از یه چیزی که شد قاتلم نمی خواستی کاش تابوت ازم به این کار راضی نمیشد دلم همون شب که برگشتم از دفن تو کشیدم با گریه تویِ کوچه آه دیگه خونه ای که شده شعله ور نیازی نداره به پرچم-سیاه تو رفتی شبونه، به جز داغِ تو فقط از یه چیزی شدم اذیت نبستم «درِ» خونه مون و ولی نیومد کسی واسۂ تسلیت غم ِ بچه ها رو کشیدم به دوش ولیکن یه چیزی عذابِ منه حسن(ع) خیلی بیتابه! تو گریه هاش با دستاش تویِ صورتش میزنه گرفتم تو آغوشم اما چجور؟! بگیرم ازش اضطراب و تب و... چقدر آرزو داشتی و نشد- بمونی عروسش کنی زینب(س) و... دلش سوخته! مونده تو خاطرِش که مابینِ دیوار و «در» سوختی با دست ورم کرده واسه حسین(ع) روزِ آخری پیرهن دوختی! .
YEKNET.IR - roze - shabe avale ramezan - 1400.01.24 - narimani.mp3
3.6M
متن روضه 🍃روضه حضرت زهرا(س) ۱۴۰۰ 🍃 اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند 🎤کربلایی اهل مدینه فاطمه ام را نظر زدند با برق چشم خرمن جان را شرر زدند در اول ربیع خزان شد بهار من ماه مرا به آخر ماه صفر زدند از چوب، خون تازه روان شد به روی خاک از بس که با غلاف به پهلوی در زدند می رفت آب غسل نبی از کفن هنوز کاین قوم، دل به آب برای گذر زدند تا آمدم به خویش، جلالش کبود شد بدسیرتان جمال مرا بی خبر زدند هر قدر گفت دختر پیغمبرم مزن اهل مدینه فاطمه را بیشتر زدند این جای دست های فلانی فقط نبود این نقش را مسلَّم، چندین نفر زدند تاریکِ روشن دم صبح است موی او در شب چگونه خیمه سپاه سحر زدند معنی ورشکسته چو خواهی، مرا ببین سرمایه ی امید مرا از کمر زدند
. مادر آسمان زمین افتاد ذات حق را نشان زمین افتاد پیش چشم علی در آتش عشق پشت در ناگهان زمین افتاد تا لگد خورد روی پهلویش قامتش شد کمان زمین افتاد چادرش هم نصیب آتش شد پیش نا محرمان زمین افتاد تن پاکش پر از کبودی ها جلوی این و آن زمین افتاد از همان روز آسمان بارید محور لا مکان زمین افتاد وای از آن لحظه ای که از نیزه سر اربابمان زمین افتاد یا از آن لحظه ای که دندان با ضربه ی خیزران زمین افتاد یا از آن لحظه ای که انگشتش با جفای سنان زمین افتاد مادر آب های کوی زمین پسرت تشنه مانده روی زمین... ✍محمد_حبیب_زاده .