❤️روایت داستانی با موضوع مهارت های زندگی زناشویی❤️
🔴قسمت اول
از صبح که چشم باز کردم، یک سره مشغول تمیزکردن خانه و بازی با بچه ها و درست کردن غذا بودم، انقدر وقت نداشتم که حتی در آینه به خودم نگاهی بیندازم، عصر که برای شستن صورتم رفتم جلوی آینه ایستادم، از دیدن لبهای رنگ پریده و صورت آشفته خودم شوکه شدم.
کم کم این شوک، تبدیل به خشم پنهانی از همسرم شد، او باید مرا بیشتر درک میکرد و بخشی از امور منزل را بر عهده میگرفت. این بی توجهی او به امورات خانه، نشانه ای از بی مسئولیتی و خودخواهی اوست.
همینطور که در ذهنم بایدها را ردیف میکردم و هر لحظه خشمگین تر میشدم، به یاد کارهای عقب افتاده شخصی ام افتادم، گوش دادن به صوت های کلاسم، تمام کردن کلاه بافتنی و ...
در همین حال و هوا بودم که همسرم در زد، در را باز کردم و با همان چهره گرفته سلامی دادم و راهی آشپزخانه شدم. سرم را با شستن ظرفها گرم کردم و دوباره باید هایی که برای همسرم درباره کمک در امور منزل داشتم به ذهنم هجوم آورد: انقدر این موضوع واضح هست که لازم نیست که من به زبان بیارم که باید در کارهای خانه به من کمک کند...
همسرم آمد کنارم ایستاد ، معلوم بود که از رفتار سرد من تعجب کرده، پرسید: چه خبر؟ خوبی؟
جواب دادم: خداروشکر
_از صبح چی کارها کردی؟
یک دفعه ، منفجر شدم:
از صبح تا حالا دارم تو این خونه بشور و بساب میکنم، تو هم که یه ذره کمک به آدم نمیدی، معلومه که خیلی بی مسئولیتی و واقعا خودخواهی. خودت نشستی تو اداره و داری به رشد و پیشرفتت میرسی، و من باید هر روز صبح تا شب تو این خونه بدوم و کار کنم و بچه ها رو تر و خشک کنم...
همسرم داشت از تعجب شاخ در میاورد.
آرام گفت: حالا چرا عصبانی میشی؟! مگه من گفتم کمکت نمیکنم. چه میدونستم که نیاز به کمک داری...
گفتم: نمیدونستییییی؟!!!!!
باید حتما بهت بگم که کمکم کنی؟!
گفت: نه نمیدونستم! خب چه اشکالی داشت که به جای اینهمه فکر و خیال پیش خودت به منم بگی که چی توی سرت داره میگذره؟! من که علم غیب ندارم بدونم تو چی میخوای!
-: اما این مساله خیلی واضحه،
همه شوهر ها باید توی کارای خونه به همسرشون کمک کنند.
-: من نمیدونستم که این موضوع اینقدر برای تو مهمه. فکر میکردم که چون من بار اقتصادی رو به دوش میکشم، تو هم با کارای خونه راحتی و مشکلی نداری. اگه بهم میگفتی ، سعی میکردم بیشتر کمکت کنم. حالا هم به جای اینکه این چیزا رو توی دلت نگه داری و یدفعه منفجر بشی، با من درباره انتظاراتت صحبت کن.
رفتم توی فکر...
راست میگفت.
من هیچ وقت بهش نگفته بودم که این موضوع چقدر داره بهم فشار میاره.
این یه انتظار پنهان بود که ازش داشتم.
پشیمون شدم از رفتار بدی که بواسطه این توقع بیان نشده، اغلب روزها باهاش داشتم.
کاش به جای پرداختن افکار و شاخ و بال دادنشون توی ذهنم، اونها رو به زبون میاوردم.
#زندگی_مشترک
#همسرداری
#رمان
#داستان
#عاشقانه
@madaraneashoorai
🔴باید های مضاعف🔴
درباره باید های پنهان و توقعات بیان نشده بین زوجین صحبت کردیم.
این توقعات، اغلب باعث بوجود اومدن یک سری باید های ثانویه هم میشند که از اون قبلی هم کار خراب کن ترند😁
حالا باید های ثانویه در روابط زوجین یعنی چی؟!
یعنی من یه توقعاتی از همسرم دارم که انتظار دارم اونها را برآورده کنه، مثلا اینکه همسرم باید شبها زود بیاد خونه(اگر نیاد تو ذهنم اینطور برداشت میکنم که اون آدم خودخواهی هست، به فکر خانواده نیست یا...) حالا اگر شبی دیر بیاد خونه یه باید دیگه توی ذهنم میسازم» باید بهش حالی کنم که چقدر این کارش زشته تا دیگه تکرارش نکنه😱
این باید دوم که معمولا منجر به دعوا و گیس و گیس کشی میشه😑
و اوضاع روابط زوجین رو درهم و برهم میکنه رو بهش میگیم باید های ثانویه یا مضاعف
اگه بتونیم این باید های ذهنی رو شناسایی کنیم و به موقع، طی یک عملیات ضربتی، جلوشون رو بگیریم، موفقیت بزرگی در زندگی مشترک دست پیدا کردیم❤️😁😊
#مهارت_های_زناشویی
#همسرداری
#شوهرداری
#همسرانه
@madaraneashoorai
از کاه کوه نسازیم😑
بایدها و قواعد ذهنی ما درباره روابطمون با همسرمون، باعث میشند که به اشتباه، حتی وقتی همسرمون کوچیکترین خطایی میکنه که بنظرمون میاد داره اون قواعد زیر سوال میره، تصور کنیم که:
این کارش نشون که میده که میخواد با من لج کنه! اگر چنین موضوع کوچیکی رو رعایت نمیکنه، پس معلومه که میخواد درباره موضوعات بزرگتر زندگیمون هم همینطور رفتار کنه.
باید با یه واکنش تند، جلوی این رفتارش رو از همین الان بگیرم🤔
و اینجاست که جنگ جهانی شروع میشه😱
#همسرداری
#مهارت_های_زناشویی
#عاشقانه
#مادرانه
@madaraneashoorai
توقعات ما از همسرمون در زندگی مشترک از کجا اومدند؟🤔
توقعاتی که تو ذهنمون از همسرمون داریم، اغلب از تعریف ما از نقش ها و وظایفی که زن یا شوهر در خانواده دارند سرچشمه میگیره.
این نقش ها رو ما معمولا از روی روابط و مسئولیت های پدر،مادرامون توی خانواده دیدیم و یادگرفتیم👪
برای همین خیلی مهمه که قبل از ازدواج، به تعریف روشنی از انتظارات و نقش های زن و مرد توی خانواده برسیم تا کمتر به تعارض بربخوریم.
ناگفته نمونه که گاهی برخی از فرزندان، با دیدن رفتارهای نامناسب و غیر مطلوب والدین در خانواده، تصمیم میگرند که دقیقا برعکس والدینشون عمل کنند.
بهرحال، خوبه که انتظارات و قواعد ذهنی مون درباره زندگی مشترک رو، با همسرمون در میون بذاریم و در کنار هم
برای تفاهم درباره این انتظارات تصمیم بگیریم.
اینطوری ان شاالله از خیلی از تعارضات جلوگیری میکنیم🙃
#مهارت_های_زناشویی
#زندگی_مشترک
#همسرداری
@madaraneashoorai
هدایت شده از سعداء/حجت الاسلام راجی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📽 #ببینید | جهاد تبیین حتی در بستر بیماری!!
♨️ روایتی از احوال #حجت_الاسلام_راجی پس از عمل جراحی
💢 تبیین برای عیادت کنندگان
🔴 اگر میخواهید دست خود را در تبیین پر کنید این ۷دقیقه را دهها بار ببینید 🔴
♦️ دستاوردهای یکساله نظام:
☑️ درگاه مجوز کسب و کار ⬅️ حذف امضای طلایی و رانتها
☑️ استقرار سامانه پایش فروشگاهها ⬅️ جلوگیری از گرانیهای غیر قانونی
☑️ کشف فرار مالیاتی ⬅️ اقدامی که رکورد از زمان قاجار تا امروز را شکست!
☑️ ارزش پول: رشد بالای ۴درصد ارزش پول بعد از دوران طولانی رکود و کاهش
☑️ صادرات غیر نفتی: ⬅️ ۴۸ میلیارد دلار
⭕️وعده یکمیلیون ایجاد شغل ⬅️ بیشاز ۹۰۰هزار شغل ایجاد شد
☑️ خالی شدن انبارها از خودروهای دپو!
☑️ رشد ۳۴درصدی سلامت تحویل خودرو
☑️ اقدام عجیب دولت در آبرسانی به خوزستان! ⬅️ پیشبینی اتمام پروژهای که ۵ سال بود اما دهماهه به پایان رسید!
☑️ ارسال ۲۷ کیلومتر لوله از تهران به شهر کرد و نصب در یک روز!
☑️ و....
💠 اندیشکده راهبردی #سعداء
🆔 @soada_ir
سوال بپرسم یا نپرسم؟!
گاهی اوقات، بسته به سبک تربیت متفاوت خانواده ها، سوال پرسیدن زیاد، دخالت در امور طرف مقابل برداشت میشه، یا زیاد سوال نپرسیدن، ممکنه نشونه بی توجهی برداشت بشه!
توی بعضی خانواده ها، والدین، آزادی عمل زیادی به بچه هاشون میدند و بابت دلایل رفتارها یا تصمیماتشون از اونها مرتبا سوال نمیپرسند. فرزندان این خانواده ها، اگر همسرشون در زندگی مشترک زیاد ازشون سوال بپرسه، حس میکنند که داره در امورشون دخالت میکنه!
بعضی خانواده ها هم بابت همه کارهای فرزندشون ازش سوال میپرسند و دلیل میخواند، فرزندان این خانواده ها، اینکه کسی ازشون هیچ سوالی نپرسه رو نشونه بی تفاوتی طرف مقابل میدونند.
شناخت این موضوعات به تنظیم رفتارمون در زندگی مشترک کمک میکنه❤️
#عاشقانه
#مهارت_های_زناشویی
#همسرداری
#شوهرداری
@madaraneashoorai
سلام عزیزان
امسال قصد داریم که به مناسبت ایام محرم، *کتاب عاشورا، ریشه ها، انگیزه ها و پیامد ها* رو خلاصه صوتی شو در ماه محرم در یک کانال قرار بدیم که عزیزانی که به هر دلیلی فرصت مطالعه ندارند بتونند از مطالب کتاب استفاده کنند.
اگر کسی دوست داشت عضو این کانال زیر در پیامرسان بله بشه که صوتها رو قرار میدیم.
https://ble.ir/ashorarishe
۲.عاشورا، ریشه ها_۲۰۲۳_۰۷_۲۱_۱۳_۱۲_۲۹_۵۳۴.m4a
8.74M
جلسه دوم خلاصه کتاب عشورا، ریشه ها
۳.عاشورا،ریشه ها_۲۰۲۳_۰۷_۲۱_۱۴_۴۱_۴۳_۶۵۷.m4a
8.23M
جلسه سوم عاشورا ریشه ها
۵.عاشورا،ریشه ها_۲۰۲۳_۰۷_۲۳_۱۳_۵۵_۰۹_۹۴۸.m4a
8.38M
جلسه ۵ عاشورا، ریشه ها انگیزه ها و پیامدها
۶.عاشورا، ریشه ها_۲۰۲۳_۰۷_۲۴_۱۵_۵۰_۳۶_۸۲۹.m4a
8.43M
جلسه ۶ عاشورا ریشه ها، انگیزه ها و پیامدها
۷.عاشورا، ریشه ها_۲۰۲۳_۰۷_۲۵_۱۷_۱۶_۲۱_۴۹۳.m4a
8.21M
جلسه ۷ عاشورا، ریشه ها، انگیزه ها و پیامدها
۸.عاشورا،رویدادها_۲۰۲۳_۰۷_۲۹_۱۷_۱۴_۳۹_۲۱۲.m4a
7.91M
جلسه ۸ عاشورا، ریشه ها، انگیزه ها و پیامدها
۹.عاشورا، رویدادها_۲۰۲۳_۰۷_۳۰_۱۶_۱۱_۲۹_۴۰۷.m4a
6.15M
جلسه ۹ عاشورا، ریشه ها، انگیزه ها و پیامدها
سلام و رحمت💐
پرسشنامه زیر به منظور مقاله پژوهشی در حوزه سنجش احساس گناه مادران شاغل در تهران طراحی شده است.
مخاطبین این پرسشنامه مادران شاغل در شهر تهران که فرزند ۲ تا ۱۲ سال دارند و حداقل هفته ای ۲۰ ساعت مشغول به فعالیت های شغلی هستند، میباشد.
از اینکه وقت ارزشمندتان را در راستای اعتلای اهداف علمی و پژوهشی صرف میکنید متشکریم.
اگر گروه یا افرادی را میشناسید که مخاطب این پرسشنامه هستند لطف کنید برایشان ارسال کنید.
باتشکر.
https://porsa.irandoc.ac.ir/s/jYwMTY
لازم به ذکر است برای پر کردن پرسشنامه نیازی به ذکر اطلاعات هویتی شما نیست.
ساعت دو نیمه شب چند روز مانده به اربعین بود. تنها توی کوچه پس کوچه های کربلا سمت حرم روانه بودم. موکبی ساده در میانه کوچه ای دراز و تنگ میز گذاشته و نصف شبی نان تازه می پخت. بوی گرم و رقصان نان دوید و زودتر بغلم کرد و سنگینی اش را انداخت روی سلولهای احساس گرسنگی ام. تا یک لحظه پیشش گرسنه نبودم. مگر هر شب آن موقع چیزی می خوردم؟
آن که پشت ساروج خمیر نیمه جامدی را با دست های نسوزش پهن می کرد، دشداشه سیاه پوشیده بود و موهای فرفری اش تا شانه هایش می رسیدند و سبیل کلفتی داشت. شبیه لوتی های تیپیکال توی فیلمفارسی های قدیم. چند تا مرد دشداشه پوش هم لابد مثل من عابر بودند که ایستاده بودند به گرفتن نان. اما طوری تمام طول میز را پوشش داده بودند که جایی برای ایستادن من نبود. رو به روی موکب توی همان کوچه تنگ چند مرد دیگر نشسته بودند روی صندلی های پلاستیکی. فقط چند قدم فرصت داشتم تا تصمیم گیری. بایستم بین مردهای این طرف و آن طرف کوچه و منتظر نان بمانم یا رد شوم و بی خیال این بوی مسحور کننده و گیرنده های احساس گرسنگی در مغز رگ به رگ شده ام بشوم. خیلی زود رسیدم به میز و بگویم یک لحظه، یک ثانیه یا حتی کمتر از آن، پا کند کردم و رد شدم.
انگار که پشت سرم هم چشم داشته باشم (که مادر ها دارند) دیدم که مرد خسته و چهارشانه ای به سختی ولی عجله خودش را از روی صندلی بلند کرد. حتی انگار از لخ لخ دمپایی هایش فهمیدم که از صبح روی پا بوده و صبحانه و ناهار و شام و میان وعده داده دست زائرها. آمد دنبالم. صدا زد "زائر؟" برگشتم. اشاره کرد بایستم. ایستادم. رفت سر میز و نان تازه را خودش از روی ساروج کند و به مرد دیگر پشت صحنه چیزی گفت و او یک کفگیر از محتوای تابه روی اجاقی که پشت تر بود و ندیده بودمش ریخت توی ظرفی و گذاشت لای نان و آورد و با احترام دراز کرد سمتم. "تفضلی." چشم هایش را به زمین دوخته بود. با خوشحالی لقمه را
گرفتم و شکرا گفتم و به راهم ادامه دادم. همان طور که گوشه نان را بلند می کردم و بخار نیمروی گرم را نگاه می کردم که چه طور می رقصید و خودش را با بخاری که از نان داغ بلند می شد، یکی می کرد، به زیبایی های پس از ظهور فکر کردم.
اینکه یک روزی بالاخره در همه جای دنیا، مثلا خیابان های سیاه نشین بوینس آیرس، محله های مهاجرخیز ونکوور، حاشیه شهرهای لس انجلس و دهلی و کوالالامپور و دوشنبه و پاریس و آمستردام و شانگهای و سیدنی، زنان آزاد و ارزشمند خواهند شد. طوری که بتوانند نیمه شبی توی کوچه ای تنگ و دراز در کشوری غریب از بین مردانی دو برابر هیکل خودشان با احساس امنیت تمام عبور کنند و مردها حواسشان نه به جسم او و خواسته های خودشان که به شخصیت او و خواسته های روحی اش باشد، که نکند دلش نان خواسته باشد، نکند خجالت کشیده باشد بایستد، نکند اگر توی صورتش نگاه کنم راحت نباشد، و بعد صدایش کنند و او بی احساس ترس، بی آنکه قلبش توی دهانش بکوبد، بایستد و برگردد و لقمه ای نان و نیمرو از دست یکی شان بگیرد و تشکر کند و برود!
#زن_زندگی_آزادی
#سبک_زندگی_اربعینی
#زندگی_پس_از_ظهور
#دیمزن
دنیای یک مادر زائر نویسنده
https://ble.ir/dimzan
تربیت کودک، باغبانی، یا نجاری؟!
#تربیت
#کودک
کانال مادران عاشورایی:
https://eitaa.com/madaraneashoorai
*وقتی شهدا، فرزندان ما راتربیت میکنند*
صدای گریهام را که میشنود، میاید سمتم و دستم را نوازش میکند، میپرسد: مامان چرا اشک میریزی؟ 😢
دستش را میگیرم و میگویم: مامان جان، از این ناراحتم که یک مرد بزرگ را از دست دادیم.
با تعجب نگاهم میکند 🥺
نمیدانم چگونه باید این غم را برایش توصیف کنم. او را در بغلم مینشانم و فیلم آخرین دیدار با رهبر عزیزمان با شهید اسماعیل هنیه را با هم میبینیم. 😞
هنوز در غم ابراهیم بودیم که اسماعیل هم پر کشید...
دلم برای این هجم از داغ های متعددی که این انقلاب به خودش دیده میسوزد و آتش میگیرد🔥
نشستن حالم را بدتر میکند، به یاد شهید، با دخترم حلوا درست میکنیم و مداحی میگذاریم.
و میدانم که انشالله در همین حال و هوایی که به هوای شهید در خانه مان برپا شده، دخترم رشد میکند و تربیت میشود و پا جا پای اسمعیل ها میگذارد.
دلم روشن میشود به کلام امام امت که
بکشید ما را
ملت ما بیدار تر میشود
https://eitaa.com/madaraneashoorai