#حرکت_کاروان_امام_حسین علیه السلام
🥀🥀✨▪️🥀🥀✨▪️
شب سخت وداع است و دلم تنگ
صداي نالـه خيـزد از دل سنگ
ز هر سو ميزند غم بر دلم چنگ
نفس آتش شده از سوز سينه
خداحافظ خداحافظ مدينه
امـان از جـور و بيـداد زمانه
حرم شد از حرم بيرون شبانه
بســان بلبـل بـي آشيــانه
رباب و فاطمه، زينب، سكينه
خداحافظ خداحافظ مدينه
مدينـه داد و بيـداد از جـدايي
بزن نالـه بـه شــور نينـوايي
که شد این قافله کربوبلایی
فلك را نيست با ما غير كينه
خداحافظ خداحافظ مدینه
دعايم بود بـر لب گريه كردم
نگه كردم به زينب گريه كردم
خدا داند كه هر شب گريه كردم
كنـار قبـر زهــراي حـزينه
خداحافظ خداحافظ مدينه
مدينه گِل كن از اشكت زمين را
كه من بـردم گل امالبنيـن را
يگانه ساقـي گلهـاي ديـن را
که نبـود در وفـا او را قـرینه
خداحافظ خداحافظ مدينه
مدينـه گاهگاهـي يـاد مـا كن
ز چشمانت روان اشك عزا كن
دل شب دخترانـم را دعـا كن
كه ايناننـد زهــرا را رهينـه
خداحافظ خداحافظ مدینه
شب انـا اليــه راجعــون است
چه گویم روز عاشورا كه چون است
زمين كربـلا درياي خون است
منم در بيـن اين دريـا سفينه
خداحافظ خداحافظ مدینه
استاد حاج غلامرضا سازگار
@madahi_moharram
#حرکت_کاروان_امام_حسین علیه السلام
✨✨🍂✨✨🍂✨
از زادگاه خویش کجا میروی حسین
این راه امن نیست چرا میروی حسین
با حاجیان کعبه که عهدی نداشتی
سوی کدام شهر و بلا میروی حسین
آیا که داده وعدهی مهمان نوازی ات
با خانواده مستِ صفا میروی حسین
در روز روشن از که کنایه شنیده ای
کاین نیمه شب بدون صدا میروی حسین
از مژده ی سفر همه شادند کودکان
مرغان به زیر پر چو قطا میروی حسین
گویا دل از مدینه ی جدت بریده ای
خود را سپرده ای به خدا، میروی حسین
بدرود ای عزیز، خدا باد همرهت
با اشک و، آه و، سوز و، نوا، میروی حسین
#استاد کلامی زنجانی
@madahi_moharram
#روضه و توسل ویژۀ #ماه رجب سالروز حرکت قافلۀ #اباعبدالله از شهر مدینه
▪️▪️🥀▪️▪️🥀
یا رسول الله روز موعود فرا رسید حسینت داره راهی ميشه .. یه سر اومد کنارِ قبر مخفیِ مادرش زهرا .. آی مادرِ سیلی خورده خداحافظ .. مادر پسرت داره ميره کربلا .. تا قافله راه افتاد زود زینب اومد پیشِ عبدالله ابن جعفر ، داداشم داره ميره عبدالله .. ادب و مرام اين خانمُ ببین ..
اجازه ندي برم ، نميرم .. اما زینبِ بی حسین زود میمیره ... آی قربونت دلایِ کربلایی تون برم .. یه گوشه اُم البنین با عباس وداع میکنه .. یه طرف اکبر داره با اُم لیلی خداحافظی می کنه .. به گوشه ام دیدن یه مادر یه بچۀ 17 ، 18 روزه رو زیرِ چادرش گرفته .. هی میگه علی لای لای .. گُلُوم لای لای ... بالام لای لای علی ...
حسین ....
اومدن دوره ربابُ گرفتن .. رباب این بچه زوده براش به سفر .. روزا که آفتاب میتابه چادرتُ رو صورتش بگیر .. رباب بگو عباس خیلی از محملت دور نشه .. این بچه زود تشه ش میشه ... زود به زود آبش بده ...
آی رقیه .. عموش عباس اومد رقیه رو سوار بر محمل کرد .. هر جور بود این قافله راه افتاد ... کنایه فهما عمه جانِ امام زمان شبانه سوار بر محمل شد .. یه نفر سایۀ زینبُ ندید .. ای روزگارِ نامرد .. اما روز یازدهم هر طرفُ نگاه کرد ... دید همه دارن خیره خیره نگاش می کنن ..
ساربانان مزنید این همه آوایِ رحیل
آخر این قافله را ، قافله سالاری هست
به زخم تنت روی ریگ بیابان
به سوز دل و اشک و آه یتیمان
به شهر شام در هجوم نظر ها
کند خنده دشمنت به غم ما
خداحافظ ای برادرِ زینب ..
به خون غلطان در برابر زینب
زینب دوید و دید که از بادِ حادثات
درخون خویش غرقه شده کشتی نجات
انگشت رفته از پیِ انگشتری به باد
بر عتترتش چو حلقۀ انگشتری جهات
شاها! مگر سکینه جگر گوشۀ تو نیست
بر خیز و کن به سویِ جگر گوشه التفات
#سید_محمد_جوادی
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
چند روزی است خدایا که پسر دار شده
یا رب ای کاش علی اصغر خود را نبرد
@madahi_moharram
#خروج از مدینه
#مرحوم تقایی اردبیلی
✨🥀🥀✨🥀🥀
آن شب که حسین از وطنش قصد سفر داشت
اندیشه دیدار رخ یار به سر داشت
یک قافله مردانگی و عشق و شجاعت
یک طفل در آن قافله از بهر ظفر داشت
یک قافله زیبائی و شور و هیجان بود
آن قافله هم کوکب و هم شمس و قمر داشت
درکرب و بلا قطعه زیبا بسراید
یک قافله گل واژه غم زیر نظر داشت
آنشب شب طوفانی اولاد علی بود
اما دل عشاق حسین شور دگر داشت
.
می رفت ز یثرب ثمر نخل رسالت
او هسته اصلی بُدُ بر دین ثمر داشت
.
می شد تهی از جوهر دین شهر نبوت
آن شهر که در سینه خود گنج گهر داشت
.
عبّاس در آن قافله سقا بُد و سردار
امابدل از عشق حسین شور و شرر داشت
.
قاسم ثمر باغ حسن آن گل زیبا
در پیش عمو بود ولی دیده تر داشت
.
آزرده بُد از جور عدو زاده زهرا
تا رفع ستم بر دلش آرام مگر داشت؟
.
القصّه شب آن قافله شد راهی مکه
با زینب مظلومه که نطقی چو پدر داشت
.
شد همره آن بانوی مرضیّه سکینه
با اینکه شبانگاه بُد وراه خطر داشت
.
با مادر خود اکبر شهزاده روان شد
لیلای غمین در دل خود فکر پسر داشت
.
ای کاش کسی عارف این مسئله می شد
این کوچ غریبانه به دنیا چه اثر داشت
.
چون عاشق شاه شهدا بود (تقائی)
در بزم عزاداری او اشک بصر داشت
.
#آن_شب_که_حسین_از_وطنش_قصد_سفر_داشت
@madahi_moharram
#امام_حسین علیه السلام
#خروج_از_مدینه
▪️🥀🥀▪️🥀▪️
شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین
روی دل با کاروان کربلا دارد حسین
از حریم کعبه ی جدش به اشکی شست دست
مروه پشت سر نهاد، اما صفا دارد حسین
می برد در کربلا هفتاد و دو ذبح عظیم
بیش ازین ها حرمت کوی منا دارد حسین
پیش رو راه دیار نیستی، کافیش نیست
اشک و آه عالمی هم در قفا دارد حسین
بس که محمل ها رود منزل به منزل با شتاب
کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین
رخت و دیباج حرم چون گل به تاراجش برند
تا به جایی که کفن از بوریا دارد حسین
بردن اهل حرم دستور بود و سرّ غیب
ورنه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین
سروران، پروانگان شمع رخسارش ولی
چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین
سر به قاچ زین نهاده، راه پیمای عراق
می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین
او وفای عهد را با سر کند سودا ولی
خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین
دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا
با کدامین سر کند، مشکل دوتا دارد حسین
آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند
عزت و آزادگی بین تا کجا دارد حسین
دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت
داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین
دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز
با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین
شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا
جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین
اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار
کاندرین گوشه عزایی بی ریا دارد حسین
#محمدحسین_بهجت_تبریزی
#شهریار
@madahi_moharram
4_5949634022656180907.mp3
3.85M
#بمناسبت 28 رجب خروج امام حسین(ع) از مدینه به سوی مکه(60 ق)
🥀خبر گدیب مدینیه
🥀بقیع مادر آغلادی
#زنده یادمحمدباقرمنصوری اردبیلی
@madahi_moharram
#ترکیب بند
#خروج قافلۀ عشق از مدینه
#مرحوم انور اردبیلی
🥀▪️🥀▪️🥀
گوردی حسین خطرده کتاب اِللهینی
ناچار قالدی ترک ایلدی زادگاهینی
بدعت لر آشکاریدی میخواره حکمران
ابقای دینه قیلدی فدا اوز رفاهینی
سنگیندی تعهّدی یوم الستیده
نادیده دوتدی عالمون اجلال و جاهینی
خورشید دینی درک ایده بلموردی چهره تار
زایل ایدوبدی تودۀ ابر سیاهینی
جسم حسینده واریدی چون روح مرتضی
بی واهمه دیوردی یزیدون گناهینی
حقّینده جدّی لَحمک لَحمی دییَن حسین
جان نقدی الده قصد ایلدی عشق راهینی
پیغمبرون مدینه سینی قویدی بی صفا
سعی ایلدی اله گتوره دل بخواهینی
ظلمت گئجه چخوبدی ایویندن بو نیته
ایثار ثاریله تاپا عشقین پگاهینی
سیره چخوبدی یا للعجب نصف شبده گُون
همراه ایدوب نجوم درخشان و ماهینی
قویدی بتول یوسفی حیرتده یوسفی
چخدی او چاهدان بو گزور عشق چاهینی
سسلندی باغلانان قاپیلار گئتمه یا حسین
سلطان بو نوعی ترک ایلمز بارگاهینی
صغرانون آغلاماقینه بیزده دوام یوخ
آرام ایله بو غملی ایوین بی پناهینی
یاددان چخوب اوزی گوزی اکبر گوزینده دور
یورقون مریضه نون نظره آل نگاهینی
کپریک سانی آخور یوزینه گرچه گوز یاشی
اشکی چتین خموش ایلیه سوز آهینی
غملی حبیبه ال چکه بلمور حبیب دن
ناخوش قزی نیه آیورورسان طبیب دن
پروردگانِ معرفت و عفّت و کمال
اگلشدی اوز محاملینه آل ذوالجلال
سس سیز مینوبله محمله سس سیز اوتوردلار
منزلّرینده قطع اولوب آوای قیل و قال
قاسم سرِیّه محملینه پاسدار اولوب
لیلایه حافظ اکبر خوش خلق و خدّ و خال
عباس علیّه زینبنی ایتدی جابجا
من نوکرم دیدی سنه ای فاطمه مثال
گون گورمین یوزیوی گرک آیدا گورمسون
تخت روانویون باجی جان پرده سنده سال
اطراف محملینده سنون ای محجّبه
ورّام عقاب مثلی منازلده پرّ و بال
آخر نفر که چخدی او ایودن ربابیدی
آغوش مهرده تزه مولود نیک فال
آی پارچاسی کیمی یاری قرخ اولمیان بالا
عمری مسافرتده ولی اولدی نیمه سال
تا ایستدی کوچه قاپوسندان چخا رباب
باخدی حیاط منزله حسرت او خوش حصال
گوبا دیدی گوگل قوشونون آشیانی سن
ای صحن خانه عزّتیوه یتمسین زوال
الآن که چوللره دوشورم سینه ده بالام
عشقیله آستانوی ئوپرم گر اولا مجال
باجادی سس گلیدی همان صحن خانه دن
ای همسر مُؤَدّبۀ مَفخرُ الرّجال
ای کاش گئتمگون کیمی اولسون قیتمگون
یوز ویرمسون سفرده سنه غصّه و ملال
دست خطر یتیشسه اگر دیلسز اوغلوا
امکانون اولسا گلمه خانم کربلاده قال
گلسون عزالی کچمیجکسن اطاقوه
اولماز دوام منده سنون آغلاماقوه
مُلک ولا خدیوی حسین میر کاروان
گوردی ربابی مضطرب حالتده ناگران
فرمایش ایلدی ایوه حسرتله باخما چوخ
ای با وفا یوبانما ایله ترکِ خانمان
سن غملی سن عزیزیم اگر منده غملیم
تأخیره سالما گتملیدور غملی کاروان
صیّادلر الندن امان اولسا گر قوشا
امر محالیدور ایلسون ترک آشیان
ناراحت اولما سن قیدرسن بو منزله
زینت تاپار دوباره سنیله بو دودمان
شاید حسینی کوفه لی لر ساخلیا قوناق
گوز یولدا منتظردی منه نامه لر یازان
غربتده قالسام اصغری ده ویرمرم سنه
تازه آچان گلونی چوخ ایستور بو باغبان
صوددن دویور گوزل بالامی قویما آغلیا
سرمایه دور یامان گونه بو طفل بی زبان
بیر گون قباقوه گله شاید صود اولمیا
پستانوه بالام ال آتا درناقندا قان
بی اعتباریدور بلورم گردش فلک
بیر سوز دیوم یادوندا سنون قالسون هر زمان
چوخ اُچونی فلک قولی قوتّلی ایلیوب
چوخ جیرانی یخوب یره بیر تیر و بیر کمان
تخت روانده یریوی راحت ایتمیشم
احوالون آلمیشام نظره چون اوشاقلی سان
الله سنی اوزی ایلسون عاقبت بخیر
شخصاً کجاوه وه اوزومَم یولدا پاسبان
یوخ شرح و بسطه حاجتی فهمیده سن رباب
آخر سوزی سنه ایدورم رمزیله بیان
تاب ایله گر چه چوخدی گیدنده اذیتون
اما گلنده فکر ایدورم آزدی زحمتون
السلام علیک یا شر یکت الحسین علیه السلام
یا زینب کبری سلام الله علیها
@madahi_moharram
#خروج از مدینه
#زبانحال حضرت صغری سلام الله علیها
🍁▪️🍁▪️🍁▪️
سبک: یاران چه غریبانه ، لایلای گوزیمون نوری
آی فاطمه ریحانی
صبر ایله بابا گئتمه
ترک ایلمه صغرانی
صبر ایله بابا گئتمه
غم قافله سین ساخلا
گرد سفره باتما
بازار محبّتده
جان گوهرینی ساتما
قویما الی قوینوندا
صغرانی چوخ آغلاتما
دیندیر بو پریشانی
صبر ایله بابا گئتمه
سیل گوزلریمون یاشین
رحم ائت بو پریشانه
آیریلما بابا مندن
یوخ طاقتیم هجرانه
زلفوم آغارار گئتسون
گَللم بو گجه جانه
ساللام غمه دنیانی
صبر ایله بابا گئتمه
جان رشته لرین دلده
دائم بولرم سنسیز
گاه آغلیارام ائوده
گاهی گولرم سنسیز
گئتسون دوشرم دیلدن
والله ئولرم سنسیز
گوزدن آتارام جانی
صبر ایله بابا گئتمه
قلبیم آلیشور اوت تک
بو غملی اولان سوزدن
هئچ فکر ائله مزدیم من
بیرگون دوشرم گوزدن
ناچار اولوب آیریللام
اکبر کیمی گُل یوزدن
حل ائت بو معمّانی
صبر ایله بابا گئتمه
#کربلایی بهزاد قاسمی اردبیلی
#استادحاج غفوراسدزادگان
@madahi_moharram
#احوالات حضرت صغری علیه السلام
#بعد از خروج کاروان از مدینه
▪️🍃🥀▪️🥀▪️🍃
الله الله نصف شب یثربده اِئللر قالمادی
عازم اولدی کعبیه سلطان محشر قالمادی
کاروان آیریلدی جان آیریلدی جسمیمدن دیدیم
اَللریم ائلدن ئوزولدی تاب دیگر قالمادی
ظلم وجور اشقیاچیخمیشدی چوخ اندازه دن
شهر پیغمبرده فخر آل حیدر قالمادی
بیعت اوسته ایلدی رویت ولیدین مجلسین
مولدینده عالم اسلامه رهبر قالمادی
آچدیلار هجرت سوزون ابلاغ اولوندی گیتمیم
آغلادیم تک ایوده آچدیم باشدامعجر قالمادی
تِز آپاردیم اکبرین سَردیم ایاقی آلتنا
دوشدی چوخ دل پیچ وتابه گیتدی دلبر قالمادی
گر ئوگیلیک اولمادی باعث بیله گوزدن دوشم
بس ندندور فکریمه شبه پیمبر قالمادی
وای نه دردبی دوایه دوشدوم اکبردن صورا
یالواروب ئوپدوم ایاقلاریندن اکبر قالمادی
نه آنام لیلا نه عمّم راضی اولدی من گیدم
سینه مادرده حتی گیتدی اصغر قالمادی
باشلادی قرآن تلاوت ایلدی امّ البنین
آیریلوب عبّاس وعون و فضل و جعفر قالمادی
چوخ ملیحه ئیدی چوخ ایستردیم رقیّه خاطرین
سن اَقلّا قال دیدیم زهرایه بنذر قالمادی
دینمه باخدی گوز آلتی یوسف آل اللهه
بیلدیم اکبر سیز همان دردانه دختر قالمادی
ئولدورر آخر منی بیلّلم فراقین غصّه سی
گوگلومی آلسون یانیمدا یارویاور قالمادی
هر بلادن ساخلا الله یَثُربین زیبالرین
گلستان حُسنیده گلهای احمر قالمادی
➖➖➖➖➖➖➖
بسترینده یوخلادی صغرای نالان بیر گیجه
مرغ دل پر آچدی گوردی قانلی میدان بیر گیجه
➖➖➖➖➖➖➖
کربلانون عالم رویاده صحراسین گوروب
گوزلری یاشلان دولوب غم غصّه دریاسین گوروب
پاره خنجر پاره شیشپر پاره پیکر پاره نعش
سو یانندا قیزلارین لب تشنه سقّاسین گوروب
قورخاقورخا خیمه دن بیرقیز گلوردی مقتله
دیده گریان اکبرون ماه دِلآراسین گوروب
یاره لنمیش سینه اوستونده آچوب گیسولرین
نورعین مصطفانون اوخلی اعضاسین گوروب
نصفی یانمیش خیمیه بیردن دوشوبدور گوزلری
قانلی صحرانون اوجاقامتلی زهراسین گوروب
سیلی گوی یاپراقه بنذتمیشدی زیبا یوزلری
قیزلارین گویاگونوز هنگام غوغاسین گوروب
ووردی محکم باشینه رویاده صغرااَللرین
قاره سالمیش باشینه چون عترت یاسین گوروب
اکبرین زیباجمالین گورمگه مشتاقیدی
ناگهان یوسف لقانون ماه سیماسین گوروب
دل دولوب دلبر غمیندن آخدی اشگ حسرتی
چوخ دوتولموش قلبینون صغرامصفّاسین گوروب
اَسدی بیر یاپراق کیمین آزقالدی اولسون غصّه مرگ
قان ایچبنده اکبرین کی چشم شهلاسین گوروب
عرض ایدوب قارداش باشوندان قان گلور رخسارووه
اولماباشون زهریلی شمشیرین ایذاسین گوروب
گوزلمه رویاده گویاسن منی اکبر دیدی
باشینه دنیا دولاندی قاره دنیاسین گوروب
خوابیدن بیدار اولوب سسلندی تِزگل جدّه جان
جدّه سی آغلار گوزیلن گلدی صُغراسین گوروب
➖➖➖➖➖➖➖
چوخ سیزیلدور سان ندن جانیم سنه قربان دیدی
عالم رویاده جدّه قلبیم اولموش قان دیدی
➖➖➖➖➖➖➖
کربلا دشتینده بیر قانلی بیابان گورمیشم
باغبان سیز گُلّلری پَرپَر گلستان گورمیشم
ایستی قوم یخیلمیشدی یارالی بیر بدن
اَلّلرین کسمیشدی دشمن نعشین عریان گورمیشم
من بابام اُمّیدگاه عالمه اوخشاتمیشام
سینه ده حدّون علاوه زخم پیکان گورمیشم
گلدی زهرا بنذری شام غریبان دوتماقا
صورتین نیلی اَنیسین آه و افغان گورمیشم
دوشموشیدی گُل وجودینده عمومون قوللاری
عمه جانی آل اطهاره نگهبان گورمیشم
خیمه نیم سوزیده باخدیم یوزی پوزقونلارا
عترت خیرالورانی دیده گریان گورمیشم
سسلنوردی وای علی اصغر رباب غمزده
قانلی بیرقُنداق قباقبنده پریشان گورمیشم
اول دعا گو جدّه جانم تابوخوم دوز چخماسون
چون یوخومدا من گیجه وحشتلی طوفان گورمیشم
شرح حال اکبری اصلا ئورک گلمور دیوم
هاشمی خال اوسته قاره گوزده من قان گورمیشم
من دیدیم قارداش دانیش منلن قادون گلسون منه
من دیدی صغرا آغیر بیریاره باشدان گورمیشم
من دیدیم گل یثربه باغلی اطاقون قالماسون
من دیدی عشق عالمینده کوی جانان گورمیشم
من دیدیم شمع حیاتیمسن علی پروانووَم
من دیدی یاندیم قوتاردیم نارسوزان گورمیشم
من دیدیم یولداشلارون طوی ایتمیور گوزلر سنی
من دیدی قاندان حنابندان پریشان گورمیشم
آند ویرّم من سنی یارب علیّ اکبره
باخ ایکی دنیاده لطفیلن(مُعزِّی)نوکرَه
#اثر : حاج یوسف معزی اردبیلی
#استادحاج غفوراسدزادگان
@madahi_moharram