eitaa logo
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
655 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
231 ویدیو
52 فایل
🌱 امام خمینی(ره): «.... اگر در طول انقلاب وفاداری و عواطف و حضور زنان در میدان های مختلف، در راهپیمایی‌ها و انتخابات‌ها نمی بود، یقینا این حرکت عظیم مردمی، نمی توانست این گونه شکل پیدا کند.» مادران میدان انقلاب (مادرانه سبزوار) ارتباط با ما: @M_borzoyi
مشاهده در ایتا
دانلود
لبخند سید حسن نصرالله مدتی بود به فکر کمک کردن به جبهه ی مقاومت بودم. تا اینکه تصمیم گرفتم النگوهایم را اهدا کنم... موضوع را با همسرم در میان گذاشتم ایشان هم موافق بودند. با هم به طلافروشی رفتیم. اولی براحتی از دستم بیرون آمد اما دومی به سختی... راستش،اهدای دومی برام سخت تر بود ولی با خودم گفتم آدم باید از آنچه دوست داره بگذره و انفاق کند... برای همین دومی را هم از دستم درآوردم . آقای طلافروش با حساب کردن وزن طلاها مبلغ ۳۵ میلیون تومان به ما داد که همسرم برای کمک به جبهه ی مقاومت به سایت رهبری واریز کردند. آن شب وقتی کنار همسر و بچه هایم به خانه برمی گشتیم عکس شهید سید حسن نصرالله را روی یک بنر دیدم که لبخند میزد. یک لحظه با خودم فکر کردم که واقعا الان سید حسن نصرالله از کارم خوشحال شدند؟! حس خیلی خوبی داشتم و دعا میکردم که انشاءالله خدا به قدم های کوچک ما برکت عطا کند تا بتوانیم سهمی در نابودی اسرائیل داشته باشیم. @madaranemeidan
حس خیلی خیلی خوبِ خرید از بازاچه ی نصر... اذان ظهر بود که رسیدیم جایگاه نماز جمعه... خانوادگی رفته بودیم! هم برای نماز و هم خرید از بازاچه ی نصر دو ردیف میزهای کوچیک و رنگارنگ، پر از محصولاتی که هرکدومشون قراربود قطره ای بشن و بریزن به دریای همبستگی مسلمونها برای غرق کردن اسرائیل غاصب... دختر کوچیکم که آزادانه دوید به سمت غرفه ی کودک و مشغول بازی شد... من و دختر بزرگترم شروع کردیم یکی یکی غرفه ها رو بازدید کردن و بعد از یک سلام و احوالپرسی گرم با مسئول غرفه، بخونید یک مادر دغدغه مند، با لذت و افتخار از محصولشون خرید میکردیم و میرفتیم غرفه ی بعدی... انگار دوران پس از ظهور بود که همه با خیال راحت از همدیگه خرید میکردن، بدون اینکه نگران باشن کلاه سرشون بره، با اعتماد کامل، و با شور و اشتیاق... مخصوصا که احساس می کردی با هرخرید به اندازه ی قطره ای داری به دریای مقاومت کمک میکنی... هرکس در حد توانش کاری انجام داده بود، فردی یا گروهی، با همسایه ها یا با فامیل و یا با خانم های مسجد... جمع شده بودن دور هم و نتیجه ی این دغدغه مندی شون رو آورده بودن بازارچه برای فروش به نفع مقاومت...چون ولیّشون فرمان جهاد داده بود... ای کاش همیشه از این بازارچه ها برپا میبود... با فروشندگانی مؤمن و دغدغه مند، با نیتهایی خالص و عاشقانه ... خداروشکر بخاطرِ بودن در بین بندگان خوبش... @madaranemeidan
چطوری با دانش آموزان ارتباط بگیرم؟! چند روز بعد از وعده ی صادق 2، خیلی دوست داشتم بچه های کلاس دخترم با اقتدار ایران و ساخت موشک های قوی ایران آشنا بشن... ولی نمیدونستم چیکارکنم که خداروشکر معلم شون گفت اگه میتونید برنامه هفتگی آماده کنید... منم از خداخواسته،در نصف روز،با طرح موشک های ایرانی که به سمت اسرائیل پرتاب میشن و در پایین برگه،شادی مردم ایران از هر دیاری رو اجرا کردم. مجالی شد که من به کلاس دخترم برم و الحمدلله توی همون جلسه تونستم با بچه ها ارتباط بگیرم. از تک تک بچه ها پرسیدم که برداشتتون از تصویر چیه؟! هرکسی یه چیزی میگفت... در نهایت من از از قدرت ایران و اینکه شما دانش اموزان هر کدوم دانشمندان آینده هستین که میتونید اقتدار کشور رو بالا ببرین، صحبت کردم. خداروشکر که این فرصت برام ایجادشد... @madaranemeidan
اصلا انگار نه انگار.... منو پسرم یه فروشگاه شراکتی داریم... چهارشنبه که گذشت سال خمسی خونه ی ما بود! خب باید حساب کتاب فروشگاه را مشخص می‌کردیم. خودم قبلش تصمیم گرفتم سود حاصل از این یک سال فروشگاه رو به جبهه مقاومت تقدیم کنم... سر سفره به پسرم گفتم:تصمیم گرفتم سهم خودمو از فروشگاه به جبهه مقاومت هدیه کنم. بعد از اینکه حساب کتاب کنم، سهم شما رو هم جدا می‌کنم و برای خودت واریز میکنم. یه درصد سهم فروشگاه هم که برای باباجانمون،امام زمانمونه😍 جدا میکنم. 🧑🏻پسرم درکمال ریلکسی گفت: منم سهمم رو نمی‌خوام...سهمم رو برای جبهه مقاومت واریز کن... 🧕🏻 مطمئنی؟! 🧑🏻 آره! 🧕🏻 نمی‌خوای فکر کنی؟!! 🧑🏻 نـه!همشو بذار برای جبهه مقاومت... نمیشه که فقط نگاه کنیم و هی بگیم وااااای... و حرف بزنیم که 🔻 چرا دولت کاری نکرد؟! 🔻 چرا اقدام نمیکنن؟! 🔻چرا پاسخ نمیدن... وظیفه منم الان همینه که کاری که ازم میاد بکنم... منم سود خودمو می‌ذارم برای این کار... این حرف رو در حالی که داشت غذاشو می‌خورد گفت . انگار سر سوزنی آب تو دلش تکون نخورد... خوشحال شدم و صدالبته خدا را شاکرم از اینکه ذره‌ای اون مادیات دلشو به لرزه ننداخت... و تونست این تصمیم رو بگیره. بدون اینکه قرار باشه من بهش بگم🥺 دیگه اصـــــــــــــــلا حرفش رو نزد یعنی رضایت تمام و کمال🥺😭🥺😭 و این در حالی هست که میدونم فعلا پول خاصی نداره... و برای خرید یه سری لوازم سیستمی روی این سود حساب کرده بود. ولی حتی اصلا نپرسید سودسالانه چقدر شده !!! حتی وقتی حساب کتاب کردم بلند میگفتم ببینم چی میگه... اصلا انگار نه انگار.... حظ بردم و خجل شدم از این کندن دلش از مادیاتی که بهش نیازداره.... 😔😭 «خــــــــــــ💚ــــــــــــدایـا شکــــــــــ❤️ـــــــــــرت» @madaranemeidan
دیگ آش پرماجرا! بازارچه نصر ۳ برگزار شد و طبق دو بازارچه قبلی، دیگ آشمون به راه بود. راهی بازارچه شدیم. غرفه ما شماره ۱۴ بود و دیگ آش مون هم به نیت ۱۴ معصوم و شهدای غزه و لبنان پخته شده بود. این هفته ۶ تا غرفه آش داشتیم من خدایی همون اول بازارچه یکم نگران شدم که اگه این دیگ آش بمونه رو دستم، چیکار کنم؟! ولی این حساب کتابا همش غلطه... ما چی فکر میکنیم و چی میشه!! خود شهدای جبهه مقاومت حواسشون به همه چیز هست،شهدا زنده اند... تا اذان زیاد فروش نداشتیم. اما بعد نماز بر خلاف تصورم که فکر کردم همه رفتن و این دیگ موند، استقبال زیاد شد و در عرض نیم ساعت تمام آشها فروخته شد !! جوری که حتی یه قاشق اضافه نیومد! بعد بازارچه که اومدم خونه و حساب کتاب کردم یه عدد رندی از فروش آشها به دست اومد🤓سه میلیون و پانصدو سی و پنج هزار تومان! یه مقدار از مواد آش رو باید پولش رو پرداخت میکردم،اون هزینه رو که کم کردم عدد به دست اومده شد ۳۱۳۰۰۰۰ تومان (سه میلیون و صد و سی هزار تومان) که بدون صفر خوندمش ۳۱۳!! همون لحظه بغض کردم یا امام زمان عدد۳۱۳ 😔😭😭 اون روز قرار نبود به دعای ندبه برم ولی امام زمان (عج) طلبید و به دعا رسیدم🥺 نمیدونم رفتن به دعا، وسط بساط آش درست کردن چطوری درست شد... خودمم نفهمیدم!! چون اصلا قصد نداشتم برم... ولی طلبیده شدم ! آقاجان! از غصه دوری تو بر لب رسیده جان عجل علی ظهورک یا صاحب الزمان🥺😭 @madaranemeidan
جهاد تبیین و فروشندگی بچه ها به نفع جبهه مقاومت حال خوبی ندارم...اقوام و دکتر میگن کمتر فعالیت کن ولی دلم نمیاد توی خونه بشینم... قرار بود بچه ها رو بعنوان اردو به پارک سر خیابون ببریم. به فکرم زد که یه بازارچه مقاومت در حد خودمون هم داشته باشیم . از یه هفته قبل به بچه ها اعلام کردیم که پفیلا بیارن و تو پارک بفروشیم . لیوان کاغذی گرفتیم. بچه ها روش نقاشی کردن و داخلش رو پفیلا ریختم و فروختیم . بچه ها خودجوش گروه سرود هم راه انداختن . در نهایت حدود یک میلیون پول جمع کردیم... بعد از سرود بچه ها وقتی که دیدم دورمون شلوغه، از فرصت استفاده کردم و بچه ها رو نشوندم و در مورد فلسطین و اشغالگری و ظلم اسرائیل صحبت کردم . توی گروه مادرانه سبزوار چند تا داستان ملموس مثل شهین و مهین رو خونده بودم که کمک کرد تا در قالب داستان جذاب براشون تعریف کنم. یه مقدار پفیلا هم اضافه اومد که بردیم مسجد و به خانمها فروختیم . کارمون باعث شد ذهنیتشون نسبت به بچه ها و جبهه مقاومت عوض بشه... 🌸 @madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
ببینید همدلی ما را و از ترس آن بمیرید... سلام بر شما که حقیقت رسیدن به کمال را در جهاد با نفس،جان، مال و فرزندان غیور خود درک کرده اید! سلام بر اراده فولادین شما و بر عزم شما در یاری حق و آمدن امام برحق! درود بر ولایتمداری شما! درود بر مقاومت! و سلام بر حامیان همیشه در صحنه که لبیک یا مهدی ادرکنی ولبیک ما همه سرباز توایم، گوش به فرمان توایم را در سراسر جهان طنین انداز کرده اند! و تمام آزادگان جهان با دیدن این اتحاد همراه انقلاب سربلند ایران شده ،حامی مظلومان جهان شده اند... بدانید که ما ایستاده ایم با تمام قوا... با تمام وجود... با همه اهل خانه با ذکر و دعا و تقوا یمان با قطره قطره خون شهدایمان در کنار شماییم... در کنار مقاومت... در کنار حق و اسلام... و پشت به استکبار و قدرت پوشالی، پیر و جوان و کودک جهاد میکنیم! پیروزی برای ما وعده الهی است... پس بترسید از آن روز که به زودی می آید! ببینید همدلی ما را و از ترس آن بمیرید! ببینید که هر بانوی ایرانی و هر خواهر مسلمان دست بر دعا ، برای صبر خواهران و برادران دینی وپیروزی آنها چه میکند... به ندای رهبرش لبیک میگوید. و همراه دوستانش امت واحده میشوند و مال خود را خالصانه انفاق میکنند... در شهر شاهرود خواهران مجاهد ما طلا و پول ولباس های نو و یا در حد نو را مرتب اتو کشیده و هر هفته در یکی از مساجد محله جمع آوری بسته بندی میکنند و همراه تنقلات و نوشته های زیبای عربی به یاری همنوعان ومظلومان مسلمان جهان می‌شتابند. غذا می‌پزند ومیفروشند. سود حاصل آن را هم تقدیم عزیزان ما در لبنان وغزه میکنند. خداوند از همه به کرم خود قبول کند. و صاحب بر حق ما مهدی موعود(عج) را به یاری برساند ،تا در جوار محبتش دلها ارام گیرد.❤️ @madaranemeidan
من چی بپوشم؟! از وقتی فرمان رهبری برای کمک به جبهه ها رو شنیدم،فکر میکردم که چطور میشه علاوه بر جمع کردن کمک برای جبهه مقاومت، این فرمان رو در کل زندگی اجرا کنم؟! تا اینکه... چند وقت دیگه عروسی جاری کوچیکه است و من به عنوان عروس بزرگ خانواده باید تصمیم می گرفتم که چطور لباس بپوشم! از اون جایی که در شرایط سیاسی و منطقه ای حساس و سختی هستیم و به خاطر اینکه دستم برای کمک به جبهه مقاومت باز باشه تصمیم گرفتم لباس نو و وسایل نو نخرم و از خواهرم لباس و کفش قرض بگیرم و در عوض هزینش رو به جبهه مقاومت تقدیم کنم... امیدوارم خدا به این قدم های اندک ما برکت بده🥺 @madaranemeidan
کارت هدیه ای که دوباره هدیه شد... اون روز بعد از کلاسم به حسینیه هنر برای خرید کتاب دختران ایران رفتم. وقتی خواستم پول کتاب رو حساب کنم یه دفعه چشمم افتاد به کارت هدیه ای که سال گذشته بچه ها به مناسبت روز مادر بهم هدیه داده بودند... جالبه توی این یک سال هر بار برای خرید بیرون می رفتم و میخاستم از این کارت استفاده کنم دلم نمیومد که خرجش کنم! اما توی اون لحظه،با خودم فکر کردم که بهترین جا برای خرج کردن این کارت کجاست؟! هدیه دادن اون برای جبهه مقاومت!!😊 کارت رو از کیفم درآوردم و همونجا دوباره هدیه دادم... ان شاءالله که خداوند قبول کنه... این کارت که عاقبت بخیر شد ،ان شاءالله ما هم عاقبت بخیر بشیم 🤲🌹 @madaranemeidan
باقیمانده ی پول... من شغلم فروش پودر کیک و حلواست که توی بازارچه نصر غرفه ای رزرو کرده بودم و درصدی از فروشم رو به جبهه مقاومت اختصاص داده بودم. پشت میز نشسته بودم و زیر چادرم پسر ۸ ماهه ام ( سید محسن ) رو شیر میدادم 👶 به خاطر سیل جمعیتی که حضور داشتند در بازارچه نصر خدا رو هم شکر میکردم 🤲 خانم مهربونی اومد و در مورد پودر کیک ها ازم سوال کرد 😊 _ ترکیباتش چیه عزیزم ؟ + گفتم توی پودر کیک سیب🍎 پودر سیب ؛ توی پودر کیک هویج🥕 خلال هویج خشک شده توی پودر کیک موز🍌 پودر موز داره ؛ همه ی میوه ها رو خودم خشک کردم؛ آسیاب برام پودر کرده و طبق دستور تهیه ای که استادمون دادن ریختمشون توی پودر کیک ها 🍰 ۲۰۰ هزار تومان از کیفشون در آوردند بهم دادن و یک پودر کیک موزی 🍌 برداشتند... + حاج خانوم پول پودر کیک موزی 🍌 میشه ۱۴۰ هزار تومان!!بقیش چی ؟ _ مگه درصدی از سودتون برای جبهه مقاومت نیست ؟ + درسته گلم... _ پس اینم بذارید روی درصدتون و بدید برای جبهه مقاومت... + با کمال میل حاج خانوم 😍 @madaranemeidan
با زبان کودکی... دختر کوچولوی من،خوشبختانه یا متاسفانه، علاقه زیادی به پول داره😁 همیشه تا پول میبینه میگه بده بازی کنم!! امروزم صندوق صدقه رو برداشته بود تا پول هارو از داخلش در بیاره.... با آبجیش نشستن و شروع کردن به بازی و صحبت... آبجی بزرگه میگفت که این پول ها برای بچه های فلسطینه و... دختر کوچیکم اومده بهم میگه اینا برا بچی یای ایستینه! میخواد بگه بچه های فلسطین😍😂 @madaranemeidan
مال حلال برمیگرده! توی بازارچه نصر ۲،یه آقایی ده تا انگشتر نقره ی اصل به دست و با نیت اهدای ۱۰۰در ۱۰۰ مبلغ فروش به جبهه مقاومت، به دنبال غرفه ای بود که اجناسشون رو صددرصد به نفع جبهه مقاومت بفروشن که انگشتر هارو بهشون بسپرن... در نهایت به یکی از غرفه ها انگشتر هارو میسپرن تا در کنار محصولات اون میز،انگشتر ها رو هم به فروش برسونن. مسئول غرفه که دخترخانوم ۱۰،۱۲ ساله ای بیش نبود،موقع جمع کردن غرفه انگشتر ها رو میشمره و متوجه میشه که یه دونه کمه😱 کلی ناراحت میشه و بی تابه... با بقیه دوستاش اطراف رو میگردن،اما انگشتر پیدا نمیشه که نمیشه 🤷🏻‍♀ تا اینکه... روز بعد صاحب اصلی انگشتر ها با مسئول بازارچه تماس میگیره: + شما یه انگشتر نقره گم نکردین؟ مسئول بازارچه تعجب میکنن چون درباره ی این موضوع با کسی صحبت نشده!! -بله... ولی شما از کجا متوجه شدین؟! +دیروز توی همون محل که بودم،چند تا پسر بچه اومدن پیش من و گفتن قصد فروش یک انگشتر رو دارن... وقتی انگشتر رو دیدم،متوجه شدم که انگشترهای اهدایی خودمه ولی چیزی نگفتم... فقط ازشون پرسیدم:چه انگشتر قشنگی خیلی با ارزشه!! از کجا آوردین؟ هول شدن و گفتن از جایگاه نماز جمعه خریدیم... پرسیدم اونجا مگه انگشتر فروشیه؟! باز هول شدن و گفتن نه!از مصلی خریدیم... گفتم: اشکالی نداره برین با بزرگترتون بیاین تا پولش رو بهتون بدم. خلاصه اینکه انگشتر دوباره به صاحبش برگشت😊😍 @madaranemeidan