به نام خدا
🥒 داشتم سالاد درست میکردم، گفتم: چقدر پوست خیار داریم، کسی هست پوست خیار بدردش بخوره؟😉
🥒 پسر بزرگم سریع اومد و در ادامه داداشش. خوب چون این بازی را هم هر دفعه پوست خیار داشته باشیم، انجام میدن دیگه براشون آشناست. هم دستورزی هم تحریک حس لامسه.
🥒 من فقط دو تا سینی براشون آوردم که بتونند راحت تر بازی کنند. هر دفعه اشکالی که میسازند با دفعه قبل متفاوت هست. پسر بزرگم خانه، ستاره و علامت جمع و منها ساخت، تعجب کردم🤔. بعد خودش گفت مامان اینها یعنی صدای تلویزیون را زیاد کن یا کم کن😉، دیدم با چه چیزهای ساده ای بچه ها میتونند تصاویر ذهنیشون را عینی کنند.👌
🥒 پسر کوچیکه هم شکلهای نامفهومی درست میکرد. ازش پرسیدم خوب برای مامان بگو چی درست کردی؟
گفت: جنگل
🧕: خوب تو جنگلت چی داری؟
👶: درخت
اینا درخته 🌳
اینا گُله 🌹
🧕: خوب دیگه چی داری؟
🥒 همزمان در طرحش تغییرات ایجاد میکرد و توضیح میداد. با توصیف کردن زمینه رشد و عدم توقف را براشون فراهم میکنیم. دقیقا مثل همان چیزی که در #توصیف_نقاشی گفتیم.
#بازیهای_خانگی #بازی_دستورزی
#استفاده_از_طبیعت #تحریک_حس_لامسه
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
سلام، وقت همگی بخیر
🔵 چند مدت قبل رفته بودیم لوازم التحریر برای خودم دفتر بخرم پسر بزرگم هم اجازه گرفت چند تا چسب نواری تزیینی برداشت، گفت برای تزیین کاردستی هام میخوام.منم همه را گذاشته بودم در کیف کاردستی.
🔵 چند روز قبل داشتند کاردستی درست می کردند، یک قیچی پلاستیکی داریم که حتی یک برگ کاغذ را به زور قیچی میکنه و فقط برای تمرین قیچی دست گرفتن خوبه، من این قیچی را دو سالگی پسر بزرگم خریده بودم و الان هم در اختیار پسر کوچکم میگذارم چون هیچ خطری نداره. اینجوری اونم با تکه پاره کردن خرده کاغذها مشغول میشه و دیگه لازم نیست زمان کاردستی من کنارشون باشم،که خوب این شرایط تازگی به وجود اومده و قبل از دو سالگیش همیشه کاردستی درست کردن پسر بزرگم با چالشهایی همراه بود که به همین خاطر غالبا در وقت بازی اختصاصی انجام میدادیم.
🔵 مثل اینکه یک ماشین درست کرده بود و با چسب نواری تزیینی، تزیینش کرده بود و با چسب کاغذی به کمد چسبانده بود.
ادامه دارد...
#فرصت_تجربه
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔵 یکدفعه با ذوق اومد پیش من : مامان ببین دستم شکسته با چسب گچش گرفتم😂
منم گفتم: وااای چه جالب😍😍
🔵 راستش اول چون با ذوق اومد و دیدم واقعا در بازی فرو رفته، فورا چیزی نگفتم و تذکر ندادم ، ولی بعدش یاد یک نکته خیلی مهم افتادم و دیگه اصلا تذکر ندادم و من هم وارد بازیش شدم.😉
🔵 روی دست و پاهای خودش و من و داداشش برچسب زد، برای خودش انگشتر درست کرد. چقدر باهم خندیدیم. این برچسبها حلقه های خیلی کوچک بودند خوب طبیعتا تمام شدند، وقتی دید برچسبها تمام شدند، گفت: مامان اینها که تمام شدند.
گفتم: بله خوب باهاشون بازی کردیم
گفت: ولی من اینها را برای تزیین کاردستی میخواستم☹️☹️ فکر نمیکردم زود تمام بشن
گفتم: آها، پس معلومه یک اندازه مشخصی دارند.
گفت: آره، میشه همینها را دوباره بپیچم دور حلقه، گفتم امتحان کنیم ببینیم میشه🤔
امتحان کرد دید نمیشه. خوب طبیعتا کمی غصه خورد و غرغر کرد و بعد هم رفت سراغ بازی بعدی😊
🔵 اما نکته ای که باعث شد من بهش تذکر ندم که اینها تمام میشه، برای کاردستی خریدی ها!!! یا تهدید کنم: تمام شد دیگه نمیخرمااااا، الکی حرومشون نکن و... چی بود؟؟؟
دقیقا همان نکته ای که اوایل کانال در مطلب #نقاشی_رنگ_انگشتی گفتم.
ادامه دارد ...
#فرصت_تجربه
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
مادرانه های مشترک
❤️سلام به همه ی مادران عزیز❤️ 🔶چند وقت پیش با یکی از دوستانم صحبت این بود که شرایط نقاشی کردن روی س
🔴🔴 تجربه رنگ انگشتی را اینجا 👆👆 میتوانید بخوانید.
🔵 یکبار مادری با من صحبت کردند که فرزندانشون دیگه جوان هستند. ایشون از اینکه یکی از فرزندانشون با بی فکری کل مال و زندگیش را از دست داده بسیار ناراحت بودند. ایشون میان صحبتشون گفتند از بچگی همینطور بود. اگر پول توجیبیش را میدادیم به خودش همه را آدامس برچسبی میخرید و بعد توی مدرسه گرسنه میماند. ما پول تو جیبیش را به برادرش میدادیم زنگ تفریح براش تغذیه بخره و بهش بده، همیشه باید پولش دست خودمون بود مگرنه حیف و میلش میکرد. ولی وقتی که دیگه اختیارش از دست ما خارج شد کل زندگی را نابود کرد. به اون مادر چیزی نمیتونستم بگم جز همدلی کردن، اما توی دلم گفتم کاش اجازه داده بودید چند روز گرسنه بمونه، کاش اجازه داده بودید چند روز بدون پول تو جیبی بمونه، کاش طعم از دست دادن را با تجربه های کوچک چشیده بود. این میزان از کنترل گری والدین فرصت تجربه و تمرین و تکرار را از فرزندشون صلب کرده بود.
🔵 گاهی انقدر عجله داریم در آموختن مسائل به فرزندانمون که فرصت تجربه را ازشون میگیریم. و فرزند هم به خاطر تحت کنترل بودن و سلب اختیار هیچوقت به حرف درست والدین توجه نمیکنه . کودکی و حتی نوجوانی فرصت کسب تجربه های مختلف با تمرین و تکرار هست، حداقل در مسائل کم اهمیت تر بگذاریم بچه ها خودشون تجربه کنند.
🔵 ممکنه این سوال پیش بیاد که آیا کودک با یکبار تجربه یاد خواهد گرفت؟ قطعا نه، ولی با تکرار این تجربه ها حتما یاد خواهد گرفت، دقیقا مثل همان چیزی که در #رنگ_انگشتی نوشته بودم و الان عمر یک بسته رنگ انگشتی در خانه ما بیشتر از یکسال هست با وجود اینکه هفته دو بار حداقل استفاده میشه.
به خصوص در مورد نوجوانان سعی کنیم فرصت تجربه های مختلف را براشون فراهم کنیم تا در جوانی پخته تر باشند. اجازه بدیم از اشتباهات و تجربه های کوچک و کم اهمیت تر درس بگیرند تا از انتخابها و تصمیم های مهم و اساسی زندگیشون.👌👌
#فرصت_تجربه
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨
🌷سلام، شب همگی بخیر🌷
انتقال ارزشها
✅ پسر بزرگم داشت کفشش را می شست برای فردا که جشن شروع پیش دبستانی دارند. کلا معیار خرید وسایل جدید برای ما نیاز هست، نه عید نوروز و شروع سال تحصیلی، مهمانی و...
✅ به یاد یک تجربه قدیمی افتادم🤔😉:
در یک بازه زمانی که پسرم حدود ۲/۵ تا ۳ سال داشت، وقتی میخواستیم از خونه بیرون بریم می گفت حتما باید لباسم نو باشه!!!🤔 یعنی لباسی که همون لحظه اتیکتش را جدا کنیم و تنش کنیم. حالا این درخواست در سن اوج لجبازی چه شود!!!!😤😖😢😢. گریه های شدید😭😭 من بیرون نمیام مگر اینکه لباس نو بپوشم. حتی لباسی را که فقط یکبار پوشیده بود دیگه نمی پوشید.☹️☹️
✅ به این فکر کردم که چرا باید چنین چیزی برای یک کودک زیر سه سال مهم باشه؟؟؟؟همیشه اول از هر چیز برای دلیل رفتارهای بچه ها، رفتار و کردار و گفتار خودمون (یعنی اول والدین و بعد اطرافیان نزدیک) را بررسی میکنم.👌👌
دیدم ما وقتی این بچه لباس نو پوشیده ما خیلی بیشتر ذوق کردیم: به به ، چه خوشگل، چقدر بهت میاد، چه لباس قشنگی !!!!!
خود من هر وقت لباس نو تنش میکردم سریع ازش عکس📸 میگرفتم🙈. همه این رفتارها این پیام را به فرزندم منتقل کرده که: « پوشیدن لباس نو را یک ارزش بدونه».☹️🙈
ادامه دارد ...
#انتقال_ارزشها
#منشاء_رفتار_کودک
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✅ تغییر رویه دادیم. وقتی لباس تمیز تنش می کردیم، میگفتیم: به به، چقدر تمیز، چه پسر مرتبی، چقدر آراسته شدی،
وقتی از حمام می آمد، به به چقدر تمیز و خوشبو شدی. و دیگه رفتار ما بعد از پوشیدن لباس نو با لباس های دیگر هیچ فرقی نداشت. یک مدت بعد مشکل حل شد و تا امروز هم به همین صورت بوده.👌👌
✅ گاهی ما ناخواسته و ندانسته، ارزشهای غلطی را به فرزندانمون منتقل می کنیم. دقت کنیم به اعمال و گفتار و رفتار خودمون، چه پیامها و ارزشهایی را داریم به فرزندمون منتقل می کنیم؟!!!
✅ ارزش انسانها را در چه چیزهایی می بینیم؟!! 🤔🤔 زیبایی را در چه چیزی می بینیم؟!! چه زمانی به فرزندمون یا حتی اطرافیان میگیم خیلی قشنگ شدی؟!!!
با دیدن امکانات مادی دیگران و اطرافیان چه برخوردی داریم؟!! به چه کسی میگیم زرنگ ؟!!! مثالها فراوان هست، ارزشها هم مختلف و متنوع هستند، خلاصه اینکه باید مراقب پیامهایی که زمینه ساز انتقال ارزشها به فرزندانمون هستند باشیم.👌👌
#انتقال_ارزشها
#منشاء_رفتار_کودک
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
سلام، شب همگی بخیر
🏴 قصه کودکی امام حسن و امام حسین (ع) و نحوه آموزش وضو به پیرمرد را برای پسر بزرگم تعریف کرده بودم. خیلی دوست داشت و می گفت مامان از امام حسین قصه های بیشتری برام بگو مثل امام علی(ع)(#ایده_های_جشن_غدیر).
🏴 خودم هم به دنبال این بودم که قبل از قصه کربلا، اول قصه هایی برای شناخت بیشتر امام حسین(ع) داشته باشیم. این داستان کوتاه اما پرمغز را در کتاب « داستان راستان» اثر ارزشمند استاد شهید مطهری پیدا کردم و به زبان کودکانه براش گفتم. خیلی تاثیرگذار بود: همش میگه مامان یعنی اون مرد به امام حسین حرف بد زد ولی امام حسین (ع) بهش حرف بد نزد؟!! عصبانی هم نشد؟!! تازه کلی هم بهش محبت کرد؟!! یعنی امام حسین انقدر خوب بوده!😍
#اربعین #امام_حسین
#داستان_راستان
#قصه_گویی_برای_کودک
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🏴 چقدر داستانهای این کتاب، مفید و ساده ولی پرمغز و آموزنده هستند به خصوص برای نوجوانان، البته این کتاب من زیرخاکی هست از کتابخانه مادرم❤️ با قیمت ۶۰ ریال😳 ولی این کتاب موجود هست و مرتب تجدید چاپ میشه.
#اربعین #امام_حسین
#داستان_راستان
#قصه_گویی_برای_کودک
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🏴 امشب قصه شجاعت علی را هم برای پسرم گفتم البته بدون سکانس آخر 😢😢
پیامبر اکرم (ص) :
کسی که عده ای از مسلمانان را از خطر سیل یا آتش سوزی نجات دهد، بهشت بر او واجب می شود.
روحش شاد
#علی_لندی #قهرمان_نوجوان
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🏴 به نام خدا 🏴
⚫️ بخشی از کتاب « نجم الدین » ،نیم نگاهی به زندگی نامه آیت الله حسن زاده آملی از زبان خودشان:
◾️پدرم کاسب بود و مادرم خانه دار. هر کسی پدر و مادرش را دوست دارد، اما خدا را گواه می گیرم که محبت بنده به پدر و مادرم، به عنوان یک امر غریزی نبود. بنده در بسیاری از نوشته ها و اشعارم، اظهار کرده ام که اگر چه در خردسالی مادرم را از دست دادم، اما آنچه برکت در زندگی من است، از مادرم و روزی حلال پدرم بوده است.
◾️ این گفتارم محض صدق و صِرف صواب است، نه سخنی از روی تعصب و خوی محبت به پدر و مادر. در اینجا نقل چند بیت مناسب می نماید:
کند احوال هر پیری حکایت
ز اوصاف جوانیش برایت
چو هر طفلی بود آغاز کارش
کتاب شرح حال روزگارش
هر آن خوبی پدر یا مادرش راست
همان خو نطفه او را بیاراست
غذای کسب باب و شیر مامش
بریزد زهر یا شکر به کامش
چو از پستان پاکت بود شیرت
تویی فرخنده کیش پاک سیرت
منی بذر و نسا حرث و تو حارث
بجز تو حاصلت را کیست وارث
اگر پاک است تخم و کشتزارت
هر آنچه کشته ای آید به کارت
و گرنه حاصلت بر باد باشد
تو را از دست تو فریاد باشد
◾️مادر من به قداست، طهارت، پاکی، نجابت و تقوا زبانزد بود. در کتاب قانون شیخ الرئیس ابو علی سینا هم هست که نیات و حالات پدر و مادر در شرایط نطفه بر کودک اثر می گذارد. رفتار و کردار والدین بر کودک اثر می گذارد. خلق و خوی و رحم مادر در کودک اثر می گذارد. مادر هر چه پاک تر و شایسته تر و نجیب تر و باتقواتر باشد، فرزندش هم ارزنده تر خواهد بود.
◾️کودکی ده ساله بودم در کلاس دوم ابتدایی که مادر جوانم مخاطب خطاب «یا ایتها النفس المطمئنه * ارجعی الی ربک راضیه مرضیه» گشته، به رحمت الهی رفت، وی نزدیک بیست و شش سال سن داشت و مرقد مطهرش در اهلم است که زمانی محل کسب پدرم نیز بود.
◾️در همه آثارم به فارسی و عربی گفته ام: خیر و برکتی که دارم از مادرم دارم. من خیلی مفتخرم و به خود می بالم که در دامان پاکی رشد کرده ام.
◾️جناب پدرم همیشه راضی به رضای الهی بود و این بیت مثنوی عارف رومی را بسیار زمزمه می کرد:
عار ناید شیر را از سلسله
ما نداریم از رضای حق گله
◾️وی بعد از مرگ مادر عزیزم همیشه به من می گفت: من در خدمت شما هستم. پدر عزیزم را هم در حدود شش سال بعد از دست دادم، که در امامزاده ابراهیم آمل به خاک سپرده شد.
#علامه_حسن_زاده_آملی
#نقش_پدر_و_مادر_در_تربیت_فرزند
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
#تجربه_های_روزانه_۵۷
#فرصت_تجربه
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨
تجربه های روزانه ۵۷
❇️ چند شب قبل، بچه ها را برده بودم پارک. پدرشون ده روز نیستند و خواستم کمی روحیه بچه ها عوض بشه. پارک خلوتی که سه نوع بازی هم بیشتر نداشت. پسر بزرگم با ذوق رفت سمت ترامپولین داداشش هم دنبالش، رفتند در صف ایستادند. پسر نوجوانی که پول میگرفت تا پسر کوچیکه را دید، گفت: اینم میخواد بازی کنه؟ گفتم: بله
گفت: مطمئنید؟ این نمیتونه ها؟🤔
گفتم: بازی میکنه
گفت: خانم بعد نیای بگی بازی نکرد پولم را پس بده😳
تازه فهمیدم طفلک نگرانیش از چه بابتی هست😉
❇️ نوبتشون شد، بچه ها رفتند داخل برای بازی، پسر کوچکم که کلا دومین بار بود چشمش به ترامپولین میخورد( بار اول هم چند ماه قبل پارکی بود که خودش و برادرش تنها بودند، اونجا کمی بازی کرد)، این بار فقط نشسته بود کنار و بقیه بچه ها را نگاه میکرد، از اول تا آخر وقتشون فقط نشست و نگاه کرد.
❇️ اما اونطرف ترامپولین ماجرای دیگری بود. پسر بچه ۳-۴ ساله ای شبیه پسر کوچک من ایستاده بود و نمی پرید. مادر و پدر از پشت توری با هیجان میگفتند: بپر بپر
پسر تکان نخورد، مادر سریع اجازه گرفت و رفت داخل، پسر را بلند میکرد و پرت میکرد روی توری ترامپولین. پسر سریع بلند میشد و در حالی که از ترس می لرزید محکم مادر را بغل میگرفت. مادر مجددا پسر را پرت میکرد. مادر با انگشت اشاره بقیه بچه ها را به شدت میپریدند بهش نشون میداد. پسرک اشک میریخت،😭😭داد میزد،😩😫 بچه ها نگاهش میکردند. حس توأمان ترس، حقارت،خشم و عصبانیت را میشد در چشمان بچه دید، متاسفانه شروع کرد به زدن مادرش، مادر هم با عصبانیت بچه را پرت کرد و اومد بیرون. ☹️😢
❇️ در مورد اون مادر نمیتونم قضاوتی کنم، چون من با ایشون صحبت نکردم. شاید رفتارشون دلیل خاصی داشته، در ظاهر این برداشت میشد که این مادر فوق العاده عاشق فرزندش هست ولی کمی عجله دارد. اما در مورد کار خودم بگم که چرا اصلا به پسرم چیزی نگفتم بلند شو، بپر، بقیه ی بچه ها را نگاه کن، داداشی را نگاه کن، یا اینکه خودم برم کمکش کنم، چون بچه ها باید در محیط قرار بگیرند و با تکرار تجربه ها خودشون آمادگی لازم را بدست بیارند. حتما بارها شنیدید که گفته میشه در تربیت فرزند مثل باغبان عمل کنید نه نجار، یا باغبان باشید نه صنعتگر، باغبان باشید نه سفالگر.
❇️ باغبان شرایط را فراهم میکنه اما نمیتونه دقیق تعیین کنه که دانه کی از دل خاک جوانه خواهد زد، و به چه اندازه و چگونه رشد خواهد کرد. نمیشه خاک را بشکافیم و جوانه را به زور بیرون بکشیم. پس محیط لازم را فراهم کنیم و اجازه بدیم کودکان خودشون تجربه کنند. پسر من هم روی ترامپولین خواهد پرید، خیلی خیلی بلند هم خواهد پرید اما الان هنوز زمانش نرسیده، هم از لحاظ سنی و هم از لحاظ کمبود تجربه های محیطی به خاطر شرایط کرونا.
❇️ اگر دفعات بعد هم پیش بیاد انشاالله و خودش بخواد دوباره بره روی ترامپولین من نمیگم تو که بازی نمیکنی؟!! چون همین قرار گرفتن در محیط و دیدن بچه های دیگر خودش کلی تجربه هست.
❇️ همین موضوع را میتونید بسطش بدید:
♦️وقتی اولین بار کودک یک غذا یا یک نوع میوه را نخورد سریع نگید دوست نداره، نمیخوره، چندین و چند بار دیگر اجازه بدید تجربه کنه
♦️این بازی را دوست نداره انجام نمیده
♦️از نقاشی کشیدن خوشش نمیاد، خمیربازی دوست نداره، کاردستی درست نمیکنه( جملاتی که مامانها زیاد میگن) بارها و بارها شرایطش را برای کودک فراهم و مهیا کنید. بذر کاشته شده در صورت نیاز و تمایل و توانایی کافی در زمان مناسب از شرایط فراهم شده استفاده خواهد کرد.
#تجربه_های_روزانه_۵۷
#فرصت_تجربه
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنون از نظر لطفشون 🙏🙏💐💐
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنون از نظر لطفشون 🙏🙏💐💐
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنونم 🙏🙏💐💐
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال، ممنون از نظر لطفشون 🙏🙏💐💐
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆پیام یکی از مادران عزیز کانال، که درخواست داشتند پیامشان را در کانال بگذارم، گرچه که به شدت مخالف عذاب وجدان در مادری کردن هستم بالاخره مادری کردن نوعی مهارت هست که با تمرین، تکرار، سعی و تلاش و کسب دانش و آگاهی های لازم، رشد میکند.
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨
سلام، وقت همگی بخیر
تجربه های روزانه ۵۸
✏️ دیروز روز اول پیش دبستانی پسر بزرگم بود. از صبح زود همراه با یار همیشگی بین الطلوعینها😉 مشغول کارها بودیم، طوریکه ساعت هشت و نیم صبح نهار آماده بود😎. بعد هم اتو کردن لباس پسر جان و کیف و تغذیه و...، ظهر هم با هم رفتیم گل پسر را گذاشتیم مدرسه دوباره برگشتیم خونه، سه ساعت بعد دوباره رفتیم داداش را برداشتیم و بعد هم خرید مایحتاج خونه و یک کار دیگر که مجبور شدم بچه ها را هم با خودم ببرم. وقتی رسیدیم خونه دو تا بچه خسته و گرسنه، خونه نامرتب، ظرفها کثیف، خریدها باید شسته میشدند، آشغالها جمع بشه و بیرون گذاشته بشه،( چون پدرشون سفر کاری هستند)، شام!! وااای نماز نخوندم☹️.
✏️پسر کوچیکه به شدت بهم چسبیده بود در حدی که اجازه نمیداد لباسم را عوض کنم. در اون لحظه یک نگاه به پسرجان انداختم یک نگاه به کارهای عقب مانده و لیست کارها، واااای چه کار کنم؟! حالا مگه این بچه میذاره!
✏️ تجربه بهم ثابت کرده وقتی بچه ها هر دو یا یکیشون در این وضعیت هستند، شروع هر کاری بی فایده هست و فقط اصطکاک ایجاد میکنه، چرا این رفتار را داره؟ نیاز پشت رفتارش چیه؟ این سوالات را فقط مادر میتونه جواب بده👌.
✏️ این بچه امروز، روز متفاوتی را گذرانده، رفت و آمد بیشتری داشته، آرامش کمتری داشته، در محیط جدید قرار گرفته، اولین بار دوری از داداش را تجربه کرده، قطعا همه این موارد بهش استرس وارد کرده، پس الان نیاز به کسب آرامش داره.
#تجربه_های_روزانه_۵۸
#نیاز_پشت_رفتار
#بازی_دستورزی
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✏️ با خوردن یک میان وعده مشغولش کردم فقط نماز مغربم را خواندم بعد بساط خمیربازی را با چند تا وسیله آشپزخانه و مقداری ستاره های تزیینی براش آوردم.
✏️فقط سینی را جلوش گذاشتم و کنارش نشستم و همراهیش کردم. با خمیربازیها بازی کرد، شخصیتهای قصه ی خیالیش شدند و باهاشون نمایش بازی کرد. من قوطی ستاره ها را کنار وسایل گذاشته بودم، بعد از مدتی متوجهش شد برداشت بازش کرد یکی یکی در می آورد و در خمیر میگذاشت، بعد از کلی تلاش برای بیرون آوردن ستاره ها تازه متوجه شد میتونه قوطی را برعکس کنه و همه ستاره ها را بیرون بریزه. من فقط در کنارش بودم، حدودا بیست دقیقه بازی کرد و بعد رفت سراغ بازی با داداش، من هم سراغ کارهای خانه.
✏️ نه اینکه دیگه کاری به من نداشت، ولی اون حالت چسبندگی، لجبازی و نق نق کردن برطرف شد. من خودم از این روش خیلی خیلی استفاده میکنم و نتیجه گرفتم، در اوج کارها که اینطور به نظر میاد که زمانی برای گذراندن با بچه ها وجود نداره، اگر نیاز کودک پاسخ داده بشه، کارها هم خیلی سریع تر پیش میره.
پ.ن: اینم بنویسم برای مامانهای گلی که سوال می پرسند😉 این ستاره ها اصلا جز وسایل بازی بچه ها نیست، چون گوشه های تیز دارند. از وسایل تزیین سفره هفت سین سالها قبل از ازدواج بوده😉. من گاهی با حضور خودم در اختیار بچه ها هم میگذارمشون. به جای اینها از دکمه، تیله،حبوبات، پوست پسته، سنگ ریزه، سنگهای تزیینی، مهره و... هم میشه استفاده کرد.
#تجربه_های_روزانه_۵۸
#نیاز_پشت_رفتار
#بازی_دستورزی
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak