eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
131 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
واحد،امام سجاد(ع) به سبک کربلاکربلا اللهم الرزقنا حاج سید مجیدبنی فاطمه بنداول بی حرم مدینه ای مسموم زهرکینه ای خون به دل شماولی فکرغمی دیرینه ای جای غل وزنجیرکین باشونه هات بوده عجین کاش بمیرم برای تو سیدی زین العابدین(ع) گریه کن آل عبا روضه خون کرببلا نوحه توازباباو ازکوفیای بی وفا کربلا کربلا ای وای ازکربلا جونت همش روی لبه به یادتوروزوشبه خاطره های کربلا طنابی که به زینبه زیرلبات داشتی گله ازساربان وقافله ازداغی که روی دلت یه روزگذاشته حرمله سه تیرزدی توکربلا یکی وبه قلب آقا یکی وبه چشم عمو یکی وبه طفل بابا کربلا کربلا ای وای ازکربلا تودیده ای به کربلا تشنگی آل عبا اوج غم وآوارگی آتیش زدن به خیمه ها تودیده ای غرق به خون جسم گلای مصطفی(ص) به چشم توشده عیان هجده تاسربه نیزه ها تودیده ای به شهرشام شلوغی واون ازدهام زینب نبودجون میدادی تومجلس کفروحرام کربلا کربلاای وای ازکربلا شعروسبک: کربلائی مهدی منصوری 💢💢💢💢💢💢💢💢💢💢
‍ ‍ ‍ سبک بانوای🎤 متن✍⬇️ من زین العابدینم و حجّت حق به عالمین عمری نمودم گریه در عزای بابایم حسین آه گرچه زده زهر آتش به جانم رسیده این درد بر استخوانم که پیش چشم مادرم چه محشری به پا شد سرِ حسین فاطمه از پیکرش جدا شد آه غریب مادر... ** غروب سرخ آسمون روضه خونِ برای من می خونه از غریبیه امام بی غسل و کفن آه از فاطمه(س) اشک جاری ز دیده به روی نیزه سرِ بریده من تویِ آتیش تب و درد و بلا می سوختم برای غربت شهِ کرببلا می سوختم آه غریب مادر... ** گریه کنا کجا بودید بردن ما رو اسارت به پیش دیدگان من شد به حرم جسارت آه تا کوفه و شام همسفر من شمر و سَنان و حرمله بودن امّا با خطبه های ما شد کاخ فتنه ویرون برای حفظ دین شدیم آواره ی بیابون آه غریب مادر... _________🏴🏴🏴_________ https:/ التماس دعای فرج
یکی درد و یکی درمون پسنده یکی وصل و یکی هجران پسنده من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسنده گلی گم کرده ام می جویم او را به هر گل می رسم می بویم او را گل من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهن کهنه به تن داشت خودم دیدم که صحرا لاله گون شد زمین از خون یاران غرق خون بود خودم دیدم فضای آسمانها پر از انا الیه راجعون شد خودم دیدم که دلها مرده بودند خودم دیدم همه افسرده بودند خودم دیدم کبوترهای معصوم همـه سر زیر پرها برده بودند خودم دیدم که گلهای نبوت ز بی آبی همه پژمرده بودند همان جایی که فرزندان زهرا بجرم عشق سیلی خورده بودند خـودم دیدم زمین دریای خون بود خـودم دیدم که عالم لاله گون بود خودم دیدم گلوی اصغرم را خودم در بر کشیدم اکبرم را خودم دیدم حسینم تشنه جان داد چه جانی بر لب آب روان داد خـــودم دیدم ز بالای بلندی که محبوب خدا را سر بریدن خودم دیدم طناب ظلم بستن به دست و بازوی آن شیر زن ها میان این همه گلگون کفن ها کنون من مانده ام تنهای تنها کنار قتلگه آمد به یادم که بی خود گشتم و از پا فتادم بـه رگه ی برادر بوس دادم بـه جای مادرم زهرا حسینم اگر کشتن چرا آبت ندادن // چرا زان در نایابت ندادن اگر کشتن چرا خاکت نکردن // کفن بر جسم صد چاک نکردن اگر کشتن چرا مویت کشیدن // چو گرگان پنجه بر رویت کشیدن برادر جان سلیمان زمانی // چرا انگشت و انگشتر نداری چرا بر تن برادر سر نداری // بمیرم من مگر مادر نداری خودم دیدم حیسن را سربریدن // خودم دیدم که در خونش کشیدن خودم دیدم گلوی اصغرم را // خودم در برکشیدم اکبرم را تموم زندگیم مال حسینه // دلم همواره دنبال حسینه مگه هر کی بد شد دل نداره // مگه عشقت برام حاصل نداره .
کوفه تا شام هی از این نیزه به آن نیزه مکانت دادند کوچه کوچه به همه شهر نشانت دادند پیش چشمان من از نی که زمین افتادی از روی خاک به سر نیزه تکانت دادند هدف سنگ پرانی کنیزان شده ای خوب ای قاری من مزد بیانت دادند نیزه ی داغ اگر جان تو را سوزانده داغ مسمار درِ خانه نشانت دادند حرمله بیشتر از هر کس دیگر شاد است با نشان دادن او زخم زبانت دادند با دف و هلهله تا قافله بازاری شد چه عذابی به علمدار جوانت دادند کانال روضه و نوحه ایام محرم https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
همه جا را سراب میبینم خانه ام را خراب میبینم مدتی بعد از آن که رفتی تو روی دستم طناب میبینم من بدون تو مرده ام برگرد خواب بزم شراب میبینم تشنه جان دادی و نخوردی آب دادنش را ثواب میبینم چقد از روی نیزه می افتی تو بگو من به خواب میبینم شمر و خولی نگاه بد کردند دلهره در رباب میبینم باورم نیست رفتی و ماندم بخدا که عذاب میبینم منو دروازه ها و نامحرم منمو اشک دائم و نم نم معجری پاره گشته و درهم قامتی از غم فراقت کم دارم منمو کوچه های تو در تو منمو خون تازه ابرو منمو آتش گرفتن گیسو منمو نامحرمان رو در رو منمو کوچه یهودی ها صورتی مملو از کبودی ها منمو کودکان جا مانده خیمه و معجری جامانده منمو ازدحام و نامحرم دلهره میچکد از احوالم
▪️◾️◼️⬛️ ⬛️◼️◾️▪️ 🎤 دم هیئتم توی نوبتم ، خدا میدونه خیلی بی طاقتم رفیقم داره میره کربلا ، یه سلامی بده به نیابتم ولی غصه نیست آقا راحتم ، آخه هرجا باشم زیر سایتم با همین دل بیقرارمم ، شب جمعه ها غرق زیارتم ... آقام ای حسین ، آقام ای حسین ، آقام ای آقام ای ... شَه باوفا نفست صفا ، میده خاک درت دلمو شفا توی قلب من تب عشقته ، به حرارت تربت کربلا یه نگاه به این دل بی نوا ، دلی که میتپه پای روضه ها پای پرچمت علم غمت ، تورو هر نفسم میزنم صدا ... آقام ای حسین ، آقام ای حسین ، آقام ای آقام ای ... جون مادرت منو از درت ، نَرونی آخه میمیره نوکرت آب و نونمی همه جونمی ، همه عزتم از صدقه سرت شنیدم چقدر شب آخرت ، برا ما دعا کردی با خواهرت به دعای تو ، تو و مادرت ، شدم عبد درِ علی اصغرت ... آقام ای حسین ، آقام ای حسین ، آقام ای آقام ای ... 🎤 ▪️◾️◼️⬛️ ⬛️◼️◾️▪️
نوحه امام سجاد علیه السلام خون بگرید زِ غم چَشم اَنجُم در عزای امام چهارم وامصیبت وامصیبت وامصیبت... اشک غم جاری از هر دو عینم که عزادارِ اِبنُ الحسینم وامصیبت وامصیبت وامصیبت... تا ابد زینتُ العابدینی سَروَر و سَیّدُ السّاجدینی وامصیبت وامصیبت وامصیبت... دل شده مُضطَر و بی شَکیبَت ای فدای مزارِ غریبَت وامصیبت وامصیبت وامصیبت... تو به رنج و بلا مبتلایی روضه خوانِ غمِ کربلایی وامصیبت وامصیبت وامصیبت... قلب تو داغدار حسین است خطبه ات ذوالفقار حسین است وامصیبت وامصیبت وامصیبت... رفتی از کربلا دلشکسته مثل جدّت علی،دستِ بسته وامصیبت وامصیبت وامصیبت... شد به آل پیمبر جسارت پیش تو خیمه ها گشته غارت وامصیبت وامصیبت وامصیبت... دیده اي کُشتهٔ سَرجدا را دیده اي رأسِ بر نیزه ها را وامصیبت وامصیبت وامصیبت... دیده اي کینهٔ بی کرانه سیلی و کعبِ نِی،تازیانه وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
نوحه مجلس عبیدالله لعنت الله علیه چوب نزن عُبِیدُ الله بر لب ثارُالله این سرِ گل زهراست دلبرِ همه دلهاست مادرش نظاره بر او کند به اشک و آه چوب نزن عُبِیدُ الله بر لب ثارُالله از جفا مزن دیگر بی حیا مزن دیگر ای لعینِ بی ایمان بی شرافتِ گُمراه چوب نزن عُبِیدُ الله بر لب ثارُالله باشد این لبِ اَطهر بوسه گاهِ پیغمبر گریه زین مصیبت ها می کند رسولُ الله چوب نزن عُبِیدُ الله بر لب ثارُالله
نوحه خروج اُسَرا از شهر کوفه ما،می رَویم به شامِ غمها در تو شد بر ما سِتَم ها هلهله در مَلَأِ عام آتش و خاکستر از بام ما و شَکیبایی،دشمن و رُسوایی نبود امّا این،رَسم پذیرایی کوفه خداحافظ... ای،شهر غم در تو چه ها شد در تو بر عترت جفا شد وای از خندهٔ اغیار ازدحامِ سرِ بازار در ظلمتِ خاکت،گشتیم زندانی شد رزق آلُ الله،رنج و پریشانی کوفه خداحافظ... دور،باد از همه محبّین خِصلت و مَرام کوفه تا قیامت هست بر جا ذلّتِ مُدام کوفه پای ولی هستیم،در راه خوش عَهدی هستیِ ما باشد،فداییِ مَهدی یا مَهدی یا مَهدی...
نوحه امّ حبیبه دل بی شَکیبه،امّ حبیبه بانوی خود را دیده در رَختِ اسارت که میشود بر او زِ دشمن ها جسارت واغربتا واغربتا... زینب بِگُفتا،با سوز و آوا امّ حبیبه او مرا نور دو عین بر روی نِی سرِ بریدهٔ حسین است واغربتا واغربتا... مقتل نبودی،یاس کبودی میزد صدا ای پسرم ای نور عینم لب تشنه شد سرت جدا مظلوم حسینم واغربتا واغربتا...
نوحه شهادت امام سجاد علیه السلام سینه زن در غم و سوگِ زین العابدینم غصه دار عزای امامُ السّاجدینم او که بر درد غربت مبتلا بود یادگارِ غمِ کرببلا بود آه و واویلتا آه و واویلا... زهر کینه به جان او اثر کرد اشک ما را روانه از بصر کرد ولی او کشته داغ حسین است اشک سرخش عیان به هر دو عین است آه و واویلتا آه و واویلا... دیده در کربلا رأسِ از بدن جدا را خوانده مرثیه آن ذبیحِ مِنَ القفا را عُمری از این مصیبت ناله ها زد پدرش بین مقتل دست و پا زد آه و واویلتا آه و واویلا...
⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 1) ◾️ شام غریبان کربلا نخستین شب عزا خاندان پیامبر پس از شهادت سید الشهداء علیه السلام است.‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.. ▪چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه السلام...   ▪️شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیه السلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود. 🔴 عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند، و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد. وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رابر شتران بی جهاز سوار کردند . و امام سجاد علیه السلام را نیز با غل و زنحیر بر شتر سوار کردند. 🌅هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السلام افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند... 🔥عمر سعد به کوفه آمد .ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.  ♻️سپس سر مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود. ⚫️عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند. 💐لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.  🔥هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد... ▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️ 📙ارشاد شیخ مفید ،ج2 📗در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت2) 🔷 در این روز دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد (علیه السلام) که به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت. 🔵چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند 🌸سر حسین ابن علی علیه السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت،با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله می زد و میخندید... 🌹 زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله وارد میکند... صدا زد: 📛 ابن زیاد!! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را میبوسید... ☘سپس شروع به گریستن کرد... ♨️ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند که برای پیروزی خدا گریه میکنی! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند! 🌹زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی...؟! سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود که پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد ! 🌷حضرت زینب سلام الله علیها در حالیکه پست ترین لباسها را بر تن داشت در گوشه ای از مجلس ابن زیاد نشست . زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند. 💠 ابن زیاد سه بار پرسید: این زن که اینچنین گوشه نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست. ♨️این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و حرکتتان را باطل گردانید. 🌹زینب کبری فرمود: خدا را حمد میکنم که به وسیله پیامبرش مارا گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه! ♨️ابن زیاد: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟ 🌷حضرت زینب: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم،اینها جماعتی بودند که خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند آنگاه خواهی دید که پیروز کیست،مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه. ♨️ابن زیاد از نحوه ی پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید اورا مواخذه کرد. ♨️ابن زیاد : خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سرکش تو و پیروانش! 🌷حضرت زینب: بجانم قسم بزرگان مرا کشتی و خاندان مرا نابود ساختی و ریشه های مرا بریدی ،اگر اینها شفای توست..،پس شفا یافتی! ♨️ابن زیاد با مغالطه گری گفت: این زن شاعر و سخنور است مانند پدرش! ♨️سپس ابن زیاد نگاهی به اسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟ گفتند: علی ابن الحسین. ♨️ابن زیاد: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟ 🌺امام سجاد: برادر دیگری داشتم به اسم علی که شما او را کشتید . ♨️ ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت! 🌸 امام سجاد فرمود: آری خدا جان هرکس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او. 🔥 جسارت و حاضرجوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تورا چنین جراتی است که جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر! 🌹حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خونهایی که از ما ریختی کافی نیست برایت ؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر میخواهی اورا بکشی اول مرا بکش! 🔥 ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود... ✍ ادامه دارد... 📘ارشاد ص228، 📘طبری 371/7 📘 نفس المهموم ص 404 📘 کامل 81/4 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⚫️بعد از کربلا چه گذشت...(قسمت 3) ✳️بعد از سخنان شجاعانه حضرت زینب که باعث بیداری مردم در آن مجلس شد، ابن زیاد به منظور پیاده کردن قدرت خود و پیشگیری از حرکت احتمالی مردمی که از جنگ با ابی عبدالله پشیمان شده بودند و صدای گریه و شیونشان بلند بود، ♨️دستور داد سر حسین علیه السلام و سایر شهدا را در کوچه های کوفه بگردانند تا مردم بدانند قدرت از آن کیست! ⚡️ منادی هم صدا میزد: قَتَّلَ کَذاب اِبنِ کذّاب.. 🍀زید ابن ارقم میگوید: در غرفه خود نشسته بودم دیدم سر حسین را بالای نیزه در کوچه ها میگردانند، 🌹شنیدم که آیه ای از سوره کهف میخواند: " آیا گمان میکنی که داستان اصحاب کهف و رقیم از آیات عجیب ماست" 🌿 از شنیدن این آیه از سربریده اباعبدالله مو بر تنم راست شد و بی اختیار صدا زدم: یابن رسول الله! 🌸حرف زدن سرِ تو از داستان زنده شدن اصحاب کهف هم عجیبتر است! 🔴 پس از آنکه اسرای کربلا وارد کوفه شدند از سوی مردم کوفه که فضائل اهل بیت را زیاد شنیده بودند و از عدالت علی علیه السلام پنج سال برخوردار بودند، از هر طرف صدای لعن بر کشندگان فرزند پیغمبر بلند شد و به گوش دشمنانشان میرسید. 💥دشمنان ابی عبدالله بدتر از سگان از کرده خود پشیمان شدند ، ⚫️چنانکه عمر سعد بعد از برگشتن از کربلا آنچنان پشیمان بود که به یکی از بستگانش که از او احوالپرسی میکرد گفت: هیچ کس نزد خانواده اش برنگشته که بدتر باشد از وضعی که من برگشته ام،از مرد فاسقی چون ابن زیاد اطاعت کردم و خدای حکیم را معصیت بزرگی مرتکب شدم و رحم و خویشاوندی را قطع نمودم... 🌷بعد از شهادت امام حسین علیه السلام سیل انتقادات بر کشندگان پسر پیغمبر وارد شد حتی از سوی نزدیکترین بستگان : ⚡️ عثمان ابن زیاد به برادرش عبیدالله گفت: بخدا قسم دوست داشتم بر بینی تمام فرزندان زیاد تا قیامت علامت بردگی میزدند ولی حسین کشته نمیشد و این لکه ننگ بر خاندان زیاد نمینشست. ⚡️مرجانه مادر عبیدالله ابن زیاد بر فرزند خبیثش خشم گرفت و گفت: ای پست فطرت پسر رسول خدا صلی الله علیه و آله را کشتی ،بخدا قسم هرگز خدا را با روی خوش ملاقات نخواهی کرد. ⚡️معقل ابن یسار به شدت از عبیدالله انتقاد میکرد و از او کناره گرفت. ⚡️مردم هرگاه عمربن سعد را میدیدند اورا لعنت میکردند و هرگاه وارد مسجد میشد از مسجد خارج میشدند. ✨حصین ابن عبدالرحمن میگوید: چون خبر قتل حسین به ما رسید سه روز به حالت بهت باقی ماندیم گویی بر سر ما خاکستر پاشیده شده است. 🍃خواجه ربیع بیست سال سکوت اختیار کرده بود وقتی خبر قتل حسین به او رسید رنگش متغیر شد و گفت: براستی حسین را به شهادت رساندند؟ سپس فرمود : بخدا جوانمردانی را کشتند که رسول خدا انها رابسیار دوست میداشت و با دست خود لقمه بر دهانشان مینهاد..سپس به سکوت برگشت تا از دنیا رفت. ✨حسن بصری وقتی خبر شهادت امام حسین را شنید آنقدر گریه کرد تا پهلوهایش ورم کرد و گفت: آه چه ذلت و خواری است برای ملتی که فرزند زنا زاده فرزند پیغمبرش را بکشد،بخدا قسم جد و پدر حسین از پسر مرجانه انتقام میگیرند. ♻️حتی عده ای شهر را ترک کردند و گفتند: در شهری که پسر پیغمبر در ان شهید میشود سکنی نمیگزینیم.... ✍ادامه دارد... 📘 حیات الحسین ج3 ص119 📗ارشاد مفید ص 229 📕 بحار ج 45 ص18 📔 طبری ج 7 ص385 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🔴هنگامي كه سر امام حسين(ع) بر سر نيزه بود چه آياتی را تلاوت نمودند؟ آنچه كه از تاريخ نقل شده اين است كه سر بريده و مقدس حضرت ابي عبدالله الحسين(ع) به هنگامي كه در شهر دمشق عبور داده مي شد ، آيه 9 سوره كهف را تلاوت مي كرد: ✨«ام حسبت ان اصحاب الكهف والرقيم كانوا من آياتنا عجبا؛ آيا پنداشته اي كه ياران آن غار و آن سنگ نبشته از نشانه هاي شگفت ما بوده اند؟» ✨در روايتي آمده است كه هنگامي كه سر امام حسين(ع) را از درختي آويزان كرده اند، از آن سر صداي خواندن آيه «سَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ» شنيده شد. ✨و در گزارشي ديگر، در دمشق، صداي خواندن «لا قوه الا بالله» و «أَنَّ أَصْحابَ الْكَهْفِ وَ الرَّقِيمِ كانُوا مِنْ آياتِنا عَجَباً» شنيده شد. زيد بن ارقم وقتي اين صداها را شنيد گفت: اي فرزند پيامبر خدا! كار تو بسيار شگفت است. 📚 (بحارالانوار، ج 45، ص 304) 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
◾️ ٤ ❥✦ امام سجاد (ع) با یاری مردان بنی اسد نخست پیکر مطهر پدر بزرگوارشان را پیدا کردند و پس از گریه زاری فراوان، آن را روی بوریا (حصیر) گذاشتند سپس اندکی از خاک محل دفن را کنار زدند قبری ساخته و پرداخته ظاهر شد. آنگاه به تنهایی، بدن مطهر را در داخل قبر گذاشت؛ و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند» 😭 سپس صورت مبارکش را بر گلوی بریده ابی عبدالله الحسین (ع) نهاد و در حالی که اشک بر گونه‌هایش جاری فرمود: چه مبارک است زمینی که بدن مطهر تو را در برگرفته است؛ دنیا بعد از تو تاریک است و آخرت با نور جمال تو روشن و نورانی. بعد از تو شبهایمان سخت و حزنهایمان طولانی است؛ تا آن زمان که خداوند سر منزلی را که تو مقیم آن شده‌ای برای اهل بیت (ع) و خاندانت اختیار کند ای زاده رسول خدا(ص) سلام و رحمت خدا و برکات او بر تو باد.» آنگاه قبر را پوشانید و با انگشت مبارک روی قبر امام (ع) نوشتند: 『هذا قبر الحسین بن علی بن ابیطالب(ع) الذی قتلوه عطشانا غریبا』 ↫✦ سپس برادر گرامی‌اش، علی اکبر (ع) را در پایین پای امام (ع) دفن کردند و بقیه هاشمیون و اصحاب را در قبر دیگر در زیر پای امام حسین (ع) دفن نمودند. ◥✧ سپس امام(ع) به همراه بنی‌اسد به نهر علقمه رفتند؛ در آنجا با مشاهده پیکر پاک عمویش عباس(ع)، خود را بر روی بدن ابوالفضل (ع) افکند و گلوی مبارکش را بوسید. امام (ع) در حالی که به شدت می‌گریست، فرمود: بعد از تو ای قمر بنی‌هاشم خاک بر سر این دنیا؛ و سلام من به تو و رحمت و برکات الهی بر تو باد. آنگاه برایش قبری حفر کرد و همانند پدر شهیدش به تنهایی او را درون قبر گذاشت و به بنی‌اسد فرمود: «کسی با من هست که کمکم می‌کند» 📚 مقتل الحسین(ع)، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص ۱۹۷۹ ••●✦✧✦✧✦●•• به کربلا کفن مگر به غیــر بوریـا نبود مگر حسین فاطمه عزیـز مصطفی نبود مگر کسی که کشته شد... تنش برهنه می‌کنند؟ مگرکه پاره پیروهن به پیکرش روا نبود تشنه جگر شهید شد ز ظلم دشمنان مگر فراتــ مهــر مادرش سیدة النساء نبود؟ 😭😭😭😭😭 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
◾️ چقدر دور و بر محمل ما رقصیدند شامیان غربت مارا همه جا جار زدند خنده بر بی کسی عترت اطهار زدند پای راس شهدا هلهله بر پا کردند تازیانه به اسیران گرفتار زدند چقدر دور و بر محمل ما رقصیدند ساز با ناله طفلان عزادار زدند زخم شمیشر کشنده است و، دوایی دارد بی دوا زخم زبان است که بسیار زدند طفل را پای دویدن چو بزرگان نبود هر که افتاد عقب از قافله ،هر بار ،زدند شاخه گل که نکردند نثار مهمان سنگها بر سر ما از در و دیوار زدند خوبی سنگ همین است ، نمیسوزاند آتش از بام به فرق من بیمار زدند سر بابا به سلامت سر من سوخت، ولی سر بابای مرا زودتر اینگار زدند بی جهت نیست می افتد سر عباس از نی عمه ام را جلوی چشم علمدار زدند گر نبودند به کوچه بزنند فاطمه را در عوض فاطمه ها را سر بازار زدند یاعلی زینبت افتاد عبای تو کجاست دخترت را بنگر در بر انظار زدند بیشتر از همه قافله بیچاره رباب.... سر طفلش به روی نیزه چه دشوار زدند ✍ عبدالحسین میرزایی
🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 بیا مهدی! که برپا شد عزای عمه ات زینب ... بیا مهدی! که برپا شد عزای عمه ات زینب بده رخصت کنم مدح و ثنای عمه ات زینب بیامهدی که ماهم جامه ی ماتم به تن کردیم گرفته رنگ غم ماتمسرای عمه ات زینب بیا مهدی معطر کن فضا را باحضور خود عزاداران شوند جمله فدای عمه ات زینب بیا مهدی ببین در مجلس ماتم صف اندر صف نشسته عاشقان زیر لوای عمه ات زینب من از حین طفولیت شدم شاگرد این مکتب که سرمشقم بوَد عمری وفای عمه ات زینب حسینی هستم و هرگز درِ دیگر نخواهم رفت به شاهان می کند شاهی گدای عمه ات زینب بیا مهدی دو چشم ما ز غم بارانی است امشب بیا و خود بخوان روضه برای عمه ات زینب بیا ای روز و شب گریان٬ به غمهای اسیریّ اش خط پایان ندارد آه و وای عمه ات زینب مگر جدّت حسین آمد که از هر گوشه ی مجلس به گوش دل رسد هر دم صدای عمه ات زینب به یادم آمد آن دم که برادر را به مقتل دید بلند از نای نی ها شد نوای عمه ات زینب چو خم شد تا زند بوسه به رگهای گلوی او به عالم زد شرر قدّ دوتای عمه ات زینب دعای عشق را زینب میان خطبه گنجانده ست ظهور توست مضمون دعای عمه ات زینب بشیرا آرزو کن تا برای بیت بیت تو برات کربلا باشد عطای عمه ات زینب ◾️ سید بشیر حسینی میانجی 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
|⇦•سینه زنی شور زیبا ویژۀ ایام محرم و صفر و شب هایِ جمعه به نفسِ حاج محمود کریمی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. •┄┅═══••↭••═══┅┄• حجت داوروی نبود ، اگر نبود حسین احمد و حیدری نبود ، اگر نبود حسین هیچ پیمبری نبود ، اگر نبود حسین جنت و کوثری نبود ، اگر نبود حسین دین خدا نبود ، اگر نبود حسین شرم و حیا نبود ، اگر نبود حسین سعی و صفا نبود ، اگر نبود حسین حج و منا نبود ، اگر نبود حسین الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین ستونِ آسمان نبود ، اگر نبود حسین قبلۀ عاشقان نبود ، اگر نبود حسین محراب و اذان نبود ، اگر نبود حسین از قرآن نشان نبود ، اگر نبود حسین سعادتی نبود ، اگر نبود حسین عنایتی نبود ، اگر نبود حسین هدایتی نبود ، اگر نبود حسین عبادتی نبود ، اگر نبود حسین الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین خونِ شقایقی نبود ، اگر نبود حسین بندۀ لایقی نبود ، اگر نبود حسین عاشقِ صادقی نبود ، اگر نبود حسین فرصتِ عاشقی نبود ، اگر نبود حسین محبتی نبود ، اگر نبود حسین شفاعتی نبود ، اگر نبود حسین رشادتی نبود ، اگر نبود حسین شهادتی نبود ، اگر نبود حسین الحمدُ لله الَذی خَلقَ الحُسین نورِ اَزل حسین وسلامٌ علی الحسین ↫ ﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾ ______
⚫️ ورود کاروان اهل بیت امام حسین (ع) به کوفه😭 صُوت قرآن تو صبرم را رُبود از دل، حسين ز آن سبب سر را زدم بر چوبة محمل، حسين من ز طفلي بر سر دوش نبّي ديدم تو را از چه بگرفتي كنون بر نوك ني منزل، حسين؟ اين تويي بالاي ني اي آفتاب فاطمة؟ يا شده خورشيد گردون بر زمين نازل، حسين مي خورد بر هم لبت، گوئي تكلّم مي‌كني گاه با من، گه بطفلان، گاه با قاتل، حسين اي هلال من ز بس در خاك و خون پوشيده اي ديدنت آسان، شناسائي بود مشكل، حسين اختيار ديده را پاي سرت دادم ز دست ترسم از اشكم بماند كاروان در گِل، حسين با تنت در قتلگه بنشسته جانم در عزا با سرت بر نوك ني اُلفت گرفته دل، حسين با تمام دردها و غصّه‌ها و رنج ها نيستم آني ز طفل كوچكت غافل، حسين هر چه پيش آيد خوش آيد، سينه را كردم سپر با اسارت نهضتت را مي‌كنم كامل، حسين سوز و شور «ميثم» بي دست و پا را كن قبول گر چه شعرش هست در نزد تو ناقابل حسين استاد سازگار
در همان روز عاشورا ابن سعد به خولی بن یزید اصبحی، و حمیدبن مسلم ازدی،دستور داد سرِ حسین را به کوفه ببرند. سرهای دیگر شهداء را هم توسط شمر، قیس بن شعیث و عمروبن حجاج فرستاد. از آن جا که منزل خولی یک فرسخ با کوفه فاصله داشت،سرِ مبارک امام را به خانه بُرد،اما آن را از همسرش_که دوستدار و پیرو اهل بیت(ع)بود_پنهان کرد. همسر خولی متوجه شد که از تنور خانه با این که آتش نیفروخته است،نوری متصاعد می شود.وقتی نزدیک تنور شد صدای چند زن را شنید که برای امام حسین به صورت جانسوزی گریه می کردند.او ناگهان پِی بُرد که خولی چه کرده است! با گریه از خانه و زندگی خولی بیرون رفت و تا پایان عمرش،از غم حسین نه آرایش کرد و نه عطر و بوی خوش استعمال نمود. مردم از آن پس نام او را عیوف ((خوددار)) گذاشتند. صبح روز بعد،خولی رأس مبارک حضرت را به دارالاماره برد و آن را پیش روی ابن زیاد_که به تازگی از نخلیه بازگشته بود_ قرار داد.خولی در حالی که سر مقدس امام را به ابن زیاد تحویل می داد شعری خواند، ابن زیاد از این که در شعر خولی از حسین تعریف شده بود ناراحت شد و گفت:اگر می دانی که او شخص خوبی بود چرا او را کشتی؟به خدا قسم هیچ پاداشی به تو نخواهم داد. 📚مقتل مقرم،ص۳۶۹_۳۷۰ 📚البدایة ابن کثیر،ج۸،ص۱۹۰ 📚انساب الاشراف بلاذری،ج۵،ص۲۳۸ 📚تذکرةالخواص،ص۱۴۴
نوای عاشقان : ابن سعد پیش از حرکت به کوفه و انتقال سرهای شهدا،تا ظهر صبر کرد.کشته های لشکر خویش را جمع نمود،بر آنها نماز گزارد و آنها را دفن کرد. ولی پیکر مطهّر ریحانه رسول خدا و شهدای سپاهش را بدون غسل و کفن در معرض باد و آفتاب سوزان رها کرد،در آن چند روز،تنها حیوانات بیابان بودند که یکی پس از دیگری به زیارت امام و شهدا می آمدند. بعد از ظهر به همراه همسر،فرزندان،کنیزان امام حسین و خانواده اصحاب که ۲۰ زن بودند و به صورت اسیرانِ غیر مسلمان [بدون رعایت موازین انسانی] و بر روی پالانِ نامناسب شترها نشسته بودند به سوی کوفه حرکت کردند. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۰_۳۷۱ 📚مقتل الحسین،خوارزمی،ج۲،ص۲۹ 📚نفس المهموم،ص۲۰۴ 📚مستدرک الوسائل،ج۲،ص۲۳۴ . در میان آنها حضرت سجاد(ع)که ۲۳سال سن داشت،از شدت بیماری بی حال و بستری بود،اما به رغم بیماری اش او را سوار بر شتر جوان لنگی کردند که حتی پالان هم نداشت. حضرت باقرالعلوم(ع)فرزند امام سجاد(ع) نیز که سنّ او در آن روز دو سال و چند ماه بود حضور داشت. از فرزندان امام مجتبی(ع)نیز،زید،عمرو و حسن مثنّی در میان اسراء بودند،حسن مثنّی بعد از کشتن ۱۷ تَن از دشمنان و دریافتِ ۱۸ زخم بر بدن و قطع شدنِ دست راستش،مادرش اسماءبن خارجه فزاری،او را بر گرفت و عمرسعد به دلیل فزاری بودنِ مادرش او را نکشت و به اسارت گرفت. 📚مقتل مقرم،ص۳۷۱ 📚نسب قریش،ص۵۸ 📚اقبال ابن طاوس،ص۵۴ 📚اثبات الوصیه،ص۱۴۳ 📚لهوف،ص۸ 📚اسعاف الراغبین،ص۲۸ .