eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
6.5هزار دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
1.6هزار ویدیو
184 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram ارتباط با مدیریت👈 @msoghandi
مشاهده در ایتا
دانلود
▪️✨🌱▪️✨🌱▪️✨🌱 مقتل مجلس یزید . سر نازنین امام حسین (ع) را با زنان و کودکان آن امام مبین ، به مجلس یزید بى دین بردند به هیئتى که همه ایشان را به یک ریسمان بسته بودند و چون با آن حالت وارد مجلس یزید شدند در مقابلش ایستادند و حضرت سجاد(ع) فرمود: اى یزید! تو را به خدا سوگند مى دهم به گمان تو اگر پیامبر، ما را به این هیئت دیدار نماید چه مى کند؟ . یزید حکم کرد ریسمانها را بریدند و آل طه و یاسین را از قید طناب رها ساختند سپس یزید، سر مبارک امام (ع) را در پیش رو گذاشت و زنان را در پشت سر خود جاى داد تا چشم ایشان به سر انور امام حسین (ع) نیفتد و لیکن جناب سیدالساجدین (ع) چشمش بر آن سر نازنین افتاد و بعد از آن صحنه دلخراش ، دیگر تا آخر عمرش گوشت کله حلال گوشتى تناول نفرمود. . و اما زینب خاتون (ع) چون سر مبارک برادر خود را بدید از شدت ناراحتى دست در گریبان برد چاک زد سپس به آواز غمناک فریاد واحسیناه …. برآورد به قسمى که ناله اش دلها راخراشید. . راوى گوید: به خدا سوگند که همه آن کسانى که در مجلس یزید حضور داشتند از ناله جانسوز او به گریه و افغان افتادند و در آن حال خود آن پلید لب از گفتار فرو بست و ساکت بود. . پس یکى از زنان بنى هاشم که در خانه یزید بود بى اختیار براى امام حسین (ع) بگریست و به آواز بلند با ناله و فغان گفت : یا حبیباه ! یا سید اهل بیتاه یابن محمداه ! راوى گفته که هر کس از آن اهل مجلس صداى آن زن را مى شنید بى اختیار گریه مى کرد. در این بین یزید لعین چوب خیزران طلبید مکرر با آن چوب به دندان مبارک فرزند رسول الله صلى الله علیه و آله مى زد. . در این هنگام ابو برزه اسلمى خطاب به آن بدتر از ارمنى ، نمود و گفت : واى بر تو اى یزید! به چه جرات چنین جسارتى مى نمایى و با چوب ، به گوهر دندان حسین فرزند فاطمه اطهر مى زنى ؟ من گواهى مى دهم که به چشم خود دیدم که رسول خداصلى الله علیه و آله دنداهاى ثنایاى حسن و حسن را مى بوسید و مى فرمود: ((انتما سیدا…)) شما دو نفر سید و سرور جوانان اهل بهشت هستید، خدا بکش کشندگان شما را و لعنت کند آنها را و جایگاه ایشان جهنم باد که بد جایگاهى است . . رواى گوید: پس یزید از این سخنان به خشم آمد و حکم داد که ((ابوبرزه )) را از مجلسش بیرون افکنند. در این هنگام او را کشان کشان بیرون نمودند راوى گفت که یزید ملعون در مقام تمثیل به ابیات ابن زبعرى را که در هنگام شکست مسلمانان در جنگ احد به عنوان فتح نامه براى کفار قریش و اصحاب ابو سفیان در مکه انشاء نموده بود، همى ترنم و زمزمه داشت . لَیتَ اءَشْیاخى بِبَدرٍ شَهِدُوا جَزَعَ الْخَزْرَجِ مِنْ وَقْعِ الاسَلْ فَاءَهَلُّوا وَسْتَهَلُّوا فَرَحا ثُمَّ قالُوا: یا یزیدُ لا تُشَلْ قَدْ قَتَلْنا الْقَوْمَ مِنْ ساداتِهِمْ وَ عَدَلْناهُ بِبَدرٍ فَاعْتَدَلْ لَعِبَتْ هاشِمُ بِالْمُلْک فَلا خَبَر جاءَ وَ لا وَحْی نَزَلْ لَسْتُ مِنْ خِنْدِفَ انْ لَمْ اءَنْتَقِمْ مِن بَنى اءَحْمَدَ ما کانَ فَعَلْ . . یعنى : . اى کاش بزرگان قوم از قریش که در جنگ بدر کشته شدند (مانند عتبه ،شیبه ، ولید، ابوجهل و غیره ) در اینجا حاضر بودند و مشاهده مى کردند چگونه طائفه خزرج که یاور رسول الله بودند، از شمشیرهاى قریش به جزع و افغان آمده اند، تا از دیدن این صحنه ، صداها به شادى بلند نمایند و صورتهایشان از شدت سرور و خرسندى ، درخشنده شود و بگویندم یزید دستت شل مباد که این چنین عمل نمودى و انتقام از بنى هاشم گرفتى . ما بزرگان خزرج را در جنگ احد کشتیم و این معامله را با معامله بدر برابر داشتیم و جنگ بدر بر جنگ احد زیادتى ننمود. . بنى هاشم به لعب ، هواى سلطنت داشتند و اسلام را بهانه کردند؛ نزول وحى را حقیقتى نبود (مراد آن کافر از بنى هاشم جسارتت است نسبت به حضرت ختمى مرتبت صلى الله علیه و آله ) از نسل خندف نبودمى اگر از اولاد احمد مختار انتقام خون کشتگان بدر را نمى کشیدم لهوف .
آل رسوله کنج خرابه اولوب مقر 🏴🍂✨🏴🍂✨🏴🍂✨ شام . مرحوم محمد خلیفه عاجز گرمه رودی(عاجز سرابی) . آل رسوله کنج خرابه اولوب مقر مغلول و دل ملول و اسیر و برهنه سر . منزل دیار شامه یئتیب شام قیرفام کانون دلده زینب اوچون ناله ووردو سر . یارب نولور آچیلماسا بو شام اوچون سحر بختیم کیمی قارایا باتا دهر سربسر . بسدیر داخی بو شبنم اشک، آه قیلماسین بو گلشن خزانه نسیم سحر گذر . یارب نه تیره صبحدی بو شامدان سیه سئومز کونول آچیلماغینی، تیره لیک سئور . بیر صبحدور آچیلسا قیامت پدید دیر روز نشور آل پیغمبر اولور مگر؟ . بزم یزیده آل رسولی چکر عدو مغلول و دل شکسته، تمامی برهنه سر
زینب قیزین قالوب آواره شامیده 💫▪️💫▪️💫▪️💫▪️ شام زبانحال زینب سلام الله علیها به حضرت زهراسلام الله علیها . مرحوم قدسی قفقازی . زینب قیزین قالوب آواره شامیده بیر گلمدون آنا دیداره شامیده . . چوخدور آنا سنه عرض شکایتیم ظلمت خرابه ده اولدی قیامتیم بو قدر طعنیه یوخ تاب و طاقتیم قلبیمه ووردولار مین یاره شامیده . . چکدیم بو شهرین درد و بلاسینی گوردوم بو امتین عهد و وفاسینی بیحد گوردوم ای آنا شمرین جفاسینی قلبیم اولوبدی گور نجه صد پاره شامیده . . نجه دیوم من آنا زار و ناتوان مظلوم حسینیوه اول ظالم زمان ووردی دوداقینه ظلمیله خیزران گلدیم فغانیله ایله گفتاره شامیده . . غیظیله من دیدیم ای کافر پلید دردیمی ایلدون ای بیحیا مزید لب تشنه وئردی جان وورما آقاج یزید ظلماتی سالما سن انواره شامیده . . چون ایستدی کنیز عدوان سکینه می اود ووردی جانیمه یاندوردی سینمی قلبینه دولدوروب شام اهلی کینه می قوم جفا گلوب انکاره شامیده . . آج و سوسوز قالوب ایلردی چوخ نوا دردینه اولمادی شام ایچره بیر دوا کیمدن اولور بس منیم حاجتیم روا بیر چاره تاپمادیم بیماره شامیده . . ویردی رقیه جان آلدی قراریمی بیر سوز دیدی منه یاندوردی حالیمی گلسه حسینه دی سوز نهانیمی حسرتله ویردی جان مه پاره شامیده . . گلزار «قدسینین» خار اولدی نوگلی یاندی خرابه ده حسرتله بلبلی باسدی غبارغم ریحان و سنبلی جورخزان یتوب گلزاره شامیده . . .
. و گریز به و ی بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن و یا رحیم 🔸ای غریبی که ز جد و پدر خویش جدایی ای امام‌ رضا آقا جانم... 🔸خفته در خاک خراسان تو غریب الغربایی قربون غریبیت برم‌ امام رضا... 🔸اغنیا مکه روند و فقرا سوی تو آیند 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی شب شهادت امام رضاست... آی اونایی که آرزوی حرم با صفاش رو دارید اما چند ساله نرفتید... ( بعد منزل نبود در سفر روحانی) امشب کبوتر دلتون رو با من همراه کنید... بریم کنار پنجره فولاد امام رضا... 🔸جان به قربان تو شاها که تو حج فقرایی فرمود اباصلت من میرم مجلس مامون... ساعتی بعد برمیگردم اگه دیدی عبا رو سرم کشیدم دیگه با من حرف نزن... بدان کارم تمامه... یا صاحب الزمان... اباصلت میگه دیدم امام رضا از مجلس مامون بیرون اومدن... عبا روی سر کشیدن... حالشون منقلبه... هی روی زمین میشینه... هی بلند میشه... وارد حجره شد... صدا زد اباصلت... درها رو ببند... میخام تنها باشم... یه گوشه ای داخل حجره... این فرش ها رو کنار زد... روی زمین نشست... مثل مار گزیده ای از شدت درد به خودش میپیچه و‌ناله میزنه... خدایا یدفعه دید یه جوانی اومده... یه گوشه ای ایستاده... اباصلت میگه اومدم نزدیکتر... عرضه داشتم... من تمام درها رو بسته بودم شما از کجا وارد شدید... فرمود اباصلت... اون خدایی که منو از مدینه تا طوس آورده... از در های بسته هم عبور میده... میگه دیدم تا این‌ آقازاده وارد حجره امام رضا شد... حضرت خوشحال شدند... از جاشون بلند شدند ... هی صدا میزدند... پسرم خوش آمدی بابا... جوانم جواد... خوش آمدی بابا... فهمیدم میوه‌ی دل امام رضا... آقام جوادالائمه است... سر بابا رو در آغوش گرفت... دارن با هم نجوا میکنن ... عجب لحظات سختیه... امام رضا داره وصیت میکنه... اما طولی نکشید... یه دفعه دیدن حضرت آرام آرام چشمانشون رو از این دنیا بستند... صدای ناله بلند شد... اما خود امام رضا فرمودند... یَا ابْنَ شَبِیبٍ إِنْ کُنْتَ بَاکِیاً لِشَیْ ءٍ فَابْکِ لِلْحُسَیْنِ اینجا یه پسر سرِ پدر رو به دامن گرفت ، توی خرابه شام هم یه دختر سر! پدر رد بدامن گرفت، اما چه سری... غرقه بخون... لبها خشک و ترک خورده ... دندانها شکسته ... یه وقت این ناز دانه به زبان حال گفته باشد: بابا منتظر بودم که بیایی و سرم رو به دامن بگیری .. اما کادِ دنیا رو ببین که الان من سر بریده تو رو بدامن گرفنم ... آی حسین... الا لعنت الله علی القوم الظالمین یه دختر سه ساله سراغ دارم ... گفتن بابات سفر رفته ... هی نگاه می‌کرد روی نیزه ... عمه جان ... این سر روی نیزه خیلی شبیه بابامه ... (برای جوادالائمه سر بابارو نیاوردند) ... سرو بغل کرد ... گفت بابا منو می یتیم کرده ؟! ... چرا محاسنت خونی شده ؟! ... چرا دندونات شکسته ؟! ... اینقدر به لب و دندان خودش زد ... ای حسین .... شرار زهر آتش زد همه عمر و وجودم را به فریادم برس ، آتش گرفتم ، سوختم مادر