eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
9.1هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
149 ویدیو
27 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_admin تبلیغات: @tbligm
مشاهده در ایتا
دانلود
( ۱۴، ۱۲.۵، ۱۱، ۹، ۴.۵ ساله) تو زائرسرا آبرو برامون نذاشت.😢 صدای جیغاش کل طبقات رو که از وسط سالن به هم ارتباط داشتن پر می‌کرد... به این راحتی‌هام ساکت نمی‌شد. دیگه از خرابکاری و قلدر بازی و... نگم براتون. یا تو حرم که از کنترل خارج می‌شد و برای خودش می‌اومد، می‌رفت، مهرها رو برمی‌داشت، پرت می‌کرد.😰 یه بارم از وسط صحن جامع تا خود خیابون خسروی چهار دست و پا اومد.🤦🏻‍♀️😑 من و همسرم و بچه‌ها خودمونو زدیم به اون راه که الکی مثلاً ایشون بچهٔ ما نیست.🤪😂 نمی‌دونم چرا تو مشهد یهو اخلاقای سعید ۲.۵ ساله از این رو به اون رو شد. باید درد رو پیدا می‌کردیم تا درمون کنیم. وقتی از چند نفری که فرزند هم‌سن سعید داشتن پرسیدم، اونا هم به همین درد مبتلا بودن، حالا با یه‌کم شدت و ضعف. پس احتمال دادیم که اقتضای سنش باشه و هر چی کمتر دعواش کنیم و سعی کنیم محبتمون رو بهش بیشتر کنیم، احتمال اینکه از این خان به سلامت بگذریم زیاد می‌شه. حداقلش اینه که بدتر نمی‌شه.😬 پس با راهکار همسرم، زدیم بر طبل بی‌خیالی و در موقعیت‌های تنش‌زا به جای اعصاب خوردی، سعی کردیم آرامشمون رو حفظ کنیم. خیلی سخت بود و گاهی هم کنترل از دستمون خارج می‌شد و کار به دعوا می‌کشید.🤦🏻‍♀️ اما سعی کلی‌مون بر این اساس بود که درکش کنیم و سعی کنیم انرژی‌ش رو به طریقی تخلیه کنیم. پیاده تا حرم می‌بردیمش و دفتر بهش می‌دادیم تا پاره کنه و کاری به دفتر و مداد بچه‌ها نداشته باشه و... احتمال دیگه این بود که آهنش کم باشه. مکمل آهن هم با مشورت پزشک براش شروع کردیم. احتمال سوم این بود که چون من و همسرم درگیر کارهای مسافرت بودیم، توجهمون بهش کم شده و درصدد جلب توجهه. پس سعی کردیم بیشتر بهش محبت کنیم، بیشتر بغلش کنیم و تماس پوستی و چشمی برقرار کنیم. احتمال چهارم این بود که هم‌بازی نداره، از بچه‌ها خواستیم که نوبتی باهاش بازی کنن.👌🏻 احتمال پنجم این بود که چون از دنیای نوزادی وارد کودکی شده و فهمش از دنیای اطراف بیشتر شده ولی درعین‌حال نمی‌تونه خوب حرف بزنه و بیان کنه، کلافه می‌شه. سعی کردیم بیشتر درکش کنیم با عباراتی چون: چی شدی؟ خسته شدی؟ چیزی اذیتت کرده؟ و... برای خط خطی کردن دیوارها و... هم هر ترفندی به کار بردیم فایده نداشت. پس تا اونجایی‌که تونستیم سرشو به کار دیگه گرم کردیم و هر جا هم نتونستیم گذاشتیم راحت باشه.😭😏 چون می‌دونستم در این سن، این ادا اطوارها طبیعیه و از طرفی تجربه کرده بودیم که «این نیز بگذرد...» تحملش برامون راحت تر شده بود‌. به لطف خدا اون صبوری‌ها و محبت‌ها و بازی کردن‌ها و نابود شدن وسایل و دیوارها😜 کم‌کم نتیجه داد و الان که حدود چهار سالشه خیلی آروم‌تر و منطقی‌تر شده.😊 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«اصلاً مامان باید مهندس باشه.😜» ( ۱۴، ۱۲.۵، ۱۱، ۹، ۴.۵ ساله) ای بابا قیمت‌ها که سر به فلکن! یه کف دست لباس، پونصد تومن... ششصد تومن حداقل🙁 نفری یک دست لباس بیرونی برای پنج تاشون هوار تومن درمیاد.🤦🏻‍♀️ بچه‌ها هم که تو رشد! هر چی لباس می‌خری یا زود کوچیک می‌شه یا لباسه خودشو از دستشون پاره می‌کنه.😁 دیگه وقتشه که پا روی علایقم بذارم و برم دوره‌ای رو ببینم که هیچ وقت علاقه‌ای بهش نداشتم، ولی نیاز خیلی!!! دوره‌های (مهندسی پوشش(kht))!😃 نمی‌دونم حوصله‌م می‌کشه یا نه ولی به امتحانش می ارزه! گشتم و گشتم و گشتم تا جایی رو پیدا کردم که... هم شهریه‌ش پایین باشه، هم امکان بردن بچه داشته باشه، و هم ساعت کلاسش رو خودم بتونم انتخاب کنم. زمانی باشه که همسرم خونه باشن تا بچه‌ها تنها نمونن. به لطف خدا جوینده یابنده بود.😍 خداروشکر مربی دوره هم خودشون بچه داشتن و اجازه می‌دادن که بچه‌ها رو در صورت نیاز با خودمون ببریم. بر خلاف تصورم، متوجه شدم که حوصله‌م می‌کشه و واقعاً سرگرم کننده است.😍 خیلی لذت داره آدم محصولی رو تولید کنه و بعد تو تن بچه‌هاش ببینه.👌🏻 دوره طوری بود که زود هم بازدهی داشت. یعنی برای اولین کارمون، سوئیشرت دوختیم. و با حدود دویست تومن سعیدآقا سوئیشرت دار شد و بنده کلی به اقتصاد خانواده کمک کردم.😎 چند تا شومیز برای خودم و دخترا و بلوز شلوار و... هم محصولات بعدیم بود. خلاصه که به شدت توصیه می‌کنم تو این دوره‌های مهندسی پوشش شرکت کنید و در مصرف لباس صرفه بجویید. چند تا حسن داره که می‌گم براتون: 👈🏻 اول اینکه با اینکه پارچه هم گرونه، ولی باز هم دوخت لباس به صرفه‌تر از خریدشه. 👈🏻 دوم اینکه به شدت سرگرم کننده است و آقایون از اینکه همسرشون چند ساعتی از غر زدن فارغ می‌شه، بسی خوشحال و خرسند می‌شن.😜 👈🏻 سوم اینکه دخترها هم تشویق می‌شن که این مهارت رو بیاموزن. پ.ن: شاید بپرسید فرق دورهٔ مهندسی پوشش با طراحی دوخت چیه؟! عارضم خدمتتون که هیچ فرقی نداره و خودم دلم خواست اسمشو بذارم مهندسی پوشش.😁 چون یه جور مهندسیه! هم اندازه‌گیری داره هم نقشه‌کشی و هم عملیات اجرا.😉 پ.ن۲: گذاشتن چرخ خیاطی اسباب‌بازی دخملا در اختیار سعید خان، تا حد زیادی سرگرمش می‌کنه و لطف فرموده به بنده اجازه می‌دن به کارهای مهندسی‌م برسم.🤪 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif
«بچهٔ پنجم و این‌همه چسب؟!» ( ۱۴، ۱۲.۵، ۱۱، ۹، ۴.۵ ساله) برعکس بقیهٔ بچه‌ها، موقع خرید کیف و کفش و نوشت‌افزار هم چندان ذوقی نداشت. این بی‌ذوقی حامل خبر خوبی نبود.😶 نشان از وجود چسب مادر و فرزندی فرد اعلی، درجه یک و تضمینی بین من و پسرجان بود.👌🏻 پیش‌بینی من درست از آب دراومد. روز اول پیش دبستانی، چسبید به پاهام و اشک‌ریزان وارد کلاس ....... نشد!😱 تو دلم می‌گفتم یک بار جستی ملخک، دو بار جستی ملخک، سه بار جستی ملخک، چهار بار جستی ملخک، پنجمی... وایسا وایسا فسقلی مگه یکی یه دونه‌ای انقد وابسته‌ای!؟😏 بچهٔ پنجم و این‌همه چسب؟!!! بیشتر از اینکه کنجکاو باشم بدونم، این چسب کی منقضی می‌شه، کنجکاو بودم بدونم خودم تا کی تحمل بست‌تشینی در مدرسه رو دارم...🧐 خلاصه روند انقضای چسب سریع‌تر از چیزی بود که فکرشو می‌کردم.😄(الحمدلله) روز دوم راضی شد به نشستن تو دفتر، به جای حیاط. روز سوم رفت تو کلاس به شرط اینکه روی ماه مامان از قاب پنجره پیدا باشه. روز چهارم نشستم تو یه اتاق دیگه. روز پنجم به بهانهٔ آوردن شارژر یک ساعتی برگشتم خونه. روز ششم جیم زدم‌. روز هفتم بهش گفتم آخرین روزیه که باهات میام تا دم کلاس. روز هشتم دم در مدرسه پیاده شد و رفت. روز نهم کچلم کرد از بس پرسید کی باید بریم مدرسه؟!!!😄 و احساس پیروزی عظیمی داشتم نسبت به مادرانی که هنوز گوشهٔ حیاط نشسته بودن.😂😎 سازندگان چسب، یا باید ضمانت‌نامه‌شون رو بررسی کنن یا در بالا بردن کیفیتش تجدید نظر! مسئولین رسیدگی کنن🤭 والا با این چسباشون.😂 پ.ن: با تشکر از: - معلم مربوطه که نهایت همکاری رو در روند برطرف شدن چسبندگی چسب داشتن. - همسرجان که بعد از مدرسه پسرجان رو با یک عدد خوراکی تشویق می‌کردن. - فرزندان جان که مدام در باب فضائل مدرسه برای برادر کوچیکشون سخنرانی می‌کردن. - آقایان پلیس و آتش‌نشان که با حضور در مدرسه، در علاقه‌مندی ایشان به مدرسه نقش عظیمی ایفا کردند. - خانواده‌های محترم رجبی، احمدی، کاظمی و جعفری!😅 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif