#حضرت_زینب علیها سلام
✨🌿✨🥀✨🌿✨🥀
دست منو زنجیر ،فکرش را نمی کردم
چه زود گشتم پیر، فکرش را نمی کردم
بالای تل بودم خودم دیدم که شد خنجر
باحنجرت درگیر، فکرش را نمی کردم
من باتو بودم بی تو از عمرِ بدون تو...
...اینقدر باشم سیر ! ، فکرش را نمی کردم
مسمار و پهلو و غلاف و شعله را دیدم
اما گلو و تیر، فکرش را نمی کردم
دیدم برادر اصغرت را پیش چشمانت
تیری گرفت از شیر، فکرش را نمی کردم
بی دست شد سقا و پرچم بر زمین افتاد
آن دستِ پرچمگیر،...فکرش را نمی کردم
تا بود عباسم کنارم، شمر می لرزید
حالا که گشته شیر، فکرش را نمی کردم
شمشیر بالارفت و پایین آمد و اکبر...
مُردم از آن تصویر،فکرش را نمی کردم
در کوچه های کوفه در پیش کنیزانم
خیلی شدم تحقیر،فکرش را نمی کردم
خوابی که دیدم در زمان خردسالی ام
با اینکه شد تعبیر،فکرش را نمی کردم
حالا فقط من ماندم و رأس تو بر نیزه
ای وای از این تقدیر،فکرش را نمی کردم
مهدی نظری
#حضرت_زینب سلام الله علیها
✨🥀🍂✨🥀🍂✨🥀🍂
اَلا ای سر، فدای خون خشک گردنت گردم
توصحراگَرد، من قربان صحرا گَردنت گردم
تنت در کربلا تنها، سرت بر نیزهها با ما
به دنبال سرت آیم، به قربان تنت گردم
تو را عریان به خاک کربلا بنهاده و رفتم
نشد از تار و پود هستیام پیراهنت گردم
هلال من، هلالی شد قدم از غم، بیا تا من
شبی پروانهی شمع جمال روشنت گردم
ز هر بام و درت سنگی به استقبال میآید
بیا بنشین به دامانم که با جان، جوشنت گردم
تو خورشید بلند عشقی و از دست ما بیرون
بیا یک نیزه پایینتر که دست و دامنت گردم
چو افکندی مرا از خطبهخواندن لب فروبستی
بخوان قرآن که من قربان قرآنخواندنت گردم
به شوق با تو بودن، از مدینه من سفر کردم
ندانستم که باید همسفر با دشمنت گردم
سیدرضا موید
#حضرت_زینب علیها سلام
🍁🌿🍁🌿🥀🍁🌿🥀
مثل یک شیشه ی عِطری که درش وا شده بود
سر جدا از بدن زاده ی طاها شده بود
گشت آکنده ز عِطرش همه ی دشت بلا
بر لب جن و ملَک بانگ خدایا شده بود
لاله هایش همه پرپر شده آغشته به خون
باغبانی که بهارش همه یغما شده بود
عِطرش آمیخت چو با رایحه ای با گل یاس
قتلگَه خواستگه ناله ی زهرا شده بود
زینب آمد که سرِ سرو به دامان گیرد
لیک سر بهر سر نیزه مهیا شده بود
جای یک بوسه نَبُد بر تن آن سرو بلند
و گلو بوسه گه خنجر اعدا شده بود
تا به رگ های بریده سر خود را بنهاد
عالمی غرق در آن صحنه ی زیبا شده بود
و در آن لحظه که زینب همه زیبایی دید
گشت هنگامه به پا محشر کبری شده بود
آفرینش همه میرفت شود کُن فیکون
عرش لرزید و فلک هم کمرش تا شده بود
زین مصیبت چو ز احجار زمین خون جوشید
آسمان گریه کنان زین غم عظمی شده بود
شیشه ی عطر تنش خرد و درش گم شده بود
همچو تسبیح که پاشیده ی اعضا شده بود
بر سِنان تا که سَنان زد سر پر خون حسین
در دل زینب غم دیده چه غوغا شده بود
کس ندانست در آن لحظه به زینب چه گذشت
آه از آن شیشه ی عِطری که درش وا شده بود
جواد کریم زاده
#حضرت_زینب علیها سلام
🍂🔸🌾🥀🍂🔸🌾🥀🍂🔸
دل من همچو تنت پر زجراحات شده
خواهر غم زده ات ام مصیبات شده
از هجوم غم واندوه در این روز بلا
خیمه گه مقصد انواع بلایات شده
باورم نیست که ما را به اسیری ببرند
زین جسارت حرم وزینب تو مات شده
ازغم قتل تو ای یوسف زهرایی من
سوگوارت به جنان مادر سادات شده
دفن کرده همه ی کشته ی خود را دشمن
بر بدنهای شما سخت اهانات شده
سرتو رفته به کوفه تنت اینجا مانده
قاری بی تن من وقت تلاوات شده
بعد تو ضربه شلاق وجسارت بسیار
زجر ما بهر عدو اکبر لذات شده
چند سالی پدرم، کوفه امیری کرده
باز بر کوفی وما وقت ملاقات شده
نامه دادند بیایی ومراعات شوی
شرمشان باد،چنین بر تو مراعات شده
خطبه حیدریم کوفه بهم ریخت، چنان
که هراسان ز اثر،دشمن بدذات شده
اسماعیل تقوایی
#حضرت_زینب علیها سلام
🥀🌱🍁🥀🌱🍁🌱🍁
می روی نیزه نشینم کمی آهسته برو
تا تو را سیر ببینم کمی آهسته برو
از رد بوسه ی من نیزه نشینت کردند
اسب ها رد شده و نقش زمینت کردند
از سر نی به من و قافله احسان کردی
صورتت را سپر سنگ نوازان کردی
من اسیر تو شدم مهر تو در سر دارم
لحظه ای نیست که چشم از سر تو بردارم
همه شب سر زده، خورشید شدی تابیدی
روی نی دور سر قافله می چرخیدی
من و یک قافله کودک،همه سیلی خورده
خواهرت آینه ی توست، اگر پژمرده
جان نمانده ست حسینم به تنم اما حیف
تا حد مرگ سپر شد بدنم اما حیف
صورت کودک تو سوخت،خجالت زده ام
ضربه او را به زمین دوخت، خجالت زده ام
خنده ای مست به دنبال عذاب آمده است
باز هم حرمله با کاسه ای آب آمده ست
گله ای نیست از این زخم از این تنهایی
ما ندیدیم در این مرحله جز زیبایی
حسن کردی
#حضرت_زینب سلام الله علیها
✨🥀🍀✨🥀🍀✨🥀🍀
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
چه سازد چون کند بی تو دل غم پرور زینب
به سان شمع می سوزی به روی نی ولی افسوس
که چون پروانه از غم سوخته بال و پر زینب
جدایی من و تو ای برادر غیرممکن بود
اگر ممکن شود روزی، نگردد باور زینب
بخوان قرآن که قرآن خواندنت را دوست می دارم
که می بخشد صدای تو توان بر پیکر زینب
دهد هرتارموی تو خبر ازمادرم زهرا
گمانم بوده ای دیشب به نزد مادر زینب
من ژولیده می گویم که زینب گفت با افغان
به روی نی سر تو می برد هوش از سر زینب
ژولیده نیشابوری
#حضرت_زینب علیهاسلام
🍁🥀▪️🍁🥀▪️🍁🥀▪️
غروب نیست خدایا چرا هلال دمیده!؟
هلال را به سر نیزه وقت ظهر که دیده!؟
هلال و ظهر و سرنیزه و تلاوت قرآن
مصیبتی است که ما دیده ایم و کس نشنیده
روا نبود که از هم جدا شویم من و تو
چرا سر تو ز من زودتر به کوفه رسیده!؟
دو روز پیش، جبین تو را به سنگ شکستند
چرا ز صورتت امروز خون تازه چکیده!؟
به جان فاطمه دریاب جان فاطمه ات را
که رنگ چهرۀ او مثل آفتاب پریده
کنار محمل و دستم نمی رسد به سر نی
مرا ببخش که قدّم ز بار غصه خمیده
به نیزه دار بگو چند گام پیش تر آید
که چند بوسه بگیرم از این گلوی بریده
استاد حاج غلامرضا سازگار
#حضرت_زینب
آخر مرا با غصّهی ایّام بردند
با خاطرات سیلی و دشنام بردند
بین همان شهری که بزم عام بردند
این آخر عمری مرا در شام بردند
پروانه ها خاکسترم را جمع کردند
از زیر سایه بسترم را جمع کردند
گفتم به عبدالله که یاد قَرَن کن
کمتر کنارم صحبت از باغ و چمن کن
این آخر عمری مرا رو به وطن کن
من را میان کهنه پیراهن کفن کن
با قاسم و عباسم و اکبر بیائید
من را بسوی کربلا تشییع نمائید
حالا دگر بال و پری دارم، ندارم
در آتشت خاکستری دارم، ندارم
من سایهی بالاسری دارم، ندارم
چیزی به جز چشم تری دارم، ندارم
آنقدر بین کوچهها بال و پرم سوخت
آنقدر بعد کربلا موی سرم سوخت
باور نخواهی کرد با اغیار رفتم
با چادر پاره سر بازار رفتم
خیلی میان کوچهها دشوار رفتم
با ناسزای تند نیزهدار رفتم
یادم نرفته دست بر پهلو گرفتم
با آستینم با چه وضعی رو گرفتم
یادم نرفته دور تو جنجال کردند
جمعیتی را وارد گودال کردند
آن ده سواری که تو را پامال کردند
دیدم تنت را زندهزنده چال کردند
یادم نرفته دست و پا گم کرده بودم
در گوشهی مقتل تو را گم کرده بودم
دیر آمدم دیدم سرت دست کسی رفت
عمّامهی پیغمبرت دست کسی رفت
هم یادگار مادرت دست کسی رفت
هم روسریِ دخترت دست کسی رفت
هم خویش را پهلوی تو انداختم من
هم چادرم را روی تو انداختم من
محمدجواد پرچمی
#حضرت_زینب
من نگاهم نگاهِ بر راهم
ناله ام گریه های بی گاهم
حِق حق ام سرفه ام نفس زدنم
من بریده بریده ام آهم
بوی گودال می دهد دستم
تشنه ام روضه های جانکاهم
چشم نه سر نه جان را نه
آه تنها حسین می خواهم
حرم گرم و ساده ام پاشید
رفتی و خانواده ام پاشید
چشم ها تار می شود گاهی
درد بسیار می شود گاهی
درد پهلو چقدر طولانیست
سرفه خونبار می شود گاهی
روضه ای که سکینه هم نشنید
سرم آوار می شود گاهی
پیش ام البنین نشد گویم
حرف دشوار می شود گاهی
گرمی آفتاب یادم هست
التماس رباب یادم هست
شانه وقتی که خیزران بخورد
دست سخت است تا تکان بخورد
و از آن سخت تر به پیش رباب
ضربه ای طفلِ بی زبان بخورد
من صدایش شنیده ام از دور
تیر وقتی به استخوان بخورد
از همه سخت تر ولی این است
حنجر کوچکی سنان بخورد
حرمله خنده بی امان می زد
غالباً تیر بر نشان می زد
تا صدای برادرم نرسید
وای جز خنده تا حرم نرسید
ناله ام بند آمد از نفست
نفسم تا به حنجرم نرسید
بین گودالِ تو به داد من
هیچ کس غیر مادرم نرسید
گرچه خوردم کُتک به جانِ خودت
پنجه ای سمت معجرم نرسید
ناله ات بود خواهرم برگرد
جان تو جان دخترم برگرد
پسرت بود و بی مهابا زد
به لبت آب بود اما زد
تا صدای من و تو را ببُرد
چکمه پوشی به سینه ات پا زد
دید زخم است و جای سالم نیست
نیزه برداشت بین آنها زد
عرقش را گرفت با دستش
بعد از آن آستین که بالا زد
روضه ی پشت گردنت سخت است
خنجرش را درست آنجا زد
بعد او جوشن تو را کندند
رفت و پیراهن تو را کندند
حسن لطفی
#حضرت_زینب
با اشک بیزوال خودم گریه میکنم
بر روز و ماه و سال خودم گریه میکنم
این پلک ها به روضهی تو زخم شد حسین
بس با زبان حال خودم گریه میکنم
حالا دگر بدون عصا میخورم زمین
گاهی خودم به حال خودم گریه میکنم
میپرسم از خودم که چرا بی کفن شدی؟
بر پاسخ سوال خودم گریه میکنم
گاهی که یاد عصر دهم میکند دلم
بر غارت جلال خودم گریه میکنم
من آن کبوترم که ز شلاق ها هنوز
هر شب ز درد بال خودم گریه میکنم
ای بهترین برادر دنیا برای تو
تا وقت ارتحال خودم گریه میکنم
میلاد حسنی
کربلاییحسین_طاهری_قیام_میکنم_.mp3
6.87M
#شور
📝 قیام میکنم...
🎤 کربلایی #حسین_طاهری
◾️ #حضرت_زینب
📌 شب #شام_غریبان ؛ ۱۴۰۱
.قیام میکنم برسم شام کارو تمام میکنم
به شاه نجف سلام میکنم
خوابو به چشم عدو حرام میکنم
من زینبم عقیده ی من آزادگی
من اسوه ی مقاومت و ایستادگی
شمشیر اگر دهند بجنگم به سادگی
با ذوالفقار نسبت من خانوادگی
عقیله منم عقیله منم
به عالم سیده ی جلیله منم
به صوت علی تکلم کنم
که الآن حیدر این قبیله منم
عقیله ی عرب و عجمم
آبروی دو جهان حرمم
قدم میزنم به نیابت عباس علم میزنم
عجب صحنه ای رقم میزنم
تخت و کاخ یزدیو بهم میزنم
حق میدهم یزدی که اینگونه تب کند
خُب زن ندیده بود مبارز طلب کند
عباس اگر که نیست عدو را ادب کند
زینب که هست کار امیر عرب کند
علمدار منم علمدار منم
ابوفاضل اگه نیست سپه دار منم
من از کربلا شدم مرتضی
عقب ننشستمو یعنی کرار منم
**
ز یارم بگن من بجز حسین حرفی ندارم بگم
از این مقصد و قرارم بگم
خطبه خوندم از ایل و تبارم بگم
یادآوری کنم که حسن در جمل چه کرد
قاسم به معرکه زد و با چند یل چه کرد
در آن منم منم یل مادر عمل چه کرد
شد قبضِ روح لشکر و دیدش اجل چه کرد
صدا زد صدا خدا بود خدا
چهل منزل به خودت بگو مرحبا
به عشق حسین شه عالمین
باید زینب بری اربعین کربلا
عقیله ی عرب و عجمم
آبروی دو جهان حرمم
#شور
#حسین_طاهری
واحد؛ فاطمۀ کربلا.mp3
1.62M
#حضرت_زینب علیهاالسلام
#واحد
🔹فاطمۀ کربلا🔹
وارث غریب روضههای حسین
راوی غیور نینوای حسین
تو شکوه صبری با دعای حسین
سپر بلای بچههای حسین
تویی که مثه کوه، ایستادی یه تنه
توی موج اندوه، ایستادی یه تنه
با خاطر مجروح، ایستادی یه تنه
ایستادی
که بمونه اثر خون حسین تو
توی دلا زنده میمونه حسین تو
میتابه ماه آسمون حسین تو
زینب، یاور خون خدا
زینب، پیمبر نینوا
«زینب، فاطمۀ کربلا»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شدی همۀ عمر همنوای حسین
طنین صدای تو صدای حسین
اومدی همیشه پابهپای حسین
تا که باشی یار کربلای حسین
تا لحظۀ آخر، ایستادی یه تنه
کنار برادر، ایستادی یه تنه
تو هم مثه مادر، ایستادی یه تنه
ایستادی
که بمونه شور و نوای حسین تو
زنده باشه حماسههای حسین تو
عالمی بشه به فدای حسین تو
زینب، آینۀ مرتضی
زینب، فاتح شام بلا
«زینب، فاطمۀ کربلا»
شاعر و نغمهپرداز: #یوسف_رحیمی
#نوحه
#حضرت_زینب
#زمزمه_حضرت_زینب
🍁میون همه دلها
🍁امون از دل زینب
غم کوچه و سیلی
غم صورت نیلی
غم یاس خزونی
غم قد کمونی
غم غربت حاکی
غم چادر خاکی
شده قاتل زینب
امون از دل زینب
🍁میون همه دلها
🍁 امون از دل زینب
غم فرق شکسته
غم حیدر خسته
غم تشت پر از خون
غم صورت گلگون
غم چشم علمدار
غم بی کسی یار
شده قاتل زینب
امون از دل زینب
🍁میون همه دلها
🍁امون از دل زینب
غم دست بریده
غم فرق دریده
غم شبه پیمبر
غم غربت اکبر
غم محسن دیگر
غم غربت اصغر
غم نیزه سواری
غم ضربه و قاری
غم ناقه سواری
غم طعنه و دشنام
غم سنگ لب بام
غم و محنت و ناله
غم و محنت و ناله
غم مرگ سه ساله
شده قاتل زینب
امون از دل زینب
🍁میون همه دلها
🍁امون از دل زینب
.
#دشتی
#گوشه_های_محلی_دشتی
#حضرت_زینب س
همه رفتند و من جا ماندم اي دوست
ز بخت بد به دنيا ماندم اي دوست
چرا رفتي مرا با خود نبردي
ببين بعد از تو تنها ماندم اي دوست
*
عزيز بي گناهم كي مي آيي
پناه بي پناهم كي مي آيي
به در مانده هنوز اي يار چشمم
رفيق نيمه راهم كي مي آيي
*
ببين از داغ تو درهم شكستم
شكستم كه چنين از پا نشستم
شكسته دشمنت از بس دلم را
چنان گشتم كه نشناسي كه هستم
*
به يادت در نواي آب آبم
چنان تو زير تيغ آفتابم
تو راحت خفته اي در خانه ي قبر
ولي من از غمت خانه خرابم
لباس تو در آغوشم برادر
صدايت مانده در گوشم برادر
تو ماندي بي كفن بر خاك صحرا
چگونه من كفن پوشم برادر
#وفات_حضرت_زینب
ببين در ديده سوي ديدنم نيست
توانِ دادنِ جان در تنم نيست
چنان آبم نموده آتش تو
گمانم جسم در پيراهنم نيست
*
من وكابوس شمشير و تن تو
تماشاي به غارت رفتن تو
تورا سر نيزه ها بردند و مانده
براي من فقط پيراهن تو
*
سراسر نيزه ميبينم به خوابم
سر و سرنيزه ميبينم به خوابم
همين كه پلك بر هم مي گذارم
تورا بر نيزه ميبينم به خوابم
*
دلم هر روز سوي نيزه ميرفت
كه خونت در گلوي نيزه ميرفت
چه مي شد مثل سرهاي شهيدان
سر من هم به روي نيزه ميرفت
🌾🌾🌾🌾🌾🌾
.
🏷خواهش میکنم برید کنار
#زمینه #شور
#امام_حسین
#حضرت_زینب
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
خواهش میکنم
برید کنار من خودم خاکش میکنم
منت میکشم
خاکش کنم نفس راحت میکشم
روی زمین رهاییو
رو خاک کربلاییو
نمیذارن ادا کنم
این واجب کفاییو
ای مظلوم حسین
*
دلگیرم حسین
بدونِ تو آخرش میمیرم حسین
آشفتم حسین
منو زدن هرجایی که گفتم حسین
روزم شده سیاه حسین
شلوغه قتلگاه حسین
لعنت به اون کسی که گفت
خونِ تو هست مباح حسین
ای مظلوم حسین
***
داداشم حسین
دلت میاد که بری تنها شم حسین
مظلومم حسین
حرفی بزن تا کنی آرومم حسین
قامت من کمونی
محاسن تو خونی
تن تو رو زمینو
سر تو بین گونی
____
قربونت بشم
خداکنه من بلا گردونت بشم
تنهایی حسین
بدون تو من نمیرم جایی حسین
حسین من پیر شدی
کجا زمین گیر شدی
سوره ی یاسین من
با نیزه تفسیر شدی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
#وداع_امام_حسین
.👇
╰──➤ ⃟༺•💔࿐❥᭄ٖٜ
﷽
#نوحه_سینه_زنی
#حضرت_زینب(س)
ای مدینه من زارم زینب عزادارم
من همان گل یاسم بی حسین عباسم
از سفر رسیدم من خون جیگر رسیدم من
ای مدینه میدانی کربلا چه ها دیدم
لاله های زهرا را سر ز تن جدا دیدم
ای مدینه در دیده اشک ماتمی دارم
گر نظر کنی بر من قامت خمی دارم
😭😭😭
#جواب
ای مدینه بر حالم مادرم خبر دارد
یک دل پراز خون و دیده گان تر دارد
ای مدینه غم های بی شمار دیدم من
پیکر برادر را پاره پاره دیدم من
😭😭😭
#جواب
باغ گل در آتش بود هم تو دیده ی هم من
لاله در کشاکش بود هم تو دیده ی هم من
روی ماه نیلی را هم تو دیده ی هم من
جای سیلی را هم تو دیده ی هم من
😭😭😭
#جواب
شد حسین من بی سر تو ندیدی من دیدم
پیش دیده ی مادر تو ندیدی من دیدم
سینه حسین و تیر تو ندیدی من دیدم
سنگ و نیزه و شمشیر تو ندیدی من دیدم
😭😭😭
جوب
ساقی بدون دست تو ندیدی من دیدم
تشنه لب به خون بنشست تو ندیدی من دیدم
آن دل پر احساس را تو ندیدی من دیدم
تیر و چشم عباس را تو ندیدی من دیدم😭😭😭
#جواب
ای مدینه من زارم زینب عزادارم
من همان گل یاسم بی حسین و عباسم
از سفر رسیدم من خونجگر رسیدم
#حضرت_زینب
#شام_غریبان
بگذار ناله از جگرِ خود برآورم
جانم بگیر تا شبِ غم را سرآورم
وقتی برایِ گریه ندارم ، نگاه كن
باید كه كودكانِ تو را دربرآورم
جسمی نمانده تا كه سپر بیشتر شود
چشمی نمانده تا كه دو چشمی تر آورم
باید دو طفلِ بی نفسِ زخم خورده را
از زیرِ خارهای بلا پَرپَر آورم
باید كه چند كودك ترسیدهی تو را
از خیمههای مانده در آتش در آورم
تا ساربان نیامده انگشت را بلند كن
باید روم زِ دست تو انگشتر آورم
باید برای دختركانِ یتیم تو
قدری بگردم و دو سه تا معجر آورم
پیراهن امانتی مادرم كجاست
گشتم نبود تا كه بر این پیكر آورم
نامحرمی به ناقهی عریان اشاره كرد
باید روَم به علقمه آب آور آورم
گیسوی مادرت زِ گلوی تو سرخ شد
باید كه چادری به سرِ مادر آورم
تا بازهم نگاه كنم بر حسینِ خویش
باید باز هزار نیزه شكسته درآورم
حسن لطفی
#حضرت_زینب
#شام_غریبان
همین امروز اکبر داشتم حیف
همین امروز اصغر داشتم حیف
ندارم طاقتِ نامحرما رو
که من هفتا برادر داشتم حیف
کمانیتر از این خواهر نمیشُد
حریفِ گریهی مادر نمیشُد
میببخشی خواهرت زیرِ کتک بود
گلوت از این مرتبتر نمیشُد
کنارِ ناقههای بی جهازم
میخندن بر من و سوز و گدازم
جنازترو نمی شناختم ولی تو
دارم میرم بیا تشیع جنازم
رُباب این تیر دنیاتو گرفته
سکینه شمر باباتو گرفته
کنارِ ناقهی عریان سنانه
ببین عباس کی جاتو گرفته
رُباب است دلی پرتاب مهتاب
نتاب امشب به روی آب مهتاب
نزار موی یتیما رو ببینند
نتاب امشب به ما مهتاب مهتاب
زدن از پیش رو از پشت ای داد
زدن با سیلی و با مشت ای داد
جدا از پیکرت اصلا نمی شه
حرامی دخترت رو کشت ای داد
حسن لطفی
#متن_روضه
#اسارت
#حضرت_زینب
#کوفه
#شام
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
السلام علیک یا اباعبدالله
هشتاد و چهار زن و بچه رو به طناب بسته بودن.. 😭
▪️زیارت ناحیه مقدسه رو ببین خود امام داره روضه میخونه” عرضه داشت:
و سُـبـِیَ اهلک کـَالعبید”حسین جان زن و بچه تو مثل برده ها به اسارت بردن.. 😭
▪️وَ صُفصِدوا بالحدید؛ دونه دونه شونُ با زنجیر بسته بودن نه با طناب، با زنجیر(این نص زیارت ناحیه هستا) “أیدیهِم مَغلولَةٌ إلَی الأَعناقِ” دستاشونو به گردن بسته بودن... 😭
یا صاحب الزمان آجرک الله”یـُساقون فی البراری و الفـَلـَوات”مثل برده ها از این شهر به اون شهر می بردن.. 😭
حسین…
▪️بر شتران بی جهاز زن و بچه تو سوار کردن،اونقده آفتاب پوست صورتاشونُ سوزونده بود،اینجوری وارد کوفه شدن…😭
هر منزل و روستا که بردند
پای سر تو شراب خوردند.. 😭
حسین…
🔸حالا که حال خوبی داری بزرگان به ما اینجوری یاد دادن،اگه دلها تو جلسه منقلب بشه علامت اینه که حضرت بهتون نظر کرده
ابی عبدالله داره به گریه کنش نظر میکنه
در محضر آقا دارم این روضه رو می خونم
اما اگه ۸۴ نفر هم قد و قامتُ به زنجیر ببندن، مشکلی پیش نمیاد-مگه اسرای مارو نبستن؟!
اما اگه توی این ۸۴ تا بعضیاشون بچه ی سه ساله باشن بود، بعضیاشون زینب قد و قامت کشیده باشه،اگه به یه زنجیر ببندن، اگه بزرگا توی زنجیر بخوان ایستاده راه برن،زنجیر گردن بچه هارو خفه میکنه، لذا عمه جان خم میشد که این زنجیر گردن بچه هارو اذیت نکنه” اینقده خمیده خمیده زینب راه رفت.. 😭
رسید تو مجلس ابن زیاد، الله اکبر، خدا رحمت کنه، بخدا روی قلب همه مون پرده کشیدن و إلا اگه حقیقت این مجلس”همه مون می میریم”
محضر حضرت شیخ عبدالکریم حائری مؤسس حوزه، روضه خوان، روضه خواند، اینو از زبان مراجع فعلی شنیدم، اینا تو اون جلسه بودن،
مرحوم آیت الله مروارید مشهد می فرمود این روضه خوان یه جمله گفت مرحوم شیخ عمامه شو برداشت گذاشت زمین و به روضه خوان گفت بسه دیگه روضه نخوان!
چی گفت مگه؟! گفت: “و دَخَلَتْ زَینَبُ عَلَی ابنِ زِیادٍ” همین!.. 😭
آشیخ اجازه نداد دیگه روضه خوان روضه بخواند، ایشون می فرمود تا غروب همه داشتیم گریه می کردیم، ما که نمی فهمیم!
▪️تا زینب ناشناس وارد شد بدون سلام خیلی به ابن زیاد گرون تموم شد،گفت این زن ناشناس کیه اینجوری با تکبر وارد شد،یه کنیزی گفت اگه معرفیش کنم شاید حیا کنه”ای کاش این کنیز هیچوقت زینبُ معرفی نمی کرد” تا گفت “هذه زینب بنت علی ابن ابیطالب” ابن زیاد شروع کرد توهین کردن،اونقده نیش و کنایه زد یه وقت دیدن “فرقت زینب و بکت” زینب گریه کرد، تا رباب دید اشک زینب جاری شد بلند شد همه ی توجه مجلسُ از زینب به خودش منعطف کرد، اومد کنار تشت طلا، خم شد سر بریده رو بغل گرفت،آخ به سینه چسباند،هی صدا میزد:
فوالله ما نسیتُ حسینا …
آااای حسین …😭
@
هشتک کانال حذف نشود ❌
4_5965392425168932393.mp3
8.75M
#زمینه
#حضرت_زینب
#محرم
#کانال_نوحوا_علی_الحسین
🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴
بیچاره زینب..
آواره زیارت..
آخر رفت رو نیزه سر سالار زینب.. 😭
کربلایی علی اصغر سلحشور 🎤
با ما بهترین ها را دریافت کنید 👇
@
هشتک کانال حذف نشود ❌
Haftegi Dahe Sevom Moharam 1403 Sibsorkhi [Mohjat_Net] (3).mp3
2.07M
#حسین_سیب_سرخی 🎤
#امام_حسین
#حضرت_زینب
واویلا شد شروع مصیبت و غمها
واویلا رفته روی نیزه ها سرها
واویلا موندن عمه ها تک و تنها
وای از آتیش میون خیمه ها وا محمدا
ضجه میزدن تموم بچه ها وا محمدا
اومدن یه عده مرد بی حیا وا محمدا
میزدن چنگ به روی معجرا وا محمدا
مظلوم مظلوم مظلوم ای حسین جان
****
واویلا تو بیابونا و تو صحرا
واویلا شد به اهل بیت اذیت ها
واویلا سوخته دست و پای دخترها
حرف ناسزا شنیدن عمه ها وا محمدا
بردن عمه ها رو توی کوچه ها وا محمدا
کردن هلهله به پای ناقه ها وا محمدا
اهل بیتو خارجی زدن صدا وا محمدا
مظلوم مظلوم مظلوم ای حسین جان
****
واویلا با جسارت های نامردا
واویلا شد شکسته سر آل الله
واویلا خندیدن به غربت زنها
میزدن مخدراتو بی هوا وا محمدا
دست به دست شد توی کوفه معجرا وا محمدا
داره میباره بلا پشت بلا وا محمدا
شد در حق عمه جان ما پر از جفا وا محمدا
مظلوم مظلوم مظلوم ای حسین جان
#شور_امام_حسین
دهه سوم محرم 1403
.
.
#نغمه
#حضرت_زینب
#سبک_همان_هایی_که_از_حیدر_بریدند
به زهرایی شبیه مادرم من
به مولایی شبیه حیدرم من
حسینم رفت اما دین به جا ماند
به تنهایی امیر لشکرم من
کلید گنج اسرار حسینم
چو عباسم علمدار حسینم
حسینم گر به مقتل آرمیده
من امشب چشم دیدار حسینم
اگرچه زیر بار غم خمیدم
اگر جام بلا را سر کشیدم
اگرچه جسم بی سر دیدم اما
به غیر از عشق و زیبایی ندیدم
همین امروز دیدم دلبرم رفت
یگانه سایه روی سرم رفت
فرات و اشک خیمه موج میزد
لب تشنه حسینم از حرم رفت
به مقتل دیده های دخترش بود
که تیغ دشنه روی حنجرش بود
تمام لحظه های سر بریدن
سرش بر روی پای مادرش بود
حسینم رفت اما دین به جا ماند
به تنهایی امیر لشکرم من
کلید گنج اسرار حسینم
چو عباسم علمدار حسینم
حسینم گر به مقتل آرمیده
من امشب چشم دیدار حسینم
اگرچه زیر بار غم خمیدم
اگر جام بلا را سر کشیدم
اگرچه جسم بی سر دیدم اما
به غیر از عشق و زیبایی ندیدم
همین امروز دیدم دلبرم رفت
یگانه سایه روی سرم رفت
فرات و اشک خیمه موج میزد
لب تشنه حسینم از حرم رفت
به مقتل دیده های دخترش بود
که تیغ دشنه روی حنجرش بود
تمام لحظه های سر بریدن
سرش بر روی پای مادرش بود
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1
👇
نماهنگ شبیه حیدر.mp3
5.09M
به زهرایی شبیه مادرم من
به مولایی شبیه حیدرم من
حسینم رفت اما دین به جا ماند
به تنهایی امیر لشکرم من
🎙 #حاج_محمود_کریمی
#️⃣ #حضرت_زینب
#️⃣ #زمزمه_احساسی
#️⃣ #استودیویی
کانال روضه دفتری👇 ایتا وتلگرام
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozeh_daftari1