eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
2.9هزار دنبال‌کننده
6.9هزار عکس
8.4هزار ویدیو
993 فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. . . مرحوم ژولیده نیشابوری . آنکه از فرط گنه ناله کند زار کجاست؟ آنکه ز اغیار برد شکوه بر یار کجاست . باز ماه رمضان آمد و بر بام فلک می‌زند بانگ منادی که گنه کار کجاست . سفره رنگین و خدا چشم به راه من و توست تاکه معلوم شود طالب دیدار کجاست . بار عام است خدا را به ضیافت بشتاب تا نگویی که در رحمت دادار کجاست . مرغ شب نیمه شب دیده به ره می‌گوید سوز دل ساز بود دیده بیدار کجاست . ماه رحمت بود‌ای ابر خطاپوش ببار تا نگویند که آن وعده ایثار کجاست . حق به کان کرمش طرفه متاعی دارد در و دیوار زند داد خریدار کجاست . آن خدایی که رحیم است و کریم است و غفور گوید‌ای سوته‌دلان عاشق دلدار کجاست . من ژولیده به آوای جلی می‌گویم آنکه با توبه ستاند سپر نار کجاست .
4_6023708408782260947.mp3
21.44M
شب بیست‌وششم ماه شعبان ١٤٤۲ با مدّاحی: حرم مطهر امام رضا (علیه‌السّلام) . 📃 دوست دارم دیده را فرش کف پایت کنم 🎙 از 🗓 در ۱۴۰۰ 📍 "علیه‌السلام" "عج" دوست دارم دیده را فرش کف پـایت کنم  پای تا سر، چشم گردم تا تماشایت کنم  ما همه چشم انتظاریم و تو غایب از نظر  پرده را بـردار از صـورت، که معنایت کنم  من ندانم در کجـائی، با که ای! ای نازنین جـان زهرا رحمتـی کن، تا که پیـدایت کنم  تا به کی امروز و فردا می‌کنی؟ بازآ که من... جان فدای گفتن امروز و فردایت کنم من ندانم ضربه سیلی با رخ مادر چه کرد!؟؟ مـن کیــم تـا با خـبر از داغ زهـرایـت کنم"۱" تاکنون لاجرعه از غم خورد‌ه‌ای؟ تاکنون سیلی محکم خورده‌ای؟ مادرت را سمت خانه برده‌ای‌؟ گوشواره دانه دانه برده‌ای؟ ز تو ای زهر ممنونم که خود را کارگر کردی تو بار من ببستی و مهیای سفر کردی دگر چشمم نمی‌افتد به روی قاتل مادر مرا راحت ز عمری خوردن خون‌جگر کردی ١- شاعر: .
. یک جهان گل در درون پیرهن دارد بقیع درد دلها از برای مرد و زن دارد بقیع . نام گلهایش اگر خواهی بگویم یک به یک سوسن و نسرین و یاس و یاسمن دارد بقیع . یوسف گلچهره را بر گو به حُسنِ خود مناز یوسفی زیباتر از تو، چون حَسَن دارد بقیع . مادری پهلو شکسته از جفای روزگار همچو زهرا در جوار خویشتن دارد بقیع . همچو زین العابدین در دامن پر مهر خویش یادگاری از شه گلگون کفن دارد بقیع . همچو باقر اوستاد علم و فضل و معرفت روشنی بخش و چراغ انجمن دارد بقیع . صادق آل محمّد را پی کسب علوم بهر تدریس اساتید، سخن دارد بقیع . از برای شاعر «ژولیده» و اهل سخن در دل خود یک جهان درد و محن دارد بقیع. .
. *کیست زینب مطلع دیوان عشق* *سنبل آزادۀ بستان عشق* *کیست زینب اُمّ أب را جانشین* *تربیت گردیده در دامان عشق* *کیست زینب دختر شیر خدا* *شیر غم نوشیده از پستان عشق* *کیست زینب اسوۀ شرم و حیا* *قهرمان صبر در میدان عشق* *کیست زینب در کمان دین حق* *تیر چشم منکر قرآن عشق* *کیست زینب آن که در نطق و بیان* *هست استاد دبیرستان عشق* *کیست زینب عقل را اوج کمال* *عقل او را در خط فرمان عشق* *کیست زینب در شهامت بی نظیر* *ان که او را داده حق عنوان عشق* *کیست زینب آن که با مهر حسین* *کرده بر پا در جهان طوفان عشق* *کیست زینب خون حق را خون بها* *جان به کف در خدمت جانان عشق* *کیست زینب کلُّ ارض کربلا* *مست از پیمانۀ پیمان عشق* *کیست زینب زینت دامان اب* *جسم عشاق جهان را جان عشق* مرحوم حسن فرح بخشییان ✍ .
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر بده ساقى مى باقى كه غرق عشرت و شادى دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر تعالى الله از این نعمت كز او اسباب آسایش براى ما فراهم گشت از میلاد پیغمبر ز لطف و رحمت ایزد ز یمن مقدم احمد ظهور حق مسلم گشت از میلاد پیغمبر به شام هفده ماه ربیع و سال عام الفیل رسالت ختم خاتم گشت از میلاد پیغمبر بشارت ده به مشتاقان كه ز امر قادر منّان دل ما عارى از غم گشت از میلاد پیغمبر ز ناموس قدر بشنو تو گلبانگ خطر زیرا سر نابخردان خم گشت از میلاد پیغمبر بناى جهل ویران شد ز یمن منجى ات تارك جهان از علم اعلى گشت از میلاد پیغمبر دوصد اعجاز شد ظاهر كه در عرش عُلى حیران دوصد عیسى بن مریم گشت از میلاد پیغمبر بشد دریاچۀ ساوه تهى از آب و برعكسش سماوه همچنان یم گشت از میلاد پیغمبر بشد این فارس چون شمعى، بشد آتشكده خاموش جهان حق مجسم گشت از میلاد پیغمبر ز یمن مقدمش منشق جِدار طاق كسرى شد كه حیران خسرو جم گشت از میلاد پیغمبر بناى ظلم شد ویران ولى در سایۀ ایمان بناى عدل محكم گشت از میلاد پیغمبر قدم در ملك هستى زد چو ختم الانبیاء احمد مقام ما مقدم گشت از میلاد پیغمبر نواى بانگ جاء الحق به باطل چیره شد اى دل نظام دین منظم گشت از میلاد پیغمبر ز حسن پرتو رویش خجل در مغرب و مشرق مه و خورشید اعظم گشت از میلاد پیغمبر من «ژولیده» مى گویم بگو بر دوستارانش كه شرّ دشمنان كم گشت از میلاد پیغمبر
. صدف چشم من از داغ تو گوهر بارست چه کنم؟! کار علی بی تو به عالم، زارست! اشتیاق تو مرا می‏کشد از خانه برون ور نه از خانه برون آمدنم، دشوارست! موقع آمد و شد، فاطمه جان! می‏بینم دیده‏ی زینب تو مات در و دیوارست! به گواهی شب و، زمزمه‏ی مرغ سحر اهل یثرب همه خوابند و، علی بیدارست روز در خانه، پرستار حسین و حسنم کمکم کن! که نگهداری شان دشوارست! یاد آن روز که با زینب تو می‏گفتم: دخترم! گریه مکن! مادرتان بیمارست! چاه داند که به من، عمر چه ِسان می‏گذرد قصه، کوتاه کنم ور نه سخن بسیارست بشنو از شاعر (ژولیده)، تو راز دل من صدف چشم من از داغ تو، گوهر بارست .