#حضرت_مسلم_بن_عقیل_ع
آه، بدجور مرا کوفه به هم ریخت حسین
همه ی شهر به یکباره سرم ریخت حسین
باورم نیست که آواره شدم در این شهر
نیست پنهان ز تو، بیچاره شدم در این شهر
تو نبودی که ببینی چه شبی سر کردم
تا سحر گریه به تنهایی حیدر کردم
باورم نیست که آواره ی صحرا شده ای
باورم نیست که تو یکه و تنها شده ای
کاش اینجا نرسی، کوفه پر از نیرنگ است
کوچه هاشان همگی مثل مدینه تنگ است
رفته از کف همه تاب و توانم چه کنم
نامه دادم که بیا، دل نگرانم چه کنم
نگرانم نکند زینبت اینجا برسد
تو نباشی و خودش بی کس و تنها برسد
چقدَر نقشه شوم است که در سر دارند
نکند دخترکان معجر نو بر دارند
وعده زیور و خلخال به هم می دادند
وعده غارت گودال به هم می دادند
نگرانم چه کنم، پیرهنت را بردار
آه آقای غریبم کفنت را بردار
چند تا مشک پر از آب بیاور حتما
آه لب تشنه شدم، آب ندادند به من
کوفه در فکر اسیرند چه بد خواهد شد
خیزران دست بگیرند چه بد خواهد شد
کوفه از قهقه ی حرمله ها سرمست است
کمر قتلِ غریبانه ی مهمان بسته است
شاعر: #وحید_محمدی
عطرگل یاس:
#حضرت_زهرا_س_بستر_شهادت
#زبان_حال_امیرالمومنین_ع
السلام ای سوره کوثر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای یاس پیغمبر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای لاله ی پرپر چطوری؟ بهتری؟
السلام ای بهترین مادر چطوری؟ بهتری؟
ای چراغ خانه ی حیدر چنین سو سو نزن
پیش چشمان امیرالمؤمنین سو سو نزن
چند وقتی هست اینجا هم نشین بستری
مثل من لبریز از درد دل و درد سری
گاه بهتر می شوی و گاه گاهی بدتری
با علی حرفی بزن این روزهای آخری
با صدای گریه ات هر بار هق هق می کنم
خوب شو جان علی، با رفتنت دق می کنم
چند وقتی هست که حال و هوایت خوب نیست
گریه کمتر کن گلم، گریه برایت خوب نیست
باز حال بازوی مشکل گشایت خوب نیست
فاطمه برخیز... حال بچه هایت خوب نیست
باز با یک خنده ات این خانه را آباد کن
حیدرت را از غم و رنج و محن آزاد کن
فاطمه بی خوابیِ بسیار پیرت کرده است
کنج بستر این تن تب دار پیرت کرده است
آتش و میخ و در و دیوار پیرت کرده است
تیزی و داغی آن مسمار پیرت کرده است
هیچ کس باری ز روی شانه هایت برنداشت
فاطمه، ای کاش اصلاً خانه ی ما «در» نداشت
بس که اشک از دیده ی کم سو گرفتی فاطمه،
چند روزی هست با غم خو گرفتی فاطمه
زیر چادر دست بر پهلو گرفتی فاطمه
از علی هم چند باری رو گرفتی فاطمه
*زیر چادر دست بر پهلو بگیر اما بمان
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان*
این غمِ همواره همراهت عذابم می دهد
دردهای سخت و جانکاهت عذابم می دهد
سرفه های گاه و بی گاهت عذابم می دهد
این سیاهی بر روی ماهت عذابم می دهد
چند روزی بیشتر مهمان این ویرانه باش
باز هم نانی بپز، گرمای این کاشانه باش
محور هر پنج تن، حال تو بهتر می شود
ای به قربان تو من، حال تو بهتر می شود
با حسین و با حسن، حال تو بهتر می شود
پس نزن حرف از کفن، حال تو بهتر می شود
استراحت کن عزیزم که تنت تب می کند
کارهای خانه را امروز زینب می کند
با دل سوزانِ تو هم سوختم هم ساختم
با نفس های پُر از آهِ تو هر دم ساختم
من برای زخم هایت نیز مرهم ساختم
تا نیفتد... درب را این بار محکم ساختم
تو زمین خوردی، علی افتاد از پا ناگهان
جان حیدر راه اگر دارد بمانی، پس بمان
بعدِ احمد حق تو انکار شد یا فاطمه
غربت و غم بر سرت آوار شد یا فاطمه
میخ در هم مایه ی آزار شد یا فاطمه
"هرچه شد بین در و دیوار شد" یا فاطمه
"خواستم یاری کنم اما نشد" زهرای من
"بند غم از دست هایم وا نشد" زهرای من
* بیت از جناب آقای محسن ناصحی
شاعر: #وحید_محمدی
#شور #فاطمیه #حضرت_زهرا_س_مدح_و_مناجات
مگه میشه تو رو داشته باشم و
توی دنیا حس کنم که بی کسم
با تو روزگارمو می سازم و
بی تو تووو دنیا می گیره نفسم
نفسم بنده به هر، نفس سینه زنات
چشمه ی حیاتمه، اشک چشم نوکرات
جوونیم ناقابله، جونمم میدم برات
مادر حرم، سایه ی سرم
تا تو رو دارم مادر
در پناه تو، با نگاه تو
غصه ندارم مادر
اُمُنا زهرا
🏴🏴🏴🏴🏴
خدا دوستم داره که محبتت
روزیِ ارثیِ خونوادمه
آرزومه پسرم خادمت و
دخترم توو روضه باشه خادمه
تووی قلب نوکرات، اگه حب حیدره
اگه اسم بچه هات، دلامون رو می بره
این همه ش از اثره، شیر پاک مادره
نوکرتم و، نوکراتونو
مثل شما دوس دارم
پای علی و، پرچم علی
شاهرگمو می ذارم
اُمُنا زهرا
🏴🏴🏴🏴🏴
اثر هیچ چیزی توی زندگی
مثه یه دعای مادرونه نیس
تو دعا کنی نشد نداره که
مرگمو میون روضه بنویس
بنویس که مدفنم، بشه خاک کربلا
مثل اربابم حسین، کفنم شه بوریا
الهی که خاک بشم، زیر پای زائرا
تا نفسی هس، ممنونم از این
لطفی که به من کردی
عاقبتمو، ختمِ به حسین
ختمِ به حسن کردی
اُمُنا زهرا
شاعر: #وحید_محمدی
#امام_زمان_عج_مناجات_محرمی
بی سر و سامانم ای محبوب، سامانم بده
تو سر و سامان به این حال پریشانم بده
دائماً هجران چرا؟ از وصل هم چیزی بگو
درد دادی خب بیا این بار درمانم بده
باطناً کور است چشمم که نمیبینم تو را
آی خورشید سحر، نوری به چشمانم بده
این گناه افتاده به جانم، نجاتم میدهی؟؟
چشم پاکی مثل چشمان شهیدانم بده
زود میلرزد دلم وقت گناه و معصیت
یا اباصالح خودت قوت به ایمانم بده
از کنار اسم تو ساده گذشتم، عفو کن
با همین یابنالحسن، چشمان گریانم بده
من همیشه روزی اشکی فراوان خواستم
لطف کن در روضهها اشک فراوانم بده
کربلا، مشهد، نجف، آقا نمیدانم فقط
روزیام را از همانجا که نمیدانم بده
یک زیارت لطف کن من را ببر با خود حرم
در حرم روضه بخوان، سوز حسین جانم بده
با سلام روضهات بر جان ما آتش بزن:
السلام ای کشتهی دور از وطن، ای بیکفن...
شاعر: #وحید_محمدی
#حضرت_علی_اکبر_ع_مدح
بر جلوهی خِلقت پیمبر #صلوات
بر چهرهی غرق نور اکبر صلوات
تقدیم به آن جوان رعنا، که بُوَد
سر تا به قدم شبیه حیدر، صلوات
✍ #وحید_محمدی
#حضرت_رقیه_س_شهادت
هر چند بی پیکر ولی آخر رسیدی
شکر خدا بالا سرم، با سر رسیدی
بابا گمانم با دو تا معجر رسیدی!
اما چرا بی اکبر و اصغر رسیدی؟
رفتی که برگردی، حسابی دیر کردی
دیر آمدی و دخترت را پیر کردی
بابا بگو مویت چرا تغییر کرده
رنگِ سر و رویت چرا تغییر کرده
اینقدر ابرویت چرا تغییر کرده
اصلا بگو بویت چرا تغییر کرده
هم عطر سیب پیکر تو فرق کرده
هم حالت موی سر تو فرق کرده
دیگر برای من جگر باقی نمانده
دیگر برایت بال و پر باقی نمانده
دیگر برایم چشم تر باقی نمانده
دیگر برایت موی سر باقی نمانده
با تو تنور خانه بد تا کرده انگار
زخم گلویت هم دهن وا کرده انگار
پیش خدا رفتی خبر دارم عزیزم
بی من کجا رفتی خبر دارم عزیزم
بر نیزهها رفتی خبر دارم عزیزم
تشت طلا رفتی خبر دارم عزیزم
تشت طلا رفتی چرا؟ آغوش من بود
بر نیزهها رفتی چرا؟ آغوش من بود
هم دوریِ این فاصله آزارمان داد
هم زخمهای سلسله آزارمان داد
هم پای غرقِ آبله آزارمان داد
هم خندههای حرمله آزارمان داد
این بی حیایِ بد دهن آتش بگیرد
ای کاش مثل موی من آتش بگیرد
هی زیر دست و پاش گفتم دخترم... زد!
گفتم کمی آرام، او محکم ترم زد
با آن کمانی که به حلق اصغرم زد،
عمداً همان را چند باری بر سرم زد
دیگر رمق در دست و پایم نیست بابا
دیگر صدایی در صدایم نیست بابا
✍ #وحید_محمدی
#نوکری_اهل_بیت_ع
من فقط یک نوکرم، کار خودم را میکنم
او خودش هر وقت لازم شد به نوکر میرسد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
دستم مقابل کس و ناکس دراز نیست
تا روی پای نوکریام ایستادهام
✍ #رضا_قاسمی
مداح و روضهخوان و سخنران و چایریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکریست
✍ #وحید_محمدی
در لباسِ نوکری، موی سپیدم آرزوست
تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم
✍ #علیرضا_خاکساری
من زندهام به نوکری خانهی شما!
پس نوکری به کار نگیری به جای من!
✍ #سیدپوریا_هاشمی
سرمایهی من نوکریِ حضرت سلطان
هر ثانیهاَش نابترین گنجِ زمانست
✍ #منصوره_محمدی_مزینان
بهترین روزی ما نوکریِ ارباب است
عبد را خوبتر از صوم و صلاتش بدهند
✍ #محمود_ژولیده
بهترین آوازهها در خادمیِ کوی توست
شهرتِ خالی زشوقِ نوکری، شهرت نشد
✍ #علیرضا_خاکساری
آبرودار شدن، ماحصل نوکری است
هست، عزت همهاش تحت لوای حَسَنین
✍ #محمدجواد_شیرازی
تا غلامت شدیم فهمیدیم
نوکری، احترام هم دارد
✍ #نفیسه_سادات_موسوی
آبروداری ما بی آبروها پای اوست
تا قیامت نوکری کردن برایش پای ماست
✍ #سیدپوریا_هاشمی
من مفتخر به نوکری حضرت توأم
تو سفرهدار هستی و من دعوت توأم
✍ #رضا_دین_پرور
حُکم قبول بندگیِ ماست با خدا
حُکم قبولِ نوکری ماست با حسین
✍ #بردیا_محمدی
از حب قیمتیِ تو قیمت گرفتهایم
با نوکری تو همه عزت گرفتهایم
✍ #علیرضا_خاکساری
عشق تو شغل شریف انبیای عالم است
در سرایت نوکری دارد مراتب یاحسین
✍ #رضا_دین_پرور
با نوکریِ آل علی زندهام فقط
عینِ حقیقت است کلامم، شعار نیست
✍ #احسان_نرگسی
غلام خانهی زهرا حسابمان کردند
برای نوکریاش انتخابمان کردند
✍ #وحید_محمدی
در لباس نوکری موی سپیدم آرزوست
تا نفس دارم درِ این خانه خدمت میکنم
✍ #علیرضا_خاکساری
از نوکری توست به هرجا که رسیدیم
یعنی که غلامیِّ تو تنها هنر ماست
✍ #احسان_نرگسی
مادرم با نمک روضه بزرگم کرده
من به این نوکری از کودکیام منصوبم
✍ #قاسم_نعمتی
عمری به عشق نوکریِ تو دویدهام
حالا که اوفتادهام از پا نمیخری؟
✍ #موسی_علیمرادی
ذرهای هم که آبرو داریم
همه از نوکری او داریم
✍ #مجید_گل_دار
نوکری فاطمه محشر به دادم میرسد
از غلام مادرش آقا تشکر میکند
✍ #محمدجواد_شیرازی
دلخوشیام چیست به جز نوکری؟
حیدریام حیدریام حیدری
✍ #احسان_نرگسی
از همان روز ولادت شدهام پابستت
قِدمت نوکریام از سَنَواتم پیداست
✍ #رضا_قاسمی
مطمئنم بیشتر از هر عمل، روز جزا
نوکریِ خانهی زهرا به دردم میخورد
✍ #محمدجواد_شیرازی
خدمتگزار اهل خرابات اگر شدی
ایام نوکریِ تو شاهانه بگذرد
✍ #علی_اکبر_لطیفیان
هر آنکه نوکری نوکر تو را کردهست
به قول مُرشد ما، بستهست بارش را
✍ #احسان_نرگسی
با نوکریات سینهزن شوکت گرفته
هر چه گرفته از همین کِسوَت گرفته
✍ #محمدجواد_شیرازی
دم تو گرم و کرمخانهی شما آباد
که بین خانهی تو گرم نوکری هستم
✍ #اسماعیل_شبرنگ
https://eitaa.com/amozeshmadahibanovan
#امام_حسین_ع_مناجات_محرمی
#شب_هفتم
پای این سفره به پایت چقدر افتادیم
ما از آن روز که در بند توأیم آزادیم
ما همه گوشهنشینانِ خرابات توأیم
از غمت خانه خرابیم، ولی آبادیم
ما محال است که از عشق تو دلسرد شویم
ما ندیدیم تو را، باز به تو دل دادیم
از تو جز خوبیِ بسیار ندیدیم حسین
خودمانیم ولی ما که پُر از ایرادیم!
ارث اجدادیِ ما نوکری این خانهست
تا ابد جیرهخورِ خیرِ همان اجدادیم
یادی از ما بکنی یا نکنی حرفی نیست
ما به این نوکرِ دربارِ توبودن شادیم
پُشت ما که همه جوره به تو گرم است حسین
ما بدهکار شما در همهی ابعادیم
جز همین اشک نداریم برایت چیزی
با همین گریه به غمهای تو، از عُبّادیم
به خدا نام تو هم دیدهی ما را تَر کرد
مادرت خواست که در گریه به تو استادیم
تا ابد گریهی آرام حرام است به ما
سالیانیست که در روضه پُر از فریادیم
* *
آب خوردیم به یاد جگر سوختهات
یادِ خشکیِ لبِ اصغرِ تو افتادیم
حرمله خیر نبیند که تو را حیران کرد
بیش از آن تیر و کمان، دلخور از آن صیادیم...
✍ #وحید_محمدی
https://eitaa.com/amozeshmadahibanovan
#امام_حسن_عسکری_ع_مدح
تو آینهی خدا نمایی آقا
سوّم پسر از نسل رضایی آقا
حق دارم اگر کریمتان میخوانم
دوم حسن آل عبایی آقا
✍ #وحید_محمدی
https://eitaa.com/amozeshmadahibanovan
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
وقتی هوای روضهی ما باز مادریست
حال و هوای گریهی ما جور دیگریست
وقتی که مادر همهی ماست فاطمه
حِسی که بین ماست، همانا برادریست
مداح و روضهخوان و سخنران و چایریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکریست
شاهان روزگار به ما غبطه میخورند
این نوکری خودش به خدا عین سروریست
این اشکها نشان دل بیقرار ماست
عالم بداند اینکه دل شیعه مادریست
زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنیست
زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبریست
زهراست آن که ام ابیهای احمد است
زهراست مادر همهی ما، چه مادری است!
زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا
از لطف فاطمهست، اگر شیعه حیدریست
زهراست آنکه در رهِ حیدر خمیده شد
بگذاشت سر به پای ولایت... شهیده شد
✍ #وحید_محمدی
https://eitaa.com/amozeshmadahibanovan
#حضرت_زهرا_س_مدح_و_شهادت
وقتی هوای روضهی ما باز مادریست
حال و هوای گریهی ما جور دیگریست
وقتی که مادر همهی ماست فاطمه
حِسی که بین ماست، همانا برادریست
مداح و روضهخوان و سخنران و چایریز
کارِ تمام ما درِ این خانه نوکریست
شاهان روزگار به ما غبطه میخورند
این نوکری خودش به خدا عین سروریست
این اشکها نشان دل بیقرار ماست
عالم بداند اینکه دل شیعه مادریست
زهراست آن که وصف شکوهش نگفتنیست
زهراست آنکه شأنِ مقامش پیمبریست
زهراست آن که ام ابیهای احمد است
زهراست مادر همهی ما، چه مادری است!
زهراست آن که شیعه به او کرده اقتدا
از لطف فاطمهست، اگر شیعه حیدریست
زهراست آنکه در رهِ حیدر خمیده شد
بگذاشت سر به پای ولایت... شهیده شد
✍ #وحید_محمدی
https://eitaa.com/amozeshmadahibanovan
1738099019327_-2147483648_-210204.ogg
1.78M
#سرود
#میلاد_امام_سجاد علیه السلام
برکت خدا رو رووو زمین
شد منوره، مدینه باز
از قدوم زین العابدین
شهبانوی، ایران حالا
شد مادرِ، آقای ما
سبحان ربّیَ الاَعلی
جگر ارباب اومده، هله هله هله
پسر ارباب اومده، هله هله هله
این پسر که از همه سره
با نگاش دلا رو می خره
بگو یا علی مدد ببین
ما رو تا مدینه میبره
دلم میره، هی دنبالش
روزیمه از (دخیلم به)، پر شالش
یه صحیفه س، شرح حالش
نور سجاده اومده، هله هله هله
آره شهزاده اومده، هله هله هله
#وحید_محمدی ✍
#سرود_امام_سجاد علیه السلام
#امام_سجاد_ولادت
#امام_سجاد_سرود
🪴🪴🪴🪴🪴
#مداحی بانوان |سادات طاهری
@madahihoor