eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3.3هزار دنبال‌کننده
8.5هزار عکس
11.1هزار ویدیو
1.1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. علیه_السلام فصل بهار آمد و صوت هزارها آید بگوش جان ز دل لاله زارها کی دوست سبز شو تو هم از نکهت بهار لبخند زن چو گل به سرِ شاخسارها سر سبز شو زفیض بهار و بپای خیز همچون نهالِ گل بلب جویبارها اعجاز بین که از نفسِ صبحدم شده دامانِ باغ چون دل شب زنده دارها سوسن دهان گشوده به تبریکِ سال نو نرگس بخنده دل بَرَد از رهگذارها هر برگ لاله آینۀ روی کبریاست در آن توان جمال خدا دید بارها بخشد گل بنفشه به گلزار نور سبز چون تاج گوهری بسر شهریارها دامان باغ با همه سبزی و خرمی از ژاله سرخ گشته چو روی نگارها دست نسیم ناز چمن میکشد بباغ یا شانه میزنند بگیسوی یارها یکسال شد خزان درون را کنی بهار؟ ای پشت سر نهاده خزان و بهارها هر روز تو طلیعه نوروز بود و تو بودی چو نقش کهنه به روی جدارها وقت شکفتن است چو گل بشکف ای عزیز در باغ گل مباش همانند خارها مانند گل درون و برون را بهار کن ور نه زمانه دیده بسی گلعذارها چون کاروانیان که کنند از برت عبور بگذشته است و میگذرد روزگارها داری هزارها پر پرواز تا خدا بیرون بیا زقافلۀ نی سوارها دست ولا به دامن شیر خدا بزن تا پا نهی به اوج همه اقتدارها نفس نبی ولی خدا کفو فاطمه گردونه دار گردش لیل و نهارها عبد خدا خدای دو عالم که داده است توحید را زبندگی اش اعتبارها مهر حلال زادگیِ خلق مهر اوست تا حشر بین طایفه ها و تبارها بگشای گوش هوش نگفتم علی خداست گفتم خدای داده به او اختیارها بالله اگر دهد نفَسش فیض بر جحیم روید هماره لاله ز اعماق نارها نبود عجب ز همدمی خار راه او گل سبز گردد از دل سرخ شرارها رضوان کشیده ناز بلالش به بذل جان جنت کند به قنبر او افتخارها با بغض او لبی که بگوید مدام ذکر ناپاک تر بود ز لب میگسارها یک خردل از محبت او را نمیدهم بخشند اگر چه کوه طلایم هزارها در سینه آن دلی که بود خالی از علی دل نیست مرده ایست درون مزارها حُبَّش دهد امید بهر فرد ناامید مهرش بود قرار دل بی قرارها پویند راه قنبر او رهروان عشق بوسند پای میثم او سربدارها یا مظهر العجائب یا مرتضی علی ای رویت آفتاب تمام مدارها بی مدح تو ترانۀ شادی بگوش من غمگین تر است از نفس سوگوارها گر آسمان صحیفه شود نخل ها قلم با دست خلق پر شود آن صفحه بارها یک صفحه از کتاب کمال تو نیست، نیست ای فضل تو برون زحدود و شمارها آن دو که ادعای مقام تو داشتند قنبر زهم کلامی‌شان داشت عارها هر غزوه ای که گشت بپا روزگار دید از تو نبردها و از آنان فرارها این از عنایت تو بود یا علی که من یک عمر داده ام به مدیحت شعارها نوشی که بی ولای تو باشد بکام من بالله بود گزنده تر از نیش مارها تا وقت احتضار نهی پا به دیده ام ای کاش بود هر نفَسم احتضارها از چشمۀ ولایت تو آب می خورد روید زنخل (میثم) اگر برگ و بارها ، نخل میثم2، ص101-102 .
. عج نشاط عید هم از دوری ات غم انگیز است بیا اگر تو نباشی بهار پائیز است چگونه خنده کند آنکه در فراق رخت همیشه کاسۀ چشمش زاشک لبریز است به رو نمای جمالت چه آورم با خود که جان هر دو جهان در بهاش ناچیز است سحرگهان که تو را می زنم صدا مهدی ز نکهت نفسم صبح عنبرآمیز است لبی که وصف تو گوید چو صبح خندانست دلی که یاد تو باشد چو گل سحر خیز است چگونه کوه گناهم زپا در اندازد مرا که رشتۀ مهر تو دست آویز است خط امان من از فیض دست بوسی توست چه بیم دارم اگر تیغ آسمان تیز است جحیم با تو بهشت گل‌ست «میثم» را بهشت اگر تو نباشی ملال انگیز است ، آتش مهر(مجموعۀ غزل ها)، ص106 .
. بوی آش نذری ماه مبارک میرسد باز وقت خواندن قدر و تبارک میرسد باز می خوانم شب اول دعای افتتاح باز میگیرم به زیر سایه قرآن پناه باز می خوانم میان گریه ها جوشن کبیر ذکر العفو و مناجات و اجرنا یا مجیر باز از فرط عطش چشمم سیاهی میرود از وجودم در همین حالت تباهی میرود باز می گویم پس از افطار با نان و نمک رو به سوی کربلا یا لیتنا کنا معک ✍ .
. |⇦•بر نفس خود دچارم... و توسل به صاحب الزمان روحی له الفدا اجرا شده۱۴۰۲ به نفسِ سید رضا نریمانی ●━━━━━━─────── بر نفس خود دچارم، یابن الحسن اغثنی عبدی خرابکارم، یابن الحسن اغثنی در غفلت از قیامت، با شعله‌ی جهالت آتش گرفته بارم، یابن الحسن اغثنی تاریک و روسیاهم، افتاده قعر چاهم ای شمس روزگارم، یابن الحسن اغثنی از شرم ناگزیرم، از شرم سر به زیرم از شرم بی‌قرارم، یابن الحسن اغثنی جز رحمت نگاهت، جز گرمی پناهت آرامشی ندارم، یابن الحسن اغثنی ای ذوالکرم می‌آیی؟ بالاسرم می‌آیی هنگام احتضارم؟ یابن الحسن اغثنی هستم فقیر خوانت، بر لطف بی‌کرانت خیلی امیدوارم، یابن الحسن اغثنی مانند والدینم، گریه‌کنِ حسینم این است اعتبارم، یابن الحسن اغثنی عقده گشاییم کن، کرب و بلاییم کن دلتنگ آن دیارم، یابن الحسن اغثنی ✍ .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. خود را حراج کرده ام آقا بیا بخر من بینواتر از همه ام، بی نوا بخر چانه نمی زنم بخدا حرف، حرفِ توست بی ارزشم اگر چه مرا بی بها بخر دیگر به روی دست خودم باد کرده ام یا ورشکسته ام بکن آقا وَ یا بخر آتش زدم به مال خودم، رحم کن به من من بی وفا قبول تو ای با وفا بخر! !! درهم قبول کن همه ام را هر آنچه هست دیگر نکن تو خوب و بدم را سوا بخر بی آبروتر از همه ام، بدترم نکن یک گوشه مخفیانه مرا بی صدا بخر من برده توام که به بازار برده ام گر چه سیاه چهره ام این برده را بخر تو پادشاه های جهان را خریده ای این بار را ضرر بکن و یک گدا بخر با من کتیبه یا که کُتَل می شود خرید من را برای خرجیِ بزمِ عزا بخر یا که مرا نبر به حرم، بی حرم بکش یا نه مرا ببر وسطِ کربلا بخر رضا قاسمی✍ .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. این جمعه هم گذشت و    مولای ما نیامد آن آفتاب روز        آدینه ها نیامد       یابن الحسن کجایی         داداز غم جدایی این جمعه هم گذشت و    ما مانده ایم و تقدیر با ناله از دل تنگ     با یک غروب دلگیر یابن الحسن کجایی... این جمعه هم گذشت و    دلها چه بی قرار است معنای آن دوباره    یک هفته انتظار است یابن الحسن کجایی... این جمعه هم گذشت و  تازه شده مصائب از کربلا بلند است   فریاد( این طالب) یابن الحسن کجایی... ای آرزوی هر دل     دل گشته نخل طورت ای کاش زنده باشیم   تا جمعه ی ظهورت یابن الحسن کجایی.... ✍ 👇
4_5850554122184429439.mp3
12.9M
🎼 📝دستم خالیه... کربلایی ٢۴ دی ماه ١۴٠٢ دستم خالیه ولی خوب به جاش دلم پره حال و روزه من غیر قابل تحملِ قلبم داره باز چوب ساده گیش و میخوره خوب آدم یه روز یه جا کم میاره میبره ضرر کردم غیر تو به هر کس رو انداختم حسین کنارم بودی ولی یه بارم تو رو نشناختم حسین خراب شد سقف سرم خراب شد هر چی ساختم حسین قمار کرد دنیا روم و قافیه رو باختم حسین گرفتارم اومدم نجاتم حسین کم آوردم دیگه خوب شاهده حسین آغوشت حسین بهترین پناه نوکرت دردام... تو فقط بدونی بهتره هر کی جز خودت باشه آبروم و میبره باره موندم و آخه غیر تو کی میخیره دلت واسم میسوزه تو میبینی اشکای من و به جز تو هیچکی نبود بخواد حس کنه دردای من و گرفتی دست حرّ و نمیگیری دستای من و جوونی کردم آقا به دل نگیری حرفای من و ببین بارونیِ چشای خستم و به امید اومدم بگیری دستم و رسیده کار به استخونم ببین بند اومده زبونم آبرو بردم تو که عباست زمین خورده ببین من زمین خوردم آخه دیگه چجوری بگم ننه من کم آوردم .
. 🔊 l شب ششم 📆 سه شنبه ۱۵ اسفند ماه ۱۴۰۲ 🔷 حاج 🔊 | طلوعی نیست تا دلخوش به فرداها کنم خود را 🔊   / اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اسْمَعْ دُعَائِي إِذَا دَعَوْتُک 🔊 /  از بس که زخم های دلم بی شماره بود 🔊 / تو اولین امیر بودی که بین یک حصیر بودی 🔊 / صدا صدای گریه، صدا صدای آهه، این نوکری که اینجاست بدون تو بی پناهه 👇👇👇
4_5997002087387369797.mp3
30.45M
. طلوعی نیست تا دلخوش به فرداها کنم خود را چراغی نیست تا راحت از این سرما کنم خود را تمام بندِ انگشتانِ دستم یخ زد از دوری توانی در نفس هایم نمانده ، ها کنم خود را من آن بیدم که مجنون‌بودنم را جار خواهم زد چگونه در نگاه این و آن حاشا کنم خود را به جرم سوختن از داغِ تو ، پروانه طَردَم کرد دلت می آید اینگونه تک و تنها کنم خود را کسی در شهر ، تابِ ناله هایم را نخواهد داشت... همان بهتر که شب‌ها راهی صحرا کنم خود را مرا از دستِ مَن‌مَن کردنم راحت کنی ای کاش وگرنه با " مَنیَّت " عاقبت رسوا کنم خود را من از این چشم‌های خیر‌ه‌سر خِیری نمی بینم... هر از گاهی دلم می خواست ، نابینا کنم خود را ضمیر ناخودآگاهِ مرا بیدار باید کرد مگر از خواب رِخوَت‌زایِ غفلت پا کنم خود را " الٰهی لا تَرُدَّ حاجَتی"..، تو حاجتم هستی! جز این هر خواهشی کردم ، بگو دعوا کنم خود را برای عاشقی سَرگشته مثل من..، بغل وا کن مگر با گم‌شدن در عشق تو پیدا کنم خود را عَلیٰ رَغمِ گنهکاری به زهرا دوستت دارم قسم خوردم به مادر، در دل تو جا کنم خود را تمام ذوق افطارم رطب‌های علی‌جان است کنار نخل حیدر سیر از خرما کنم خود را کبوترز‌اده ام ، روی پَرَم مُهر نجف خورده به دنیا آمدم تا جلد این مولا کنم خود را دوای هر که دلمُرده است ، خاک صحن شش‌گوشه‌ست لبم را روی تربت می کشم..،احیا کنم خود را تو را جان شهیدی که تنش پامال شد..، برگرد همان تشنه که در سوگِ لبش دریا کنم خود را ▪️ دم مغرب..، همه رفتند..، تازه ساربان آمد... نبودم ، پیش‌مرگِ خاتمِ آقا کنم خود را .