.
شعر #سفره_حضرت_رقیه سلام الله
#سبک_تموم_عالم_میدونن
تموم عالم میدونند ،که گریه کردن کار ماست
تموم عالم میدونند، که قبله ی ما کربلاست
ما دشمن قدیمی آل بنی امیه ایم
خدا رو شکر که امدیم ،تو سفره ی رقیه ایم
سیدتی رقیه جان
هرکسی حاجتی داره دخیل چادرش میشه
خانمی که گریه براش، نصیب هر کس نمی شه
دست توسل میزنم، به دامنت تو روضه ها
دست خالی ردم نکن، سه ساله ی آل عبا
سیدتی رقیه جان
مثل عموت کریمی و، قبله حاجت همه
دست مارو رها نکن، رقیه بنت فاطمه
گدایی از تو و بابات ، که بهترینِ حالمه
انگشتای کوچیک تو ، مشکل گشای عالمه
سیدتی رقیه جان
رفع گرفتاری من. برا تو گریه کردنه
یه گوشه ی چشم شما ، دوای دردای منه
میگن یه نیمه ی شبی، افتادی از رو ناقه ها
می دویدی با اشک و آه، روی خار بیابونا
سیدتی رقیه جان
داد میزدی بابای من. برس به داد دخترت
بسکه زدن منو حالا، شدم شبیه مادرت
از بسکه پشت قافله، دویدم و خوردم زمین
از روی نیزه ها بیا، زخمای پاهامو ببین،
بابای خوب من حسین
دردی بدی فرا گرفت، همه وجود عمه رو
گریم میگیره میبینم ، تن کبود عمه رو
شب سیاه درد ما، با اشک و آه سحر میشه
ما رو که میخوان بزنن، عمه میاد سپر میشه
بابای خوب من حسین
به کلبه ی فقیرمون اگه میشه یه شب بیا، یا که تو هم پیشم بمون، یا که منو ببر بابا،
از بس گرسنه خوابیدم، داره میلرزه دست و پام
از ضرب سیلی ها ی زجر، سیاهی میبینه چشام
بابا بیا که دخترت، حرفی با شامیا داره
دخترای شام ببینید، رقیه هم بابا داره
بابای خوب من حسین
حسین کریمی نیا
📚 نیم از عالم خاک
#شب_سوم_محرم
#پنجم_صفر