|⇦• ذکر توسل به ساحت مقدسِ حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده آذر ماه 1397 به نفسِ حاج حسن خلج •✾•
┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═❁•○◉♡◉○•❁═┅
منت خدای را به غمت مبتلا شدم
صد شکر عاشقِ نجفُ و کربلا شدم
اُفتاده ام به دامِ تو صیادِ مهربان
*عجب گرفتارم کردی آقا .. از هرچه بگذریم سخنِ دوست خوش ترست .. نزدیکِ یک ماهِ از پایانِ ماهِ صفر میگذره دل ها بهونه میگیره برا حسین زار بزنه .. گرچه این روزها داره مریض داری میکنه .. دورِ بسترِ مادرش داره میگرده ..*
حسین جانم .. حسین جانم ...
حسین جانم .. جانم .. جانم ..
اُفتاده ام به دامِ تو صیادِ مهربان
وز قید و بندِ غیرِ تو یکجا رها شدم
*چی بگم از آقایی و بزرگواری و کرامتت .. فرمود زینب جان برو اون پیراهن کهنه رو بیار .. پیرهنُ پوشید راوی میگه دیدم آقا چند پیرهن قیمتی و با ارزشُ رو این پیرهن پوشید رو این پیرهنا زره پوشید زینب سوال کرد حسین جان ، تو این هوایِ گرمُ و آفتابِ سوزان چرا چند تا پیرهن رویِ هم پوشیدی؟!.. فرمود زینب جان اونی که برا غارت میاد تو گودال به یه امیدی میاد .. نمیخوام دست خالی بره بیرون .. این لباس هایِ قیمتی رو پوشیدم که ببرن ..
عزیز برادر این پیرهن کهنه رو چرا پوشیدی؟! فرمود زینب جان ، لباس هامو میبرن .. خواستم بدنم برهنه نمونه .. اُف بر این مردم .. یه وقت زینب واردِ گودال بشه ببینه بدنِ برهنه ی حسین ..
لباسِ کهنه چه حاجت که زیرِ سم ستور
تنی نمانده که پوشند کهنه یا کفنت
قباله ای که دلِ مادرم از آن خون شد
تو را شهید با همان قباله کرده است عدو
*روزِ عاشورا جمعه بود .. ولی زینب تا بدنُ دید گفت سلام بر کشته ای که روز دوشنبه کشتنش .. یعنی حسین جان همون روزی که لگد به در زدن .. همون روزی که پهلویِ مادرمُ شکستن .. همون روزی که صورتِ مادرنُ نیلی کردن .. همون روز تو رو کشتن ، حسنُ کشتن ، علی رو کشتن ..
اللّهُمّ العَن اَوَّل ظالِم ظَلَمَ حَق مُحَمَّد و آل محمد و آخِرَ تابع لَه علی ذلک اَللهم العَنِ العِصابَه الَّتی جاهَدَتِ الحُسَین و شایعَت و بایعَت و تابعَت عَلی قَتلِه اللّهُمّ العَنهُم جَمیعاً .. *
گلی گم کرده ام میجویم او را
به هر گل میرسم میبوسم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهنِ کهنه به تن داشت
آن تشنه شهید را تماشا میکرد
از اشک دو دیده را چو دریا میکرد
میگفت که از این همه تیر و پیکان
ای کاش یکی به قلبِ من جا میکرد
اگر کشتن چرا آبت ندادن
چرا زان دُّرِ نایابت ندادن
اگر کشتن چرا خاکت نکردن
کفن بر جسمِ صد چاکت نکردن
دعا کن خواهرت زینب بمیرد
نباشه بعدِ تو ماتم بگیرد
اگر کشتن چرا آماده هستن
به پایِ اسب نعلِ تازه بستن
#حاج_حسن_خلج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#روضه_حضرت_زینب_سلام_الله_علیها
#روضه_شب_جمعه
#ویژه_ایام_محرم
DELSUKHTEHGAN.IR4_5829972437038532718.mp3
زمان:
حجم:
4.71M
شب سوم محرم 1397 🏴
سبک واحد
حاج حسن خلج 🎤 🎤 🎤
نیمه شب شده و خواب پريشان دارم
همرهِ خود به لبم ذکر پدر جان دارم.
بی جهت نیست که اندوه فروان دارم
خواب دیدم که سری را روی دامان دارم
(دیدم آن سر سر باباست خدا رحم کند
عمه هم گرم تماشاست خدا رحم کند) 2
شام هر تَل پر از سایه اهريمن بود
تا که از خواب پریدم همه جا روشن بود
سر نورانی بابا به روی دامن بود
چشمهای پدرم خیره به چشم من بود
تا که چشم به سر افتاد زبانم وا شد
لیله قدر من امشب چقدر زیبا شد 2
دیدم آن سر سر باباست خدا رحم کند
عمه هم غرق تماشاست خدا رحم کند
کمی آغوش بگیر این بدن لاغر را
تا که احساس کنی لاغری پیکر را
مینگارم ز سر سوخته خاکستر را
از چه با خویش نیاوردی انگشتر را
چقدر روی کبود تو به زهرا رفته
بس که چوب از لب دندان تو بالا رفته2
▪️
▫️▪️
◾️▫️▪️
◽️◾️▫️▪️
#شب_سوم_محرم
#واحد
#حاج_حسن_خلج
کانال اشعار،روضه ، نوحه ایام محرم واربعین تا ورود اسرا به مدینه...👇
@rozevanoheayammoharramsoghandi
|⇦• #روضه
توسل به جناب حر سلام الله علیها اجرا شده شب پنجم محرم ۹۸ کربلایِ معلی به نفس حاج حسن خلج •✾•
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
ای آخرین پناهِ همه بی پناهها
آه ای دلیل گمشدگان بین راهها
مولای من ببین که پناهنده توأم
هرچند حر ولی به خدا بندهی توأم
طعم گریه ها ، شکل گریه ها ، حال گریه ها خیلی باهم متفاوته ، امشب یه شب خیلی خاصه ، اگه وجود مقدس حضرت حر نبود امثال من دیگه چه راهی میتونستن پیدا کنن ..
تصور و گمان من این هست در مقدراتی که امام حسین برای روز عاشورا نوشت سختترین نقش رو به حر داد .. منو از خودت دور نکن! تو باید بری تا خیلیا بتونن بیان ..
فرمود شاه عشق به حر سپاه خویش
ای بیخبر ز بخشش و لطف إله خویش
ماییم حاکم همهی هستی از ألست
پنداشتی که راه مرا لشکر تو بست !
چی خیال کردی ، عذرخواهی میکنی که لشکر من راه تورو بست ؟! نه نه اشتباه نکن.
من اراده کنم شمشیرهای توی دستتون شماهارو پاره پاره میکنه ، من اراده کنم نیزه های توی دستهاتون توی قلبهاتون میشینه ، من اراده کنم عالم رو زیر و رو میکنم ..
آقا زین العابدین فرمود وقتی صدای تکبیرهای بابام بیشتر شد ، از بابام بیخبر بودم ، به هر زحمتی بود خودم رو از خیمه کشیدم بیرون ببینم بابام کجاست ، نگران شدم .
دیدم مثل شیری که به گله گرگ حمله میکنه ، این لشکر از جلوی دست بابام فرار میکردن ، خیلی کیف میکردم بابام میجنگید شمشیر میزد ، هر کس از هر طرف به بابام نزدیک میشد بابام رو روبروی خودش میدید ، مثل طوفان میچرخید ...
بعد از عاشورا شجاعت علی از ذهن مردم رفت ، هروقت میخواستن صحبت از شجاعت بکنند از حسین صحبت میکردند
در همین لحظات دیدم یه ملعونی پشت یه نخلی پنهان شد ، بابام متوجه او شد اما عمدا تغافل کرد یعنی من تورو ندیدم ، اونم اومد از پشت با نیزه بابام رو زد ...
خیلی متعجب بودم که این چه کاری بود ، بابام چرا به روی خودش نیاورد !
وقتی امامت به من منتقل شد متوجه شدم اون لحظه بابام نگاه کرد (والله باید بمیریم ) هفتاد پشت او یه شیعه حسینی بود...
حضرت نزدن تا اون شیعه بیاد یه یاحسین بگه ...
رفقا یه مطلبی که هست اینه که کی میدونه اون شیعه ای که ابی عبدالله بخاطرش نیزه خورده من نیستم ؟! تو نیستی ؟! کی میدونه؟! کی میتونه با قسم حضرت ابالفضل بگه من نیستم ، کی میدونه؟!
حسین حسین گفتنت خیلی خرج برداشته ...
اینجا نشستن خیلی گرون تموم شده رفقا...
سینه زدنت خیلی خرج برداشته ...
ماییم حاکم همهی هستی از ألست
پنداشتی که راه مرا لشکر تو بست!؟
تدبیر امر عالم ایجاد کار ماست
خلقت تمام قد، همه در اختیار ماست
اراده کنم بگم خاک بگیرتتون ، میگیره ...
اما حرف اینجاست ...
وقتی مقام صبر و رضا ، راه ما گرفت
در اولین مکالمه چشمم تورا گرفت
بخدا چشمش تک تک شماهارو گرفته که الان اینجا نشستیم میگیم حسین ...
کجا بودی الان سر از اینجا پیدا کردی ، کجا بودی الان سر از هیأت در آوردی ...
رفقا
بیایید یه کاری کنیم آقا رومون دست بذاره بگه اینو میخوام امسال اربعین کربلا باشه ..
روضه آخر من باشه ..
خیلی جگر زینب آتش گرفت .. کِی ؟!
اون زمانی که کار تموم شده ..
عمر سعد دستور داد یه عده برن نعل اسبارو عوض کنن ، دستور داد بدنهای شهدارو ..
الله اکبر ..
عشیره حر خبردار شدن اومدن بدن حر رو برداشتند بردند ، جلو چشم زینب
اونوقت زینب موند و گودال موند و بدن ابی عبدالله موند و ده تا اسب موند و چهل تا نعل موند و ..
حسین .. جانهای عالم فدای تو حسینگو ..
سه مرتبه همه با هم لبیک یا حسین ..
#انتقام_سخت
#مرگ_بر_آمریکا
#حاج_حسن_خلج
#روضه_حضرت_حر_علیه_السلام
#شب_چهارم_محرم
#شب_پنجم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•┄┅══༻○༺══┅
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#روضه_باسبک
امام سجادعلیه السلام
یه عمره ازابردیده هام بارون خون میبارم۲
به یاد هیجده سر به نی یه عمره بی قرارم
یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ و بارم و چید۲
غروب که شدهیزم مدینه به خیمه رسید
یه عمره ازابردیده ها بارون خون میبارم
به یادهیجده سر به نی یه عمره بی قرارم
*این هیجده تاهیفده تاش یه طرف یه دونش یه طرف اون هیفده تا یه طرفه خب جنگه دشمنه اینهاهمه پهلوان بودن، زدن*
یه عمره ازابر دیده ها بارون خون میبارم
به یاد هیجده سر به نی یه عمره بیقرارم
یه نیمه روز پنجه ی خزون برگ وبارم و چید
غروب که شد هیزم مدینه به خیمه رسید
*حالا اینها یه طرف*
یه ساعتِ بعدش نه باغ گلی بود نه باغِبونش۲
رسیده بودآخرعقیق یمن دست ساربونش
توی آتیش وحشت صحراش دوتا خواهرا زیردست وپا جلوی چشام جون دادن اونجا
*خب عرض کردم که آدم مصیبت که داره حرف میزنه یه هو یه شاخه دیگه میره تمرکزش سرجاش نیست، امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیخوره، فراموشی نیست، امام هیچوقت لکنت نداره،امام هیچوقت تمرکزش بهم نمیریزه ، امام هیچوقت توپوق نمیزنه، امام هیچوقت هیچ نقصی،کم و زیاد نداره،کامله کامله در همه لحظات عمرش، اون لحظه ای که ایستاده دارن باباشو میکشن امام حواسش هست اون لحظه ای هم که نشسته تو خونه با آرامش حواسش به همه جا هست،تو عالم خودمون داریم صحبت میکنیم*
هنوزم اون سوز گریه هاش داره میاد به گوشم
یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم
*کی بود حل شد معما... مثه اینکه خانم نمیخواد دست از سر ما برداره از دیشب تا حالا خوب دیگه حالا رزق شماست دیگه *
هنوزم اون سوزه گریه هاش داره میاد به گوشم
یه وقتی حس میکنم هنوز نشسته روی دوشم
میگفت داداشی نرسه حرفم به گوش بابا
*چی؟! قربونت برم، آبجی کوچولو... *
میگفت داداشی نرسه حرفم به گوشه بابا
*فقط خودمون دوتا بدونیم*
ولی دلم لک زده برم روی دوش بابا
*چی میخوای بگی حالا در گوشش میرفتی رو دوش بابا *
برم دم گوشش بگم مگه قهری با من باباجون*
چشات چرا بسته ست موهات پریشونه لبت پرِ خون *اما ...اما .. اقا زین العابدین رازنگه دار خواهرش بود اما این نسیم حرفای سه ساله رو شنید به گوش یکی دیگه رسوند به بابا نه ها!! *
نسیمی شنید سوز حرفاشو
به سقا رسوند ماجراشو
*خب چه اتفاقی افتاد وقتی رسید؟!*
نسیمی شنید سوز حرفاشو
به سقا رسوند ماجراشو
عمو بسته بود چشم دریاشو...
حسین ....
#حاج_حسن_خلج
#روضه_امام_سجاد_علیه السلام
@madahi_moharram
#ذکر توسل و جانسوز
#بحر_طویل
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم_ع
مداح#حاج_حسن_خلج👌
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
همیشه اسمِ هر فردی
مشخص می کند در لحظۀ تصمیم گیری
نوع تصمیمات او را با حقیقت هایِ اطرافش
که باشد یا نباشد بیاید یا نیاید
یا بگیرد یا نگیرد یا هزاران یایِ دیگر که
یکی اش میشود مقبول در دنیا اطرافش
اگر عباس باشد می شود شیری که با چشمانِ خود
در دام می آرد شکارش را
و با یک پلک کارش را به پایان می رساند
بی برو برگرد به پایان می رساند کار او را پس
بدونِ جنگ و خون ریزی بدونِ یک خراش کوچک سطحی
بدونِ درد اگر زینب شود هم می شود در کربلا و شام و کوفه
زینت بابایِ خود حیدر
به حدی که تصور می کند کوفه
به دنیا آمده یک حیدرِ دیگر
به این علت شبیهِ حضرتِ حیدر
که شد فرقش دو تا،زینب به چوب محملش باید بکوبد سر
اگر قاسم شود باید شود بین همه تقسیم
بگردد آهِ فرزند حسن یک نیم و فرزند عمو یک نیم
که جانش را به بابا و عمو با هم کند تقدیم
شود قسمت به روز و شب میان نجمه و زینب
بگردد میان نجمه و زینب میان اکبر و اصغر
میانِ نیزه و خنجر ...
بگردد پیکرش کوچک میانِ خار ها تک تک
میان ازدحام تیر میان آن همه شمشیر
تنش را پخش کرده در میانِ دشت
همان طوری که بابایش جگر را در میانِ تشت
که بابایش کریم است و پسر ابن کریم آری
که بزل و بخشش و جودِ حسن را دیده قاسم از قدیم آری
بیایید امشب از تجزیه و تحلیلِ عمقِ روضه قاسم بگذریم آری
که تشریح فضایِ روضه قاسم به شدت روضه باز است
که پایانش در آغاز است
که فعلِ سختُ و بی رحمِ کشیدن
بچه ها در کربلا مانند یک راز است
کشیدن می شود آغاز در کرب و بلا
آنجا که حر صف می کشد با لشکرش در محضر ارباب
و آقا دست خود را می کشد ارام بر مویِ رقیه دخترش شاید نگوید آب
کشیدن می شود آنجا که عابس
می کشد فریاد و از هم می درد پیراهنِ خود را
حبیب ابن مظاهر می کشد بر خاکِ صحرا هی تن خود را
وهب در خاک و خون می غلطد و
مادر برای دیدنش این سو و آن سو می کشد هی گردن خود را
علیِ اکبرِ ارباب هم دامن کشان دارد به میدان می رود در محضرِ بابا
علی پا می کشد بر خاک صحرا
می کشد تیر هی قلب مضطر بابا
و بر نعش جوانش می کشد فریاد علی اکبر بابا
کشیدن می شود بی رحم
آنجا که کمان را می کشد هی حرمله تا جا شود
تیر سه شعبه آه در نایِ علی اصغر
کشیدن می شود زجر اور انجا که
به جای اینکه بابا تیر را بیرون کشد
از حنجر این طفل با دقت گلو را می کشد از تیر بیرون
وای بابایِ علی اصغر ...
کشیدن می شود غمناک وقتی میکشد بابا عبا
بر قد و بالای علی اصغر
ولی اوج کشیدن می شود تصویر بینِ روضۀ قاسم
که بر رویِ زمین هی میکشد شمشیر را
وقتی به میدان می شود عازم
زنی کِل می کشد در دشت
وقتی تازه داماد حسن با رختِ دامادیِ خود
دامن کشان با خنده دارد می رود میدان
کشیده کار قاسم جان به جایی که
پسر ها و خودِ ازرق ز تیغش نیم می گردند
پس از تفریق و جمع و ضرب با شمشیر قاسم پیش پاهای عمو
تقسیم می گردند
کشده کار قاسم آه حالا بین تیغ و تیر
که هر کس می کشد چیزی
یکی نیزه یکی شمشیر بمیرم مادرش هم می کشد آه از نهادش
که او را دوره کردند عاقبت
شمشیر های بی مروت از پس و از پیش
کشیده روضه از کرب و بلا حالا به یک خانه
دوباره روضۀ پهلو یکی میخُ آن یک با سر نیزه
ولی هر دو غریبانه
کشیدند و کشاندند و عمو را این چنین کشتند
کشاندند اسب ها را بر تنِ قاسم به صحرا و عمو را روی زین کشتند
کشیده می شود روضه کشیده می شود قاسم
بمیرم نکته اش این است که این نوجوان
در زیرِ سمِ اسب ها مانده ولیکن ظاهراً سالم
که قاسم از درون مثل علی اکبر رعنایِ لیلا شد
که قاسم از درون مثل بابایش شکست و اربا اربا شد
فقط یک پوست ماند از او و
اعضایی پر از نیزه
در آغوش عمو جانش به سمتِ خیمه در راه است
آقایی پر از نیزه ...
کسی که اول روضه بزرگش بود جوشن ها
کفن کوتاه گشته بر تنش حالا در این صحرا
کشیدند و کشاندند و عمو را بار ها کشتند
اه از شرم حسن در کربلا کشتند
عمو را از شرم حسن در کربلا کشتند
کشیدند و کشاندند و عمو را بارها کشتند
آه از شرمِ حسن در کربلا کشتند عمو را ...
حسین جانم ...حسین جانم ...
حسین جانم جانم جانم .....
✼✾══┄══✧══┄══✾✼
#حاج_حسن_خلج
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
•-----🖤═✾🌺✾═🖤-----•
اختصاصی
#کانال_روضه_و_نوحه_محرم_و...ایتا👇
┈••✾••✾••┈
@madahi_moharram