مادَرانه سَبزِوار
#گزارش_22_بهمن_1401🇮🇷
#مادرانه_حضرت_سمیه
#امام_خمینی_ره
#جشن_انقلاب
#برنامه_حضوری
#جوانه_ها
در یک روز سرد زمستانی 🌨❄️☔️مادران حضرت سمیه تصمیم گرفتن با برگزاری جشن بزرگ انقلاب نوگلانمون👼 رو باهم بیشتر از قبل آشنا کنن،
هریک از مادران یک قسمت از کار رو گرفت تا بتونیم این جشن رو برپا کنیم،
یکی با گل آذین کردن منزل خود 🎊🎉دیگری با خرید هدیه🎁، پختن کیک🎂، دسر🍮🍭، شربت آلبالو و زعفرون گلاب🥤🍹، بازی مادرو کودک و قصه گویی.
ساعت 4 🕓 بعد ازظهر بود یکی یکی مادران از راه رسیدند، یکی بچه بغل👶 یکی بچه بدست👧👦 وارد جشن میشدند، چیزی که بیشتر به چشم میومد چهره ی مادران بود که حال هوای پیروزی انقلاب بعد 44سال موج 🌊 میزد.
تیک تیک عقربه ها و دل بچه ها که قندی توش نموده بود که زمان برگزاری جشن و چه اتفاقی قراره پیش بیاد، بعد از پذیرایی چای لبسوز میزبان☺️
ابتدا یکی از مادران🙋♀ بچه هارو جمع کرد دور میزی که با کیک و دسرهای رنگارنگ 🎀 و شمع های رنگی که برق میزد که کی قراره فوتشون کنه که ما بخوریم☺️ و اصلا چرا ما امروز اینجا جمع شدیم،
خانوم دهنبی عزیز دلیل اومدن بچه هارو شروع کرد به توضیح دادن که تو زمان های خیلی دور که مامان بزرگ های ما مثل شما کوچیک بودن آدم بدهایی زندگی میکردن و هرروز به اون ها زور میگفتن که میخواد روسری و از سر اون ها بکشه و قسمت های مختلف ایران و به کشور های دیگه بده ووو بعد از بچه ها پرسید میدونید اون آدم بده کی بود بچه ها بهم نگاه کردن ک یکهو یک صدایی ازبین بچه ها اومد بالا و گفت شاه بله درست بود عکس شاه رو هم به بچه ها نشون داد که با چهره ی اون آشنا بشن و ببینن که چه زندگی پر از امکاناتی داشت🚘🏯🏛 ولی مردمش اصلا براش اهمیتی نداشتن که بخواد آسایش و آرامش رو برای اون ها هم فراهم کنه فقط به فکر خودش و خونوادش بود👨👩👦👦،
میدونید کی مقابل این شاه ایستاد و اونو از کشورمون انداخت بیرون لا به لای صداها اسم قشنگی به گوشمون رسید امام خمینی بله ایشون بودن که زندگی اون زمان ایران🇮🇷و از چنگ آدم های زور گو نجات دادن و الان 44 ساله که ما این روز رو بزرگ و جشن میگیریم حالا وقتش رسیده بود که بچه ها شمع ها رو فوت کنن🎊🎈
بعد دست بچه هارو گرفت و یک زنجیری دور میز بستن و با هم بازی کردن و وقت خوب پذیرایی رسید.
بعد دو حلقه تشکیل دادیم که بتونیم بستر بازی مادرو کودک 👩👧👦 و برگزار کنیم.
کلی هیجان و شادی بین مادر و کودک شکل گرفت و بچه ها پا به پای برنامه میومدن و نوبت به هدایا رسید که چشم هاشون رو ببندن، فرفره های رنگی که کادو پیچ شده بودن گذاشتیم وسط بچه ها خوشحال هر کدوم یک هدیه رو می برداشت و میرفت به سمت مامانش و در کمال آرامش بچه ها مشغول بازی قشنگ فرفره شدن و یک عکس یادگاری هم با هم انداختن تا ثبت بشه تو دفتر خاطراتشون☺️