eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
130 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ ‍ یاحسین                     یاحسین دردیمیزین سن ده دی درمانی آقا ناامید ایلمه سن بیل ننه وین جانی آقا آندویروخ سنی گوزلردن آخان اشگیلره اصغرین لبلری مثل قوریان مشگلره نیزه اوسته شهدانین یارالی باشلارینا محمل اوسته باجیوین قانه باتان ساشلارینا آندی وروخ سنی اللرده اولن زهرایه محرمی گوز قاباقیندا دوگولن مولایه ای کرم صاحبی ساعلره احسان ایله قره کوینگلریوین دردینه درمان ایله 👇👇
😭 روضه حضرت مسلم علیه السلام 📣حاج مهدی سلحشور التماس دعای فرج 🤲
عباس وسط میدان ایستاده بود گفتن توهمون کسی که درصفین پشت دشمنو شکستی...🌾🌾چرا نمی جنگی عباس؟🍂 یه زبان حالی گفت: گفت نامَردا میخوام بجنگم دست ندارم 🌾میخوام به خیمه ها برگردم آب ندارم🌾دیدن عباس سرشو تکون تکون میده، پرسیدن چراسرتو تکون میدی؟ گفت: تیر۳شعبه در چشمم نشسته، میخوام تیرو از چشمم دربیارم دست ندارم سرو پایین آورد دوتا کُنده زانو رو بالا آورد تیرو بین زانوها گذاشت تاسرشو پایین آورد کلاه خود از سرش افتاد سرقمر بنی هاشم برهنه شددیگه نگذاشتن سرشو بالا بیاره به سرش عمود زدن ناگهان خون به صورت قمر بنی هاشم نشست...😭😭😭🥀🍂 بگم بازم گریه کُنی...😭🥀ببخشید وقتتونو گرفتم...ببخشید شرمنده ام...🍂 شخصی درخواب امام زمانو دید...دید نامه ای جلوی آقاست، آقا نامه هاروبعد خوندن به کناری میزاره اما بعضی از نامه هارومیبوسه به چشم میزاره...😭🥀🌾🌾🍂 پرسیدم این نامه چیه؟ فرمود: این نامه حاجات محبان ماست، اونایی که حاجتمندن ازراه دوری اومدن که به امام زاده ها متوسل شدن...پرسیدم آقا جان چرابعضی ازنامه ها روبه چشم میزاری؟ این نامه حاجاتیه که مرابه عَمویَم عباس قسم دادن...لا اله الا الله...😭🍂🍂🍂 عالم بزرگوار شیخ کاظم...یاابالفضل العباس 😭🍂میگه یکی از علمای بزرگ نزد من آمد گفت: من از طرف حضرت عباس پیغامی برای شما آوردم...گفتم بفرمایید چه پیغامی؟🌾 فرمود: درعالم خواب به محضر مقدس ابالفضل عباس مُشَرَف شدم اون حضرت به من گفت: به شیخ کاظم سبتی بگو چرا مصیبت منو نمیخونه؟ از این به بعد این مصیبتو بخونه...🍂🍂🌾 کدوم مُصیبَتوآقا جان؟ هروقت سوارکاری ازپشت اسب برزمین می اُفتاد یامیوفته دروقت اُفتادن دستای خودشو مثل سِپَرقرار میده دستاشو اول به زمین میزاره تادروقت اُفتادن دست حائل بشه سوارکاربا صورت به زمین نَیُفته...🥀🍂 چه حالی خواهد داشت اون کسی که سینه اش هدف تیر قرار گرفته، دستاش بُریده شده، باگُرزِآهن به سَرِش زَدَن، اُمیدشو نااُمید کردن، مَشکِشو سوراخ کردن...😭😭😭😭😭🥀🍂 اما عباس عزیز دل فاطمه زهرا توسربلندی آقا جان....😭😭😭🥀🍂🌾 میشه امشب یه نگاهی به این مریضا بُکُنی قربونت برم پسرفاطمه عزیز دل زهرا...😭😭😭🥀🍂🌾 اما توعَرَبا رسمه هرکی از دنیا بره عمود خیمه رو میندازَن...🍂🌾 چه کردن...یه وقت سکینه میگه دیدم بابام برگشت، زینب میدونه چه خبره...😭🍂🥀 همه بچه ها رو گفت: بچه ها توخیمه هاتون بمونید، برادرم برگشت اما چگونه برگشت...🍂 رفت به سوی خیمه عباس...لا اله الا الله...😭🌾 دیدن عمود خیمه رو انداخت یعنی زینب منتظر عباسم نباش...😭😭😭🍂🍂🍂🌾 اما یه سوال برای زینب بود گفت :حسین جان تمام جنازه هارو آوردی ،همه شُهدا روآوردی الا عباس...😭🥀 بگو ببینم چرا عباسمو نیاوردی؟ 🍂🌾 گفت زینبم هرکاری کردم بیارم جنازه رو نشد که نشد...تمام بدن ازهم پاشیده...😭🍂🍂🥀 خواستم بیارم نشد که نشد...😭😭😭🌾 خواستم بردارَم ازروی زمین 🌾🍂🥀 دیدم اورا پاره پاره پیکراست🌾🍂🥀 ای حسین. ای حسین😭😭😭🥀
4_5764645808372714130.ogg
676.4K
‍✹✿✹✿✹🔘💦🔘✹✿✹✿✹ ✹✿✹✿✹🔘💦🔘✹✿✹✿✹ ﷽ زنی (ع) لالاکن دخترم دورت بگردم لالا کن خسته ای عمه میدونهیه دنیا غم توی چشمات اسیرن لالا کن دنیا اینجور نمیمونه 😭😭😭 برات قصه بگم خوابت بگیره بگم از بحر خوبی های حیدر شاید یادت بره این لحظه ها رو شاید بیرون بیای از فکر معجر من هر کاری میکنم آروم نمیشی دلت خونه برات عمه بمیره اگر نازت نکردم سوخته موهات عزیزم میدونم دردت میگیره عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه لالاکن دخترم دورت بگردم لالا کن خسته ای عمه میدونه یه دنیا غم توی چشمات اسیرن لالا کن دنیا اینجور نمیمونه بمیرم برات هر بار گریه کردی اومد اشکات روی زخمای گونه ات تو اینقدر دست به پهلو هات گرفتی دیگه میشناسمت با این نشونت بیا و سر روی شونه ام بزار که یکم آروم بشه قلب دوتامون بزار دستاتو توی دستای عمه تموم میشه یه روزی این غصه هامون عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیه تو اینقدر داد زدی بابا کجایی دیگه توی صدات جوهر نداری همش میری یه کنج آروم میشینی ولی من که میدونم بی قراری شبا از بس که موندی تو گرسنه بمیرم رنگ رخسارت پریده نمیشه باورم که مثل مادر با این سن کمت موهات سپیده چقدر سخته برام وقتی میبینم روی دستای تو رد طناب عزیزم موندی اینقدر زیر آفتاب رنگ صورتت مثل ربابه عزیز دل بابا رقیه عزیز دل بابا رقیهکانال نوحه یا زینب(س) یاحسین ✍ 🎧(ع) 🎤 👌 1400/4/30 ✹✿✹✿✹🔘💦🔘✹✿✹✿✹ ✹✿✹✿✹🔘💦🔘✹✿✹✿✹
331.4K
                       ﷽ زنی 🎧🎤 ╰──➤ ⃟༺•🖤࿐❥᭄‌ٖٜ
4_6014764452920954434.ogg
938.3K
‍ ‌‌🥀🌾🍀🌾💦🍃💦 🍃💦🍂💦 🌿🍂💦 🌿💦 💦 آهنگ خیلی دعا کردم نشد علی (ع) ریتم ضرب آهنگ خیلی دعا کردم نشد 😭😭♯♭🎼 مشک و بغل کردم نشد ♯♭🎼 داداش حسین شرمندتم ♯♭🎼 رفتم که برگردم نشد ♯♭🎼 چشمام نمی بینه داداش بدجوری دستام خاکیه ♯♭🎼 هرکار میشد کردم نشد شرمنده مشکم خالیه ♯♭🎼 از ناقه افتادم زمین دستام برام کاری نکرد ♯♭🎼 تا خیمه ها راهی نبود ♯♭🎼 مشک آبروداری نکرد ♯♭🎼 دندون گرفتم عشق تو سینه سپرکردم نشد ♯♭🎼 خواستم علمداری کنم ♯♭🎼 رفتم که برگردم نشد ♯♭🎼 رفتم که برگردم نشد ♯♭🎼 رفتم که برگردم نشد ♯♭🎼 خیلی دعا کردم نشد ♯♭🎼 مشک و بغل کردم نشد ♯♭🎼 داداش حسین شرمندتم ♯♭🎼 رفتم که برگردم نشد ♯♭🎼  چشمام نمی بینه داداش بدجوری دستام خاکیه ♯♭🎼 هرکار میشد کردم نشد شرمنده مشکم خالیه ♯♭🎼 شرمنده مشکم خالیه ♯♭🎼 از ناقه افتادم زمین دستام برام کاری نکرد ♯♭🎼 تا خیمه ها راهی نبود ♯♭🎼 مشک آبروداری نکرد ♯♭🎼 دندون گرفتم عشق تو سینه سپرکردم نشد ♯♭🎼 خواستم علمداری کنم ♯♭🎼 رفتم که برگردم نشد ♯♭🎼 رفتم که برگردم نشد ♯♭🎼 رفتم که برگردم نشد ♯ 😭😭😭😭😭 🎧(ع) 🎤 👌 دعای فرج 1400/2/29 💦 🌿 💦 🌾🍂💦 🍃💦🍂 💦 🥀🌾🍀🌾💦🍃💦
485.8K
⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄ ⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄ ﷽ زنی (س) سه   ساله  دخترم  نام ام رقیه عزیز      مادرم     نام ام  رقیه به  دنبال پدر   هر   جا   دویدم چه رنجی من دراین دنیاکشیدم منم باب الحوائج رقیه ام سه ساله ۲ برس بابا به دادم ز پا دیگر فتادم ⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄ ببین  رویم  پدر   گردیده   نیلی زده  دشمن مرا  با  ضرب سیلی امان از  شام  ویران از  غریبی بیا    بابا   تو  بر  دردم   طبیبی من باب الحوائج رقیه ام سه ساله۲ برس بابا به دادم ز پا دیگر فتادم ⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄ ببین   بابا پریشانم   پریشان  من   و  تنهایی  خار   مغیلان به دنبال تو میگشتم شتابان شدم  آواره ی دشت و بیابان منم باب الحوائج رقیه ام سه ساله ۲ برس بابا به دادم ز پا دیگر فتادم ⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄ خودم دیدم برایم غصه خوردی پدر   رفتی  مرا  با خود نبردی مرا   با  خود ببر   اینجا غریبم تو  ای    بابای خوبم ای  حبیبم منم باب الحوائج رقیه ام سه ساله ۲ برس بابا به دادم ز پا دیگر فتادم ⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄ ✍ 🎧🎤 👌      دعای فرج      ⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄ ⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄⋄⋄⋄◈⋄
705.9K
❖═▩ஜ••🔵🔵🔵••ஜ▩═❖ ﷽ (س) 🖌و (ع)خانم_بخشی🖌 سرگشته و حیرانم دیده خون و گریانم سنگ‌ و طعنه دشمن (آتش زده بر جانم) ۲ بابا حسین جانم...۴ 🔵🔵 یارو یاورم اومد مهر انورم اومد بهر دیدن دختر (آن تاج سرم اومد) ۲ از سفر رسیده ای بابا نور دیده ئی بابا خون چکد ز لبهایت ( خون چکیده ای بابا)۲ بابا حسین جانم... ۴ 🔵🔵 اکبرم چه شد بابا؟ اصغرم چه شد بابا؟ تشنه لب عموجانم ( یاورم چه شد بابا) ۲ بابا حسین جانم ...۴ 🔵🔵 ای نگار من بابا بی قرار من بابا در خرابه هم هستی (دلفکار من بابا) ۲ بابا حسین جانم...۴ 🔵🔵 دخترت فدای تو جان دهد برای تو شد اسیر غمهایت (غرق در عزای تو)۲ بابا حسین جانم...۴ 🔵🔵 🎧🎤 👌      دعای فرج      1402/2/21 ❖═▩ஜ••🔵🔵🔵••ஜ▩═❖
567K
❖═▩ஜ••🔵🔵🔵••ஜ▩═❖ ﷽ (س) 🖌و (ع)خانم_بخشی🖌 سرگشته و حیرانم دیده خون و گریانم سنگ‌ و طعنه دشمن (آتش زده بر جانم) ۲ بابا حسین جانم...۴ 🔵🔵 یارو یاورم اومد مهر انورم اومد بهر دیدن دختر (آن تاج سرم اومد) ۲ از سفر رسیده ای بابا نور دیده ئی بابا خون چکد ز لبهایت ( خون چکیده ای بابا)۲ بابا حسین جانم... ۴ 🔵🔵 اکبرم چه شد بابا؟ اصغرم چه شد بابا؟ تشنه لب عموجانم ( یاورم چه شد بابا) ۲ بابا حسین جانم ...۴ 🔵🔵 ای نگار من بابا بی قرار من بابا در خرابه هم هستی (دلفکار من بابا) ۲ بابا حسین جانم...۴ 🔵🔵 دخترت فدای تو جان دهد برای تو شد اسیر غمهایت (غرق در عزای تو)۲ بابا حسین جانم...۴ 🔵🔵 🎧🎤 👌      دعای فرج      1402/2/21 ❖═▩ஜ••🔵🔵🔵••ஜ▩═❖
◍⃟🖤◍⃟🖤◍⃟🖤◍⃟🖤◍⃟🖤◍⃟🖤◍⃟🖤 ﷽ (س) ازناقه افتاد،دخت سه ساله ناگه صدا زد بااه وناله بابا کجایی دخترت پهلوش شکسته سیلی زدن بابا و دندونم شکسته خوبم 3 😭😭 رویم کبود و موهام پریشون2 مینالم از درد با چشم گریون عمه چرابابا ی من دیگر نیومد به دیدن این بینوا دختر نیومد خوبم3 😭😭 اتش گرفته هم دامن من،هم دامن تو عمه بگویم بابا چه دیدم از محن تو عمه کتک خورد جای من بابا ندیدی بین همه نامحرما انجا ندیدی م حسین جان4 ✍ 🎧🎤 👌      👇👇👇👇👇
389.9K
‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌          𖣐᭄␥꯭🖤✿❰ 𖣐᭄␥꯭🖤✿❰‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌    𖣐᭄␥꯭🖤✿❰                   ﷽ (س) در كنج ويران غوغا به پا شد طفل سه ساله حاجت روا شد گويد خوش آمد با چشم گريان ذكر لبانش بابا حسين جان حسين جان (3) 🖤🖤 بابا نظر كن بر روي نيلي از پا فتادم از ضربِ سيلي بگشا دو چشمت بر روي دختر رويم شده چون رخسارِ مادر حسين جان (3) 🖤🖤 بر جسم كوچك دارم نشانه هم جاي سيلي هم تازيانه پاي برهنه در آن بيابان زخمي شدم از خارِ مغيلان حسين جان (3) 🖤🖤 امشب سر تو بر دامن من گرديده نزديك جان دادن من پيوسته اين را با تو بگويم آيم كنارت پيش عمويم حسین جان (۳) 🖤🖤 🎧🎤 👌           ‍ ‍ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌          𖣐᭄␥꯭🖤✿❰ 𖣐᭄␥꯭🖤✿❰‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌    𖣐᭄␥꯭🖤✿❰                  
‍ ‍‍ روضه طفل سه ساله حضرت رقیه سلام الله علیها...🥀🥀🥀🥀🥀 🌾 روز جمعه است هوای حرمت را دارم حسین اشتیاق حرم محترمت را دارم حسین۲ 🌾 جلوه سبزخدا سرخ ترین لاله ی عشق برسرم سایه ی سرخ علمت را دارم حسین 🌾 خانه ی لطف تو آباد و دمت گرم حسین حسین حسین درحسینه ی دل ،سوز دمت رادارم حسین. ۲ 🌾 همه ی سال هوا داره محرم هستم برسرشانه ی خودشال غمت را دارم حسین حسین حسین. حسین😭 🌾 لحظه ی مرگ قدم برسرچشمم بگذار هوس بوسه به خاک قدمت را دارم حسین ۲ 🌾 برسفره ی احسان شمامهمانم سائلت هستم وشوق کرمت را دارم حسین 🌾 همه ی سال هوا داره محرم هستم برسر شانه ی خود شال غمت را دارم🌾 😔😔😔 🕊 نیت کردم روضه بی بی سه ساله رو بخونم 🕊 ان شاءالله عزیزان این محفل فیض ببرن ثوابش ذخیره قبروقیامت خودتون اموات این جمع....................🍂🍂🍂🍂🍂 🥀 دختری که زپدر محروم است همه شب غم زده و مغموم است....😭😭😭🥀 (امروز دیگه مجلسمون حال وهوای خاصی خودش رو گرفته معمولا رسمه شب سوم محرم متوسل میشن در خانه ی سه ساله ابی عبدلله بی بی رقیه سلام الله علیها......)😭 🥀 از هجر پدر میسوزم میسوزم دیده بر راه پدر میدوزم میدوزم 😭(چیکار کردن با این دختر سه ساله......) 🥀 من سه ساله ز پدرمحرومم کودک خون جگرو مغمومم...😭😭😭🥀 (دیگه دلت اینجا نباشه........باپای دلت بریم کنار حرم باصفاش ان شاءالله به زودی دسته جمعی کنار مرقد باصفاش عرض ارادت کنیم اونجا ناله بزنیم برای سه ساله حسین.ع.............) 😭😭😭😭😭 منزلم گوشه ی ویرانه شده🥀 همدمم سیلی ی بیگانه شده...😭😭😭😭🥀 (نمیدونم تا حالا دختر بچه ی یتیمی کنار بدن بابا دیدی یانه...... چطوری درد ودل میکنه....چطوری ناله میکنه...... اونم با زبان کودکی.....چطور حرفهاشو به باباش میگه........ هرکه ناله این دختر رو بشنوه نا خداگاه اشکش جاری میشه....... بگم.......هرکجا دختر سه ساله ی یتیم ببینی نوازشش میکنی...آرومش میکنی.... اما من بمیرم برای ناز دانه ی حسین.....چه خوب نوازشش کردن💔💔😭😭😭😭🥀 کنار سربابا هرکجا رسیدن بهش تازیانه زدن......... ای وای......ای وای.......ای وای..🌾🌾🌾🌾 هرکجا رسیدن بهش سیلی زدن...😭😭😭😭🥀 منزلم گوشه ی ویرانه شده🥀 همدمم سیلی ی بیگانه شده ۲🥀 (میگن گوشه خرابه نیمه های شب دیدن دختر ازخواب میشه بهانه بابا رو میگیره...... شروع کرد به گریه کردن...... هی صدا میزنه....عمه بابام حسین کجاست..... عمه زینب.......زینب......زینب.....😭😭😭🥀 عمه الان بابام کنارم بود.......) میگن زینب اومد کنار دخترنشست..عمه جان اینقدر بی تابی نکن...... عمه جان بابات رفته سفر برمیگرده... میگن هر کاری کردن این دختر آروم بگیره آروم نشد....😭😭😭😭😭😭😭🌾 اهل خرابه وقتی ناله این دختر رو شنیدن طاقت نیاوردن..... میگن زنها شروع کردن به گریه کردن.... صدای گریه بلندشد خبر به یزید رسید خدا لعنتش کنه..... صدازد چه خبره چی شده..... گفتن دختر حسینه گوشه خرابه هی بهونه بابا رو میگیره😭😭😭🥀 نانجیب گفته ببرید سربریده باباش حسینو براش...... .........😭😭😭😭🥀 یه نظری به این محفل کن....... ( امان از اون لحظه ای که سر بریده ی حسین را آوردن داخل خرابه........) صحنه رو مجسم کنید.....😭😭😭🥀 سربابارو مقابل دختر سه ساله بزارن چه حالی پیدا میکنه....تا نگاهش به سر بریده بابا افتاد دیگه طاقت نیاورد......صدای ناله اش بلند شد....😭😭😭😭😭🥀 🥀 عمه بیا گم شده پیدا شده خرابه امشب شب یلدا شده (میگن اونقدر کنار سر بابا ناله زد یه دفعه دیدند دختر یه طرف افتاده سربریده بابا یطرف افتاده.........‌ عمه جانش زینب اومد نگاه کرد دید دختر جان به جان آفرین تسلیم گردیده 😭😭😭 هرکجای مجلس نشستی بلند بگو یا حسین ........یاحسین.......... حسین آرام جانم....... حسین روح روانم....... التماس دعا...😭😭😭😭🥀 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
‍ ‍ 🎋🥀🎋🥀🎋🥀🎋 ﷽ کلثوم_و_روضه (س) (س) (ع) الحسین(س) *سبط ابن جوزی نوشته در بستان الواعظین: "فَأَمَرَ بِرَأسِ الحُسَينِ عليه السلام"یزید دستور داد،سر رو بردن" فَنُصِبَ عَلَى البابِ "جلویِ در دارالعماره آویزان کردن ... 😭😭😭 "وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ ،"دخترا کنارش بودن ، زن ها کنارش بودن ، سه ساله نگاه می کرد ، بابا ! بابا ! چرا بالا نشین شدی؟ حسین ... وجَميعُ حَرَمِهِ حَولَهُ خانواده اش دور و برش بودن "ووُكِّلَ بِهِ الحَرَسُ "نگهبان گذاشت ، نه یک نفر،نه دو نفر ، یه دستوری دارد ، دستور می رسد از جانب امیر، اطاعت لازمه" وقالَ : إذا بَكَت مِنهُنَّ باكِيَةٌ" هر وقت یکی از این دخترها گریه کرد ، اگه زن ها گریه کردن " فَالِطموها" بزنیدشون ، بهشون لطمه بزنید ، بزنید زن هارو ...😭😭 حالا زن های بزرگ شاید بتونن خودشونُ نگه دارن ، اما مگه دختر بچه ها میتونن سر بریده ببینند گریه نکنند ... بابا دلم برات تنگ شده ... 😭😭 یعنی این نازدونه ها چقدر کتک خوردن ... روایت میگه : این سر 9 ساعت بین زن ها آویزان بود ... همه نگاه می کردند ، ای وای ... 😭😭 خواهرها گریه کنید برا اون آقایی که خواهرش اُم الکلثوم سر بلند کرد، "وإنَّ اُمَّ كُلثومٍ رَفَعَت رَأسَها" سرش رو بالا آورد " فَرَأَت رَأسَ الحُسَينِ عليه السلام" سر برادر رو دید، "فَبَكَت" گریه کرد ... کاش گریه نمی کرد ، یازهرا " فَرَفَعَ يَدَهُ بَعضُ الحَرَسِ" یکی از نگهبانا دستش رو بلند کرد ، دست نحسش رو بالا آورد، " ولَطَمَها لَطمَةً " یه لطمه ای به صورتش زد ، یه سیلی زد نه بیشتر ، اما" حَصَرَ وَجهَها" همۀ صورت به تمامی آسیب دید ... 😭😭😭 این خانم جا افتادۀ بزرگ سال ، تمام صورتش آسیب دید ، یه لحظه فقط یه دختر بچۀ سه ساله رو تصور کن ، اصلاً مگه میشه به این صورت سیلی زد؟ اگه سیلی بخوره ، چه اتفاقی می افته؟*😭😭😭 سیلی نخورده نیست کسی در میان ما کو آن زبان که با تو بگویم چگونه ام دست عدو بزرگ تر از صورت من است یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه ام 😭😭😭 : بستان الواعظين و ریاض السامعین اثر عبدالرحمن علی بن جوزی 🎧(ع) 🎤 👌 1399/11/19 ⬇️⬇️⬇️⬇️⬇️
●●●●●●●●●●● ﷽ (س) قافله رفته بود و من بيهوش روي شن زارهاي تفتيده ماه با هر ستاره اي مي گفت: بي صدا باش! تازه خوابيده قافله رفته بود و در خوابم عطر شهر مدينه پيچيده خواب ديدم پدر ز باغ فدك سيب سرخي براي من چيده قافله رفته بود و من بي جان پشت يك بوته خار خشكيده بر وجودم سياهي صحرا بذر ترس و هراس پاشيده قافله رفته بود و من تنها مضطرب، ناتوان ز فريادي ماه گفت اي رقيه چيزي نيست خواب بودي ز ناقه افتادي قافله رفته بود و دلتنگي قلب من را دوباره رنجانده باد در گوش ماه ديدم گفت: طفلكي باز هم كه جامانده قافله رفته بود و تاول ها مانعي در دويدنم بودند خستگي،تشنگي،تب بالا سد راه رسيدنم بودند قافله رفته بود و مي ديدم مي رسد يك غريبه از آن دور ديدمش-سايه اي هلالي شكل- چهره اش محو هاله ای از نور ازنفس هاي تند و بي وقفه وحشت و اضطراب حاكي بود ديدم او را زني كه تنها بود چادرش مثل عمه خاكي بود بغض راه گلوي من را بست گفتمش من يتيم و تنهايم بغض زن زودتر شكست و گفت: دخترم ، مادر تو زهرايم ز بس که طعنه از هرکس شنیدم که از این زندگی کردن بریدم لباسم پاره بود و بین کوچه ز دختر ها خجالت میکشیدم من غرورم جریحه دار شده شاکی از دست ساربان هستم کعب نی ها مدام میگویند دست و پا گیر کاروان هستم دختر حرمله چه مغرور است به من از بام دست تکان میداد او خبر دار شده یتیم شده ام پدرش را به من نشان میداد ✍ قاسمی 🎧 استاد حاج پیرزاده🎤 👇👇👇
4_6001419216438167975.ogg
2.05M
مادحین مبتدی و میانی دقت کنید 🌾🌱☘ برای چگونگی اجرای قواعد 🎧 حاج پیرزاده🎤