eitaa logo
مادران شریف ایران زمین
7.4هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
122 ویدیو
25 فایل
اینجا پر از تجربه‌ست، تجربهٔ زندگی مامان‌های چند فرزندی پویا، «از همه جای ایران»، که در کنار بچه‌هاشون رشد می‌کنند. این کانال، سال ۱۳۹۸ به همت چند مامان دانش‌آموختهٔ دانشگاه شریف تاسیس شد. ارتباط با ما و ارسال تجربه: @madaran_sharif_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
(مامان سه دختر ۶ساله، ۴ساله و ۵ماهه) همون موقعا، مادربزرگم که خیلی اصرار داشت دختر باید از هر انگشتش یه هنر بریزه👌🏻 و کار با و... رو به ما یاد داد. سیزده سالم بود که مادرم منو فرستادن کلاس خیاطی و تقریبا ضروریات خیاطی رو یاد گرفتم و همون زمان به اندازه‌ی خودم لباسای خوبی دوختم. ولی خیلی ریزه‌کاری داشت.😤 علاقه‌ای نداشتم و این اکراه باعث شد بعدها هم زیاد نتونم برم سمتش❗️ به ورزش خیلی علاقه داشتم و تابستونا، به صورت تخصصی دنبالش می‌کردم. البته بعدا به خاطر مشکلات کمردرد و زانودردی که دچارش شدم، نتونستم اونو ادامه بدم. رو هم دوست داشتم و تا سال سوم دبیرستان، کلاس می‌رفتم و تو دانشگاه برای مطالعه منابع به زبان اصلی خیلی به کارم اومد. سال اول دبیرستانم خیلی خوب بود.😊 دوستان صمیمی‌ای پیدا کردم؛ خیلی مهربان و خدا‌دوست و هنوز که هنوزه باهاشون در ارتباطم. رشته تحصیلی‌مو، انتخاب کردم. ریاضیم خیلی خوب بود و بهش علاقه داشتم و البته شرایط کار سنگین مادرم (که دندانپزشک بودن) هم، روی انتخابم بی‌تاثیر نبود. از سال دوم، کلاسم از دوستان صمیمی‌ام جدا شد و دوباره تنها شدم و بیشتر به درس چسبیدم و فعالیت دیگه‌ای نداشتم. درسم خوب بود و ریاضی و فیزیک شرکت می‌کردم و معمولا در سطح منطقه و استان مقام می‌آوردم. آرزوم بود که بشم.🤓 مهندسی که ۲-۳ فرزند داره، زندگی خوبی داره، هم بچه‌هاشو اداره می‌کنه و هم تو شغلش موفقه.💪🏻 گذشت و سال ۸۳ رشته مهندسی آی‌تی قبول شدم. تقریبا همان چیزی بود که تصورش را می‌کرد‌م. البته وقتی وارد دانشگاه شدم، هم دانشگاه از تصوری که داشتم دور بود، هم خود رشته.😬 به دلیل تأخیر در ثبت‌نام و ندیدن تبلیغات و مسئولین و عدم استقبال خانواده، اردو رو شرکت نکردم❗️ همین باعث شد قبل از شروع کلاس‌ها با دوستان همکلاسی آشنا نشم. (آدم درونگرایی بودم و کلا سخت ارتباط می‌گرفتم.) فکر می‌کردم دانشگاه کشور اسلامی مثل مدرسه و خانواده منه😉 اما با ورود بهش و شرکت در جشن ورودی‌ها و دیدن روابط عادی دختر پسری خیلی تو ذوقم خورد.😐 در جمع حدود ۵۰ نفری دختران، فقط چند نفر انگشت‌شمار هم‌تیپ من بودند. بر همین مبنا دوستی‌مون شکل گرفت. رشته آی_تی در دانشگاه شریف، ملغمه‌ای بود از رشته نرم‌افزار و سخت‌افزار و از آنچه درباره‌اش شنیده بودم خیلی فاصله داشت.😕 به این ترتیب ترم یک به افسردگی گذشت... البته بصورت پشتیبان و معلم، با بچه‌های کنکوری مدرسه‌مون ارتباط داشتم و با واحد دانشگاه‌های شورای نگهبان هم همکاری‌ام رو شروع کردم. در همین فضای تنهایی بودم که زمان اردوی جنوب شد❗️ پ.ن: این عکس تابلوییه که خودم گلدوزی کردم و الان ساعت اتاق بچه‌هامه😍 🍀🍀🍀 کانال مادران شریف ایران زمین @madaran_sharif