eitaa logo
مادَرانه سَبزِوار
248 دنبال‌کننده
465 عکس
80 ویدیو
4 فایل
برای عضویت در گروه مادرانه مرکزی سبزوار به آیدی زیر پیام دهید: @Khakriz1357 آدرس پیج و کانال روبیکای ما: @madaraneh_sbz99
مشاهده در ایتا
دانلود
توی جوانه مون قرار دورهمی داشتیم برنامه ریزی ها و تقسیم مسئولیت انجام شد. روز موعد منزل میزبان دور هم جمع شدیم بعد از خوش و بش مادران، پذیرایی میزبان، وفوتبال بازی کردن پسران وسط سالن پذیرایی😅 برنامه با خواندن قرآن توسط یکی از پسران رسما آغاز شد یکی دیگه از پسران گل مون مسئول جمع آوری صدقه بودن به نیت سلامتی وظهور امام زمان حالا نوبت شروع قسمت جذاب ماجرا بود که بچه ها لحظه شماری میکردن.. داستان بازی 🥳 بچه ها رو صدا زدیم یکی از مادران راوی بود، شروع کرد به صحبت: _بچه ها کی نشونه گیریش از همه بهتره؟ همه بچه ها با هیجان:😃 _من من من کی بهتر از همه به هدف میزنه؟ _من من من _بچه ها اگه شما می‌خواستین یه تیرانداز ماهر باشین دوست داشتین شبیه کدوم تیرانداز قهرمان باشین؟ بچه ها فک کردن و یکی یکی جواب دادن _آرش کمان گیر _احسان حدادی (تیر انداز قهرمان المپیک) _شهید رسول زرین.. -بچه ها حالا حاضرین با آدم های ظالم و ستمگر و زورگو مبارزه کنین و نابودشان کنین؟ همه یک صدا: _اره.. اره.. اره -خب پس کی توی دنیا از همه ظالم تر و ستمگر تره؟ _اسرائیل _حالا که اینقدر اطلاعات تون عالیه بریم به جنگ اسرائیل. شیرخشک هایی که قبلا روشون پرچم اسرائیل کشیده شده بود و شعار های ضدصهیونیستی نوشته بود، روی هم چیده شده بودن. روی آخرین قوطی یه کلید گذاشته بوديم. بچه ها به نوبت توپ رو پرت میکردن و قوطی ها فرو می‌ریخت، بچه ها فریاد مرگ بر اسرائیل سر میدادن و هرکس توی نوبت خودش، کلیدش رو که بعداز فروپاشیِ اسرائیل بدست آورده بود، برمیداشت. قرار بود کلید ها رو نگه دارن تا توی مرحله ی آخر، رازِ این کلید ها رو پیدا کنن. ناگفته نماند که بعضی از مادران هم مشارکت کردن و در این بازی پر هیجان، ایفای نقش داشتن😎 👇👇👇 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
ما این هفته، توی جوانه مون هم خوانی یه سری اصول و مبانی داشتیم دو تا صوت در مورد کارهای تشکیلاتی گوش کردیم و باهم به صورت مجازی مباحثه داشتیم الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
توی جوانه مون تصمیم گرفتیم برنامه ای که سری پیش برای بچه های جوانه مون با محوریت حمایت از مردم فلسطین و مبارزه با اسرائیل در غالب داستان بازی برگزار کردیم، حالا خود پسرهای جوانه مون رو مسئول کنیم و بصورت عمومی برای بچه های دیگه اجراش کنیم. هماهنگی های لازم رو انجام دادیم. تقسیم مسئولیت کردیم .. قرار شد چند غرفه برپا کنیم و هر مادر همراه بچه هاش توی یکی از غرفه ها مستقر بشه... البته بجز چایخانه که یه مقدار برای بچه ها خطرناکه.. در طول گزارش کم کم غرفه ها رو معرفی میکنیم وظایف و برنامه ها و زمان اجرا مشخص شد . روز موعود همه منتظر بودیم و بچه ها مشتاق تر از مادران اما متاسفانه هوا بارونی بود و اجرای برنامه ماهم تو فضای باز امامزاده شعیب میسر نبود به ناچار زمانش رو عوض کردیم و افتاد برای فرداش . الحمدلله که بیشتر دوستان تونستن برنامه هاشون رو تنظیم کنن و راس ساعت اونجا حاضر شدن . اول نوبت تزیین غرفه ها و میز پذیرایی بود دوستان همه دست به کار شدن ، یکی پوستر میزد ، یکی بساط چای و دمنوش رو آماده می‌کرد ، یکی غرفه خوشمزه نون و ماست رو 😋😋 یکی مشغول نوشتن شعار مرگ بر اسرائیل روی قوطی های شیر خشک بود ، و............... کم کم فضا آماده شد و اما صوت.... مسئول صوت امامزاده نبودن و سرو کله یه مشکل پیدا شد ، اما ما بیدی نبودیم که به این بادها بلرزیم 😅😅 خیلی ضربتی با چندین تماس تلفنی یک اسپیکر جایگزین کردیم و تقریبا همه چیز برای شروع برنامه آماده بود💪 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
🍀بسم الله الرحمن الرحیم🍀 ایندفعه کلی ایده داشتیم برای دورهمی مون از اون جایی که بچه های جوانه مون همه پسرن و انشالله قراره در آینده، وارد فضای کاری بشن و آینده سازان کشورشون باشن😎 قرار بود یکی از مادران عزیزمون یه کتاب داستان راجع به کسب وکار برای بچه ها بخونن و مفاهیمی مثل تولید، برکت، سود و این موارد رو به زبان ساده به بچه ها آموزش بدن قرار شد با توجه به اینکه الان فصل ترشی به راهه.. یه مقدار لوازم شوری بگیریم و بعد داستان بیاریمشون وسط تا یه کارگاه کوچیک ترشی سازی داشته باشیم و ربطش بدیم به داستان... هم بچه ها با همدیگه، یه کار گروهی رو تجربه کنند و هم اینکه بهشون بگیم شما تونستین با این مواد اولیه یه چیزی تولید کنین که هم خودتون مصرفش کنین و هم اینکه میتونین اونو بفروشین و به سودش برسین.. قرار شد اگه وقت اضافه اومد ایده ی آیت شناسی و کاردستی با برگ های پاییزی رو هم اجرا کنیم... اما متاسفانه برای اون مادر عزیزمون مشکلی پیش اومد و داستان کنسل شد.. از اون جایی که مواد اولیه کارگاه ترشی سازی رو تهیه کرده بودیم پس باید اجراش میکردیم. احتمال دادیم چون داستان کنسل شده وقت اضافه بیاریم، پس قرار شد کاردستی که احتمالی بود رو قطعیش کنیم😮‍💨 بعد از چالش های ریزبرنامه، تقسیم مسئولیت و لیست لوازم موردنیاز😅 روز موعود فرا رسید یکی یکی وارد خونه پر از صفا و صمیمیت میزبان شدیم...😇 بعد از رسیدن تمام میهمان ها، دو تا از مادران بچه ها رو بردن پارک محله، تا باهم شاخ و برگ های پاییزی رو جمع کنن و یه کوچولو با طبیعت و فصل پاییز، این خلقت زیبای خداوند، ارتباط بگیرن.. بعد از برگشت بچه ها، برنامه رو رسما شروع کردیم با قران خوندن یکی از بچه ها و جمع کردن صدقه. دوتا مقوای بزرگ داشتیم، بچه ها رو دوگروه کردیم و همراه مادرا رفتیم سراغ کاردستی.. بچه ها خیلی خوششون اومده بود، حسابی دست ورزی کردن، از حواس مختلف شون، از فکر و خلاقیت شون از اینترنت گرامی🤪 استفاده کردن و کلی اشکال مختلف درست کردن. به زور، بچه ها رو بلند کردیم از بساط برگ بازی...😄 فقط جای یه مادر با درایت خالی بود که بیاد و از خلقت خدا یکم برای بچه ها صحبت کنه🤓🥲😉 مادران نماز خوندن و بساط کارگاه مون پهن شد. بچه ها باهم شروع کرون به ریز کردن مواد ... یکی از مادرا با بچه ها راجع به همون موضوع مورد نظر.. مثلا تولید شوری و فروشش توضیح داد.. همونجا یکی از بچه ها گفت خودش یه کسب و کار کوچیک داره، سه شیره میفروشه..😍 بقیه بچه ها واقعا جا خوردن و کلی هیجان زده شدن از این فعالیت دوستشون و شروع کردن به سوال کردن که چقدر سود میکنی و این صوبتا😄 خلاصه که با تمام شدم بساط شوری، میزبان ما رو با کلوچه دست ساز خودش😋 و میوه های رنگارنگش غافلگیر کرد. یکی از مادران در دقایق پایانی تا زمانی که وقت رفتن بشه سعی داشت بچه ها رو با بازی های نشستنی و با هم خوانی سوره کوثر اروم نگه داره که تلاشش بسی بی فایده ماند و در اخر بچه ها حسابی باهم کشتی گرفتن، مچ انداختن، افتاب بالانس رفتن و بازی کردن 🧗🤼🤺🤸🤪🤭😁 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡