.
#قسمت_پایانی #روضه و توسل ویژه شهادت ابا المهدی آقا امامحسن عسکری علیه السلام اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ حاج عباس حیدر زاده
●━━━━━━───────
*الهی خواهر نبینه..برادرایی که خواهر دارن میدونن من از شما سوال میکنم..کدوم خواهری طاقت داره ببینه قاتل رو سینه برادر نشسته؟ زینبم طاقت نداشت هی مینشست بلند میشد داد میزد نه اینکه گریه کنه داد میزد..هی صدا میزد.. وا محمدا.... مجبور شد روشو کرد طرف عمر سعد ملعون فرمود:" ایقتلُ ابا عبدالله و انت تنظر؟" دارن حسین منو سر میبرن تو نگاه میکنی؟ اونقدر عمه جان این جمله رو جانسوز و از ته جگرش گفت.. نوشتن دشمن خدا عمر سعد اشکش جاری شدروشو برگردوند...حسین..*
*اگه با خدا کاری داری خدا رو به این لحظهی زینب کبری قسمش بده..حضرت مضطر شده بود.. دید اون نانجیب روشو برگردوندبی بی روشو کرد جانب لشکر فرمود: یه نفر مسلمان بین شما نیست دارن حسینمو سر میبرن... وقتی از همه ناامید شد روشو کرد جانب قاتل ابی عبدالله یه درخواست ازش کرد.. گفت:..*
ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
*یا میرن رو سینه اش یا محاسنشو تو دست میگرفت اون یکی نیزه تو سینش میزد..*
گفت ای نامرد کمتر بین خون تابش بده
یا مَبُر سر از تنش یا لااقل آبش بده
*حالا هر کسی نفس داره بگه حسین...*
*حسین وقتی نالههای زینبو دید دیگه طاقت نداشت اشاره کرد خواهر برگرد. تو طاقت نداری ببینی سر حسینتو میبُرَن تو طاقت نداری ببینی..*
وقتی که زهر بر لب و بر حنجرش رسید
گویا شراره بر همهی پیکرش رسید
فصل بهار زندگی اش را خزان گرفت
این ارث زود رفتنش از مادرش رسید
آخی شد روضه خوان او پسرداغدیده اش
وقتی به روی لب نفس آخرش رسید
خیلی غریب بود ولی آخرین نفس
یک جرعه آب به گلوی اطهرش رسید
اما غریب کرب و بلا زیر نیزه ها
با چکمه یک نفر به روی پیکرش رسید
هر بار بوسه زد به گلو تیغ شمر دون
در قتلگاه جان به لب مادرش رسید
شاعر: #قربانی_فر ✍
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#امام_عسکری
#روضه_امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#حاج_عباس_حیدرزاده
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇