کیک آماده شده😋 غذا هم بخشیش آماده ست.
#بازی بچهها هم تمومه و خیلی خسته به نظر میرسن🤔
انگاری تمایلی به جمع کردن این رشتههای کاغذ_بخوانید شرارههای آتش😅_ که کل اتاق (به جز زیر پارچه!) رو پوشونده، ندارن😒 فرستادمشون تو حیاط مشغول جارو زدن حیاط و تخلیه ته مانده انرژی بشن! خودم دست به کار شدم😬
...
خب انگاری آخرین رشتههای کاغذی هم از روی رخت خوابها و طاقچه و کمد، به خوبی جمع شده!
یه نگاه میکنم به وروجکها که خیلی ناز و مظلومانه خوابیدن😝
یه نگاهی به خونه که حالا خیلی مرتب و تمیز به نظر میرسه😎 و...صدای اذان📿
آخیش! نماز تو زمان خواب بچهها میچسبه😋
انگاری دیگه ایستادن برام خیلی سخته، سجدههام طولانی میشن، حمد و سوره کوتاه و خلاصه!
سجده شکر و بعد درازکش روی سجاده...
آخ پام...کمرم...خدا جون چی میشد به دلم میانداختی اون کارتن رو از جلوی چشم بچهها بردارم نبینن؟!🤔
ازت میخوام الان بچهها یه کم طولانی بخوابن!
آخ خدا خواهش میکنم یه فرشته بفرست بره سراغ غذا 🤲
قرآنمو باز میکنم...
الم نشرح لک صدرک...فاذا فرغت فانصب و الی ربک فارغب
😳
چی؟؟ کی گفت؟ کجا بود؟ من که نبودم! سیخ پاشدم، دوباره نشستم.
ای بابا خداجون بیخیال، سخت نگیر، من اینا رو فقط به تو میگم، من که غر نزدم☺️😐
خداجون مجرد بودم آسونگیر بودیا
قرآن باز میکردم میاومد:
انه کان ظلوما جهولا...
و خلق الانسان ضعیفا...
لا یکلف الله نفسا الا وسعها
حالا با اینهمه حجم #کار و #درس و #بچهها و نبود همسر و کارهای خونه و بیرون خونه، تا قرآن باز میکنم یا انشراح میاد یا مزمل یا...!!
میگی خیلی خوب این کارا رو کردی که کردی هنر نکردی که! چرا نشستی؟؟ پاشو برو به بقیه کارات برس!!
قربونت برم که دوستم داری میخوای رشدم بدی ولی خواهشا خودت کمکم کن جز به یاری تو ابدا از پس هیچکدوم برنمیام،
یه وقت نق و نوق کردم نه به دل بگیر نه به روم بیار😉
خب دیگه بساط درد دل رو جمع میکنم میرم یه ویتامینه میزنم😃
لازانیا رو میچینم تو ظرف بذارم تو فر😋
_ مامان مامان کجایی؟؟😳
تو رو خدا آرومتر! داداشتو بیدار نکنی؟!
خواهشا یه کم دیگه بخواب😝
#ط_اکبری
#هوافضا90
#روزنوشت_های_مادری
#مادران_شریف
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif