eitaa logo
مادَرانه سَبزِوار
228 دنبال‌کننده
400 عکس
68 ویدیو
1 فایل
برای عضویت در گروه مادرانه مرکزی سبزوار به آیدی زیر پیام دهید: @Zeynab_7368 آدرس پیج و کانال روبیکای ما: @madaraneh_sbz99
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا سلام در هفته گذشته که مصادف شده بود با ایام دهه فجر، واحد کودک مادرانه سبزوار،ویژه برنامه ی را برای دانش اموزان پایه های اول تا سوم مدارس مختلف به نمایش گذاشت در این ویژه برنامه برش هایی از زندگی شهید محمد فرومندی در قالب داستان بازی به مخاطب ارائه شد،سعی شد در این داستان بازی ها روی مفاهیم اتحاد و ظلم ستیزی به طور ویژه پرداخته شود جشن ۴۴سالگی انقلاب،از برنامه هایی بود که در این ویژه برنامه جای داشت معرفی کتاب و کتابخانه و صحبت پیرامون کتاب و بازی های مادر و کودک_(مربی کودک) بخش های دیگری از این ویژه برنامه بود امید است به لطف و عنایت خداوند این مسیر ادامه دار باشد.... ♡@madaraneh_sbz
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ماهمه دلداده ی رهبرشدیم تا ابد او یار و ما یاورشدیم گفته بودم قصه دارم با شما قصه ای از ماه بهمن بچه ها… 🌸بسم تعالی🌸 و باز بوی گل و سوسن و یاسمن آید🇮🇷🇮🇷🇮🇷 مگه میشه بوی پیروزی این انقلاب بیاد و دست رو دست گذاشت مگه میشه از ماه بهمن نگفت مگه میشه از امام نگفت مگه میشه از مردم قهرمان و انقلابشون نگفت... دورهمی این هفته ی ما مصادف شد با ایام دهه ی فجر چی بهتر از این😍 حوالی ساعت ۳بود که خبر دارشدیم برای میزبان عزیز مشکلی پیش اومده یعنی چه کنیم 🤔 کنسل کنیم برنامه برای فردا باشه ... تو همین فکرا بودیم که یکی از مادرای گلمون قبول زحمت کردن که برنامه تو منزلشون برگزار بشه😍😍 بعد از آمدن تمام مهمان ها و صرف چای☕️ برنامه با قرائت قرآن توسط یکی از گل دخترامون رسما آغاز شد. قرار شد داستان بازی که دوستان عزیز واحد کودک زحمتشو کشیده بودن اجرا کنیم. داستان شهید محمد فرومندی طاقت موندن تو دم و دستگاه شاه و نداشت داستان فرمان امام که از پادگان ها فرار کنید. داستان ابراز همدردی مردم با سربازهای فراری و کچل کردنشون داستان خونه هایی درش باز بود برای امان دادن به سربازا (اینجا مادرا دو نفره دستشونو به هم دادن و شدن خونه 🏠 بچه ها در نقش سرباز ، بعد از دنبال کردن نظامیان شاه به خونه ها پناه میبردن ) حالا بچه ها باید اعلامیه که صحبت های امام خمینی س رو به هم دیگه میرسوندن. نوبتی اعلامیه به در خونه ها رسید. امام چی گفته بود ؟🤔 ✅حکومت نظامی را بشکنید. بچه ها از خونه ها بیرون اومدن و شروع کردن به شعار دادن مرگ برشاه مرگ بر شاه مرگ برشاه✊✊✊ رفتن و رفتن و با قدرت مجسمه شاه و با نخ هایی که به هم گره زدن ، زمین انداختن بعد با خوشحالی عکس شاه و پاره پوره کردن و عکس امامو با افتخار بالا بردن😍😍 نوبتی هم باشه نوبت خوردن خوشمزه هایی بود که مادرا به مناسبت جشن انقلاب اورده بودن 😋😋😋 کیک 🎂🍰 شکلات🍬🍬 پفیلا پفک سالم‌😋 راستی یه پازلم از عکس امام داشتیم که بچه ها وقتی برش میگردوندن با عکس چپه شاه مواجه میشدن🙃 در آخر هم جوایزی به بچه ها اهدا شد تا خاطره ی خوبی از جشن انقلاب تو ذهنشون بمونه😍
روز پنجشنبه ظهر بود که اطلاعیه قطعی شد وقرار شد که ندبه خون ها این هفته خونه ما ندبه بخونن. نماز مغرب و عشا رو خوندیم و راهی بازار شدم و لوازم مورد نیاز پذیرایی رو تهیه کردیم. ساعت حدود۹ونیم بود ک به خونه برگشتیم و گوجه هارو تمیز شستم و شروع کردم به رنده کردن. گوجه هارو رنده کردم و یه ساعتی رو شعله گذاشتم تا آبش بخار بشه. در همون حین کارهای دیگه رو انجام دادم و خونه رو مرتب کردم چشام خوردیم . ساعت۱۲بود که گوشی رو کوک کردم و چشمای خستم رو بستم و با صدای آلارم گوشی باز کردم. ساعت۵بود.نماز صبح رو خوندم وسجاده رو جمع کردم.و شروع به رنده کردن پیاز (سرصبح بوی پیاز تو خونه بپیچه چی میشه) کردم و روغن رو تو تابه ریختم با داغ شدن روغن پیاز های اشک آور رو چپه تابه کردم و جلز و ولزشون بلند شد.ادویه ها و رب هم اضافه کردم و حسابی سیر تفت کردم و مواد آماده شده رو به گوجه های دیشب اضافه کردم و حسابی مخلوطشون کردم. زیر کتری و سماور رو روشن کردم و جناب همسر رو راهی نونوایی کردم,چون املت فقط با نون تازه میچسبه. در حیاط رو باز گذاشتم.و به خونه اومدم و چای رو دم کردم. ساعت ۷رو نشون میداد.برنامه رو مرور کردم و نشستم.ساعت۷و۲۰ دقیقه شد و از مهمونا خبری نشد. با خودم گفتم میان،اگرم کسی نیاد خودم میخونم. در حال و هوای گفتگو با زهرای درونم بودم که صدای پای عزیزی ک از پله ها بالا میومد رو شنیدم و برای استقبال به جلو در رفتم خانم سپهری عزیزهمراه گل دحترش وارد شدن و پشت سر هم الهام خانم زینب به بغل و دختر خانومای ناز و مادر عزیزشون و ابجی خانوم گلشون و خاله گرامیشون وارد خونه شدن. ساعت ۷ونیم بود که خانم سپهری عزیز دعا و شروع کردن و من هم مشغول پذیرایی و دعا توسط مهمونای عزیز قرائت میشد که اواسط دعا چنتا از همسایه ها و طاهره خانم و خانم موحد هم رسیدن. دعا خونده شد و من هم تخم مرغ هارو آماده کردم و همسایه ها به یاری من شتافتند و املت رو روبراه کردن. بااتمام روضه امام موسی کاظم(ع)ودعای فرج سفره پهن شد و نون تازه و املت و خیارشور سفره رو پر کرد و با جمع شدن مهمانها زیبا شد. جای همگی خالی😍😍 به امید قبولی ان شاالله🤲🤲
🇮🇷 در یک روز سرد زمستانی 🌨❄️☔️مادران حضرت سمیه تصمیم گرفتن با برگزاری جشن بزرگ انقلاب نوگلانمون👼 رو باهم بیشتر از قبل آشنا کنن، هریک از مادران یک قسمت از کار رو گرفت تا بتونیم این جشن رو برپا کنیم، یکی با گل آذین کردن منزل خود 🎊🎉دیگری با خرید هدیه🎁، پختن کیک🎂، دسر🍮🍭، شربت آلبالو و زعفرون گلاب🥤🍹، بازی مادرو کودک و قصه گویی. ساعت 4 🕓 بعد ازظهر بود یکی یکی مادران از راه رسیدند، یکی بچه بغل👶 یکی بچه بدست👧👦 وارد جشن میشدند، چیزی که بیشتر به چشم میومد چهره ی مادران بود که حال هوای پیروزی انقلاب بعد 44سال موج 🌊 میزد. تیک تیک عقربه ها و دل بچه ها که قندی توش نموده بود که زمان برگزاری جشن و چه اتفاقی قراره پیش بیاد، بعد از پذیرایی چای لبسوز میزبان☺️ ابتدا یکی از مادران🙋‍♀ بچه هارو جمع کرد دور میزی که با کیک و دسرهای رنگارنگ 🎀 و شمع های رنگی که برق میزد که کی قراره فوتشون کنه که ما بخوریم☺️ و اصلا چرا ما امروز اینجا جمع شدیم، خانوم دهنبی عزیز دلیل اومدن بچه هارو شروع کرد به توضیح دادن که تو زمان های خیلی دور که مامان بزرگ های ما مثل شما کوچیک بودن آدم بدهایی زندگی می‌کردن و هرروز به اون ها زور میگفتن که می‌خواد روسری و از سر اون ها بکشه و قسمت های مختلف ایران و به کشور های دیگه بده ووو بعد از بچه ها پرسید میدونید اون آدم بده کی بود بچه ها بهم نگاه کردن ک یکهو یک صدایی ازبین بچه ها اومد بالا و گفت شاه بله درست بود عکس شاه رو هم به بچه ها نشون داد که با چهره ی اون آشنا بشن و ببینن که چه زندگی پر از امکاناتی داشت🚘🏯🏛 ولی مردمش اصلا براش اهمیتی نداشتن که بخواد آسایش و آرامش رو برای اون ها هم فراهم کنه فقط به فکر خودش و خونوادش بود👨‍👩‍👦‍👦، میدونید کی مقابل این شاه ایستاد و اونو از کشورمون انداخت بیرون لا به لای صداها اسم قشنگی به گوشمون رسید امام خمینی بله ایشون بودن که زندگی اون زمان ایران🇮🇷و از چنگ آدم های زور گو نجات دادن و الان 44 ساله که ما این روز رو بزرگ و جشن میگیریم حالا وقتش رسیده بود که بچه ها شمع ها رو فوت کنن🎊🎈 بعد دست بچه هارو گرفت و یک زنجیری دور میز بستن و با هم بازی کردن و وقت خوب پذیرایی رسید. بعد دو حلقه تشکیل دادیم که بتونیم بستر بازی مادرو کودک 👩‍👧‍👦 و برگزار کنیم. کلی هیجان و شادی بین مادر و کودک شکل گرفت و بچه ها پا به پای برنامه میومدن و نوبت به هدایا رسید که چشم هاشون رو ببندن، فرفره های رنگی که کادو پیچ شده بودن گذاشتیم وسط بچه ها خوشحال هر کدوم یک هدیه رو می برداشت و میرفت به سمت مامانش و در کمال آرامش بچه ها مشغول بازی قشنگ فرفره شدن و یک عکس یادگاری هم با هم انداختن تا ثبت بشه تو دفتر خاطراتشون☺️
تو واحد رسانه این هفته علاوه بر فعالیت تو کانال و پیج های مجازی که همیشگی هست سه کلیپ برای کارگاه انقلابِ واحد کودک ساخته شد. و عکس نوشته هایی از کارگاه هم تو برنامه هست.
سلام مطالعه کتاب نوجوان واحد مطالعه به پایان رسید. و داریم میریم برای انتخاب کتاب جدید
یادتونه چند وقت پیش اطلاعیه کارکاه من سرباز شاه نیستم رو براتون گذاشتیم؟!! الحمدلله کارگاه به خوبی برگزار شد😍 و این فیلم هم مربوط به همون کارگاه هست. ♡[@madaranh_sbz]♡
حالا بریم باهم نظرات شرکت کنندگان در کارگاه رو بشنویم 😍😍👇👇👇
یکی از برنامه‌های ثابت حضوری‌مون جشن روز مادر هست😍 که جشن امسال 《در هوای مادری》 هست. کلیپ و گزارش تصویری‌ش رو ببنید و حظ کنید و دیگران رو در این حظ شریک کنید😍😍😍 @madaraneh_sbz. 👇👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا