eitaa logo
مداحی بانوان| سادات طاهری
4.1هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
771 ویدیو
49 فایل
"﷽" به دنیای مداحی حرفه ای خوش آمدید✋ اینجا تخصصی‌ترین آموزش‌های مداحی رو یاد می گیری👌🌱 هر سوالی هست در خدمتم : @Sadat_taherry ارتباط با ادمین ثبت نام : @sadat_taheeri کانال فن بیان و سخنوری:🗣️ @fannebayan_roshana
مشاهده در ایتا
دانلود
آتش گرفت خیمه میسوخت پا به پایش خورشید شعله ور شد در آسمان برایش زنجیر می زدند و بزم عزا گرفتند ‌زنجیرهای بسته بر رویِ دست و پایش دستان عمه زینب(س) را بسته دید و بی شک هر آن از این مصیبت شد بیشتر عزایش در ازدحام شام و در تنگنایِ بازار در زیر دست و پا رفت در هر قدم عبایش یک روز داغ دید و یک عمر روضه خوان شد با لرزشی که افتاد از بغض، در صدایش میرفت سمت مسجد افتاد یادِ بابا از دست پیرمردی افتاد تا عصایش یادِ غروبِ گودال سر میگذاشت بر خاک آرام گریه میکرد با ذکرِ سجده هایش یادِ محاسنی که خون می چکید از آن یادِ تنی که پُر بود از زخم، جای-جایش لعنت به تیر و شمشیر، لعنت به ذات نیزه لعنت به خنجری که شد واردِ قفایش تصویرِ نعل تازه از خاطرش نمیرفت یک داغِ بیکران بود سوغاتِ کربلایش! شاعر:
سلام خانمها ،برای تمامی مریض های کرونایی دعا کنید و حمد شفا بخونید،بویژه دوست عزیزم که در بیمارستان بستری هست.
دستم ز دامن تو نگردد رها حسین ای دستگیر نوکر بی دست و پا حسین جز تو کسی به کاسه ی ما اعتنا نکرد... تنها امید ظرفِ غذای گدا..،حسین حُبِّ تو ترس معصیتم را زیاد کرد ای مظهر تجلّیِ خوف و رجا حسین هرکس مسیر عاشقی‌اش را سوا نکرد فردای حشر می کند او را سوا حسین حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین "آدم" برای گریه به تو آفریده شد بانیِ خلقت همه ی انبیا حسین دَمنوش روضه ات دمِ عیسی بن مریم است هر چایخانه ات شده دارُالشَفا حسین در کشتی نجات..،"رقیّه" است ناخدا ما را همین سه ساله رسانده است تا حسین ذکر تو را به روی لبم مادرت گُذاشت سرمایه ی مُحبَّت زهراست "یا حسین" هرگاه بی قرار حریم تو می شویم باید پناه بُرد به صحنِ رضا..،حسین دلشوره ی زیارت تو می کُشد مرا این اربعین مرا برسان کربلا حسین ▪️ ▪️ مقتل نوشته است نفس می زدی هنوز وقتی که بست نیزه دهان تو را حسین جسمت به راحتی نشود جمع و جور..،آه آخر کشید کار تو بر بوریا حسین
عزای ماه محرم، عزای فاطمه است حسین گفتن ما، با نوای فاطمه است به خرج مُغرِض و دشمن نرفته و نرود که خرج روضه هرسال، پای فاطمه است اگرچه در ته گودال، دست و پا میزد بهای سرخی خونش، خدای فاطمه است حسین مثل حسن مادریست، گریه کنید حسین، عاشق اشک گدای فاطمه است اگر صدای علی را شنیدی از زینب فقط صدای رقیه صدای فاطمه است دلم به کرببلا و به اربعین خوش بود هوا هوای نجف یا هوای فاطمه است خدا قبول کُند از همه حسینی ها همیشه پشت سر ما دعای فاطمه است همیشه جمع شده روضه با سلیقه او همیشه گوشهء هر روضه جای فاطمه است به صورتی که زده بوسه مصطفی، در خورد شروع روضهء فضه بیای فاطمه است خلاصه پشت در خانه هیزم آوردند خلاصه بیت علی، کربلای فاطمه است لگد زدند به طوبا و میوه اش افتاد همین دلالتِ بر انحنای فاطمه است زنی که خورده زمین، مردِ خانهء علی است یلی که خورده زمین، مرتضای فاطمه است یکی نبود بگوید محله های شلوغ چه جای آمدن بچه های فاطمه است کجاست فاطمه در شام ازدحام شده عقیله وارد دروازه عوام شده شاعر:
خبر داری کجایی و کجاییم اسیر قاتل و زنجیر هاییم خبر داری چه آمد بر سر ما سر آزار ماها گشت دعوا خبر داری چه دشمن شاد بودیم به لطف تازیانه رو کبودیم خبر داری خرابه جایمان شد سرت بر نی بلای جانمان شد خبری داری غرورم را شکستند مرا با ریسمان کینه بستند خبر داری مرا تحقیر کردند به تو سنگ ومرا هم پیر کردند خبر داری غم بسیار خوردم مسیرم خورد بر بازار مُردم شاعر:
سلام خانمها ،امیدوارم که هر جا هستید شاد و سربلندباشید
دو گروه هست که با لینک براتون می فرستم ،یک گروه آموزش مداحی در واتساپ که تمام مطالب این گروه در انجا ارسال می گردد.
و گروه دیگر مربوط به کار گاه تولیدی بلور خودمون هست که انشاالله فروشش رو شروع کردیم ،با قیمت های زیر بازار و دیجی کالا
ای راهب نصرانی الحق تو مسلمانی تنها تو ادا کردی حقِ من و مهمانی من زادۀ زهرایم، نور دل طاهایم خود را بشناسانم با نغمۀ قرآنی ای کرده پذیرایی از زاده زهرایی شُستی به گلابِ ناب خونِ سر و پیشانی خورشیدم و در مهتاب شد شُسته سرم زان آب شد مادرِ من بیتاب زین محنتِ پنهانی بر این لب و دندانم بر گوشۀ چشمانم همراه یتیمانم گریان و پریشانی آنان که مرا خواندند، کشتند و ز خود راندند اهل حرمِ ما را بردند به زندانی کِی گشته شهِ عطشان ناخوانده تو را مهمان والله که در این دِیر زهراست مرا بانی امروز از این دِیرت، جبریل دهد سِیرت کز عرش تو را خوانند بر سفرۀ رحمانی آن ماه که می تابد، باشد بخدا احمد وان حیدر کرار است با هیبتِ سلطانی آن بانوی دلخسته با پهلوی بشکسته خود مادرِ من زهراست با دیده گریانی ایکاش که در این شب میبود برَم زینب کز غصه رها می شد در این شب نورانی شاعر: