#روایت_در_متن
هجدهم ماه مبارک رمضان بود. تصمیم داشتم چند ظرف شلهزرد، به نیت شب نوزدهم ماه مبارک، بین همسایهها توزیع کنم. همون روز گروه مادرانه رو چک کردم و به طور اتفاقی پیام مربوط به پویش ماه مبارک رو دیدم. رزق قشنگی بود که نصیبم شد. دعوت همسایهها به دعا در لحظه افطار برای کودکان مظلوم فلسطین. حداقل کاری که از دستم برمیومد. ظرفها را به جمله «دعای لحظه افطارم نذر کودکان فلسطین» مزین کردم. در تمام مراحل کار، پسرم هم در کنارم کمک میکرد. از خرید ظروف گرفته تا تزئین شلهزردها و توزیع آنها بین همسایهها. انشاءالله که خدا قبول کند و با دعاهای خالص مومنین در لحظه افطار و سحر، راه نجاتی باز کند برای این مردم مظلوم.
🖊فاطمه اسکندری
#سلاحنا_دعانا
#مادرانــه_قم
#پویش_فروردین_۱۴۰۳
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
پویش این ماه مادرانه خیلی منو جذب کرد بخاطر اینکه چند ماهی بود میخواستم برای بچههای فلسطین یک کاری بکنم و انقدر کم سعادت بودم که رسیدیم به پویش فروردین، خداروشکر اولین قدم کوچیک رو برداشتم و تعدادی لقمه درست کردم و با خودم بردم هیئت محبین، دادم دست یک خانوم زیبا و دیدم دخترای دستاندرکارمون دارن نوشجان میکنن. خیلیها از نوشته روی لقمه احساسی شدن و از ته قلب دعاهای قشنگشون روانه بچههای مظلوم و عزیز فلسطین کردند. این فسقلی جانم از این لقمهها نوش جان کردند.
🖊زینب منصوری
#سلاحنا_دعانا
#مادرانه_مشهد
#پویش_فروردین_۱۴۰۳
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
پویش این ماه مادرانه خیلی منو جذب کرد بخاطر اینکه چند ماهی بود میخواستم برای بچههای فلسطین یک کاری بکنم و انقدر کم سعادت بودم که رسیدیم به پویش فروردین، خداروشکر اولین قدم کوچیک رو برداشتم و تعدادی لقمه درست کردم و با خودم بردم هیئت محبین، دادم دست یک خانوم زیبا و دیدم دخترای دستاندرکارمون دارن نوشجان میکنن. خیلیها از نوشته روی لقمه احساسی شدن و از ته قلب دعاهای قشنگشون روانه بچههای مظلوم و عزیز فلسطین کردند. این فسقلی جانم از این لقمهها نوش جان کردند.
🖊زینب منصوری
#سلاحنا_دعانا
#مادرانه_مشهد
#پویش_فروردین_۱۴۰۳
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
در آستانه روز جهانی قدس، مدار مادران انقلابی برگزار میکند:
نشست معرفتی با موضوع:
*حکمت الهی و قتل کودکان و زنان غزه*
سخنران: محمدحسن جعفریان
پژوهشگر فلسفه و حکمت اسلامی.
روز چهارشنبه ۱۵ فروردین ۱۴۰۳ (۲۳ رمضان المبارک)
ساعت ۱۶ الی ۱۷
در نرم افزار قرار
لینک نشست:
https://gharar.ir/r/907b7574
#رو_به_قله_در_مسیر
#فلسطين
#روزقدس
#غزه
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
#روایت_در_متن
دیگر حتّی بهانهای برای گریه نمانده است؛ حرفی برای آه، بُغضی برای نالههای غریبی. چشمههای خشکیدهی چشمم را از حسرت کدام بارانِ نباریده سیراب کنم؟ چند وقتی هست که خیلی به فکر مظلومیت بچههای فلسطینم و دوست داشتم کاش آنجا بودم و برایشان مادری میکردم. تصمیم گرفتم کاری کوچک برای این عزیزان انجام بدم و به ذهنم رسید در حد توانم خرمایی در ظرف بچینم و راهی خانه همسایهها کنم تا افطارشان را با برای دعای رهایی بچههای فلسطین افطار کنند.
ای معجزه قیام قامت، ای قدس
خوننامهی عشق و استقامت، ای قدس...
🖊سیده حمیده فاطمی
#سلاحنا_دعانا
#مادرانه_بیرجند
#پویش_فروردین_۱۴۰۳
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
مدتها بود که میخواستم برای مردم مظلوم فلسطین کار مفیدی انجام بدم. شنیدن اخبار غزه و همدردی با مادران فلسطینی، آه از نهادم برآورده بود. پویش فروردین ماه مادرانه، جرقهای بود برای حرکتم. شب دوم قدر بود و باید کاری درخور اما در حد توان مادرانه ام انجام میدادم. یادم آمد جایی خوانده بودم عدس، انسان را رقیقالقلب میکند و اشک چشم را زیاد میکند. چیزی که برای حضور در شبهای قدر، نیاز بود. با همراهی همسرم عدسی پختم و همراه با پسرم نزد همسایهها بردیم. سلام و احوالپرسی کردیم. نذریها را تقدیم کردیم و التماس دعا گفتیم. خدایا در این شب قدر، ما را مورد غفران و رحمت خودت قرار بده.
🖊 فاطمه دهقانی
#سلاحنا_دعانا
#پویش_فروردین_۱۴۰۳
#مادرانه_شهرک_شهید_شهپریان
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
توی محلهی وزینمون (محله قرنی) یک دوره قرآن کوچولویی برقراره. تقریبا هفتهای دو روز خونهی یک نفر میریم، یک جزء قرآن رو با هم میخونیم.
باور نکردنی هست که خیلی زود میگذره، و خودمون هم وقتی جزء تموم میشه، کلی تعجب میکنیم که چه ساده موفق شدیم یک جزء رو بخونیم و دست خداوند واقعا همراه جماعته. بعد از ختم قرآن، چند صفحهای از کتاب تفسیر سوره جمعه رو با هم میخونیم، و از قلم حضرت آقا فیض میبریم و با زاویه نگاه رهبرمون آشنا میشیم و رشد میکنیم. برنامهی فوق لذت بخشی هست که البته حضور همسران تو این دو روز تعطیلی باعث شده دلتنگ حضور دوباره بشم.
🖊فریبا عزیزی فرد
#مادرانه_مشهد
#کتاب_ماه_مادرانه
#تفسیر_سوره_جمعه
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
شروع سال ۱۴۰۳ برای من شروعی متفاوت بود. رنگ و بوی بغض و غم و آه گرفته بود. غم مردمی که سالهاست گرفتار ظلماند. بیشتر از آن، غم اینکه از دستم کمک مستقیم و در صحنهای برنمیآید دردناک بود. نمیدانم دعا کمترین کار است یا بهترین و بیشترین کمک! هرچه هست بهتر از ساکت ماندن و کاری نکردن است. دعا کردن و دیگران را توصیه به دعا برای مردم مظلوم فلسطین، کمی از عذاب وجدانم میکاست. فکر کردم چطور میتوانم با زمان محدودم و مشغله زیادم، کاری کنم که افراد بیشتری را با خود همراه کنم! یاد مراسم شب قدر و مسجد محله افتادم. این سینی خرما را با آن متن زیبای پویش مادرانه آماده کردم تا به تعداد زیادی از مومنین اطرافم، غم و رنج مردم فلسطین را یادآوری کنم و دست یاریام را برای دعای خیر مستجابشان به سویشان دراز کنم. باشد که قبول افتد.
🖊فرزانه حسینی
#سلاحنا_دعانا
#مادرانــه_قم
#پویش_فروردین_۱۴۰۳
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
#روایت_در_متن
پویش فروردین مادرانه را که خوندم ، خیلی برام جالب بود. دوست داشتم منم توی پویش شرکت کنم. سعی کردم پویش را جاهای دیگه هم معرفی کنم ولی خودم هنوز دست به کار نشده بودم. تا اینکه پیام یکی از خواهرهام را در گروه محله خوندم که گفتن میخوان برای پویش شلهزرد درست کنن و تو مسجد محله پخش کنن. منم دست به کار شدم و شلهزرد پختم و برگههای «دعای مستجاب افطارم نذر کودکان مظلوم فلسطین» را نوشتم و بچهها بردن در خونهی همسایهها موقع افطار توزیع کردن. بچهها خیلی خوشحال بودن که تونستن کاری انجام بدن. (برای پخت شلهزرد از شکر قهوهای استفاده کردم که این رنگی شده.)
🖊فائزه دانش
#سلاحنا_دعانا
#مادرانه_اصفهان
#پویش_فروردین_۱۴۰۳
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
#روایت_در_متن
تو مهربانی کن،یک شهر مهربان میشود!
اون روز قرار بود با دوستان مادرانهای برای افطاری ساده خیابانی، توی خونمون ساندویچ درست کنیم. قبل از اومدن خانوما برای کمک، آبجیم گفت من با همسرم میتونیم چندتا از خریدهایی که مونده رو انجام بدیم. قبول کردم. خودمم با دخترخالهام تماس گرفتم که با ماشین بیاد و بریم برای الباقی خرید. برای خرید نون رفتیم و چند نفری توی صف ایستادیم. مسئولیت نان رو یکی از خانومها قبول کرده بودن برای افطاری امروز تهیه کنند. ایشون و دخترخالهم پول نونوایی رو حساب کردن و خواستن توی این کار خیر شریک باشن. آبجی اینا هم چند دقیقه قبل اونجا بودن و برای افطاری نون گرفته بودن. نانوا که خانواده مارو میشناخت چندباری گفت: بخدا شب قدر امشب نیست!!! بعد از نونوایی، رفتیم برای خریدهای بعدی که خداروشکر خیلی سریع، کار پیش رفت و برگشتیم. ساعت ۱۵ شد، آبجی و یکی دیگه از خانمهای باحال گروه هم اومدن کمک و از دخترم که روزه اولیه خواستن برای دخترشون که خیلی حجاب کاملی نداره دعا کنند، گفتن اگه دعات بگیره یه شیرینی پیش من امانت داری!! دخترم گفت: من اول برای مردم فلسطین دعا میکنم بعد برای شما! تعداد ۳ نفر برای ۲۰۰ تا ساندویچ واقعا کم بود. منم باپررویی با همسایهمون تماس گرفتم و کمک خواستم. ایشونم باخوشرویی اومدن. با یکی از بستگان که توی همسایگیمون هستن هم تماس گرفتم، با نیروی کمکی اومدن. پنیرمون تموم شد. با آقای تازه به خواب رفته تماس گرفتم، چند دقیقه بعد با پنیر جلو در بود. سبزی تموم شد دخترم دهان روزه رفت از خونهی آبجیم سبزی آورد. (برای عاقبتبخیری دخترها دعاکنید.) کارها خوب پیش رفت و به موقع تموم شد. موقع پخش ساندویچها دوباره با همسرم تماس گرفتم و گفتم بیاد ما رو برای توزیع ببره داخل شهر. جلوی مغازهی شوهر یکی از اعضای گروه، ایستادیم. ایشون از مغازهشون میز آوردن و ساندویچها و اسپیکر رو روی میز چیدیم. ندای اسپیکر توی محل پیچیده بود و جلب توجه میکرد. تا اذان کارمون طول کشید. وقتی برگشتیم خونه، دیدم دخترم سفره رو پهن کرده و همسرم نون بربری تازه و داغ خریده بود. خیلی بهم چسبید، خستگیم در رفت.
🖊فهیمه زرقانی
#سلاحنا_دعانا
#مادرانه_سبزوار
#پویش_فروردین_۱۴۰۳
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
*یادآوری* نشست رو به قله در مسیر
امروز ساعت ۱۶ الی ۱۷
در نرمافزار قرار
لینک نشست:
https://gharar.ir/r/907b7574
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *