eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
122 ویدیو
25 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
(مامان دو دختر ۴.۵ و ۲ ساله) وقتی به ساعت‌های پایانی روز نزدیک می‌شیم یه جمله توی مغزم تکرار می‌شه: «کاش شبانه‌روزم بیشتر از ۲۴ ساعت بود» همهٔ کارهای جامونده از برنامه‌م توی ذهنم لیست می‌شن، مثل یه فاکتور بلند بالا بعد از یه خرید دل‌چسب؛ کتاب‌هایی که بخونم، صداهایی که بشنوم، چیزهایی که بنویسم، فکرهایی که بکنم، و حتی خوراکی‌هایی که بخورم! کارهایی که وقت گذاشتن برای بیشتریاشون خیلی برام شیرینه نه از سر اجباره نه با اکراه... دخترها ۳ ساله و ۱ ساله هستن. بابای خونه بعد از انجام مسئولیت مسواک و دستشویی ۳ ساله که خودش یک بازی حداقل یک ربعه‌ست، شب به خیر می‌گه و می‌ره که بخوابه.😴 اما مامان... بچه‌ها برای خوابیدن مامان رو می‌خوان. این یه قانون نانوشته‌ست!😬 راضی به جدایی از مامان نیستن و وقتی شب بیدار بشن فقط مامانه که می‌تونه اون‌ها رو دوباره با چوب جادوش خواب کنه.🪄 بچه‌ها هنوز یاد نگرفتن خودشون بخوابن.... مثل توی فیلما؛ شب به خیر بگن و برن توی رخت‌خواب، در حالی‌که مامان و بابا با دو تا لیوان چایی نشستن و مشغول گفت‌وگو هستن.😁 نه!🤦🏻‍♀️ بچه‌ها خودشون نمی‌خوابن‌😏 باید از ۸ صبح بیدار بوده باشن و توی روز نخوابیده باشن تا بالاخره ساعت ۱۱ بعد از ۵-۶ تا قصه خوابشون ببره. اما حتماً من زودتر از اونا به خواب رفتم...😴 ساعت حوالی ۳ و ۴ صبح به هوای داشتن ساعت اختصاصی (!‌me-time) و انجام کارهام بیدار می‌شم. می‌رم توی آشپزخونه، کتری رو روشن می‌کنم. که صدای یک‌ساله میاد.😥 شب‌ها تا صبح چند باری بیدار می‌شه اما مادرها به این بیدار شدن‌ها عادت دارن. توی گوشیم کتاب الکترونیکی بازه تا وقتی رفتم سراغ دخترم، اون چند دقیقه رو از دست ندم. دوباره برمی‌گردم و پشت میز آشپزخونه (کنج خلوتم) می‌شینم. خیلی زود سه ساله بیدار می‌شه. چند وقتیه شب که از نیمه می‌گذره با جیغ و گریه بلند می‌شه.😥 بهونه‌های عجیب می‌گیره و به هیچ حربه‌ای آروم نمی‌شه. جیغ‌ها کار خودشون رو می‌کنن و یک ساله به گریه می‌افته. و نهایتاً تلاش مشترک مامان و بابا دوباره بچه‌ها رو به خواب می‌بره. انقدر گذشته که کتری یخ کرده، بدون اینکه آبی از توش به لیوانم جاری بشه و من کنار بچه‌ها به خوابی عمیق و اجباری رفتم... حالا مدتیه کاملا بی‌انگیزه شدم برای سحر بیدار شدن. می‌خوابم و هیچ تمایلی ندارم تا بیدار شدن بچه‌ها و حتی بعدش سرم رو از روی بالشت بلند کنم. با کرختی بیدار می‌شم! بدون داشتن کوچیک‌ترین خلوت شبانه با خودم.😓 و حتی فرصتی چند دقیقه‌ای برای فکر کردن به شام و نهار اون روز! و این همه فکر نکردن چقدر آزارم می‌ده. اما سعی می‌کنم شرایط رو بپذیرم. مدتی می‌گذره... از چالش‌های شبانهٔ ۳ ساله کمی فاصله می‌گیریم و اوضاع آروم‌تر شده. از سر می‌گیرم. بیدار می‌شم. بیدار می‌شه. میاد کنارم می‌شینه و می‌گه: «وقتی می‌بینم بیداری دلم می‌خواد منم بیدار باشم.😁 می‌دونی چیه مامان؟ منم چند سال دیگه بزرگ می‌شم، مدرسه می‌رم، مثل تو شب بیدار می‌شم و نسکافه می‌خورم و درس می‌خونم... حالا میای با هم بازی‌های این کتابو انجام بدیم؟» بازی می‌کنیم. کتاب می‌خونیم. نمی‌خوابه. می‌ریم توی اتاق و با هم می‌خوابیم... تا خود صبح.😴 هر صبح با خودم تکرار می‌کنم؛ این نیز بگذرد... نیمهٔ اول شب خواب بچه‌ها سنگین‌تره. کاش می‌شد که این بدن ضعیف و رنجور و فقیر همراهی می‌کرد و به خواب غفلت نمی‌رفت...😥 هر چند کیفیت خواب ساعات اولیهٔ شب بهتره... 👈🏻 فکری به ذهنم می‌رسه که همراهی پدر رو می‌طلبه... مدتی تلاش می‌کنیم و می‌بینیم که بچه‌ها می‌تونن کنار پدر هم با خوشحالی به خواب برن👌🏻و اگه نیمه‌شب هم بیدار شدن و دیدن مامان کنارشون نیست، به حضور پدر راضی باشن. حالا مامان چند ماهی می‌شه به خواب اجباری نمی‌ره و چند ساعتی برای با خودش بودن، توی سکوت و خلوتی شب وقت داره. به همین سادگی؛ گاهی وقت‌ها شرایطی که یه چالش بزرگ برای مادر به حساب میاد، می‌تونه با همکاری و همراهی اطرافیانی مثل پدر یا یه دوست، به سادگی بهبود پیدا کنه... 🇮🇷🇮🇷🇮🇷 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«حس خوب امکانات بچه‌داری» مامان دو دختر ۴.۵ و ۲ ساله و پسر ۲ ماهه ما خرید کردن رو دوست داریم و از تفریح‌های خانوادگی‌مونه‌. دو هفته‌ای یک‌بار ماهی یک‌بار برای تفریح و کاهش هزینه‌ها دسته‌جمعی می‌ریم خرید از فروشگاه. بچه‌ها هم یاد گرفتن که فراتر از لیست خریدمون فقط می‌تونن یه انتخاب داشته باشن.☝🏻 وقتی که بچه‌ها دو تا بودن، دو تا چرخ برمی‌داشتیم و هرکدوم تو یکی می‌نشستن. فروشگاهی که می‌ریم چرخ‌های مخصوصی داره که پایینش ماشینه و بالاش سبد خرید و اینطوری بچه‌ها مدت خوبی توی چرخ می‌مونن و بهشون خوش می‌گذره.😍 دورانی که منتظر تولد فرزند جدید بودیم، خرید اومدن با سه بچه رو با همسرم امکان‌سنجی می‌کردیم؛ یکی از گزینه‌های جدی این بود که من و بچه‌ها دیگه توی خرید همسر رو همراهی نکنیم و قید این برنامهٔ تفریحی رو بزنیم. یک ماه قبل از تولد نوزاد جدید، فروشگاهی که همیشه می‌ریم یک فضای بازی برای کودک ایجاد کرد که بچه‌ها خیلی ازش استقبال کردن. کنار فضای خرید یه اتاق شیشه‌ای با وسایل بازی جذاب که می‌تونه بیشتر از یک ساعت بچه‌ها رو سرگرم کنه، درست کرده بودن. و در سطح فروشگاه چنتا ال‌سی‌دی بود که تصاویر دوربین مدار بستهٔ داخل اتاق بازی رو نشون می‌داد و خیال پدر و مادر راحت می‌شد که بچه‌ها مشغول بازی هستن و مشکلی نیست.👌🏻 تنها نکته هزینه‌ش بود که باید خرید رو در کوتاه‌ترین زمان ممکن انجام می‌دادیم تا به صرفه بشه.😬 این امکانی که فروشگاه برای خانواده‌ها در نظر گرفته بود باعث شد بعد از تولد بچهٔ سوم با جرئت بیشتر و خیال راحت‌تری بریم خرید.🛒 بچه‌ها با اشتیاق رفتن اتاق بازی و ما با یه کالسکه و یه چرخ خرید، خریدمون رو انجام دادیم. مسئول اتاق بازی هم که ما رو از دفعهٔ قبل یادش مونده بود، خودش برامون تخفیف ۳۰٪ مشتری‌های دائمی زد! که اگه تخفیف مشتری‌های بالای سه فرزند رو هم بهش اضافه می‌کرد خیلی بهمون می‌چسبید اما این گزینه براشون تعریف شده نبود!🤭 شکی نیست که آدم‌ها هوشمندترین مخلوقات پروردگارن. تو سختی‌ها، محدودیت‌ها و محرومیت‌ها این توان رو دارن که راه‌حلی برای چالش‌هاشون پیدا کنن یا با خودسازی می‌تونن پا روی علاقه‌هاشون بذارن و از احساس محدودیت و محرومیت کمتر غصه بخورن و حتی دیگه احساس محدودیت نکنن و از شرایط جدیدشون لذت ببرن. اما این سکه روی دیگه‌ی هم داره❗ روی دیگهٔ سکه وظیفه‌ایه که جامعه در قبال این آدم‌ها داره که باید شرایط رو براشون مهیا کنه.👌🏻 شما چه تجربه‌های مثبتی داشتین؟ با چه چالش‌هایی مواجه شدین که اگه امکاناتی فراهم بود راحت‌تر باهاش کنار می‌اومدین؟ 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif