*طاغی(امریکا/اسرائیل) کم کم ضعیف نخواهد شد، بلکه در اوج قدرت به یکباره نابود خواهد شد!*
خداوند همواره چنین کرده است!
و این سخن خداست.
توضیح آنکه: دو روش برای نابودی یک ساختمان وجود دارد:
1. یکی اینکه کارگرانی با پتک بیفتند به جان ساختمان و کم کم پنجره و در و دیوار ساختمان را خراب کنند، تا در نهایت کل آن را ویران نمایند. در این حالت همه کس می تواند در میانه تخریب حدس بزند که این ساختمان تا چندی دیگر نابود خواهد شد.
2. روش دیگر آنست که مقداری دینامیت در فوندانسیون ساختمان به طوری جاسازی کنند، و سپس با یک دکمه آنها را منفجر کنی. در این حالت یک ساختمان سرپا در یک لحظه فرو می ریزد. یعنی تا لحظاتی پیش از فرو ریختن ساختمان، هیچ کس با نگاه کردن به صحنه گمان نمی کند این ساختمان به زودی فرو خواهد ریخت.
خداوند در آیه 26 سوره نحل تصریح کرده است که نابودی طواغیت مکرپیشه عموما به روش دوم خواهد بود:
قَدْ مَكَرَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَأَتَى اللَّهُ بُنْيانَهُمْ مِنَ الْقَواعِدِ فَخَرَّ عَلَيْهِمُ السَّقْفُ مِنْ فَوْقِهِمْ وَ أَتاهُمُ الْعَذابُ مِنْ حَيْثُ لا يَشْعُرُونَ : کسانی که پیش از اینها بودند هم نیرنگ زدند تا حق را نابود نمایند، *پس خدا به سراغ بنیان آنها از قسمت پایه و شالوده آن بنا آمد، پس ناگاه سقف از بالای سرشان بر روی آنها فرو ریخت،* و عذاب از جایی که نمی دانستند به سراغشان آمد.
من بارها از کسانی که پیش از انقلاب را درک کرده اند پرسیده ام: آیا در سال 1354 گمان می کردید انقلاب اسلامی 3 سال دیگر پیروز شود؟ می گویند خیر. می گویم در سال 1356 گمان می کردید به زودی انقلاب شود؟ می گویند اصلا. می گویند جیمی کارتر رئیسجمهور آمریکا در دیماه 1356 با هیات 410 نفره به تهران آمد و ایران را «جزیره ثبات» (Island of Stability) نامید. حتی رهبران انقلابیون هم گمان نداشتند در بهترین حالت تا 20-30 سال دیگر جنبشی که آغاز شده پیروز شود. *ولی خداوند به فونداسیون نظام طاغوتی زد و در نتیجه ساختمان شاهنشاهی را به یکباره فرو ریخت.*
از هر کسی در سال 1990 می پرسیدی گمان می کنی اتحاد جماهیر شوروی فرو بریزد، می گفت مگر دیوانه شده ای؟ وقتی در سال 1989 امام خمینی ره به گورباچف نامه نوشت و گفت «کمونیسم را باید در موزههای تاریخ سیاسی جهان جستجو کرد» همه متعجب شدند، و هیچ کس گمان نمی کرد در سال 1991 این ابرقدرت جهانی و رهبر بلوک شرق از پای بیفتد. *ولی خدا به سراغ شالوده بنای کمونیستی شوروی آمد و در حالی که این بنیان کاملا سرپا به نظر می رسید، ناگهان آنرا ویران کرد* که «گویا دیروز هرگز برپا نبوده است» (یونس:24)
چنانکه قوم ثمود پس از کشتن ناقه صالح خود را در اوج قدرت می دیدند، بطوری که با سرمستی نقشه ترور خود صالح ع را هم ریختند (نمل:49) *ولی خدا ثمود را در همان اوج نابود کرد.*
چنانکه فرعونیان در اوج اقتدار و شرف پیروزی، وقتی به بهانه فرار برده هایشان(بنی اسرائیل) قصد نابودی همه بنی اسرائیل را کرده بودند(اسراء:103) و از همه شهرها سربازانشان را جمع کرده بودند تا دمار از روزگار موسی ع و قومش در بیاورند(شعراء: 53-56)، در حالی که موسی و قومش یک طرفشان آب دریا و طرف دیگرشان سپاه تا بن دندان مسلح فرعونیان بود، *در همین اوج، خداوند گردن آنها را گرفت و در آب انداخت و غرق و نابود کردن.*
به قول شاعر: «اقبال خصم هر چه فزونتر شود نکوست / فواره چون بلند شود سرنگون شود.»
بله، وقتی در جنگ احزاب مسلمانان [از ترس] دور خود خندق کنده بودند، کمتر کسی گمان می کرد نهضت پیامبر ص بتواند بقا یابد، چه برسد به اینکه اندکی بعد فاتح مکه (مرکز ابرقدرت شبه جزیره عربستان) شود! *خداوند، قریش را ناگهان از اوج به سقوط و حضیض رساند.*
بله، خداوند، امریکا و اسرائیل را در اوج قدرت، و وقتی گمان می کنند توانای بر هر کاری هستند، نابود می کند، «... وَ ظَنَّ أَهْلُها أَنَّهُمْ قادِرُونَ عَلَيْها أَتاها أَمْرُنا لَيْلاً أَوْ نَهاراً فَجَعَلْناها حَصيداً كَأَنْ لَمْ تَغْنَ بِالْأَمْسِ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (یونس:24)»
#یحیی_سنوار
#سید_حسن_نصرالله
#جهت_اطلاع
@ettela_seraj
هدایت شده از صالحی - ارتباط کاربران
بسم الله
🔸 ترجمه فارسی وصیتنامه شهید #یحیی_سنوار
🔖 متن اصلی عربی وصیت نامه شهید
🎞 کلیپ ترجمه انگلیسی وصیتنامه #شهيد_يحيي_سنوار
🔴 واقعا شهید #یحیی_سنوار شخصیتی ناشناخته و حیرتانگیز بود. این👇 وصیتنامه عجب متن عمیق و تاثیرگذاری دارد 👌
🔸
▫️١
بسم الله الرحمن الرحیم
من یحیی هستم، فرزند پناهندهاي كه تبعيد را به وطني موقت، و يك رويا را به نبردي ابدي تبديل كرد.
هنگام نگارش اين كلمات، هر لحظه از زندگيام را به ياد ميآورم، از كودكي در كوچهها تا سالهاي طولاني در زندان و هر قطره خوني كه بر خاك اين سرزمين ريخته شد.
در سال 1962 در اردوگاه پناهندگان خان يونس متولد شدم، زماني كه فلسطين خاطرهاي پاره پاره و نقشهاي فراموش شده بر ميز سياستمداران بود.
من مردي هستم كه زندگياش ميان آتش و خاكستر بافته شد. و زود دريافتم كه زندگي تحت اشغال، چيزي جز زنداني دائمي نيست. از همان روزهاي نخست ميدانستم كه زندگي در اين سرزمين عادي نيست و هر كس اينجا متولد ميشود بايد در قلبش سلاحي شكستناپذير حمل كند و بداند كه راه آزادي طولانيست.
وصيت من به شما از همين جا آغاز ميشود، از آن كودكي كه اولين سنگ را به سوي اشغالگر پرتاب كرد و آموخت كه سنگها اولين كلماتي هستند كه ما در برابر جهاني كه در مقابل زخمهايمان سكوت ميكند، بيان ميكنيم.
در خيابانهاي غزه آموختم كه ارزش انسان به سالهاي عمرش نيست، بلكه به آن چيزي است كه به وطنش ميبخشد. بنابر اين زندگي من، زندانها و نبردها، درد و اميد بود.
اولين بار در سال 1988 وارد زندان شدم و به حبس ابد محكوم شدم، اما هرگز ترس را نشناختم. در آن سلولهاي تاريك، در هر ديوار پنجرهاي به افقي دور و در هر ميله نوري ميديدم كه راه آزادي را روشن ميكرد. در زندان آموختم كه صبر تنها يك فضيلت نيست، بلكه يك سلاح است. سلاح تلخ، ماننده قطره قطره نوشيدن دريا.
وصيت من به شما اين است كه از زندانها نترسيد، زيرا آنها تنها بخشي از سفر طولاني ما به سوي آزادي هستند. زندان به من آموخت كه آزادي تنها حقي ربوده شده نيست، بلكه مفهومي است كه از درد زاده شده و با صبر صیقل گرفته است.
وقتي در سال 2011 در معامله تبادل اسرا «وفاء الاحرار» آزاد شدم، همان فرد سابق نبودم. قويتر بيرون آمدم، با اعتقادي راسختر به اينكه آنچه انجام ميدهيم تنها مبارزهاي گذرا نيست، بلكه سرنوشت ماست كه تا آخرين قطره خونمان آن را حمل ميكنيم.
وصيت من اين است كه استوار بمانيد، به كرامت خود و به رؤيایی كه هرگز نميميرد چنگ بزنيد. دشمن ميخواهد ما از مقاومت دست برداريم، و مسئلهمان را به مذاكرات بيپايان تبديل كنيم، اما به شما ميگويم بر سر آنچه حق مسلم شماست مذاكره نكنيد.
آنها از استقامت شما بيش از سلاحهايتان ميترسند. مقاومت صرفا سلاحي كه ما آن را حمل ميكنيم نيست، بلكه عشق ما به فلسطين در هر نفسي است كه ميكشيم، و اراده ماست كه عليرغم محاصره و تهاجم باقي بمانيم.
وصيت من اين است كه به خون شهدا وفادار بمانيد، به كساني كه اين راه پر از خار را براي ما به جا گذاشتهاند. آنها راه آزادي را با خون خود هموار كردند. پس اين فداكاريها را در محاسبات سياستمداران يا بازيهاي ديپلماسي هدر ندهيد.
ما اينجا هستيم تا آنچه را نسل اول آغاز كرد ادامه دهيم و از اين مسير منحرف نخواهيم شد، هر چقدر هم كه هزينه داشته باشد. غزه پايتخت استقامت بوده و خواهد ماند و قلب فلسطين كه از تپيدن باز نميايستد، حتي اگر جهان عرصه را بر ما تنگ كند.
وقتي در سال 2017 رهبري حماس را به عهده گرفتم، اين تنها يك انتقال قدرت نبود، بلكه ادامه مقاومتي بود كه با سنگها آغاز شد و با تفنگها ادامه يافت. هر روز درد مردمم را تحت محاصره احساس ميكردم و ميدانستم كه هر گامي كه به سوي آزادي بر ميداريم بهايي دارد، اما به شما ميگويم: هزينه تسليم بسيار بيشتر است.
پس همانطور كه ريشهها به خاك ميچسبند، به اين سرزمين بچسبيد، زيرا هيچ بادي نميتواند مردمي را كه انتخاب كردهاند زندگي كنند، ريشهكن كند.
در نبرد طوفان الاقصي، من رهبر يك گروه يا جنبش نبودم، بلكه صداي هر فلسطيني بودم كه رؤيای آزادي در سر داشت. من با اين باور هدايت ميشدم كه مقاومت تنها يك گزينه نيست، بلكه يك وظيفه است. ميخواستم اين نبرد فصل جديدي در كتاب مبارزه فلسطين باشد، جايي كه گروهها متحد شوند و همه در يك سنگر در برابر دشمني بايستند كه هرگز بين كودك و پير يا بين سنگ و درخت تمايزي قائل نميشود.
طوفان الاقصي نبرد روحها بود قبل از آنكه نبرد بدنها باشد و نبرد ارادهها بود قبل از آنكه نبرد سلاحها باشد.