eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
151 ویدیو
32 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
به نام خدا تجربه های روزانه ۱۱۵ فعالیتهای روز اول ماه رمضان 🌙گل روز اول رمضان را نگاه کردیم و فعالیتهای امروز را شروع کردیم. از گلاب پاشیدن به سر و صورت در روز اول ماه رمضان و بعد صدقه دادن به دست خود بچه ها، و بعد هم زیارت 👌 🌙زیارت حرم مطهر حضرت احمد بن موسی شاهچراغ (ع) که زیارت امروز خیلی خاص بود به نیابت از مادر شهیدان شاه آبادی( ننه علی عزیز)، چند روز پیش ایشون با من تماس گرفتند و خواستند که نایب الزیاره ایشون باشم. من هم این زیارت را مختص ایشون رفتم و از حرم با ایشون تماس گرفتم و مثل همیشه از ایشون خواستم در حق تمام مادران دعا کنند. ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
🌙توی حرم آیات امروز( آیات ۱۸۳ و ۱۸۴ سوره بقره) و شعر امروز را هم با هم خوندیم، دو بیت از سعدی: مسلّم کسی را بُوَد روزه داشت که درمانده ای را دهد نان چاشت وگرنه چه لازم که سَعْیی بری ز خود بازگیری و هم خود خوری ( و گفتن مضمون شعر برای بچه ها، اینکه روزه گرفتن فقط این نیست که غذایی را که داری در طول روز نخوری ولی همه داشته خودت را بعد از افطار بخوری، باید از غذایی که داری به نیازمندان هم ببخشی) پ.ن: (بچه ها با شعرهای سعدی زیاد آشنایی دارند چون ماهی چند بار هم از شعرهای سعدی و مولانا براشون میخونم، نه اینکه بخوام آموزش یا توضیحی بدم فقط برای تاثیر این مضامین بر جان و دل بچه ها، البته الان که پسر بزرگه بالای هفت سال هست راجع به مفهوم شعر هم صحبت میکنیم. در انتخاب شعرهای بوستان و حکایتهای گلستان هم من آنهایی را انتخاب میکنم که ساده هستند و حکایت و قصه مانند هستند.) و بازی بچه ها در حرم 😉 یک ساعتی رواق بزرگ حرم که خلوت بود نشستم با فاصله زیاد از جایگاه مراسم ها. بچه ها هم مسابقه دو داشتند، البته بدون برنده و بازنده😉، برای هر کدام زمان رفت و برگشت را با زمان شمار(کورنومتر) گوشی حساب میکردم. هر دفعه باید رکورد قبلی خودشون را میزدن یعنی سریعتر می‌دویدند. یک کوچولو دیگه هم با بچه ها همراه شده بود. ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
و بعد هم زیارت گلزار شهدا. نایب الزیاره همه دوستان بودم. ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
و در آخر ( از قصه های قدیمی کانال) را هم خواندیم و تمام فعالیتهای روز اول ماه رمضان هم توسط پسر بزرگه تیک خورد. اسم شهید امروز هم ننوشته بودیم. بعد از زیارت گلزار شهدا به پسر بزرگه گفتم اسم هر شهیدی را دوست داری بنویس، اول گفت مامان اسم شهیدی بگو که اول ماه رمضان شهید شده باشن، بعد گفت ولی مامان دوست دارم بنویسم: سردار حاج قاسم سلیمانی 😢 و من هم گفتم پس ثواب روزه و عبادات روز اول ماه مبارک رمضان تقدیم به هفده هزار شهید ماه مبارک رمضان و سردار شهید حاج قاسم سلیمانی ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
به نام خدا تجربه های روزانه ۱۱۶ ➖فردا شب افطار مهمانی داریم. از امروز صبح کارها را شروع کردیم. پسر بزرگه که مدرسه بود، کوچیکه هم مشغول بازی بود. ➖ اومدم خرده برنج را برای آش پاک کنم که پسر کوچیکه هم با چشمان ذوق زده اومد و مستقیم دو دستی رفت تو سینی😂کمی برنج را چنگ زد و گفت: مامان من برم ماشینام را بیارم برن تو برنجااا قایم بشن🤦‍♀ دیدم نه!! قضیه داره کشدار میشه 😂 گفتم: دوست داری از این بازیها انجام بدی؟ گفت: خیلی گفتم با این برنجها نمیشه اینها برای مهمونی هست 👌 ولی الان ظرف سبوس را میارم ، توی سبوسها ماشین بازی کن👌 گفت: آره خیلی خوبه خیلی بهتره ➖برنج را گذاشتم کنار رفتم زیرانداز پهن کردم توی آشپزخونه، سینی و سبوس را گذاشتم اون هم رفت ماشینهاش آورد و شروع کرد. ( من چند سال قبل چند کیلو سبوس گندم از یک خانم روستایی خریدم که خودشون زمین گندم داشتند به قیمت ۲۰۰۰ تومان،از اون چند کیلو حدود دو کیلو را گذاشتم برای بازی بچه ها، بقیه را در پخت نان و ... استفاده کردم. اول از نیم کیلو شروع کردم. هر وقت احساس کنم مقدارش کم شده کمی بهش اضافه میکنم. ولی چون برای این بازی معمولا سفره و مشمای بزرگ پهن میکنیم بعدش راحت همه را جمع میکنم برای دفعات بعد، هنوز اون دو کیلو کاملا قابل استفاده هست. سبوس گندم یکی از بهترین مواد برای بازیهای دستورزی هست چون علاوه بر تأثیر خود دستورزی که قبلا در موردش زیاد در کانال صحبت کردیم، سبوس گندم خواص آرامش بخش داره و باعث تخلیه استرس و اضطراب های کودکان میشه. منظور از دستورزی هم فقط بازی با دست نیست. بچه ها روی سر و صورت و پا و... بریزند و بازی کنند. البته خدا را شکر امروز چون داداش بزرگه مدرسه بود در مرحله ماشین بازی در سبوس متوقف شد و به اون مراحل غلت زدن در سبوس که مورد علاقه ی پسر بزرگه هست نرسیدیم.🤦‍♀😂 ) ✅ وقتی اومد سراغ برنجها و خواست ماشینها را بیاره یعنی چی؟ یعنی این بازی را دوست دارم آیا من مطابق با ارزشهای خودم میتونم اجازه این بازی را بهش بدم؟نه، این برنج برای خوردن بود و حتی چون برای مهمان بود من از نظر خودم نمیتونم اجازه ماشین بازی بهش بدم و بعد بگم برنج را میشورم. آیا این بازی نیاز واقعیش هست؟ بله پس براش جایگزین معادل گذاشتم.👌👌 ➖پسر جان نشست پای بازی با سبوسها، منم پاک کردن خرده برنج ها که سریع تمام شد. حالا از لحاظ زمانی طوری تنظیم کرده بودم که بریم خریدهای مهمانی را انجام بدیم و بعد از خریدها برسیم به مدرسه پسر بزرگه سر ساعت تعطیلی. گفتم: مامان پاشو بریم خرید بعد هم دنبال داداش. گفت: من نمیام هنوز سبوس بازی نکردم دیر میشه و خریدها زیاده، اونوقت دیر به مدرسه داداش میرسیم هم که در حد درک ایشون نیست و فقط لجبازی و قشقرق به دنبال داره. گفتم: خیلی سبوس بازی دوست داری؟ (👌درک احساس) گفت: خیلی گفتم چقدر دیگه دوست داری بازی کنی؟ (👌 اختیار) سه دقیقه خوبه یا پنج دقیقه ؟(👌 حق انتخاب در حیطه ای که مادر تشخیص میده) گفت: پنج دقیقه گفتم خوب پس ساعت گوشی را کوک میکنم برای پنج دقیقه بعد و رفتم و قبل از پنج دقیقه گفت: بازیم تمام شد بریم ✅✅ میدونید چه اتفاقی افتاد!!؟؟ هم احساسش و نیازش به این بازی درک شد، هم مستقلاً تصمیم گرفت و هم اجبار و تهدید( تو را وِل میکنم میرم، تنها میمونی و...) را در کار نبود. پس دلیل دیگری برای شروع یک لجبازی و قشقرق حسابی باقی نمیمونه‌.‌👌👌 ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
به نام خدا تجربه های روزانه ۱۱۷ 🔸برای مهمانی افطاری لازم بود دکور رمضانی جمع بشه، چون هم فضا را برای نماز خواندن مهمانها لازم داشتیم، هم گُل میزهایی که شیشه ها را روی آنها قرار داده بودیم لازم داشتیم و هم بچه های کوچک زیر سه سال هم بودن که ممکن بود شیشه ها را بشکنند و خطرناک باشه. 🔸روز قبلش به بچه ها گفتم بیاید یه جلسه مهم، می‌خوام با هم مشورت کنیم و یک تصمیم خوب بگیریم. ➖بچه ها به نظرتون فردا که مهمون داریم دکور رمضانی را چکار کنیم؟ چند تا مسئله وجود داره.... و موضوع را براشون توضیح دادم، بدون هیچ نتیجه گیری و قضاوتی. 🔸پسر کوچیکه که کلا به اقتضای سنش چیزهای بی ربط می‌گفت و می خندید😉 بزرگه اول گفت مامان خوب بریم چند تا گُل میز بخریم؟ گفتم: فکر خوبیه ولی چون بعدا لازمشون نداریم اسراف میشه که راجع به اسراف هم صحبت کردیم. گفت: خوب شیشه ها را بچینیم روی زمین گفتم آره میشه روی زمین گذاشت ولی بچه یک سال و نیمه هم هست روی زمین برمیداره و می‌شکنه. گفت: خوب به نظرم بهتره همه چیز را جمع کنیم فرداش دوباره بچینیم👌 گفتم: عجب فکری عالیه، به نظرم بی نظیره پس پاشید دکور رمضانی را جمع کنیم.😉 ✅ به جای دستور دادن مستقیم (باید این دکور رمضانی جمع بشه) یک جور هدایت ذهنی انجام شد تا خودشون به این نتیجه برسند. این تکنیک برای نوجوان ها و کلا بچه های بالای هفت سال حتی بالای پنج سال خیلی خیلی کاربرد داره‌👌 چون نوجوان‌ها و جوانها غالبا با دستور گرفتن و تعیین تکلیف مخالفت میکنند، برعکس به شدت از مشورت گرفتن از اونها، اختیار تصمیم گیری و امثالهم استقبال می‌کنند. یعنی به جای دستور دادن مستقیم خیلی بهتره فقط آنها را به نوعی هدایت کنیم تا خودشان به اون نتیجه درست برسند. من که از این روش خیلی استفاده میکنم. 👌 🔸اون دوستانی که میگن در مورد نوجوان‌ها هم بگید، اگر نوجوان در خانه دارید این تکنیک را در ارتباط با نوجوانتون به کار ببرید و تجربتون را با ما هم به اشتراک بگذارید.👌 ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
به نام خدا تجربه های روزانه ۱۱۷ 🔸امشب افطاری دعوت بودیم منزل یکی از دوستان پدرم، دیشب رفتیم برای نوه هاشون هدیه بخریم، یک مغازه سه طبقه پر از اسباب بازی 🔸دو تا اسباب بازی انتخاب کردیم، داشتم حساب میکردم که بچه ها گفتند مامان برای ما هم چیزی میخری؟ گفتم : نه پسر بزرگه گفت: باشه، کوچیکه هم رفت به دیدن اسباب بازیها ادامه داد.😂 🔸آقای مغازه دار گفت: خوش به حالت خانم، مشتری‌ها میان اینجا هدیه بخرن اول باید بچه ی خودشون انتخاب کنه بعد هدیه را انتخاب کنند. اگر هم نخرند که بچه اینجا لج می‌ره خودشو میندازه وسط مغازه تا براش نخرن ول کن نیست، اعصاب ما را هم خرد میکنن. چه بچه های خوبی گفتم: خداراشکر و اومدیم بیرون 🔸از مغازه که اومدیم بیرون پرت شدم به پنج سال پیش، وقتی با پسر بزرگه رفته بودیم برای تولد پسر عموش هدیه بخریم. چادر من را میکشید و یک ماشین را نشون میداد که براش بخرم. ساکت بود تا زمانی که بدون خریدن اون ماشین از مغازه اومدیم بیرون زد زیر جیغ و گریه، نشست وسط پیاده رو و دیگه راه نمیومد، خودش را روی زمین میکشید و جیغ میزد. بغلش کردم و در حال گریه رفتیم پارک نزدیک مغازه، چون اصلا با اون وضعیت نمیشد سوار تاکسی شد. اونجا تو بغلم نوازش میکردم اون هم فقط جیغ میزد: ماشین ماشین درک احساس کردم که می‌دونم خیلی دوست داشتی اون ماشین را داشته باشی ، واقعا قشنگ بود، به نظرم بازی باهاش خیلی کیف میده. ولی امروز برنامه ای برای خرید اون ماشین نداشتیم. نیم ساعتی توی پارک گریه کرد و من فقط نوازش میکردم. بعد حواسش به بازی بچه ها در پارک پرت شد و رفت بازی، و از اون به بعد دیگه این اتفاق تکرار نشد. و این یعنی ، که قبلا هم بارها توضیح دادم قاطعیت همراه با مهربانی و آرامش نه دعوا ( آبروم را بردی) نه تنبیه( خدای نکرده کتک زدن) نه طرد و تهدید ( همینجا میزارمت میرم، دیگه با خودم نمیارمت خرید و...) نه باج دادن( گریه نکن تا بریم بستنی بخریم و...) چون می‌دونه که با گریه تصمیم مامان و بابا عوض نمیشه، پس الکی گریه و زاری راه نمیندازه، و هیچ تهدید و دعوا و تنبیه و باج دادنی هم در کار نیست. 🔸آیا دفعات بعد نمیگن برام بخرید؟ چرا هر بار میگن ، اگر نگن غیر طبیعیه 😂 آیا همیشه نمیخریم؟ بچه ها باید شرایط مختلف را تجربه کنند، تا یاد بگیرند همیشه آنچه که ما می‌خواهیم نمیشود، تا تحمل نظر مخالف را هم داشته باشند.👌 گاهی نه بشنوند و جواب منفی را تجربه کنند. گاهی خودمون پیش دستی میکنیم مثلا میگم بچه ها می‌خوایم بریم برای فلانی هدیه بخریم شما هم یک مورد برای خودتون انتخاب کنید. گاهی اجازه میدم اونها تقاضا کنند و پاسخ مثبت بشنوند. مامان برای ما هم چیزی میخرید؟ بله میتونید انتخاب کنید. ولی دفعاتی که والدین به هر دلیل پاسخ منفی میدهند با قاطعیت، مهربانی و آرامش پیش برید. کودک ما به این جواب منفی و این قاطعیت خیلی بیشتر از اسباب بازی نیاز داره.👌👌 🔸داشتن اسباب بازی های متنوع خواسته بچه هاست نیاز واقعی آنها نیست، هر چه نیازهای واقعی کودک بیشتر و بهتر تامین شود خواسته های کمتری خواهد داشت، اما وقتی نیازها تامین نمی شوند خواسته ها پیشی میگیرند و میخواهند خلا عدم تامین نیازها را با خواسته ها ی مختلف جبران کنند.( صوتهای ) 🔸البته تو‌ پرانتز بگم اگر کودک عادت کرده باشه با گریه و جیغ و... به خواسته هاش برسه با یکی دو بار نه شنیدن دست از این کار برنمیداره حتی ممکنه بیشتر و بدتر گریه کنه. اما بعد از چندین بار تکرار به تدریج متوجه میشه که گریه و لجبازی روش مناسبی برای رسیدن به خواسته ها نیست و والدین من در عین مهربانی و آرامش قاطع هستند. ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر تجربه های روزانه ۱۱۸ ➖ پسر بزرگم دیشب در مراسم احیا اصلا نخوابید و با چند تا از همکلاسی‌هاش همش مشغول بازی و بدو بدو بودند، کوچیکه ولی مقداری خوابید، با این وجود پسر بزرگه صبح ساعت ۷:۳۰ بیدار شد کوچیکه ۸:۳۰، ولی من به شدت خوابم می‌آمد چون روز قبل هم نخوابیده بودم، الان سن بچه ها طوری هست که بتونن خودشون تنها بیدار بشن، ازشون خواستم بازی کنند تا من باز هم بخوابم. الحمدالله تونستم باز هم بخوابم ولی وقتی بیدار شدم اتاق بچه ها خالی بود و سالن پر 😂 هر چی اسباب بازی داشتند آورده بودند توی سالن پخش کرده بودند. ➖اون زمان انگار نه انگار که سالن را دیدم، نیمه پر لیوان این بود که من تونسته بودم دو ساعت بخوابم و بچه ها بدون دعوا بازی کرده بودند که خودش یک نوع معجزه هست.😉 ➖بعد از یکساعت گفتم بچه ها می آیید بادکنک بازی🎈 با گزارشگری مامان، گفتن: آره گفتم: پس سالن را جمع کنید. پسر بزرگه سریع بیشتر وسایل را هل داد گوشه دیوار 😉 گفت: بیا مامان سالن مرتب شد. سه تا بادکنک باد کردیم یکی شد تیم شیر زرد یکی شد تیم دریای آبی یکی هم گل قرمز بازی با گزارشگری مامان شروع شد، اول گفتم: همه تیم ها مشغول گرم کردن هستند، تیم شیر زرد برای اینکه گرم بشه همه کتابها را یک دسته کنه ببره بگذاره تو کتابخونه تیم دریای آبی یک موج دریا بشه همه ی ماشینها را هل بده تو اتاق حالا همه بادکنک‌ها را بزنیم به سقف بعد .... در ادامه خود بچه ها هم گزارشگری من را تقلید می‌کنند و خودشون میگفتن که الان چه کاری باید انجام بشه. خلاصه با ترکیب بازی و گزارشگری یک به یک همه چیزها رفتند سرجاشون، یک بازی حسابی هم انجام شد.👌 ➖قبلا هم در مورد جمع آوری اسباب بازیها با بازی، زیاد نوشتم و مثال گفتم، الان پسر بزرگه واقعا به نظم ایستا و قراردادی رسیده و اتفاقا علاقه مند هم هست، اما باز هم وقتی خیلی خیلی اوضاع خراب میشه و همه چیز درهم هست از مرتب کردن فراری میشه، چون نمیتونه ذهنش را مدیریت کنه که الان باید چکار کنم. پس با جهت دهی مامان و تبدیل جمع آوری به بازی کار را پیش بردیم. دوستانی که مطالب قبل را نخواندند و در این زمینه دوست دارند بیشتر مطالعه کنند در ۹ قسمت و را مطالعه بفرمایید، مثالهای متنوعی در آورده شده است. ✅ نشر فقط با نام و لینک کانال مادرانه های مشترک👈 @madaranehayemoshtarak