eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.3هزار عکس
10.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ یااَبا مُحَمَّدٍ یاحَسَنَ بنِ عَلِیِ اَیُّهَا المُجتَبی ..✳️ زهر را در طشت برگرداند اما با جگر خونِ دلها از دهانش ریخت یکجا با جگر لحظه لحظه ، لخته لخته ، غصه هایش فاش شد تازه افشا شد چه کرده بغضِ اعدا با جگر تازه سر وا کرد فریادِ سکوتِ مجتبی طشت ، معنا کرد غمهای حسن را با جگر غربت و تنهایی و بی یاریِ او جای خود این روایت شرحِ ، عمری داغِ زهرا با جگر داغ احمد ، داغ مولا ، داغ زهرا ، در دلش روی هم انباشت ، حالا گشت ، معنا با جگر زخم سیلی ، زخم پهلو ، زخم سینه ، زخم گوش بود دهها سال زخم بی مداوا با جگر هیزمِ آتش گرفته ، تیغ ملجم ، میخ در این اماناتی است که ، می کرد غوغا با جگر سوز قرآنش هزاران مرثیه همراه داشت با زبان ، هر آیه ای ، می خواند و معنا با جگر آنکه بی لشگر ترین میر و امام محشر است کرد با بی یاریِ سَختَش ، مدارا با جگر شد علمدارش حسین ، اما سلاحش صبر بود وای از دشنام دشمنها به مولا با جگر بارها شمشیرها در راه مولایش زده میرِ صفین عاقبت افتاد از پا با جگر دید از فرماندهان لشگر خود هم جفا بازهم این را تحمل کرد آقا با جگر همرهی ، سجاده را از زیر پایش می کشید زخمِ خنجر هم به رانش داشت امضا با جگر همسر نامهربانش قاتل جانش که شد کرد با زهرِ جفا ، حلّ معما با جگر یوسف آل پیمبر صورتش تغییر کرد حُسنِ رخسارِ حسن ، شد رنگ خضرا با جگر تیر باران ، چون تن و تابوت شد،یک تیر هم آمد و شد آشنا از بِینِ آنها با جگر زیر سمِّ اسب اما پیکرش پنهان نشد شرح کن تیر سه شعبه ! کربلا را با جگر حاج محمود ژوليده 🙏🙏🙏🥀🥀🥀
. مُسمّط ترکیب‌بند – شهادت امام حسن علیه السّلام آمـدیم از تو بگـوییم و بباریم حسن ما تعصّب به تو و نامِ تو داریم حسن کاش در صحنِ شما پا بِگـُذاریم حسن کـَرمی کن که بیاییم و بیـاریم حسن .... سنگ و سیمان که بقیعِ غمَت آباد کنیم صحـنِ خاکی تو را مثلِ گوهرشاد کنیم کم ندیدی غم و غصّه!!! پس ازامروز بس است دشمنت زخمِ زبان می‌زند و بوُالـهَوس است در دلِ خانه‌ای و قلبِ تو در تیررَس است لخته‌خون می‌چکد از کنجِ دهان ... یا نفَس است؟ می‌چکد خونِ دل از گوشه‌یِ لبهایِ حسن کـاش می‌سـوخت تمامِ بدنـم جـایِ حسن تا زمین خورد حسن زود حـرم آه کشید شاه می‌گفت شکسته کـمرم ... آه کشید جعده خندید ولی صبر و کرم ... آه کشید مـادری گـفت خـدایا پسرم .... آه کشید لخته خونِ جگرش ریخت درون ظرفی مانده در سینه‌یِ آشفته‌یِ آقا حـرفی ... حرفی از کوچه نشد غصّه وغمها را خورد کـوچه‌ای که دل زخـمیِ حسن را آزرد ضربه‌یِ سیلی کین ... سویِ نگاهی را بُرد ای هـَلائل به خـدا یوسف ما آنجا مـُرد مادر افتاد ... پَر افتاد ... سر افتاد به زیر زیرِ لب گفت حـسن زیر دو بازومْ بگیر داغـدارانِ حسن داغ دلم بسـیار است شال مشکی به رویِ شانهٔ پرچمدار است تیرها آمد و تابوتِ کـرم پُرْخـار است آخرین روضه‌یِ ما هلهله در بازار است ندبه بر رویِ لب فاتحِ جنگ جمل است مـَرهم داغ دل شـیعه دَم العـجل است . ................ غمی به سینه به اندازه جهان داری دلی ملال زده قد کهکشان داری میان خانه غریبی میان یاران هم چه غم که زینب و عباس در میان داری بریز لخته خون را ز حنجرت بیرون حسین آمده اینجا بگو توان داری؟ تمام لشگریانت تو را رها کردند هزار زخم زبان از سپاهیان داری رسید زینب و گفتی که طشت را ببرند هنوز هم تو کریمی و میهمان داری نفس بکش ولی آرام و گریه کمتر کن مگر چقدر در این لحظه ها تو جان داری خودت برای حسین روضه حرم خواندی کنار بستر خود چند سایبان داری ... . : من از دهان جگرم ریخت ای برادر جان ولی تو نیزه ای آن روز در دهان داری به سینه تو زدم بوسه ها و می بینم که چند نیزه شکسته در استخوان داری خدا به خیر کند از هجوم بعد از تو میان شعله چقد دختر جوان داری من از جگر شده پرخون لبم ، ولی یک روز به ساحت لب خود چوب خیزران داری ز زیر حنجر تو بوی خاک می آید فدای موی تو بوی تنور نان داری قضیب و طشت برای تو اشک می ریزند سه ساله دختری در قصر روضه خوان داری ✅مجید احدزاده ۱۴۰۰/۰۶/۲۲ .