«۱۶.گنجینهای به نام مسجد»
#م_حسینی
(مامان #محمدرضا ۱۲، #فاطمهزهرا ۸، #مریم ۵ و #علیرضا ۲ساله)
#قسمت_شانزدهم
محدودیتهای رفت و آمد در دوران کرونا عامل خوبی بود تا بتوانم بارداری چهارمم را تا ماه چهارم مخفی نگه دارم و کمتر سرزنش شوم.
دوهفته به تاریخ تقریبی زایمانم مانده بود که مرخصی گرفتم .ولی آقا علیرضا شرایط را مساعد دید و ۲۸ آبان ۹۹، یعنی دو هفته زودتر از موعد به دنیا آمد.👼
مادرم چند روزی را منزل ما بودند و قبل از ده روزگی پسرم برگشتند و ما یک زندگی شش نفره را شروع کردیم.
بعد از تولد علیرضا بدنم ضعیف شده بود و بسیار بیمار میشدم.🤒 ولی بچهها کمی بزرگتر شده بودند و بعضی از کارهای خانه را انجام میدادند.🧹🪣🧽🧴
من هم تا حد زیادی از حساسیتهایم نسبت به ایدهآل انجام شدن کارها کم کردم.
روی افکار و احساسات خودم دقت بیشتری داشتم. سعی کردم از بایدها و نبایدهای غلط و آسیبزای ذهنم کم کنم. مثلاً اینکه همهجا باید مرتب باشد، بچهها باید همیشه تمیز باشند!
نباید در یک خانهٔ نیمهساز زندگی کنم! همسرم باید کمک کند و خیلی بایدها و نبایدهایی که میشود بهراحتی حذف کرد و با آرامش به سمت هدف زندگی کرد. 😌
بهجای تمرکز روی نقصها، کمبودها و مشکلات، از نعمتهای زندگیام لذت میبردم. 😍
این تمرینها آرامش ویژهای برایم ایجاد کرد و دوران بعد از تولد علیرضا را با حال بهتری نسبت به مریم گذراندم. 🤱
یک اتفاق مهم موثر دیگر در نشاط روحیام بعد از تولد علیرضا، ارتباط با مسجد بود.🕌
با مهاجرت به روستا، از حلقهٔ دوستان صمیمی، محیطهای علمی و تفریحی گذشته فاصله گرفته بودم، ولی باز هم مثل همیشه دوستان خوبی در مسجد روزیام شد.
ارتباط با مسجد برای بچهها هم برکات دیگری بههمراه داشت. بچهها هم مانند من دوستان خوبی پیدا کردند. 🏃♂🏃♂
علاوهبراین، بسیاری از مفاهیم با حضور در مسجد بهراحتی در کودکان نهادینه میشود؛ مثل نظم و ترتیب، آداب معاشرت، احترام به بزرگترها و...
انس با مسجد زمینهٔ چشیدن شیرینی عبادت و گفتوگو با خدا را هم در بچه ها ایجاد میکند. 🕋
مدارس همچنان غیرحضوری بود و فاطمهزهرا باید به کلاس اول میرفت. تجربهٔ پیشدبستانی مجازیاش به من ثابت کرده بود که این روش برای فاطمهزهرا اصلاً مناسب نیست. بهدنبال راه چارهای بودم. یکی از همان رفقای مسجدی قبول کرد که درسهای کلاس اول را به دخترم یاد بدهد. آن سال محمدرضا به مدرسهٔ روستا رفت، من هم صبح قبل از رفتن به مدرسه، علیرضا را به خانهٔ یکی از دوستانم میبردم و فاطمهزهرا و مریم خانه بودند. معلم دخترم به خانه میآمد و دو ساعتی با او کار میکرد. در فاصلهٔ کلاس فاطمه، مریم با بچههای خانم معلم مشغول بازی بود.
یک سال تحصیلی دیگر هم به این شکل گذشت.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
این ماه قرار شد کتاب «ساجی» را بخوانیم، قبلا عکس جلدش را دیده بودم، مخصوصا نام نویسندهاش جذبم میکرد که هرچه زودتر بخوانمش😍
توفیق اجباری حاصل شد و کتاب صوتی را با تخفیف پویش همخوانی خریداری کردم، با تکتک خاطرات راوی داستان همراه شدم، خاطرات به زیبایی و ظرافت تمام توصیف شده بود طوریکه حس میکردم من «نسرینم!»🤔
نسرین قصه ما کودکی سخت و پرماجرایی داشت، در نوجوانی عاشق پسرعمویش شده بود و القصه پسر عمویش شهید بهمن باقری بود!
روز اول مهر ماه سال ۵۹ که همه جا بمباران شد و همه فهمیدند که جنگ شده فقط دو ماه از عروسیشان گذشته بود.
جنگ خواسته و ناخواسته تمام زندگیشان را به هم ریخته بود، از خرمشهر فرار کرده و به شهرهای دیگر پناهنده شده بودند،
نسرین قصه ما مانند همهی قهرمانانی که میشناسیم زنی بسیار محکم و قوی نبوده، زنی معمولی با زندگی معمولی در دل روزگاری غیرمعمولی!
این کتاب با کتاب های دیگری که خواندم از چند نظر متفاوت است؛ اول اینکه احساسات و افکار شخصیت اصلی داستان به زیبایی نوشته شده، این زن قهرمانی است که با قهرمان های دیگر تفاوت دارد.
دوم اینکه اتفاقات از خونینشهر شروع میشود و با زندگی در چند شهر مختلف ادامه پیدا میکند و به اهواز میرسد! در دل این همه اتفاق، نسرین قصه سعی میکند خانوادهاش را در کنار هم نگه دارد و ستون زندگیاش باشد.
سومین تفاوت در شیوه نگارش و توصیف صحنههاست، صحنههایی زنده و پرجزئیات که گاه از اعماق وجود خوشحالت میکند و گاهی با تمام وجود تبدیل به غم میشوی، غمی که خواب را از چشمانت میگیرد.
🌺پویش کتاب مادران شریف
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
از همان روزی که از مراسم سوم شهدای سینما رکس برگشتم احساس دیگری پیدا کردم. حس میکردم بزرگتر شدهام. چشمم به دنیای دیگری باز شده بود. از همان روز با دنیای کودکی خداحافظی کردم. منی که تا دیروز حتی روسری سر نمیکردم از مادر خواستم برایم چادرمشکی بدوزد. به امام علاقهمند شدم.
از خالهصدیقه میخواستم برایم اعلامیههای امام را بیاورد. گاهی با او به میتینگهایشان در آبادان میرفتم.
بهمن هم انقلابی شده بود. وقتی به خانهٔ ما میآمد "یاالله ... یاالله ..." میگفت؛ یعنی حواسمان باشد و چادر بپوشیم. به تهران و قم میرفت و اعلامیه میآورد.
#ساجی
#برشی_از_کتاب
#پویش_کتاب_مادران_شریف
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
اگه شما هم دوست دارید با این کتاب پرماجرا و متفاوت، همراه بشید، به کانال پویش کتاب مادران شریف سر بزنید. 👇🏻
📚 تا آخر شهریور این کتاب رو میخونیم.
📚 قرعهکشی برای ۱۰ جایزه ۱۰۰ هزار تومانی داریم🏆
📚 نسخه صوتی و الکترونیکی این کتاب رو با تخفیف ویژه ۵۰ درصدی میتونید تهیه کنید.
و توی گروه همخوانی عضو بشید 👇🏻
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
اطلاعرسانی و قرعهکشی فقط در کانال پویش کتاب انجام میشه.👆🏻
«۱۷.بهترین مدرسه!»
#م_حسینی
(مامان #محمدرضا ۱۲، #فاطمهزهرا ۸، #مریم ۵ و #علیرضا ۲ ساله)
#قسمت_هفدهم
سال بعد، هم خانم معلم و هم دوست عزیزی که از علیرضا نگهداری میکرد، خودشان نوزاد داشتند.
ولی دیگر کرونا بساطش را جمع کرده بود. مریم و علیرضا خانهٔ یکی دیگر از دوستان مسجدی میرفتند تا من از مدرسه برگردم. 👩🏫
جالب اینجاست که این دوست عزیز هم در پایان سال تحصیلی دامنشان به فرزند دیگری سبز شد!
محمدرضا و فاطمهزهرا هم به مدرسهٔ روستا رفتند. ما معتقدیم بهترین مدرسه، نزدیکترین مدرسه است! نگران فضای فرهنگی مدرسه نیستم، چون بهنظرم بچههای هر مدرسهای، برآیندی از افراد جامعه هستند و من نمیتوانم فرزندم را در یک آکواریوم بزرگ کنم! 🐠🐡🐟
فرزندانم باید آنقدر توانمند باشد که بتوانند در محیطهای مختلف سالم بمانند و به رشد خود ادامه بدهند و حتی بتوانند به دیگران هم کمک کند. 💪💪
از طرفی ما دوستان فرزندمان را خودمان انتخاب میکنیم ولی غیر مستقیم! بچهها احساس نمیکنند که ما دوستشان را انتخاب کردهایم!
بهترین حالت این است که قبل از ورود به مدرسه با چند خانوادهٔ همفکر و همفرهنگ ارتباط بگیریم که فرزندی همسنوسال فرزند ما داشته باشند.
با این کار، گروه دوستی بچهها در محیطی امن شکل میگیرد.👬👬👬
این خانوادهها را معمولاً از بین دوستان مسجدی انتخاب میکنیم. 🕌
از طرفی محل اصلی تربیت فرزندان، خانواده است. بقیهٔ عوامل در درجهٔ بعدی اهمیت هستند.
سعی میکنیم ارتباط فرزندان با خدا و اهل بیت را از کودکی محکم کنیم تا در بزرگسالی و در بزنگاههای تربیتی دستشان خالی نباشد!🕋🕌
هفتهای یکبار خانوادگی به حرم حضرت معصومه(س) میرویم.
این حرم رفتنها هربار با خرید خوراکی یا یک تفریح مورد نظر بچهها به یک خاطرهٔ شیرین تبدیل میشود.
مناسبتهای مذهبی در خانهٔ ما اهمیت ویژهای دارند. از حداقلیترین کار مثل یک جشن کوچک خانوادگی، تا جشن سه روزهٔ غدیر، مهمانداری، اطعام مفصل و هدیه دادنهای خاص و بهیاد ماندنی.🎈🎊🎉🎁
از سیاهی زدن، روشن کردن یک شمع و سینهزنی با نوای بچههای خانه، تا برگزاری مجلس عزای اهل بیت و نذری دادن.🏴🏴🍛🍲
هر مناسبت دینی، فرصتی برای انتقال معارف به فرزندان است. در قالب شعر و قصه و نمایش، ماجرای هر مناسبت را با زبان کودکانه برایشان میگوییم و آنها را در هر کار کوچکی برای اهل بیت شریک میکنیم. 📖
نقش توکل و توسل در تربیت بسیار پررنگ است. من و همسرم خودمان را فقط وسیلهای در تربیت میدانیم و محتاج راهنمایی لحظه به لحظهٔ خدا برای خودمان و فرزندانمان هستیم.
پیدا کردن رفیق خوب هم رزق خداست که اگر نخواهد، روزیمان نمیشود.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
44.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سلام
خداقوت 🌹
اگه این روزا توفیق پیادهروی اربعین رو دارید، التماس دعا❤️
یادتونه دوهفته پیش هیئت مادر و کودک امتداد رو داشتیم؟
همون که با همکاری مجموعه ما، مادران شریف ایران زمین، با باشگاه مادران تاریخ و نهضت مادری بود؟
حالا این گزارشیه که تو شبکه ۳ پخش شده😍
از اینجا هم میتونید مصاحبه مسئولین سه مجموعه رو بخونید.😃
http://fna.ir/3eotcy
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
سلام مامانهای عزیز 🧡
إنشاءالله که خوب و سلامتین 😊
این روزها مسافر کربلایین یا مثل خیلیها دلتون رو راهی کردین!؟ 💔
دعا میکنیم زیارت اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) خیلی زود روزیِ خودتون و خانوادهی عزیزتون بشه. 🤲
لینک چند انیمیشن متناسب با حال و هوای این روزها خدمت شما:
👇
🔸 نایبالزیاره
https://www.aparat.com/v/p9P5O
🔸سفر عشق
https://www.aparat.com/v/Bavt3
🔸عشق یعنی...
https://www.aparat.com/v/i8CPF
🔸شکرا یاحسین
https://www.aparat.com/v/LFqSg
🔸ملائکتی:
https://www.aparat.com/v/1PG6e
🔸امام زمان
https://www.aparat.com/v/4CY59
💙 همهی مادران شریف ایران زمین رو هم در دعاهای خیرتون یاد کنین.
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
۱۸. سبک زندگی پسماند صفر
#م_حسینی
(مامان #محمدرضا ۱۲، #فاطمهزهرا ۸، #مریم ۵ و #علیرضا ۲ساله)
#قسمت_هجدهم
در خانهٔ ما حفظ احترام بزرگتر خیلی مهم است. بچهها این نکته را از رفتار متقابل من و پدرشان متوجه میشوند. حتی اگر من و همسرم در مسئلهای اختلاف نظر داشته باشیم، جلوی بچهها بحث نمیکنیم و حرف یکدیگر را تایید میکنیم. بچهها میدانند که نظر پدرشان برای من مهم است و به اجرای آن پایبند هستم.
همسرم با وجود مشغلههایی که دارند، معمولاً شبها زمانی را با بچهها میگذرانند. شبها بعد از شام یک جلسهٔ کوتاه خانوادگی داریم. همسرم یک آیه از قرآن را میخواند و برای بچهها توضیح می دهد. گاهی هم یک داستان کوتاه از بوستان، گلستان یا دیوان پروین اعتصامی میخوانیم. 📖
بعد بچهها صحبت میکنند و از کارهای خوب و تجربههای جالبی که در روز داشتند، برای پدرشان تعریف میکنند. این دورهمی با یک پذیرایی ساده تمام میشود و مهیای خواب میشویم. 🫖☕️ 🛌
این جلسهٔ خانوادگی خیلی لذتبخش و پربرکت است. گاهی بهخاطر میزبانی از چند مهمان یا بیماری دورهمی تعطیل میشود، ولی همه تلاش میکنیم تا در اولین فرصت دوباره دور هم جمع شویم و صحبت کنیم.
سعی میکنم حداقل هفتهای دو بار با پسر و دختر بزرگترم وقت مخصوص بگذرانم؛ مثلاً با هم قدم میزنیم، بازی میکنیم یا حتی آشپزی میکنیم. این فرصت برای هردومان لازم و انرژیبخش است. ⛹♀⛹🎡🍜🍲
برای آشپزی برنامهٔ غذایی هفتگی دارم تا هرروز فکرم درگیر سوال استراتزیک "چی بپزم" نباشد! 🗓 تکلیفمان برای خرید هم از قبل مشخص است. 🛒
در مرحلهای از زندگی با سبک زندگی پسماند صفر آشنا شدم. زندگی پسماند صفر یعنی ما مسئول زبالهای هستیم که تولید کردهایم! علاوه بر اثرات زیستمحیطی، این سبک زندگی بر مسئولیتپذیری و قناعت فرزندان خیلی موثر است. 😊😉
در خانهٔ ما بهندرت چیزی دور ریخته میشود، بلکه از شکلی به شکل دیگر تغییر میکند.
البته هنوز موفق به حذف کامل پلاستیک نشدهایم،
ولی تا حد زیادی حجم سطل زبالهٔ ما کوچک شده است.
تا قبل از پرورش حیوانات خانگی، زبالههای تر را یا به کمپوست تبدیل میکردیم و یا خشکاله درست میکردیم و به دامدارها میدادیم.
اما مدتی است مرغ و اردک و بز داریم و بیشتر زبالهٔ تر، خوراک همین حیوانات میشود و بخش غیرقابل استفاده برای حیوانات هم تبدیل به کمپوست میشود. 🦆🐓🐃
زبالههای خشک را هم تفکیک میکنیم و بچهها بهعنوان اسباببازی و وسایل کاردستی از آنها استفاده میکنند، بعد هم تحویل غرفههای بازیافت میشوند.
فرزندان ما یاد گرفتهاند وقتی چیزی میخواهند، قبل از خرید به گزینههای دیگر فکر کنند؛ مثل امانت گرفتن، ساختن، تعمیر کردن و ...
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۱۹. مدیریت مالی خانواده»
#م_حسینی
(مامان #محمدرضا ۱۲، #فاطمهزهرا ۸، #مریم ۵ و #علیرضا ۲ساله)
#قسمت_نوزدهم
عمدهٔ درآمد ماهانهٔ خانوادهٔ ما برای مسکن هزینه می شود. خودمان ساخت خانه را انجام میدهیم و بهدلیل افزایش شدید قیمت مصالح، هنوز موفق به تکمیل خانه نشدهایم. 🏠
هزینهٔ ماهانهٔ اقساط ساخت مسکن کمی بیشتر از هزینهٔ اجارهٔ یک واحد آپارتمان است، ولی خدا را شکر میکنم که درنهایت صاحب خانهای هستیم که بچهها میتوانند در آن بازی و زندگی کنند.🤸♂🤾♂🚴♂
بعد از مسکن، اولویت با نیازهای اصلی است.
خوراک، پوشاک، آموزش، تفریح و انفاق.
سعی میکنیم کمتر مصرف کننده باشیم! یک اصل مهم در خانهٔ ما، تولید و قناعت است. این اصل صرفاً از طریق گفتار در کودکان نهادینه نمیشود؛ بلکه میدانیم که باید با رفتارمان آنها را بهسمت تولیدکنندگی سوق دهیم.
علیرغم مشغلهٔ شغلیام، معمولاً مربا، ترشی، انواع رب و روغن شحم و دنبه را خودم درست میکنم. 🥫🫕 🌶🥕🌽
پسرم وقتی ۶ ساله بود بسیار مصر بود که تبلت داشته باشد. از آنجایی استفاده از تبلت را در آن سن مناسب نمیدانستیم، پیشنهاد جایگزین تلسکوپ یا میکروسکوپ را به او دادیم و پذیرفت.😊
یا مثلاً وقتی یاد گرفت در مسجد مکبر باشد، برایش دوچرخه خریدیم. هم نیازش را برطرف کردیم و هم رفتار درستش را تقویت کردیم. 🚴
درطدل این سالها فقط یکبار فرشهایمان را عوض کردهام! آن هم به این صورت که فرشهای رنگ روشن جهیزیه که مدام نگران کثیف شدنشان بودیم را فروختیم و چند فرش دست دوم لاکی رنگ گرفتیم. با این کار آنها در خدمت ما بودند، نه ما در خدمت تمیزی و لکهگیری از فرشها! 🪣🧽
خرید اقلام تمیز دست دوم یکی از راهکارهای ما برای صرفهجویی است.
وسایل برقی را نو و با گارانتی میخریم. از بین گزینههای ایرانی موجود، باکیفیتترین را انتخاب میکنیم، حتی اگر نیاز به پرداخت هزینهٔ بیشتری باشد. اما وقت نیاز به وسایلی مثل تخت، کمد، میز کامپیوتر، دوچرخه و ... از بین گزینههای دست دوم موجود، وسیلهٔ موردنظر را تهیه کردهایم. 🛏🪑🛋
لباس فرزندانمان را باکیفیت میخریم و در نگهداری از آنها دقت میکنیم، چون قرار است چند نفر از آنها استفاده کنند. 👕👖👟
با تعدادی از دوستان و اقواممان لباس بچهها را تبادل میکنیم و هر لباسی که کوچک میشود به بقیه میدهیم؛ خصوصاً لباسهای مهمانی و کاپشن که کمتر استفاده میشوند و معمولاً نو و تمیز میمانند.
بسیاری از اوقات لباسهای مورد نیاز بچهها را خودم میدوزم. حتی کوله پشتی مدرسهٔ دخترم را خودم دوختم. 🧥🎒
لوازمالتحریر و کتاب را معمولاً از نمایشگاهها و با تخفیف تهیه میکنیم.
هر فرزند رزق خودش را بههمراه خودش می آورد، چه مادی چه معنوی و ما هم در کنار آنها روزی میخوریم.
بعضی وقتها در زندگی دچار مشکلات مالی شدید شدهایم، ولی الحمدلله گذراندهایم و اجازه ندادیم کسی متوجه مشکل ما شود.
وقتی کمی احساس تنگنا میکنیم، از طریق صدقه دادن و دعوت مهمان از خداوند طلب روزی بیشتر میکنیم.
بهجز مهمانهای خیلی رسمی، از مهمانها را با یک نوع غذا و یک یا دو نوع میوه پذیرایی میکنیم. 🍇🍉🍎
برای مهمانیهای خودمانی مقید به پخت برنج و گوشت نیستیم. بسیاری از دورهمیها را میتوان با آش، خوراک لوبیا یا الویه برگزار کرد. 🥣🍵
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«۲۰. با هم تا بهشت»
#م_حسینی
(مامان #محمدرضا ۱۲، #فاطمهزهرا ۸، #مریم ۵ و #علیرضا ۲ساله)
#قسمت_پایانی
اطرافیان بازخوردهای متفاوتی دربارهٔ سبک زندگی ما، تعداد فرزندان، اشتغال و تحصیلی همزمان من دارند. از تشویق و تحسین تا سرزنش و توبیخ!
وقتی کمسنتر و کمتجربهتر بودم، بسیار تحت تاثیر قضاوتهای منفی قرار میگرفتم و ناراحت میشدم. 😭
کمکم با مطالعه و تفکر به این نتیجه رسیدم که نمیشود جوری زندگی کرد که همه تو را قبول داشته باشند و اصلاً نیازی هم نیست که همه تو را تایید کنند.
مهم این است که در هر لحظهای کار درست و تکلیف بندگیام را پیدا کنم و انجام بدهم. 😊
وقتی مسیری را خلاف جهت جامعه انتخاب میکنم، اصلاً نباید انتظار تشویق و تحسین داشته باشم.
من و همسرم در فراز و نشیبهای زندگی، با هم رشد کردیم. 👫
همیشه سعی کردم همسرم اولویت اول زندگیام باشد، حتی نقش همسری را مقدم بر نقش مادریام قرار دادم.
جالب است که هرچه تعداد فرزندانمان بیشتر شد، مقدار زمانی که برای کارهای شخصی خودم میگذاشتم هم افزایش پیدا کرد و حتی بهطرز عجیبی باکیفیتتر شد. ⏰
بعد از فرزند چهارم، دو بار تجربهٔ تلخ سقط جنین را تجربه کردم و به پیشنهاد پزشکم از فعالیتهای جانبیام تا حد ممکن کم کردم و تحت مراقبت هستم تا اگر خدا بخواهد، باز هم توفیق مادر شدن داشته باشم. 🤱
در مجموع از مسیری که در زندگی طی کردهام، راضی هستم. الحمدلله.
اگر به گذشته برگردم، بعضی از سختگیریها را نسبت به خودم و اطرافیانم کمتر میکنم.
برای بعضی تصمیمها منتظر بهتر شدن شرایط نمیشوم، چرا که در هرلحظه و هرشرایطی که هستیم، ظرفیتهای زیادی وجود دارد که باید آنها را کشف کنیم.
رنج و سختی اگر در مسیر رسیدن به هدف باشد، برایم لذت بخش است.
اگرچه گاهی هدف را فراموش میکنم و گاهی مورد حملهٔ شیطان قرار میگیرم و حالم خراب میشود، یادآوری این نکته که ابدیت در پیش داریم و هدفی پیش رویم است که برای رسیدن به آن تلاش میکنم، دوباره سرحالم میکند.
چندوقت یکبار نیاز به شارژ معنوی دارم تا بتوانم ادامه بدهم. 📿🕌
بعضی وقتها که خیلی از فشار کارها و مراجعات مکرر بچهها خسته میشوم یک لحظه با خودم خلوت میکنم و روزهایی را مقابل چشمانم میآورم که فرزندانم بزرگ شد اند و هرکدام دنبال زندگی خودشان رفتهاند.
مخصوصاً از وقتی پسر بزرگترم وارد نوجوانی شده و پسر دومم که بسیار شبیه کودکی برادرش هست را میبینم، بیشتر سعی میکنم وسط دوندگیهای زندگی از بودن با فرزندانم لذت ببرم. ⚽️ 🎲 🤾♂
فرزند چهارم ما مراحل رشدش را به سرعت طی میکند و خیلی چیزها را بدون اینکه من زحمتی کشیده باشم، یاد میگیرد؛ زیرا سه معلم خصوصی مهربان دارد. 👩🏫🧑🏫👩🏫
از خدای مهربان میخواهم همینطور که فرزندانم در کودکی نعمت با هم بودن را دارند، در بزرگسالی هم یاور و پشت و پناه هم باشند و تا بهشت برای هم خواهری و برادری کنند.
#تجربیات_تخصصی
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«اشیاء برگزیده»
#ش_حسینی
(مامان #آقامحمدحسن ۳ساله و #فاطمه خانوم یه سال و نیمه)
اشیا هم روح دارند!
درست از روزی که کالسکه بچهها را در سایت دیوار به عنوان آگهی ثبت کردیم، متوجه شدم!
چند صباحی نگذشته بود که تلفن زنگ خورد و خریدار به منزل ما آمد و کالسکه را برد.
کمی وابسته کالسکه شده بودم 😢
خیلی با من پیادهروی آمده بود و طفلانم را در آغوش کشیده بود تا گزندی از خاک راه و آفتاب و باران و باد به آنان نرسد.
از پیاده روی حرم تا جمکران بگیر، تا پیادهروی اربعین و زیارت عتبات.
اما خب به خاطر اشتباه من موقع باز و بسته کردنش، تاب برداشته بود و دستهاش شکسته بود.
حالا ما هرچه بهانه میآوردیم تا مشتری پشیمان شود و برود، میگفت هیچ ایرادی ندارد! همین را می خواهیم.
گفتند ما قصد داریم اربعین به پیادهروی برویم و این کالسکه نشان میدهد که همسفر خوبیست ...
آه ...💔💔💔
ما سال گذشته همراه کالسکه، پیادهروی رفتیم و امسال بنا داشتیم بنا به علل خاصی، اربعین نرویم. 😔
در دلم به حال کالسکه غبطه خوردم 😢
او راهش را از ما جدا کرد ...❤️
و دوباره خودش را به دریای پیادهروی اربعین سپرد ...
بدون دغدغه، بدون پاسپورت ...
قرار است مهمان اباعبدالله (علیه السلام) را در آغوش بکشد و در طول مشایه همراهی کند. 🥺
اینجا بود که به روح اشیا معتقدتر شدم ...
او طلبیده شده بود و باز هم طلبیده شد ...
#سبک_مادری
#اربعین
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«حتما یه حکمتی داره...»
#ن_شاکر
(مامان #حسنا ۲ سال و ۸ ماه)
ایام اربعین پارسال بود.
با کلی ترس و لرز راهی سفر شدیم.
دخترم ۱ سال و ۸ ماهه بود و همه بهم میگفتن هوا گرمه؛ مریض میشه و...
و جواب من این بود که اگه امام حسین (علیهالسلام) طلبیده باشن، خودشون مواظبش هستن...
بالاخره کولهها رو بستم. کالسکه رو برداشتیم و صبح راه افتادیم.
تمام مسیر دل توی دلم نبود.
همش میگفتم نمیدونم چرا دلم قرص نیست...😓
تا از مرز رد نشم، مطمئن نیستم که این سفر و میرم یا نه...
هوا گرم بود و این اضطرابم رو بیشتر میکرد.
شب رسیدیم مرز شلمچه.
از همون اول مسیر، همه چیز تداعی کنندهٔ پیادهروی کربلا بود.
حتی لهجهٔ عربی و خونگرمی و مهماننوازی مردمش...
منو یاد پیادهرویهای سالهای قبل میانداخت.🥲
بالاخره ساعت ۱۲ شب، از مرز شلمچه وارد خاک عراق شدیم.
یک ساعت دنبال ماشین برای رفتن به نجف بودیم. هیچ وسیلهای نبود و جمعیت خیلی زیاد...😞
همونجا چند تا موکب بود که مردم استراحت میکردن.
ما هم تصمیم گرفتیم صبر کنیم تا اذان صبح، شاید وسیله پیدا کنیم.
۴ ساعتی که اونجا توقف داشتیم هوا خیلی گرم بود. از گرمای هوا حالم بد شد و ترسم از مریضی دخترم بیشتر شد.
با همسرم مشورت کردم و با وجود مخالفت همسفرامون، تصمیم گرفتیم برگردیم.
مهر ورود که تو پاسپورتم خورد همهٔ وجودم غصه بود که تا اینجا اومدم و لیاقت سفر نداشتم.😭
نماز صبح رو مرز ایران خوندیم و با دلی شکسته راه افتادیم تا به شهرمون برگردیم.
یک روز توی راه بودیم تا برگشتیم.
برگشتنی که خیلی سخت بود. همه رفته بودن و ما جا مونده بودیم.😭
ما رو برگردونده بودن...😭
تا اربعین فقط کارمون گریه بود و غصه و خجالت که چرا آقا ما رو برگردوند؟!🥺
یک ماه گذشت.
خبر رسید که یه کاروان داره راه میافته برای زیارت مزار حاج قاسم...
میخواستیم این سفر رو بریم تا دل شکستمون آروم بگیره؛
ولی بازم قسمتمون نشد.🥺😭
دیگه داغون داغون بودیم...
درست همون موقع دخترم سرمای بدی خورد.
۵ روز هیچ چیزی نخورد و دکتر میگفت طبیعیه تا اینکه روز پنجم یه دکتری آزمایش و بستری براش نوشت.
خیلی حالش بد بود...
جان دادم تا چشم باز کرد...
و متأسفانه تشخیص دکتر دیابت نوع یک بود😥 دخترم با قند ۷۰۰ بستری شد.
از لحظهای که شنیدم، فقط خداروشکر میکردم که اربعین قسمتم نشد برم...🤲🏻
اگه رفته بودم، تو گرمای هوا و شربت و قند بالا و شرایط اونجا، خدا میدونه چه اتفاقی براش میافتاد...
و حکمتی که در کارها هست و ما بیاطلاع هستیم و شاید ناشکری بکنیم...
اگر جاموندهٔ سفر هستیم، مطمئن باشیم که حکمتی هست...
و قربان امام حسین (علیهالسلام) که خودش مراقب دخترم بود.❤️
#سبک_مادری
#اربعین
#جامانده_اربعین
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«دودوتا بیشتر از چهارتا»
#مسافر_دنیا
(مامان پنج فرزند)
هر سال او برود و من بمانم با چهار پنج بچهٔ قدونیمقد؟
من سختی بکشم و او به زیارتش برسد؟
اصلاً انصاف است؟😓 بگذارد وقتی بچهها بزرگتر شدند و از آب و گل درآمدند با هم برویم!
یادم میآید سالهای نه چندان دور، نزدیک اربعین که میشد، جملات تکراری درون مغزم جولان میدادند. هنوز اربعین رونق این چند وقته را نداشت، هوا سرد بود و من هم توان رفتن با چند بچه کوچک را نداشتم.
نمیتوانستم تصور کنم همسرم بروند و من و بچهها تنها بمانیم.
راستش را بخواهید، مخالفتم از شوق رفتن نبود که بگویم چرا ما را همراه نمیکنی، از ترس تنهایی با چند بچهٔ قدونیمقد، آنهم بدون حضور پدر بود که میگفتم چرا میروی!!!!🫢
هنوز عقل و احساس معنویِ امام حسینیام به اندازهٔ کافی رشد نکرده بود.
همه چیز را با عقل مادی گرای معاشسنجم حساب و کتاب میکردم. با آن منِ خودپرست ِدرون که هی در گوش دلم زر زر میزد که او چندین بار رفته و تو...! چه معنایی دارد مسافرت مجردی مرد بدون همسرش! دو دوتا چهارتاست و لاغیر!😒
محال است مادر چند فرزند باشی و همسرت کنارت نباشد.
بماند که عاقبت زبانی راضی میشدم اما دلی نه!
بماند که گاهی منتی بار میگذاشتم و روغنش را هم دو چندان میریختم که بهبه چه گذشتی کردهام!
اما بعد از گذشت چند سال، نرمنرمک دل و زبانم یکرنگ شدند.
وقتی همان عقل مادیگرای معاشسنجم را یکی از دوستانم سر عقل آورد.
وقتی به جای زر زر من خودپرست درونم، مدام در گوشم ندا داد که نمیدانی چه ثوابی میبری، که اگر بیشتر از همسرت نباشد کمتر نیست.☺️
وقتی مقایسه کرد صبر ناچیز مرا در قبال تنهایی و دلتنگی و فتق و رتق امور بچهها با صبر عظیم بانوی بزرگ کربلا در آن اسارت پسا عاشورا.😭
وقتی برایم گفت از مصائب حضرت زینب با کودکانی که هم درد یتیمی داشتند، هم اسیری! هم از زخم جسمی رنج میبردند و هم از زخم زبان! وقتی گفت تصور کن بانو چگونه باید مراقبت میکردند تا نگاه کودکان کاروان اسرا به سرهای برنیزه نیفتد.
چگونه اسرا دل کندند از بدنهای پارههای تنشان در آن محشر! چگونه وداع کردند!
گفت اصلاً میتوانی تصور کنی کودکانت با پای برهنه، تشنه و گرسنه در بیابان پر از خار، از ترس تازیانه راه بروند؟
آه چه بر آنها گذشت تا شام!
آنقدر گفت و گفت تا حساب و کتابم رنگ حسینی گرفت.
آنقدر برایم شیرین سخن میگفت که بیصبرانه منتظر میماندم اربعین از راه برسد و مشتاقانه همسرم را راهی کنم، و چشم به راه میماندم تا برگردد و عطر آن دیار بهشتی را از پیرهنهای خاکیاش استشمام کنم و گرد متبرک لباسهایش را بر سر و صورت فرزندانم بتکانم.
تمام مشقتها را با رنگ و بویی از نور به جان میخریدم.
آری اربعینها یکی پس از دیگری آمدند و رفتند.
و من بعد از هر اربعین، روز شماری میکنم تا اربعینی دیگر، هر چند خودم هنوز یارای همسفری ندارم اما همسر و پسرانم را راهی میکنم. تا به عقل معاشسنجم ثابت کنم که گاهی «دودوتا» خیلی بیشتر از «چهارتا» میشود.
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
سلام دوستان 🌺
یه خبر خوب براتون داریم. 🤩
📚 نسخه الکترونیکی جدید مجموعه کتاب «من دیگر ما» منتشر شد. (فعلا جلد ۱ تا ۷ و ۱۲ و ۱۳)
میدونید که ما یه گروه همخوانی هم داریم و در کنار هم این کتابها رو که درباره تربیت فرزند از منظر اسلام هست، میخونیم.
تا الان جلد ۱ رو خوندیم که خیلی هم کوتاه بود.
و از امروز جلد ۲ رو داریم شروع میکنیم.
اگر دوست دارید کتابهای الکترونیکی من دیگر ما رو با تخفیف ویژه ۴۰ درصدی تهیه کنید،
و توی گروه همخوانی عضو بشید👇🏻👇🏻
🌺 تشریف بیارید کانال پویش کتاب مادران شریف:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«میخواستیم از طریق اعتراض علیه بیحجابی اجباری، علیه نبود آزادی هم اعتراض کنیم. علیه خفقان و دیکتاتوری اعتراض کنیم، در واقع یک جورهایی بهانه یا دست مایهای باشد برای اعتراض به نبود آزادی.»
اگر جای بیحجابی اجباری بگذاریم حجاب اجباری از ۱۷ دی ۱۳۵۶ میآییم به پاییز ۱۴۰۲.
اینها جملاتی است از کتاب «روز آزادی زن» تاریخ شفاهی زنان انقلاب، به قلم خانم سمیه ذوقی از «نشر راه یار» که روی دیگری از آزادیخواهی زنان را نشان تاریخ میدهد.
زنانی که خواهان عدالتند، خواهان آزادی، خواهان انسان بودن و اثرگذار بودن در اجتماع؛ اما نه به سبکی مردانه و با بازیچه شدن.
🌺کانال پویش کتاب مادران شریف
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
در کتاب روز آزادی زن میخوانیم:
«تهران دانش سرای تربیت معلم، ۱۷ دی ۱۳۱۴؛
بلاخره رضاشاه با ملکه و دو دخترش با لباسهایی به سبک غربی در جشن فارغالتحصیلی دختران دانشسرا شرکت کردند.
مراسم که شروع شد، دختران محصل با لباسهای همشکل وارد شدند و در یک صف رو به روی مهمانها ایستادند.
آن روز حال و هوای آدمها متفاوت بود، بعضی خوشحال و راضی بودند. انگار که سالها همین آرزو را دارند، اما بعضی دیگر خانمهایی که شرمگین و غمزده رو به دیوار ایستاده بودند، صورتشان را برنمیگرداندند و شانههایشان میلرزید.
۱۷ دی سال ۱۳۱۴ روزی بود که در تاریخ پهلوی به نام روز آزادی زن ثبت شد. رضاشاه پشت تریبون رفت و گفت: خوشحالم که امروز بانوان به حقوق خود رسیدهاند.
رضا شاه با دیدن زنان بدون حجاب در شغلهای مختلف در ترکیه به این گمان رسیده بود که چادر و چاقچور دشمن ترقی و پیشرفت مردم است.
اما اعطای آزادی به زنان خیلی از آنها را خانهنشین کرد، کم نبودند زنانی که تا آخر حکومت رضاشاه یعنی حدود شش سال، پایشان را از خانه بیرون نگذاشتند، شش سال مردم شاهد این تناقض بودند، اگر زنی جرئت میکرد و حتی با حجاب حداقلی برای رفع نیازهای ضروری آن روزگار مثل استحمام، پا در معابر عمومی میگذاشت به خاطر پاس نداشتن آزادی به بدترین شکل مجازات میشد.
مادرم یک بار که میخواسته به حمام برود ماموری چادرش را کشیده و روسریاش را درآورده، دستی به سر و صورتش کشیده گفته اینطوری خوشگلتر هستی. مادرم خدابیامرز از آن به بعد تا وقتی از دنیا رفت پا از خانه بیرون نگذاشت، توی یخ و یخبندان یخها را میشکست میرفت توی حوضخانه خودش را میشست.
سال ۱۳۲۳ محمدرضا پهلوی قانون کشف حجاب اجباری را حذف کرد ولی تبلیغ برای بیحجابی شروع شد،
مجلهها دختر شایسته و ملکه زیبایی معرفی میکردند،
سر در سینماها تبلیغ فیلمهای سینمایی با زنهای نیمهبرهنه دیده میشد.»
سال ۱۳۵۵ بخشنامه ممنوعیت پوشیدن چادر تصویب شد.
سال ۵۶ در پی پیش آمدن بحث حقوق بشر در دنیا، فضای سیاسی بازتر شد اما از تیر ۱۳۱۴ و در پی خفقان ایجاد شده از واقعه گوهرشاد تا آن روز مبارزه مشهدیها مخفی بود.
در مشهد هر سال زنان بیحجاب با ادای احترام و اهدای دستهگل به مجسمهٔ شاه در میدان مجسمه از رضاخان بابت آزادیهایشان تشکر میکردند.
چند روز مانده تا ۱۷ دی ۵۶، سالگرد کشف حجاب، در یکی از شبهای سرد، تصمیم گرفتند مبارزات را علنی کنند، قرار شد خانمها در حسینیهای جمع شوند و به حالت اعتراض به حرم بروند...
🌺کانال پویش کتاب مادران شریف
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
سلام دوستان✋🏻🌷
انشاءالله میخوایم به مناسبت سالگرد وقایع شهریور ۱۴۰۱، کتاب «روز آزادی زن» رو دور هم بخونیم.
این کتاب دربارهٔ خاطرات خانمهای مشهدیه که برای آزادی و مبارزه با بیحجابی اجباری دوره پهلوی، تظاهرات کردن و بازداشت شدن.
شباهتها و تفاوتهای جالبی بین خواستهها و اهداف اون خانومها با خانومهای معترض ۱۴۰۱ هست که کتاب رو خوندنیتر میکنه.
⏰ زمان: از ۲۰ شهریور تا ۶ مهر
📚 مقرری: روزی ۱۰ صفحه از کتاب
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
اگر دوست دارید توی گروه همخوانی این کتاب عضو بشید،
و نسخهٔ الکترونیکی کتاب رو با ۵۰ درصد تخفیف تهیه کنید، عضو کانال پویش کتاب مادران شریف بشید:
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
پ.ن: تا الان توی جمع مادران شریف، این کتابها رو درباره مباحث مربوط به زنان خوندیم:
🔸 ۱. مطالبات رهبری از بانوان
🔸 ۲. زن در آینه جلال و جمال آیتالله جوادی آملی
🔸 ۳. مسئلهٔ حجاب در جمهوری اسلامی ایران دکتر علی غلامی
🔸 ۴. زن و چالشهای جامعه امام موسی صدر
🔸 ۵. جایگاه زن در اندیشه امام خمینی رحمهالله علیه
🔸 ۶. موقعیت زن از نظر اسلام شهید آیتالله بهشتی
🔸 ۷. نظام حقوق زن در اسلام شهید آیتالله مطهری
🌺کانال پویش کتاب مادران شریف
🔗 eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab