☘بسم الله الرحمن الرحیم ☘
#گزارش
#جوانه_حضرت_سمیه
#جوانه_نورا
#جوانه_ام_البنین
#فروردین1404
اَکنون، نقشِ من ِمادر چیست؟
این سوالِ خیلی از مادرانِ جوانه هاست، در اتفاقات، مناسبت ها و ایام عام و خاص هر روزه مان!
قبلا تنها در مورد آن فکر میکردیم، تکی عمل میکردیم.
اما حالا که جوانه ها روییده اند..
فکرها وسعت پیدا کردند،
و عمل ها بارورتر شدند..
چون مادرها باهم یک دل شدند
در فضای جوانه های مادرانه..
این روزها
حالِ مَردُمان، مادران و کودکانِ آن طرف تر از آب و خاکِ ما، خوب نیست..
در سرزمین فلسطین..
هر روز تعدادی شهید و زخمی..
آوارگی.. بی غذایی..
این ها کافی بود تا ما را از روزمرگی هایمان جدا کند و به حرکت درآورد.
پس باید کاری میکردیم
وقت یک دل شدن بود!!
سه جوانه ی ام البنین، حضرت سمیه و نورا باهم گروه هماهنگی مشترک زدیم.
ایده ها نظرات پیشنهادات سرازیر شد
هرکسی سهم مسئولیت خودش را پیدا کرد، برداشت و رفت دنبال پی گیری اَش..
وعده ی ما امامزاده شعیب سبزوار
ساعت 16
تیم فضاسازی یک ساعت وقت داشت برای چیده مان غرفه ها
بساط و لوازم ها پهن شد و هرکس گوشه ی کاری را گرفت.
برنامه شامل دو بخش بود:
غرفه ی کودک و غرفه ی گفتگو
بعد از پخش صوت،
ساعت حدود 17:17 به وقت سبزوار،
رسما برنامه آغاز شد.
بچه ها به *غرفه ی کودک* و مادران به غرفه ی کناری یعنی *گفتگو با چایی قندپهلو * دعوت میشدن..
همین نوشیدن چایی کافی بود تا مادران را بکشانیم پای میز گفتگو☺️
از واحد تبیین مادرانه برای غرفه گفتگو کمک خواستیم و آنها با روی باز، مارا لبیک گفتند.
مباحث مطرح شده با مردم:
اشاره به پوسترها
یا پرسش از اخبار داغ این روزها
و شروع گفتگو..
لزوم کمک به جبهه مقاومت
و پاسخ به شبهات رایج
که اکثرا مردم میپذیرفتن و ابراز همدردی میکردند.
در غرفه کودک؛
در ابتدا برگه های رنگ آمیزی بین بچه ها توزیع شد که تصاویر بسیار زیبایی بود از مسجدالاقصی و کودکان فلسطینی.
در حین رنگ آمیزی، یکی از مادران، برای بچه ها از فلسطین و اسرائیل گفت و توضیح اینکه، کی ظالمه و کی مظلوم و ما باید به مظلوم کمک کنیم و با ظالم مبارزه کنیم.
بعد پرچم اسرائيل رو که روی مقوا کشیده شده بود، به بچه ها نشون دادیم و گفتیم قراره ما پرچم اسرائیل که نمادی از اسرائیلِ زورگو هست رو نابود کنیم.
پرچم های کاغذی اسرائیل و فلسطین رو دورن ظرفی قرار داده بودیم و بچه ها با چشمهای بسته از داخل ظرف، پرچم برمیداشتند. اگر پرچم فلسطین بود، میچسبوندند روی نقشه اسرائیل که کم کم محو بشه و اگر پرچم اسرائيل بود، پاره میکردند و می انداختند توی سطلِ زباله ایی که روش نوشته بود: زباله دان تاریخ و همزمان بچه ها شعار مرگ بر اسرائيل رو سر میدادند..
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
مادَرانه سَبزِوار
#جوانه_نورا
#اردیبهشت_۱۴۰۴
اولین جلسه جوانه نورا در سال ۱۴۰۴
زمان :شنبه ۱۳اردیبهشت
مکان امامزاده شعیب
ساعت چهار بود که کتری رو روی گاز گذاشتم ، تا جوش بیاد و علی رو که جلو تلویزیون خوابش برده بود، صداش زدم، ولی بیدار نشد و گفت من نمیام
عماد رو آماده کردم و خودمم آماده شدم.
فلاسک رو از آبجوش پر کردم و استکان وقندونون پنیر و لوازمی که لازم بود رو برداشتم و به سمت امامزاده راه افتادم مثل همیشه زودتر از موعد به قرار رسیدم، ولی انکار این دفعه از من زرنگتر هم بود.
تو گروه که پیام گذاشتم فاطمه گفت من داخل نشستم.
لوازم رو کم کم داخل بردم و عماد رو که خوابیده بود روی دست فاطمه گذاشتم
با فاطمه مشغول صحبت شدیم که جلاله هم از راه رسید و بعد از جلاله، زهرا و ملیحه و بعد هم مهدیه و مینا به جمعمون اضافه شدن.
یه گوشه دنج و آروم امامزاده رو انتخاب کردیم(البته قبل ورود ما دنج بود با حضور ما و پسرامون 🙄🤯...) و مشغول صحبت شدیم بعد که فلاسک ها و خوراکی ها رو وسط گذاشتیم مشغول خوردن چایی و عصرانه شدیم ،که رئیس بزرگ (ملیحه خانم) جلسه رو رسما شروع کردن: همون اول جلسه، تیر خلاص رو زدن که امان از فعالیت نکردن جوانه😡😤 و بهمون تذکر دادن که بهانه نیارید🤭 لطفا فعالیت کنیم بعد از اینکه یکم نصیحتمون کرد و تلنگر لازم رو بهمون وارد کرد، رفتیم سراغ ایده ها و برنامه هایی که توی سال جدید باید داشته باشیم:
۱-قرار شد کلاس هنری بذاریم و هفته ای یک روز و یک ساعت بدون حضور بچه این کلاس هنری رو شرکت کنیم و به همدیگه چیزی یاد بدیم و رفع اشکال کنیم.(خیاطی، محیط زیست، شماره دوزی، گلدوزی، کیک پزی، سواد رسانه ای)
۲- قرار شد سخنرانی هایی رو گوش بدیم و برای جلساتمون در حد ده دقیقه بتونیم بازخورد این سخنرانی ها و اون چیزی که متوجه شدیم رو ارائه بدیم ،
۳- برای هر مناسبت بتونیم با جوانه ام البنین(س)که اونا هم مثل ما پسر دار هستن برنامه مشترک داشته باشیم
۴-یه قرار دو هفته ای ثابت داشته باشیم که حتما نیاز نیست همه باشن حتی با حضور دو نفر این قرار باید انجام بشه .
۵-یه کارت ثابت و ماهیانه داشته باشیم که بتونیم یه هزینه ای رو برای فعالیت هامون پس انداز کنیم
هر چه به اواخر جلسه نزدیک میشدیم اخطار ها از سمت خادمین و زائران زیاد تر میشد که تصمیم بر این شد هر چه زودتر مکان رو به امنیت و دنجی قبل حضورمون برسونیم.
صدای اذان که از بلندگو پخش شد با بچه ها بیرون اومدیم و مادرها آماده نماز و پسر ها در حال سرو صدا و بدو بدو.
با صدای تکبیره الحرام سکوتی حیاط رو فرا گرفت که با جیغ بنفش گل پسران ما شکسته شد و دوباره اخطار گرفتیم.
قید نماز زدم و پسرا رو صدا کردم و شروع کردم به قصه گفتن.
تا حدود زیادی قصه رو کش دادم تا نماز تموم شد.
بعد هم با دوستان خدا حافظی کردم و راهی خونه شدم.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
مادَرانه سَبزِوار
#جوانه_نورا
#اردیبهشت_۱۴۰۴
روزی روزگاری که خیلی هم دور نبود،
نور جوانه ی نورا بخاطر شرایط خاصش کم نور تر و
کم نور تر می شد
تا اینکه جوانه تصمیم گرفت، دوباره تلاش کند و با همه شرایط خاصی که داشت سرپا شود،
شرایطی که شاید از بیرون آنقدر ها هم مانع رشد و بالندگی نباشد،
اما شاید تا در معرکه ی بلایش قرار نگیری، ندانس چه بلای شیرین خانه براندازی هستند.....
ممکن است تا نباشی، بگویی
از این مشکلات همه ی دانه ها دارند،
و این بهانه ها مانع رشد جوانه نیست،
شما باید ب هرنحوی که هست قد بکشی و جوانه بزنی،
گذشت و دانه های نورا تصمیم به
همت بیشتر برای جوانه زدن گرفتند،
در تلاش و تکاپو برای شروعی قدرتمند، دانه ای پیشنهاد پاشیدن نور داد
نوری به عظمت پاکی، خلوص و صداقت شهدا
شهدایی از جنس خدمت،
از جنس تلاش های بی منت و مزد،
از جنس اگر بخواهیم ، میتوانیم ها
از جنس همتِ همت ها و باکری ها....
و
تصمیم بر آن شد شروع جوانه برای یادبود شهدای خدمت باشد،
تقارن سالگرد عروج شان و غم نبودشان همه ی دانه های قصه را به تکاپو واداشت
و هر کسی گوشه ی کار را گرفت،
دانه ی رابط دانه های جوانه
می گفت باید جمله ای بیابیم برای اتصال وصال دعای ندبه و شهدای خدمت، برای اتصال خدمت به تلاش برای ظهور امام زمان ( عج )
و کلمه جانسوز پیرمرد تُرک شد، نقطه اتصال فضاسازی،
« هارداسان »
ب معنای غم سوز
کجایی
و مگر نه اینکه ما
هم باید مثل آن پیرمرد ترک که مستأصل
به دنبال شهید رئیسی و همراهانش می گشت و مدام میگفت:
«حج اقا هاردسان....»
برای منجی و گمشده اصلی ناله ی کجایی آقا سر بدهیم و به دنبال راه وصالش باشیم
به دنبال نشانی از حضورش؟
مشغول فضاسازی بودیم و بچه ها در جست و خیز بین اسباب بازی ها و لوازم فضاسازی،
و قطعا بچه ها هم باید سهمی از این مراسم توشه می گرفتند
و این شد که یکی از مادران زحمت داستان آسمانی شدن آیت الله رییسی و همراهان شان در حین خدمت به مردم را برای بچه ها بازگو کرد.
بعد از فضاسازی که به خاطر حضور
بچه های کنجکاو دانه ها ، در دو شیفت صبح و عصر به هزار زحمت درست شد،
پیگیر صبحانه و لوازم مورد نیاز پذیرایی از ندبه خوانان شدیم ،
و باز هرکسی گوشه ای از تدارکات مورد نیاز مهمانان را بعهده گرفت،
تا بتوانیم در حد وسع مان صبحانه ای برای پذیرایی از مهمانانی که برای تجدید پیمان با امام زمان و شهیدان غریب خدمت، حضور بهم رسانده بودند، فراهم کنیم
بعد از برگزاری مراسم دعا و دیدن مستندی سراسر اشک از آخرین پرواز مسافران اردیبهشت،
میثاق نامه ای که جوانه برای هم عهدی با شهدا تدارک دیده بود، به امضای حضار ندبه خوان رسید
و بعد از پذیرایی و صرف صبحانه،
کم کم باید خانه میزبان به حالت قبل بر میگشت ،
با همت دانه ها دوباره خانه به حالت قبل برگشت،
اما
همه میدانستیم
این خانه و آن گوشه ی دنج مزین شده به عطر و عکس شهدا
دیگر مثل قبل نخواهد بود.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
28.24M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#دعای_ندبه
#اردیبهشت_۱۴۰۴
#جوانه_نورا
#شهادت_شهید_رئیسی
#حاج_اقا_هارداسان
روایت مادرانی که فضای معنوی دعای ندبه رو غنیمت شمردن و یاد شهید رئیسی را در قلبهایشان زنده نگه داشتند.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
مادَرانه سَبزِوار
#جوانه_نورا
#شهید_رئیسی
#اردیبهشت_۱۴۰۴
سلام😊✋🏻
بعد از برنامه ریزی های مکرر، بالاخره جلسات هدفمند جوانه نورا (که مدت کوتاهی از اصلش فاصله گرفته بود🙈) علیرغم غیبت بعضی از عزیزان برپا شد.
ساعت قرار رسید و راهی خونه میزبان شدیم
وقتی وارد شدم اول از همه با جیغ و داد همیشگی و فوتبال گلپسرا روبرو شدم🥴
بعدم با حلواهای خوشمزه ملیحه بانو☺️
که داشتن با عطر دعای توسل آماده میشدن برن سرکوچه، تا انشاالله خیراتی بشن برای شهدای عزیز خدمتمون 🥺
بعد از اقامه نماز و صرف چای و حلوا خوشمزه میزبان😋
جلسمون به طور رسمی شروع شد و یکی از عزیزان زحمت کشیده بودن کتاب آقای رئیس جمهور رو مطالعه کرده بودن و برا ما شرح دادن.
در همین حین گفتگویی هم حول فعالیت های رئیسی عزیز داشتیم
از کارهای مهمی که خیلی وقت بود تو کشورمون انجام نشده بود و تو دوران آقای رئیسی انجام شد
از کارخونه هایی که بعد از سالها رکود دوباره جان گرفتند و دست کلییی آدم بیکار گرفتن
از پروژه های خاک خورده ای که بالاخره افتتاح شدن✌️🏻
از قوانین نانوشته ای که بالاخره نوشته شدن و و و ...
راستی از تلاش های فراااوااان خاله زهرا و خاله معراجی برای حداقل ۵ دقیقه نشوندن گلپسرا نگفتم براتون😶
مشکل جوانه پسرزا نورا اینه که از هر ترفندی(بازی، قصه، کاردستی) استفاده کنی برای جلب کردن و نشستن پسرا آخرشم ناکام میمونی😅🤭
و در حین جمع شدن و یکدست شدن رفتارهایی ازشون مشاهده میکنی که تا حالا ندیدی😂🤣🤦🏻♀
در نهایت هم طبق رسم جوانه ظرفها شسته شد اسباب بازیها(که به دلیل استقبال پسرا همه توپ و تفنگ بود😅) جمع شد و راهی خونه هامون شدیم.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
16.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارگاه_باغبان_مهربون
#جوانه_نورا
#جوانه_حضرت_سمیه_س
#خرداد_۱۴۰۴
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
#کارگاه_باغبان_مهربون
#جوانه_نورا
#جوانه_حضرت_سمیه_س
#خرداد_۱۴۰۴
وقت یه حرکت مادر فرزندی درست و حسابی ،حال خوب کن و البته اثرگذار دیگه س.
پس بازم با برنامه ریزی و تقسیم کار و اهدای مسئولیت به دوستانی که برای عهده دار شدن مسئولیت ها گیس و گیس کشی راه انداخته بودن(🤪🤪🤪🤪🤪 بشنو و باور نکن🤣) دور هم جمع میشیم تا این جلسه جوانه رو به اتفاق جوانه معزز نورا(بخونید جوانه پسرزای نورا به استثنای مهدیه بانو😉) به مرور وقایع انقلاب و تلاش باغبان مهربان انقلاب اون هم به زبان داستان بازی و کاملا کودکانه بگذرونیم.
خب صبرکنید مثل اینکه خونه حیاط دار با باغچه و... لازمه😢
📢کی خونش حیاط و باغچهداره؟
مثل اینکه هیشکی!☹️
پس چی کار کنیم ؟!برنامه لغو شه؟!؟!؟😱
معلومه که نوچچچ😎
یه مادرانه ای هیچ وقت لنگ نمیمونه چون کلی رفیق فابریک فدددداکار داره که حتتتی اگه از جوانه خودشم نباشن باجونو دل هرکاری ازشون بربیاد دریغ نمیکنن چون هدف غایی مشترکه در نتیجه عزیزدل بانو بلاش آبادی مهربونمون لطف میکنن و مارو چند ساعتی تحممممل میکنن😁😬🤪
از همین تریبون بوس برلپتان مامان جون مهربون💐💞🥰
خب میرسیم سرقرار و با شنیدن هیاهوی اندرونی نیازی نیس پلاک منزل چک بشه قطعا این همون مکان مورد نظره😅 یاااااللله
إ پس کو مسئول استقبال و بدرقه🤔!؟
(منتظر باشین تا بعد بگمکجا بود و چرا دیر رسید😁😉)
بفرمایید با همه سلام علیکی بنمایید تا یه چایی خورده نخورده بریم سر پروژه که کلی کار داریم😉.
به به مثل اینکه همهچیز بقول امین حیایی ژوست و سرجاشه🤪. از حلوا و میکاود بگیر تاااا قلمه ها و بیل و گلدون عسلای مامانا🥰
تلاوت قرآن رو دست جمعی ،مامان فرزندی با قرائت هفت مرتبه سوره مبارکه توحید برای سلامتی نوگلای زندگیمون به سرانجام میرسونیم و صدقه جمع میشه.
دخترای قشنگ و پسرای قهرمان میشینن جلو خاله قصه گو و سراپا گوش میشن(بازم بشنو و باور نکن، مگه مجسمه ن !میخوان نظر بدن، سوتی بگیرن، بچگی کنن، حقشونم هست😊. خاله قصه گو میخواست این مسئولیتو بعهده نگیره که صداش نگیره 🥴😆)
إ صبر کنید یه لحظه مثل اینکه مسئول استقبالمونم تشریف اوردن.بریم به استقبال 😂 بعد اینکه از خجالت بنده خدا درمیآیم با شنیدن یه خبر خییییلی خوب میگیم اصلا خوب کاری کردی دیر اومدی. حدس میزنی قضیه چی بوده دیگه؟!😃 یه گل جدید به گلای خونه ی این مامان فعال جوانمون اضافه شده و از شنیدن این خبر حسابی خوشحال شدیم و آرزوی سلامتی کردیم برای جوجه ای که از همین اول اعلام حضورش حال مامان گلی رو دگرگون کرده و نذاشته خودشو بموقع برسونه🥰😍.
قصه باغبون مهربون انقلاب با همکاری امیدهای فردای باغبون 🥺و یه نمه بازی و خنده اون وسط مسطا، میرسه به رونمایی از بذر انقلاب که این باغبون دانا به مردم معرفی میکنه و ازشون میخواد با بیرون کردن زورگوهای روستا البته با همکاری هم و بعد نگهداری و رسیدگی مدددداوم ،این بذر خاص و پربرکتو بکارن از محصول بی نظیرش استفاده کنند تا دوباره یادشون بیاد چه توانایی ها و نعماتی داشتن که بازم میتونن اگه بخوان با همکاری هم و با قدرت بیشتر از قبل زندگی خوب و عاقبت خوب تری داشته باشن.💪
حالا دیگه نوبتیم باشه نوبت رونمایی از نقش اول داستانه که با نشون دادن عکس این باغبون به حق مهربون و پرصلابت و البته دانای انقلاب و ابراز آشنایی بچه ها با ایشون بخش داستان تقریبا تموم میشه.
به ایستگاه خاک بازی و آب بازی فندقا تو حیاط میرسیم .بچه ها با عششششق خاک بازی میکنن و تند تند به مامانا گزارش کار میدن و میخوان که مامان مهربون کلی برای هر خاکپاشی و بیل در زمین فروبردن،ذوق از خود به در کنن😅.
حالا با رعایت نکات بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید ، به صف میشن و آبی که نفر اول با اون ظرف خودشو پر کرده ،دست به دست میرسونن به بذری که درون گودال عمییییق حاصل دست رنج باغبانان کوچک کاشته شده.و در کنار نهال کاشته شده یه عکس یادگاری میگرنر همراه با پرچم زیبای کشورمون.......
و بعد سفره عصرانه پهن میشه و در کنار همدیگر عصرانه ای ساده و صمیمی میخوریم و هر کدوم از بچه ها که گلدون آوردند میان و قلمه نهال انقلاب رو توش میسازند و عکس امام رو به گلدونشون میچسبونیم و ازشون قول میگیریم که مواظب این قلمه باشند تا اون بزرگ و تنومند بشه ......
وبعد در پایان خونه صاحب خونه مهربون رو تمیز و مرتب میکنیم و از همدیگر خداحافظی میکنیم.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
روضه مقاومت مادرانه
با مشارکت تمامی جوانه ها
📌گزارش جوانه نورا _ مسئول فضاسازی
📝 قسمت 1👇
طی جلسه ای که مسئولین هر جوانه باهم داشتن برای اولین روضه مقاومت، تقسیم مسئولیت شده بود و فضاسازی و دکور به عهده ی جوانه ما یعنی نورا بود،
جلسه ای حضوری برای مشورت چگونگی انجام فضاسازی و.... گرفتیم و تقسیم مسئولیت شد و قرارشد وسایل موردنیاز رو تهیه کنیم 📝
#جوانه_نورا
#روضه_مقاومت
#تیر_۱۴۰۴
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
📝 قسمت ۲👇
روز قبل روضه یعنی ۳ شنبه صبح با تعدادی از اعضای جوانه در محل روضه جمع شدیم، لوازم مورد نیاز از قبیل خرید پارچه برای خیمه، چاپ بنر و سایر ملزومات رو ۲-۳ نفر از اعضا قبول زحمت کرده و خریده بودن، تمامی وسایل مورد نیاز اماده بود تا ایده ای ک جلسه ی قبل طراحیش کرده بودیم اجرا شه👌 هرکدوم گوشه ای از کار رو گرفتیم پا ب پای ما بچه های کوچیکمونم همراهی میکردن و البته اکثرا دلشون میخواست تو بغل مامانشون باشن😉
خلاصه به هرشکل و ترفندی که بود نی نی هارو سرگرم میکردیم تا کار پیش بره ساعت حدود 2 ظهر بود ک کم کم گفتیم بریم خونه و ادامه ی کار که از نظرمون چیز زیادی هم نمونده بود و به قولی اصل کار انجام شده بود رو برای شیفت عصر بذاریم که....... 😱😱😱
#جوانه_نورا
#روضه_مقاومت
#تیر_۱۴۰۴
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
📝 قسمت ۳👇
طی یه حرکت، تمام خیمه ای که از صبح با وجود
نی نی ها و زحمات فراوان انجام شده بود به یکباره فرو ریخت😨😨
دیگه جون و رمقی برای مادرا نمونده بود یکسری راهکار جدید پیشنهاد شدو قرار شد ک عصرمجدد از اول شروع بشه☹️
#جوانه_نورا
#روضه_مقاومت
#تیر_۱۴۰۴
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
📝 قسمت ۴👇
دوباره تو گروه ایده های جدید مطرح شد و بعد ۲ ساعت اعضا مجدد به محل روضه رفته و کار رو از، اول شروع کردن💪 و این بار با همفکری هم و لطف خدا همه چیز به خوبی شکل گرفت.....
#جوانه_نورا
#روضه_مقاومت
#تیر_۱۴۰۴
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
📝 قسمت ۵👇
بعد از اتمام فضاسازی منزل، فضاسازی پارکینگ هم انجام شد😍
در اخر قرار شد روز بعد، قبل شروع روضه، ۲ نفر از اعضا زودتر برن و مرتب سازی نهایی دکور رو انجام بدن...
و به لطف خدا و با وجود نی نی های پربرکت خونه هامون 😍 فضاسازی پرماجرای روضه ی مقاومت هم به خوبی انجام شد✅
درنهایت روضه با همکاری تمامی جوانه ها گرفته شد انشالله که خدا از همگی قبول کنه❤️
#جوانه_نورا
#روضه_مقاومت
#تیر_۱۴۰۴
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99