وقتی خبر جدید بیمارستان شفا همه جا پیچید، همه دلشان توی سینه بیقرار شد و خون در رگهایشان به جوش آمده بود. توی گروههایمان دوباره حرف غزه بالا گرفته بود. یکی میگفت بنظرم فقط دعا برای فرج از دستمان برمیآید. یکی میگفت ریشه ظالم کنده میشود ولی من که توپ و تفنگی ندارم بروم روبرویشان بجنگم. اما این حرفها آراممان نمیکرد. باید قدمی برمیداشتیم.
حتی اگر آن یک قدم فقط یک درصد از غم و سختیهای مردم مقاوم غزه را کم کند تا بتوانند روبروی دشمنی که ظلمش در بشریت، کم سابقه بود بایستند. چند روز قبلش پیامی از مردم غزه رسیده بود که فقط به ما غذا برسانید که بتوانیم مقاومت کنیم. و چند روز قبل ترش، فیلمی از چادر هلال احمر ایرانیها توی غزه پخش شد که داشت بین مردم عزیز غزه، غذا پخش میکرد. همین کورسوی امید کافی بود تا دست به کار شویم. قرار بود یکی دو روز دیگر به خاطر تولد امام حسن (ع)، هیأت خانوادگی مهدی یاوران مادرانه، باز دور هم جمع شوند. داشتیم ذره ذره بانی میشدیم تا افطاری هیأت جور شود. یکی یک کیسه نمک، یکی کمی لپه، یکی بانی گوشت شد، یکی با چند دانه سیب درختی و ... اما با خبرهایی که از غزه شنیده بودیم، این افطاری از گلویمان پایین نمیرفت. این شد که با دیدن هشتگ پویش «همسفره با غزه» و آن خبرهای قبلی از درخواست مردم غزه برای کمک و هلال احمر و ... تصمیمی گرفتیم. قرار شد صندوقی بیاوریم توی هیأت تا بچهها بخشی از پولهای عیدیشان را برای کمک به مردم غزه بریزند توی آن. چسب تفنگی و کارتن خرمایی که برای دور انداختنش توی خانهتکانی دست دست کرده بودم را برداشتم. پارچه سفیدی پیچیدم دورش و با چسب تفنگی گوشههایش را به کارتن چسباندم تا بشود صندوق جمع آوری کمک برای مردم غزه و نقاشی دخترک را هم چسباندم روی آن. قدم خیلی کوچکی بود اما با برداشتنش میشد حس کرد پشت جبههای و داری برای رزمندهها که همان مردم غزه باشند کاری میکنی. بعد هیأت که پولها را شمردیم تا برای واریز به حساب آقا قسمت کمک به مردم غزه آماده شود، حس خوبی داشتیم. گاهی با چسب تفنگی هم میشود جنگید...
🖊زهره علوی
#مادرانه_کرمان
#گزارش_هیأت
#هیأت_خانوادگی_مهدی_یاوران_عج
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
#گزارش_هیأت
بیش از شش ماه از حماسه طوفانالاقصی گذشت و ما در تمام جلسات هیأت در این شش ماه از غزه گفتیم، پرچم فلسطین را بر سر در هیأت آویختیم و شمع روشن کردیم، و برای آزادی پارهی تن اسلام دعای فرج خواندیم. بچهها پرچم فلسطین درست کردند و با پرچمهای در دست خود سرود حماسی سر دادند. و این بار در فرودین ماه ۱۴۰۳ و همزمان با رمضان المبارک، دست در دست هم نیت کردیم و قطره قطره جمع کردیم تا ذرهای باشد در کاهش آلام مقاومت مظلوم و مقتدر غزه. که قطرهای باشد بر دریای بیکران دعاها و کمکهای الهی در تسریع این پیروزی حتمی و نابودی سریعتر اسرائيل جنایات کار.
خادمین هیأت از همراهی تکتک شما بزرگواران تشکر میکنند که توانستیم همراه شما مبلغ ۱۰ میلیون تومان را از طریق پویش «مهربانی بدون مرز» (بنیاد مردمی تحول اجتماعی) و بنیاد خیریه فرهنگی ام الیتامی «حضرت خدیجه کبری» به اهالی غزه برسانیم آنان که به فرموده رهبری مثل کوه، مثل صخره ایستادهاند.
به امید برگزاری جشن نابودی اسرائیل و پیروزی مقاومت در هیأت حصن الزهرا (س).
*اجر همگی با صاحب اصلی هیأت* .
@hesnolzahra
#هیات_خانوادگی_تشکیلاتی_حصن_الزهرا(س)
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"
[وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*