eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
9هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. ۱۴۰۰ سوم ماه مبارک رمضان شب جمعه مناجات خوانی و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و حضرت علی اصغر علیه السلام .
. سلام بر تو امامی که نفسِ تطهیری سلام بر تو که چون رحمتی، فراگیری سلام بر تو زمانی که غرق طاعاتی سلام بر تو زمانی که روزه می‌گیری بدون شمسِ پُر از خیر و برکت رویت به ما رسید عجب روزگار دلگیری گذشت و چشم به‌راهت جوانی‌ام طی شد نیامدی و رسیده‌ست موسم پیری نشد مقدمه سازِ ظهورتان باشم منِ خراب دعایم نداشت تأثیری چقدر گریه و توبه به جای من کردی حلال کن که نکردم هنوز تغییری من از زمان ورودم به قبر می‌ترسم بیا و ناجی من شو در آن سرازیری اجازه هست کمی از زبان عمه‌ی‌تان بخوانم از غم ویرانه و زمین‌گیری؟! *** پدر شبی که رسیدی برای من قدر است رقم زده‌ست برایم خدا چه تقدیری ببخش این همه امشب به لکنت افتادم ببخش از رخ سابق نمانده تصویری به تابِ زلف تو دستم نمی‌رسد دیگر شکسته بازوی من در میان درگیری بدون هیچ دلیلی مرا کتک زده‌اند بدون هیچ دلیلی و هیچ تقصیری .
. مناجات خوانی 📆 زمان: 👈 جمعه ۴ فروردین ماه ۱۴۰۲ 🔷 با مداحی: 👈  کربلایی 🔊 حجت الاسلام والمسلمین دکتر رضوانی 🔊 بخش اول | چشم خود را باز کن ای دل ضیافت را ببین 🔊 بخش دوم دعای افتتاح 🔊 بخش سوم | رواق خاک آلود شبستانی ک من دارم 👇👇👇👇
‍ . صدای گریه شنیدی اگر صدای من است مرا بزن به مرامت قسم سزای من است دلت شکسته از این بنده نمک نشناس دلت شکسته دلیلش فقط خطای من است بدی من که به دردت نمیخورد اما تو خوبیت همه جوره گره گشای من است فدای رحمت و مهمان نوازی ات که فقط عنایتت سبب این برو بیای من است هر آنکه گفت بگو مونس و پناهت کیست همیشه گفته ام آن مهربان خدای من است تمام حاجتم این ماه دیدن نجف است نجف مکان علی و شاه و مقتدای من است دلیل اشک سر سفره وقت افطارم لبان تشنه ارباب باوفای من است نجات چیست رسیدن به کشتی ارباب حسین راه نجات است و ناخدای من است که گفته روزی من نیست دیدن حرمش به دست دختر او رزق کربلای من است فدای اشک رقیه که با پدر میگفت چه خوب شد که سرت سهم گریه های من است گرسنه ماندم اما غذا نمیخواهم چرا که کنج خرابه کتک غذای من است گریز به ............................................. . الهی یا عالی بحق علی (ع)🤲 تو تَرَحُّم نکنی پس که تَرَحُّم بکند تو تَبَسُّم نکنی پس که تَبَسُّم بکند پشت هم جرم و خطاهای من بی سرو پا آتش معصیتم را پُرِ هیزم بکند همه جا بنده‌ی تو رفته و ردش کردند عاقبت آمده تا با تو تکلم بکند تو نگاهش نکنی بار گناهش او را آخرْ انگشت نمای همه مردم بکند خواهش بنده ات این است نخواهی محشر در شلوغی پسر فاطمه را گُم بکند بگذارید که این بنده بماند تاکه دوسه خط گریه برای شب سوم بکند یک نفرنیست که در هلهله ی شام خراب سینه اش را سپر صورت خانم بکند آنقدر‌ مویِ سرش سوخت درآتش کَم شد چادرِ سوخته اش تا به ابد پرچَم شد ✍ .................. لکنت افتاده میان سخنم می بینی؟ اصلا انگار که یک پیر زنم می بینی؟ زخم های تن من میخ دری کم دارد مثل زهرا شده وضع بدنم می بینی؟ نکند مثل من امروز تو سیلی خوردی؟ شده چشمان تو هم تار، مرا می بینی؟ کعب نی ها چه در این قائله گُل می کارند لاله افتاده روی پیرهنم میبینی؟ با لبِ لب پرت اینبار مرا بوسه بزن… جای سالم تو اگر روی تنم می بینی .......... امشب پناه داده بر جمع ما رقیه ما آمدیم یا رب همراه با رقیه حس کرده ایم جودت بیش از همیشه بوده هر بار در مناجات گفتیم یا رقیه بخشیدن گناه ما را به او سپردی امشب تمام ما را کرده سوا رقیه دردیم و اوست درمان کفریم و اوست ایمان ما را ز دام شیطان کرده رها رقیه دلتنگ های صحن کرب و بلا کجایید امشب دهد برات کرب و بلا رقیه غیر از حسین نامی روی لبش نیامد این است عشق این است صد مرحبا رقیه زهرای کربلا اوست با درد آشنا اوست افتاده گوشوارش بر خاک ها رقیه ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ .
. کلافِ عشقُ فقط تو میبافی مریضِ عشقِ حسینی ای شافی برای بابُ الحسینیا تنها اشاره ی چشمایِ توعه کافی درسِ عشقُ احساسی رقیه روحِ عمو عباسی رقیه توو باغِ حسین مثلِ مادرت سرشار از عطر یاسی رقیه سلاحت اشکِ سلاحت خونِ لهیبِ روضت دنیارو میسوزونه همین دستایِ کبودت بی بی داره پرچمِ کربلا رو میچرخونه بند دوم حقیقت داره باباییِ دختر تویی  دلداده حسینتِ دلبر تا دلتنگی کردی کنج ویررونه خودش رو بابا بتو رسوند باسر میگفتی براش از دردِ دوری که گوشوارتُ بردن چجوری زخماتُ نشون دادی به بابا سیلی خوردی و کردی صبوری میخوند لالایی برات بابایی به پا کردی با روضه عجب غوغایی چشاتُ بستی گرفتی اروم گمونم بردت پیشِ خودش بابایی بند سوم در و دیوارم تو روضه های تو میشن بارونی و پا به پایِ تو میبارن واسه غریبیِ بابا بابا گریه میکنه برای تو دوست دارم برای اخرین بار دم بگیره لبم یا علمدار یعنی میشه شب سومِ ماه با عطش بمیرم قبلِ افطار دمِ جون دادن بگم یارقیه منِ رسوا رو ببر حرم یا رقیه بخر نوکر رو برا بابایی روی پیشونیمم بنویس اهدایی 👇
. شمیم عفو خدا بر مشام می آید برای زخم گناه التیام می آید اگر چه بندگی ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق فیض عام می آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش طنین سلام می آید اگرچه طعمه شیطان برای مومن هست اگرچه نفس به همراه دام می آید... بناست پاک شود نامه ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه ها همه بوی طعام می آید... محمدحسین مهدی پناه✍ .https://eitaa.com/madahanpirbakran
. شمیم عفو خدا بر مشام می آید برای زخم گناه التیام می آید اگر چه بندگی ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق فیض عام می آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش طنین سلام می آید اگرچه طعمه شیطان برای مومن هست اگرچه نفس به همراه دام می آید... بناست پاک شود نامه ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه ها همه بوی طعام می آید... محمدحسین مهدی پناه✍ .
. شمیم عفو خدا بر مشام می آید برای زخم گناه التیام می آید اگر چه بندگی ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق فیض عام می آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش طنین سلام می آید اگرچه طعمه شیطان برای مومن هست اگرچه نفس به همراه دام می آید... بناست پاک شود نامه ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه ها همه بوی طعام می آید... محمدحسین مهدی پناه✍️ .
enc_16797885549308149216890.mp3
13.29M
|⇦•وصل بر خوبان رسید... و ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده ۱۴۰۲ به نفسِ استاد حاج منصور ارضی
. |⇦•پشت درب خانه ات... ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── پشت درب خانه ات برخاک صورت می کشم تاکه تحویلم بگیری ازتومنت می کشم بندگان مخلص ات آماده ی مهمانی اند آنقدر خالیست دستانم خجالت می کشم غفلتم غفلتم باعث شد از چشمت بیفتم باگناه هرچه خواری می کشم ازدست غفلت می کشم کورخوانده نفس اماره دلم دست علیست هرچه ام باشم مگردست ازولایت می کشم باولای مرتضی آقای عالم می شوم بی علی یک لحظه هم باشم حقارت می کشم دور مانده ام ازوطن... دور مانده ام ازوطن از صحن ایوان نجف یادِ انگور ضریحش آه حسرت می کشم تاکه چشمم تر شود یاد لب خشک حسین جای سرمه بر دو چشمم خاک تربت میکشم دور از هیئت شدن یعنی نفس تنگی من زیر این پرچم آرام و راحت نفس می کشم یک توسل بر رقیه حاجتم رامی دهد بیخودی گاهی پی حاجت ریاضت می کشم دیده ای بابا مرا همراه عمه های خود درسنین کودکی درد اسارت می کشم بابا چندروزی می شودچیزی نگفتم باکسی من خجالت از سخن گفتن به نُکلت می کشم چند جای استخونهای نحیفم له شده هر تکانی میخورد جسمم مشقّت می کشد بی تاب وشعله ورم اصلا خبر داری؟ از دوریت دربه درم اصلا خبرداری؟ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. |⇦•بی تاب وشعله ورم... و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده ماه رمضانِ ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌مهدی رسولی ●━━━━━━─────── بی تاب وشعله ورم اصلا خبرداری؟؟ بابا ازدوریت دربه درم اصلا خبرداری؟؟ بابا محبوب من! تو شمعی و من در وصال تو پروانه نه! خاکسترم اصلاً خبر داری؟ اززخمهای صورتت بابا خبردارم اززخمهای پیکرم اصلا خبرداری؟ گفت: بابا! من هم شبیه توبه زیردست وپاماندم زخمی شده بال وپرم اصلاخبر داری بابا بگو ازجانب من به عمو عباس از روسری و معجرم اصلا خبرداری؟؟ انگشترت رامن به دستِ ساربان دیدم ازگوشوار و زیورم اصلا خبرداری ؟ سنگی به چشمت خورد و پیش پایم افتاد خون شد دو چشمان ترم اصلا خبر داری؟ افتاد جای آن گلو بندکه غارت شد زنجیر دور گردنم اصلاً خبرداری ؟ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. شمیم عفو خدا بر مشام می آید برای زخم گناه التیام می آید اگر چه بندگی ام ناقص است و ناچیز است ز سوی حضرت حق فیض عام می آید بخواه هر چه که خواهی از آستان کریم دوباره مرغ اجابت به بام می آید ملائکه همه چشم انتظار ما بودند ز عرش و فرش طنین سلام می آید اگرچه طعمه شیطان برای مومن هست اگرچه نفس به همراه دام می آید... بناست پاک شود نامه ی گناهانم اگر که از منِ شرمنده نام می آید شدم غریب در این قعرِ چاه تنهایی برس به داد خدایا! صِدام می آید؟... چه روشن است دل من در این شب تاریک برات رفتن تا کربلام می آید و تا دوباره بگرییم از غمی جانکاه گریز مرثیه از سمت شام می آید گرسنه است به ویرانه دختری اما ز خانه ها همه بوی طعام می آید... محمدحسین مهدی پناه✍ .
. 📋 : من بندگی نکردم تا بنده‌ام بخوانی 🗓 ۱۴۴۵ 🎤 با نوای حاج ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ من بندگی نکردم تا بنده‌ام بخوانی تو کی بدین کرامت از خود مرا برانی بار گنه به دوشم؛ لا تقنطوا به گوشم عفوت نمی‌گذارد در دوزخم کشانی این نامه‌ی سیاهم؛ این اشک صبح‌گاهم من حال خویش گفتم؛ تو کار خویش، دانی تو برتری که سوزی در آتش جحیمم من کمترم که گویم، زآتش مرا رهانی مولای من! من از تو، غیر تو را نخواهم تو نیز رحمتی کن، کز من مرا ستانی پا در دوسوی گورم، دردا که از تو دورم هم عفو از تو آید؛ هم قهر می‌توانی از بس کریم هستی، با من قرار بستی من اشک خود فشانم؛ تو خشم خود نشانی در عین روسیاهی، خواهم ز تو الهی هم من تورا بخوانم؛ هم تو مرا بخوانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 👇
. 📋 : آیا شده در لانه بسوزند پرت را؟ 🗓 ۱۴۴۵ 🎤 با نوای ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آیا شده در لانه بسوزند پرت را؟ آتش بزند زخم‌زبان‌ها جگرت را؟ خورشید شب تار خرابه! خبرت هست؟ یک‌ماه گذشته است و ندیدم قمرت را بابای گلم! هیچ شده، موقع خوابت در طشت بیارند برایت پدرت را؟! یک چشم تو، آیا شده از كار بیافتد یا وانكند پلک تو، چشم دگرت را؟! ای سوخته‌مو! می‌شود آیا که بگویی درباره‌ی موهای سر من، نظرت را از باغ پر از لاله‌ی تو، هیچ نمانده یک چشم بچرخان و ببین دور و برت را ای از سفرت، سرزده برگشته! روا نیست با خود نبری باردگر همسفرت را ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 .👇
. 📋 : حالا که اومدی، موهامو ببین 🗓 ۱۴۴۵ 🎤 با نوای ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حالا که اومدی، موهامو ببین خرابه‌نشین شدم؛ جامو ببین کاش می‌شد به دختر یزید بگم حالا دیگه، بیا بابامو ببین اومدی آروم‌جونم؛ مگه نه؟ قراره پیشت بمونم؛ مگه نه؟ یه‌ذره فقط زبونم می‌گیره هنوزم شیرین‌زبونم؛ مگه نه؟ گریه، جوهر صدامو می‌گرفت زنجیرا جلوی پامو می‌گرفت هرجا حرف بد به ماها می‌زدن دستای عمّه، گوشامو می‌گرفت راستی چشمامو دیدی، کبود شده؟ صورتم رو شنیدی، کبود شده؟ هرجاتو که بوسیدم، نیزه زدن هرجامو که بوسیدی، کبود شده هرجا میرم یکی دنبال منه خواهرت دلواپس حال منه چرا شمرو رووی سینت جادادی؟ بغلت آخه فقط مال منه موقع دوری رسید؛ دلم شکست هیشکی حالمو ندید؛ دلم شکست خیزران دیدم لباتو می‌بوسه تووی مجلس یزید، دلم شکست دیگه روزای خوشایند نمیاد روو لبام بعد تو لبخند نمیاد چه‌جوری گوشواره‌هامو دزدیدن که هنوز خون گوشم بند نمیاد ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🏷 .👇
Ramazan 1402.12.23 - Shab 03 - H-Sarollah.Rasht - 02 - Abozar Biukafi - Monajat.mp3
28.73M
بازکن در که گدای سحرت برگشته بنده‌ی خسته ز عصیان، به درت برگشته باز هم در‌به‌دری، دور و برت برگشته سفره را چیدی و دیدم نظرت برگشته اصلاً انگار نَه انگار گنه‌کارم من به تو اندازه‌ی یک عمر بدهکارم من گرچه آلوده‌ام و خوار ولی آمده‌ام با همان فطرت پاک ازلی آمده‌ام دیدم از غیر درت بی‌محلی آمده‌ام دست پر هستم و با نام علی آمده‌ام از عقوبات منِ غم‌زده تعجیل بگیر عبد آلوده پشیمان شده تحویل بگیر بنده وقتی‌که فرو رفت به مرداب گناه خواست از چاله درآید ولی افتاد به چاه وای از دست رفیقی که مرا برد ز راه من زمین خوردم و او جای دعا کرد نگاه حرف پرواز زد اما همه طنّازی بود دوستت دارم آن دوست دغل‌بازی بود حال، من آمده‌م حال مرا بهتر کن دیگر از دست خودم خسته شدم باور کن با چنین بنده که داری به مدارا سر کن تا سحر، جانِ مرا مست می کوثر (حیدر) کن دارم امید، مقیم حرم یار شوم من به قربان علی تا دم افطار شوم گر چه اندازه‌ی یک کوه، گنه سنگین است آشتی با تو همیشه مزه‌اش شیرین است سفره‌ای را که تو چیدی، چقدر رنگین است آخر کارِ هر آن‌کس که بیاید این است اولین قطره‌ی اشکی که ز چشمش ریزد از دلش ناله‌ی یا فاطمه برمی‌خیزد ۱۴۰۲.۱۲.۲۳ 🎤 .