eitaa logo
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
475 دنبال‌کننده
848 عکس
110 ویدیو
38 فایل
مادرانه، تلاشِ جمعیِ مادران؛ برای بالندگیِ خود، فرزندان، خانواده و ایران اسلامی. از طریق شناسه‌ی @madaremadari در پیام‌رسان‌ بله با ما مرتبط شوید. https://ble.im/madaremadary
مشاهده در ایتا
دانلود
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
◾️ خطبه‌ی امام برای جمع‌آوری نیرو ای مردم! سرآغاز پراکندگی شما و شروع نقص شما از زمانی بود که خردمندان و صاحب‌نظران از بین شما رفتند. ... همانا از نشانه‌های ذلت و خواری مسلمانان و از بین رفتن دین آن است که پسر ابوسفیان، اراذل و اشرار را فرامی‌خواند و آنها او را اجابت می‌کنند، و من شما را که مردمی بافضیلت و نیک هستید فرامی‌خوانم و شما خُدعه کرده و اجابت نمی‌کنید. این عمل، عمل اهل تقوا نیست! ◾️پس از من بلاها بر شما فرود خواهد آمد بدانید که پیش روی شما حوادثی بزرگ و به هم پیوسته است که بر شما فرود خواهد آمد. بلاهایی که چهره‌ها را عبوس می‌کند و انسان را از پا در می‌آورد. قسم به خداوندی که دانه را شکافته و جانداران را آفرید، اگر مرا از دست بدهید آنقدر مشکلات ناگوار بر سر شما فرود می‌آید و بلاهایی نازل می‌شود که پرسش کنندگان در حیرت فرو می‌روند و بسیاری از کسانی که از آنها سوال می‌شود توانایی پاسخ دادن ندارند. در آن زمان بین شما جنگ‌های سخت درمی‌گیرد و بلاها از هر طرف بر شما و خاندان من خواهد رسید تا اینکه خداوند باقی مانده نیکان را پیروز کند. ◾️ پیش‌بینی اختلاف و کشتار پس از آن حضرت امام علی (ع) فرمود: «بدانید که پس از من گروه‌های مشتّتی خواهید شد، که قبله‌ی همه‌ی شما یکی و حج و عمره‌تان یکی است، اما دل‌ها با هم یکی نیست.» سپس انگشتانش را داخل یکدیگر کرد. مردی نزد حضرت آمد و پرسید: «یا امیرالمومنین! این (که انگشتانت را در هم برده‌ای) چیست؟» فرمود: «این، آن را می‌کُشد و آن این را می‌کُشد. آن فتنه، پاره‌هایی از جاهلیت است که نه هدایتی در آن است و نه پرچم نجاتی در آن دیده می‌شود. ما اهل بیت از آن فتنه در امان هستیم و مردم را به آن نمی‌خوانیم.» مردی برخاست و گفت: «یا امیرالمومنین! در آن زمان چه کنیم؟» حضرت فرمود: «به اهل بیت پیامبرتان نگاه کنید، اگر در خانه نشستند، شما هم بنشینید و اگر (قیام کردند و) شما را به یاری فراخواندند، یاری شان کنید تا اجر و پاداش به دست بیاورید. ولی از آنها جلو نیفتید که بلاها شما را به زمین خواهد زد.» مرد دیگری برخاست و گفت: «یا امیرالمومنین! بعد از آن چه خواهد شد؟» حضرت فرمود: «آنگاه خداوند به وسیله مردی از ما اهل بیت، مانند جدا شدن پوست از گوشت، آن فتنه‌ها را از شما جدا می‌کند.» *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
سلام دوستان 🌻 همون طور که قبلاً گفتیم، إن شاالله قرار هست این ماه به مناسبت ماه محرّم کتاب ؛ نوشته‌ی آقای صادق کرمیار که توسط انتشارات نیستان به چاپ سی و هشتم رسیده، مطالعه کنیم. ، داستانِ حقیقت‌جوییِ دو جوان از جوانان کوفه را در زمان امام حسین (ع) روایت می‌کند. دختر و پسری که دور از سودجویی‌هایِ معمولِ مردم این شهر، به دنبال حقیقت می‌گردند اما در میان رفتارهای متناقضِ سرداران و بزرگان کوفه، بین حمایت از امام حسین (ع) و وفاداری به یزید سرگردان هستند. بعضی‌ها معتقدند یک دوره‌ی ست برای کسانی که در پی حق هستند و می‌خواهند بدانند که حق و باطل چگونه جابه‌جا می‌شود. رهبر انقلاب هم علاوه بر تمجید از کتاب، روی همین ویژگی تأکید کرده و با اشاره به ناآرامی‌های کشور بعد از انتخابات سال ۱۳۸۸ گفته اند: اگر کسی بخواهد را بشناسد، این کتاب را بخواند. امیدواریم که از انتخاب راضی باشید و این کتاب ارزشمند رو در مرداد ماه مطالعه کنید. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
... ربیع با ولع به حرف‌های آنان گوش می‌داد. عمرو گفت: «پس نامه‌های ما و سفر فرزندان قیس به مکه، فرزند رسول خدا را مطئمن می‌سازد که ما به راستی آماده‌ایم تا به فرمان او با یزید به جنگ برخیزیم و دست بنی‌امیه را از جان و مال مسلمانان کوتاه کنیم.» ربیع به فکر فرو رفت و با خود گفت؛ فرزند رسول خدا؟! بعد رو به عمرو پرسید: «شما به فرمان چه کسی می‌خواهید به جنگ با یزید برخیزید؟» عمرو گفت: «حسین‌بن‌علی (ع) فرزند فاطمه، دختر رسول خدا که در ایمان و تقوا و دانش و شجاعت و شرف سرآمد عرب است.» ربیع پرسید: «حسین‌بن‌علی (ع) فرزند رسول خداست؟!» شبث گفت: «و چه کسی شایسته‌تر از او برای خلافت بر مسلمانان و رهبری امّت رسول خداست؟!» ربیع گفت: «پس چگونه علی را هر روز در شام دشنام می‌گویند و حسین بر نمی‌آشوبد!؟» شبث گفت: « *در خاندان بنی‌هاشم، کم ندیده‌ایم که برای حقّی بزرگ‌تر، از حقّ خویش می‌گذرند.* » عمرو گفت: «خدا لعنت کند پسر ابوسفیان را! که نوزده سال با فریب، مردم را مطیع خویش کرد و حقّ بزرگ فرزند رسول خدا را از او گرفت.» ربیع حسرت‌بار گفت: «کاش من پیش از این با شما آشنا می‌شدم و از آنچه بر این امّت گذشته، بیشتر آگاه می‌شدم.» ... مادر از ربیع پرسید: «عبدالله از علی چه گفت؟» «او گفت علی هرگز خلاف سنّت رسولِ خدا کاری نمی‌کرد.» مادر باز پرسید: «و از معاویه نیز دفاع کرد؟» «همان گونه که از علی دفاع کرد.» مادر گفت: «اگر عبدالله به اهل جماعت پیوسته باشد، در نهایت طعمه‌ی دشمنان علی خواهد شد.» «اهل جماعت؟!» مادر گفت: «آنان هم علی و هم معاویه را بر حق می‌دانند و به ایمانِ هر دو شهادت می‌دهند.» ربیع گفت: «چگونه می‌شود که معاویه و علی هر دو به سنّت رسولِ خدا عمل کنند، اما همواره در جنگ و دشمنی با یکدیگر باشند؟!» « *بهترین میزانِ شناخت حق و باطل، عدالت است. کسانی که عدالت علی را برنتافتند، به ستمِ معاویه تن دادند.* » *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
🔰بخش‌هایی از مصاحبه‌ی نویسنده‌ی کتاب 🔲 مهم‌ترین و جالب‌ترین واكنش و بازخوردی كه در مورد شنیده‌ یا دیده‌اید چه بوده است؟ این نكته را به دلایلی تا كنون جایی نگفته‌ام. یك روز آقای شجاعی به من زنگ زد و گفت بیا دفتر كارت دارم. رفتم و ایشان تعریف كرد كه: «من كتاب شما را با یك سری از كتاب‌های «متون مفاخر» در جلسه‌ای به آقا دادم. هفته‌ی بعد كه برای جلسه‌ی دیگری خدمت ایشان رفتم، ایشان تمام كتاب‌ها را خوانده بودند و نظرشان را راجع به تمام كتاب‌ها گفتند. *راجع به هم فرمودند كه: «كار بسیار خوبی است؛ نگاه درستی به عاشورا دارد و جذابیت داستانی دارد. دو صفحه از كتاب را كه خواندم، احساس كردم داستان جذابی دارد و ادامه دادم.»* این برای من خیلی شیرین بود. بعد هم شنیدم كه رهبر انقلاب به نمایشگاه كتاب هم كه رفته بودند، گفته بودند كتاب را خوانده‌اند. روز دیگری آقای جلیلی به من زنگ زد و گفت: در یك جلسه‌ای آقا فرمودند «هر كسی می‌خواهد فتنه‌ی اخیر (سال ۸۸) را بشناسد، این كتاب را بخواند.» این جذاب‌ترین بازخوردی بود كه من نسبت به این كتاب دارم. البته بازخوردهای دیگری هم بود كه شیرینی‌هایی داشت. 🔲 به نظر شما جایی از نیاز به اصلاح نداشت؟ نه؛ اما به نظرم یك جلد دومی لازم دارد. به این دلیل كه داستان در این كتاب همه‌اش استدلالی است. با استدلال رفته‌ایم جلو و سعی كرده‌ایم با دیدگاه‌های عقلانی به حقیقت برسیم. كل تحقیق و نگارش برای من هم جست‌وجو بود. این نبود كه یك چیزی را فرض كرده باشم تا به داستان تحمیل كنم. واقعاً دنبال سؤال‌های خودم می‌گشتم. مگر امام این‌ها را نمی‌شناخت؟ آیا آمده بود بجنگد؟! آیا نمی‌توانست برود جای دیگر؟ همه‌ی این‌ها سؤال‌های خود من هم بود. اما این كار جلد دومی هم لازم دارد؛ از بعد عاشورا تا خطبه‌ی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در برابر یزید در شام. به نظر من شام نقطه‌ی عطف است. آن اثر ادبی كه باعث ماندگاری واقعه‌ی عاشورا شد، خطبه‌ی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها در شام بود. واقعه‌ای اتفاق می‌افتد، اما آن‌چه كه آن را ماندگار می‌كند، در واقع بازآفرینی هنری و ادبی وقایع آن است. اولین اثر ادبی كه توانست عاشورا را ماندگار كند، خطبه‌ی حضرت زینب سلام‌الله‌علیها بود. به نظر من این كتاب یك روضه كم دارد! 🔲 منبع متن: https://www.yjc.ir/fa/news/4181186/رهبر-انقلاب-فرمودند-مي‌خواهيد-فتنه-88-را-بشناسيد-رمان-ناميرا-را-بخوانيد *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
ربیع پرسید: «تو چگونه ابن‌زیاد را سرزنش می‌کنی، اما حاضر به یاری فرزند رسول خدا نیستی؟! اگر حسین را به عدالت و حقیقت می‌شناسی، پس چگونه به خلافت یزید تن می‌دهی؟! آیا فرزند علی شایسته‌ی خلافت نیست...؟» عبدالله که به صداقت ربیع یقین داشت، آرام سر تکان داد و گفت: «شما حسین‌بن‌علی را چگونه شناختید؟! کوفیان از ظلم یزید به حسین پناه برده‌اند، در حالی که نه یزید را آن گونه که هست می‌شناسند و نه حسین را. من هم حسین‌بن‌علی را بیش از هر کس به حکومت شایسته‌تر می‌دانم، *حسین به خلافت زینت می‌بخشد، در حالی که خلافت به او زینت نمی‌دهد. حسین شأن خلافت را بالا می‌برد، در حالی که خلافت شأنی بر او نمی‌افزاید. خلافت به حسین نیازمندتر است، تا او به خلافت.* اما سوگند به کسی که پیامبر را فرستاد، هیچ یک از شما، تحمل عدالت خاندان علی بن ابی‌طالب را ندارید. آن که خاندان علی را می‌شناسد، به مردم بگوید که اگر حسین به خلافت برسد چه می‌کند. بگوید که …» رو به زبیر گفت: «آن‌چه به ظلم و بی‌عدالتی اندوخته‌اید، اگر به مهریهٔ نکاح زنان‌تان رفته باشد، بازپس می‌گیرد و به صاحبش بازمی‌گرداند و چنان در هم آمیخته شوید که پَست‌ترین شما به مقام بلندترین شما برسد و بلندترین شما به مقام پست‌ترین‌تان… *من از مسلم فقط یک پرسش دارم؛ چرا به مردمی اعتماد کرده که دو بار آزموده شده‌اند؛ و هر بار یاری کنندهٔ‌ی خود را به دشمنش واگذاشتند* ؛ و من به خدا پناه می‌برم که حسین را به دست دشمنانش خوار کنم.» ... ام‌وهب رو به عبدالله کرد و گفت: «من در شگفتم که تو اگر حسین بن علی را شایسته‌ی حکومت می‌دانی، چرا در برابر ظلم یزید سکوت می‌کنی؟» عبدالله گفت: « *ظلم و جور یزید از قدرت و کیاست او نیست، بلکه از جهل و زبونی مسلمین است.* اینها با حسین بیعت می‌کنند، چنان که بسیاری شان با علی نیز بیعت کردند و سپس او را به دشمنانش واگذاشتند.» ام‌وهب گفت: «اینها که تو می‌گویی، حسین بن علی نمی‌داند؟» عبدالله گفت: «من هم به همین دلیل از کار او در شگفتم! خدایا *این چه امتحانی است که از سخت‌ترین جنگ‌ها دشوارتر است!* » *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
مرد آرام و خونسرد به عبدالله تلخ‌لبخند زد و گفت: «لعنت خدا بر آنان که ایمان شما را بازیچه‌ی دنیای خویش کردند؛ و وای بر شما که نمی‌دانید *بدون امام، جز طعمه‌ای آماده در دست اراذلی چون یزید و ابن‌زیاد هیچ نیستید؛ حتی اگر برای رضای خدا با مشرکان جهاد کنید.* آیا بهتر و عزیزتر از قرآن و حسین، یادگاری از پیامبر بر روی زمین باقی مانده است؟» و دوباره به راه افتاد و رفت. عبدالله مستأصل ماند و بعد به سوی او رفت و گفت: «من هم پسر فاطمه را شایسته‌تر از همه برای خلافت مسلمانان می‌دانم، اما در حیرتم که حسین چگونه به مردمی تکیه کرده که پیش از این، پدرش و برادرش آنها را آزموده‌اند.» مرد آرام گفت: «آیا حسین بن علی این‌ها را نمی‌داند؟» «اگر می‌داند، پس چرا به کوفه می‌آید؟» مرد گفت: «او حجت خدا بر کوفیان است که او را فراخواندند تا هدایت‌شان کند.» عبدالله گفت: «چرا در مکه نماند، آن هم در روزهایی که همه‌ی مسلمانان در آنجا گرد آمده‌اند. آنها نیاز به هدایت ندارند؟» مرد گفت: «یزید کسانی را به مکه فرستاد تا امام را پنهانی بکشند، همان‌طور که برادرش را کشتند... و اگر امام را در خلوت می‌کشتند، چه کسی می‌فهمید امام چرا با یزید بیعت نکرد؟» مرد خواست برود. لَختی مکث کرد و دوباره رو به عبدالله برگشت و گفت: « *و اما من! هرگز برای امام خویش تکلیف معین نمی‌کنم، که تکلیف خود را از حسین می‌پرسم. و من حسین را نه فقط برای خلافت، که برای هدایت می‌خواهم.‌ و من… حسین را برای دنیای خویش نمی‌خواهم، که دنیای خود را برای حسین می‌خواهم. آیا بعد ازحسین کسی را می‌شناسی که من جانم را فدایش کنم؟* » *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
سلام دوستان 🌻 إن شاالله قرار هست *شهریور* ماه، در کنار هم کتاب رو بخونیم و در مورد نکاتی که به نظرمون جالب هستند و بهره‌هایی که از کتاب بردیم، باهم صحبت کنیم. *قرارِ بی قرار* پنجمین کتاب از مجموعه کتاب‌های مدافعین حرم و مربوط به زندگی شهید هست که سال ۹۶ توسط انتشارات روایت فتح به چاپ رسیده. اگر اهل پیگیری صحبت‌های رهبری باشید، حتما دیدید که ایشون همین اواخر چندین مرتبه از شهید صدرزاده یاد کردند و در یکی از سخنرانی‌ها هم گفتند: *گاهی اوقات شما می‌بینید از یک روستا یک شخصیّت منوّر و نورانی برمی‌خیزد؛ از یک روستای اطراف شهریار یک جوان فداکار و نورانی مثل مصطفی صدرزاده به وجود می‌آید. ما از این مصطفی های صدرزاده در تمام سرتاسر کشور بسیار داریم، هزاران داریم؛ اینها همه امیدبخش است.* (بیانات در ۱۴ خرداد ۱۴۰۲ - حرم امام خمینی) إن شاالله با مطالعه‌ی این کتاب و آشنایی با مَنش و روش شهید بزرگوار، ما هم بتونیم قدم‌های موثری برای اسلام و انقلاب برداریم. نسخه‌ی الکترونیکی رو می‌تونید با قیمت ۱۳ هزار تومان از اپلیکیشن *فراکتاب* تهیه کنید. امیدواریم که همراه ما باشید و از مطالعه‌ی این کتاب، لذت ببرید. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
🔹 یک‌بار که دیگران درباره‌ی علت رفتنش به سوریه پرسیدند، جواب داد: «برای چی ۱۴۰۰ ساله داریم روضه می‌گیریم؟ برای اینکه به ائمه و شیعیان توهین نشه. برای اینکه اصالت اسلام باید حفظ بشه. کاری که امام حسین در عاشورا کرد، زنده نگه داشتن دین پیغمبر بود و با اسلامی که معاویه عَلَم کرده بود جنگید. پس وظیفه‌ی شرعی من اینه که برم. من که هیچ، زن و بچه و تمام جدّ و آبادم فدای یک کاشی حرم حضرت زینب!» 🔸 با مجروحیت شدیدتری به تهران برگشت. در همان عملیاتی که مجروح شده بود، بیشتر نیروهای‌شان شهید شده بودند. پهلو و ریه‌ی چپ مصطفی آسیب دیده بود. دکتر به او گفت: «به اندازه‌ی یک دم و بازدم با مُردن فاصله داشتی!» مصطفی هم جواب داده بود: «شما به اندازه‌ی یه دم و بازدم می‌بینید. اون کسی که باید شهادت رو می‌داد، یه کوه گناه دیده!» 🔹 یک روز که حسابی از کارهای خانه و بچه‌ها خسته و کلافه بودم، داشتم زیر لب غر می‌زدم که مصطفی آمد کنارم و دست دور گردنم انداخت و به عادت همیشگی گونه‌ام را بوسید و گفت: «آبجی می‌دونم خسته‌ای، اما یه وقت بابت کارایی که انجام می‌دی سر شوهرت منّت نذاری. اون خودش می‌فهمه که تو چقدر زحمت می‌کشی!» با خستگی گفتم: «ولی کلا مدل آقایون با خانوما فرق می‌کنه. شاید واقعا متوجه خیلی چیزا نباشن!» خندید و گفت: «اتفاقا ما آقایون همیشه حواس‌مون هست. اگه چیزی رو نمی‌گیم دلیل بر ندیدنش نیست. تو هم اگه بابت زحمتی که می‌کشی منّت بذاری، اجر کار خودت خراب میشه. حتی ظرفای خونه رو هم به‌خاطر خدا بشور؛ این‌طوری اجرشم بیشتره!» *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
همون طور که در جریان هستید، این ماه در مادرانه مشغول مطالعه‌ی کتاب هستیم. اما این هفته به جای چند خط از کتاب، یک فیلم مرتبط با شهید داریم. 🎁 راستی امروز ۱۹ شهریور، سالروز تولد این شهید بزرگوار هست. یک صلوات هدیه‌ کنیم به محضرشون. إن شاالله که آقا مصطفی برای عاقبت بخیری خودمون و فرزندان مون دعا کنند. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
🔸 به نوجوان‌ها خیلی بها می‌داد و سعی می‌کرد به بچه‌ها مسئولیت بدهد. گاهی که به کارهایش اعتراض می‌کردند با خنده و قربان صدقه جواب می‌داد: «عزیزم، نوجوان‌ها را دریابید!» 🔹 پدرش می‌گفت: «مصطفی به مادرش گفته شما دعا کن من موثر باشم، شهید شدم یا نشدم مهم نیست!» 🔸 یک روز با کلی خستگی رفتم پیش او و از مشکلات و کمبودهای‌مان گفتم. حرفم که تمام شد، لبخندی زد و گفت: «کِلاش داری؟» گفتم: «آره!» زد روی شانه‌ام و گفت: «مُهمّاتم داری؟» گفتم: «آره!» گفت: «بقیه‌ی چیزا رو ول کن. فقط به فکر پیروزی بر کُفر باش، مشکلات قابل حلّه!» در تمام دو سالی که سیدابراهیم را می‌شناختم ندیدم و نشنیدم حتی یک‌بار هم غیبت کسی را بکند. همیشه در ماشین صوت قرآن گوش می‌داد، هیچ شبی قرائت سوره‌ی واقعه‌اش ترک نمی‌شد. 🔹 یک روز از سیدابراهیم پرسیدم: «تو چرا این‌قدر دوست داری شهید بشی؟ الان به جَوونای انقلابی امثال شما نیازه. هروقت که وقتش برسه خدا تو رو به مراد دلت می‌رسونه!» سیدابراهیم سری تکان داد و با لبخند گفت: «اگه جنگ تموم شه و ما از این سفره استفاده نکنیم، دوران خاک‌برسری ماست. من به نَفْس خودم اعتماد ندارم!» ** *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
🔸 اگر انسان شناخته شود، خیلی از مسائل حل می‌شود. اساس کار و برنامه‌ریزیِ تعلیم و تربیت به انسان‌شناسی برمی‌گردد. باید اول فلسفه‌ی انسان را مشخص کنیم که انسان کیست و چه رسالت و هدفی دارد تا متناسب با آن، دستورهای لازم تربیتی در کانون خانواده رعایت شود. 🔹 تربیت، دقیقا همسایه‌ی دیوار به دیوار انسان‌شناسی است. اگر کسی در انسان‌شناسی ذوق پیدا کند، بلافاصله در مسئله‌ی تربیت، صاحب‌نظر می‌شود. امام خمینی‌(ره) می‌فرمود: «اگر کسی بخواهد اسلام‌شناس بشود، باید انسان‌شناس باشد.» 🔸 راحتیِ دنیا دقیقاً مشابه آب زلال است. انسان در راحتی‌ها چون خودش را می‌بیند، از همه بی‌خبر می‌شود و حاضر هم نیست باخبر شود؛ لذا می‌مانَد و می‌گندد و می‌گنداند. اگر کسی بخواهد نگندد و نگنداند، باید امروزش از دیروزش بهتر باشد. واقعاً اگر قاعده این باشد، همه‌ی ما، بی‌تعارف، گندیده‌ایم! اما احساس نمی‌کنیم و علتش این است که «همه» گندیده‌ایم؛ زیرا کسی بوی گندیدگی را احساس می‌کند که خودش نگندیده باشد. مرحوم شهید بهشتی می‌گفت: «بهشت را به بها می‌دهند، نه به بهانه»؛ یعنی بهشت را در ازای چیزی می‌دهند که پیش خدا ارزشی داشته باشد. دو رکعت نماز و مطالعه‌ی چند کتاب، بهانه‌ی بهشت رفتن نمی‌شود! البته انسان نباید ناامید شود. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
🔹حقیقتِ تربیت، شکوفا شدن انسانیت و مرتبط شدن انسان به حقیقتِ خودش است. 🔸نوعِ علمی که انسان کسب می‌کند، در نوع پرورش او تأثیر می‌گذارد. 🔹کارِ مربی، بیدار کردن فطرت است. استاد، یک روز هست و روز دیگر نیست، باید آن چیزی که در درون فرد است، درست شود. 🔸هدفِ تربیت، دستیابی به انسان ایده‌آل است. چگونه این کار امکان دارد؟ راه، این است که انسان چون استعداد ارتباط با خداوند دارد، می‌تواند اخلاقش را در رابطه با خدا دگرگون کند. وقتی فرد به خدا حُسن‌ظن پیدا کند، آنچه در اختیار او و مردم است را کوچک، و آنچه از جانب خدا و در حمایت اوست را وسیع می‌بیند و در عین فقر، احساس غنا می‌کند. غنایی که مومنِ فقیر دارد، از غنای غیرِ مومن بسیار بیشتر است. شجاعتی که نتیجه‌ی احساس ارتباط با خداوند و قدرت نامحدود او باشد، باعث می‌شود هرچه مشکلات انسان فراوان‌تر شود، بیشتر آرامش پیدا کند. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
🔹مربیِ مومن، چون رابطه‌اش با خدا محفوظ است، کلامش ارزش پیدا می‌کند و هر دلی که این کلام در آن جای بگیرد، رشد می‌کند. 🔸متأسفانه بعضی از مربی‌ها وقتی می‌خواهند شاگردان را تربیت کنند، قبل از اینکه آنها را به نور برسانند، نور خودشان را از دست می‌دهند. 🔹اگر انسان راه را درست انتخاب کند، ساختن و ساخته شدن توأم خواهد بود؛ در حالی که شاگرد را در تربیتش کمک می‌کند، خودش هم ساخته می‌شود. 🔸پدر، مجری و واسطه‌ی امر الهی در خانواده است. او از قِبَلِ خدای تعالی به کودکش نان می‌دهد. او از باب اینکه واسطه‌ی بین خدا و طفل است، باید مواظب باشد که کودک به رازق کنونی‌اش یعنی پدر، جسور نشود؛ زیرا در صورت جسارت، این خطر در آینده به وجود می‌آید که به رازق اصلی‌اش یعنی خدا، جسور شود. در طفولیت، پدر باید چنان با کودک رفتار کند که دوست دارد فرزندش در آینده با خدا چنین کند. پدر اگر بتواند اعتماد فرزند را جلب کند، فرزندش را برای اعتماد به خدا آماده کرده است. رفتاری که فرزند امروز با پدر دارد، فردا همان را با خدا خواهد داشت. 🔹محبت حقیقی، در فرزند خشیت ایجاد می‌کند. اگر محبت باشد و خشیت نباشد، معلوم می‌شود که محبت، حقیقی نبوده است. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
🔹 پدر و مادری که می‌خواهند فرزندشان در آینده انسان مولّدی بشود، باید بین تولید و مصرف او رابطه‌ای منطقی برقرار کنند. وقتی فرهنگِ عزّت بیاید، اقتصادِ عزّت هم به دنبالش می‌آید. اقتصاد عزّت، اقتصاد تولید است و اقتصاد ذلّت، اقتصاد مصرف. 🔸 طفل هر چیزی را که بدون کمک مربی نتیجه‌گیری کند، متعلّق به خودش می‌داند و به آن عقیده پیدا می‌کند؛ اما وقتی نتیجه‌اش را برایش بگویند، هم او را ضعیف کرده‌اند و هم اینکه او آن را به شخصیت مربی‌اش منسوب می‌داند. 🔹 خوارج، فرزند تربیت‌های نادرست و یک‌طرفه بودند. مشکل آنها جامعیت نداشتن بود. خوارج دیدِ یک‌بُعدی داشتند و ابعاد مختلف دین را نمی‌فهمیدند. ما که گذشته را دیده‌ایم، باید برای آینده‌ی اولادمان فکری کنیم که سَبُک‌اندیشه نشوند. 🔸 در خانه‌ای که تحملِ صداقت فرزند را نداشته باشند، کار فرزند به مخفی‌کاری و تظاهر کشیده می‌شود. 🔹 تربیت فرزند مثل پرورش گُل است. گل را آب می‌دهند و در نور می‌گذارند و همه‌ی زمینه‌ها را برای شکفتن آن فراهم می‌کنند تا خودش باز شود. اگر انسان بخواهد با دستش به باز شدن گل کمک کند و به آن شکوفایی مصنوعی بدهد، آن را خراب کرده است. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
سلام دوستان 🌻 إن‌شاالله قرار هست *آبان* ماه، در کنار هم کتاب رو بخونیم و در مورد مطالبی که به نظرمون جالب هستند باهم صحبت کنیم. *تاوان عاشقی* ، رمان عاشقانه و پرالتهابی است از زندگی دو شخصیت به نام‌های «آلا» از غزّه و «خلیل» از شیلی. زندگی این دو نفر، در میانه‌ی جنگ هشت روزه‌ی غزه و رژیم صهیونیستی به هم گره می‌خورد. نویسنده‌ی کتاب، آقای محمدعلی جعفری هستند و نشر معارف، این کتاب رو راهی بازار کرده. اگر قصد تهیه *نسخه‌ی چاپی* رو دارید، إن‌شاالله همین امروز ثبت سفارش کنید تا کتاب زودتر به دست تون برسه. امیدواریم که همراه ما باشید و از مطالعه‌ی این کتاب، لذت ببرید. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
سلام دوستان 🌻 إن شاالله قرار هست *آذر* ماه، در کنار هم کتاب ** (سلام‌الله‌علیها) رو بخونیم و در مورد نکاتی که به نظرمون جالب هستند و بهره‌هایی که از کتاب بردیم، باهم صحبت کنیم. *روزهای فاطمه* (سلام‌الله‌علیها) ، دست‌نوشته‌ی مختصری هست از استاد علی صفایی حائری [عین صاد] که با هدف شرح خطبه فدک حضرت زهرا (س) تألیف شده و توسط انتشارات لیلة‌ القدر به چاپ رسیده. مرحوم صفایی حائری در این کتاب؛ در کنار تحلیل‌های کم نظیر، از دلایل رخ دادن حادثه سقیفه هم صحبت کرده است. نسخه‌ی الکترونیکی ** (سلام‌الله‌علیها) رو می‌تونید با وارد کردن کد تخفیف *madaran* به قیمت ۸۵۰۰ تومان از نرم‌افزار *فراکتاب* تهیه کنید. امیدواریم که این ماه هم همراه ما باشید و از مطالعه‌ی این کتاب، لذت ببرید. (سلام‌الله‌علیها) *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
اگر در این مجامعی که گِرد هم نِشسته‌ایم، دوستانى پيدا كرده‌ايم و زمانى را گذرانده‌ايم و يادداشتى نوشته‌ايم و مطالبى را هم جمع‌آورى كرده‌ايم و ذهنى هم پُر شده، ولى هنوز به اين مرحله نرسيده باشيم كه با ولى گره بخوريم و او را بخواهيم و به دنبال او باشيم و مثل تشنه‌اى به دنبال آب، كلمات او را حس و لمس كنيم، به نتيجه اى نخواهيم رسيد. *اضطرار به ولىّ* تعبيرى است از حضرت فاطمه‌(س) در مورد رسول خدا كه مى‌فرمايند: «انّا فَقَدْناكَ فَقْدَ الْارْضِ وابِلَها»؛ مثل اين كه زمين بارِش بى امانش را از دست داده باشد، تا چنين اِفتقار و از دست‌دادنى را احساس نكنيم، به ولايت ولى نخواهيم رسيد. و تنها جمعى است كه مى‌آيد و مى‌رود، اما راهى به ولى پيدا نمى‌كند. خلاصه اين كه اگر اين مجموعه‌ها بخواهد، حاصل جمع مطلوب و غنيمت مطلوبى را دارا باشد، بايد به اين سمت و سو راه پيدا كند. نكته‌ى اساسى در مساله‌ى ولايت و وحى و توحيد همين نكته است. *بحث از اثبات خدا و رسول و نبى و ولى نيست كه صحبت از اضطرار به ولى و احتياج به خداست. من نياز به رسول و وصى او دارم* . اگر فرضم بر اين باشد كه در اين زندگى با اين شرائط موجود، مى توانم مسائل را خودم حل و فصل كنم ديگر به خدا چه نيازى دارم؟! بر فرض هم كه خدا باشد به رسول او چه احتياجى دارم؟! به ولىّ او چه احتياجى؟! اما وقتى اين معنا در انسان شكل مى‌گيرد كه هم وجودش محدود است و هم امكاناتش ناتمام و ناقص هستند و حتى علم و تجربه و عقل و فلسفه و قلب و عرفانش كفاف او را نمى‌دهند. اينجاست كه خدا و رسول و ولى ضرورت پيدا مى‌كنند و اضطرار به آنها مطرح مى‌شود و با اين معنا از اضطرار و احتياج، مسأله شكل جديدى به خود مى‌گيرد. اين از يك طرف، نكته‌ى ديگر اينكه؛ حقيقت ولايت در اولويت ولى و رسول نسبت به من است. و اين بر اساس تعبيرى از حضرت رسول است كه در غدير مطرح مى‌كنند كه: «أَلَسْتُ اوْلى بِكُمْ مِنْ انْفُسِكُمْ.» اين اساس ولايت است؛ يعنى رسول و وصى از من به من نزديک‌تر و هم مهربان‌تر و هم آگاه‌ترند. و اينجاست كه تو، رسول و وصى را انتخاب مى‌كنى. اين معناى از ولايت، نه با نفى تو همراه است و نه با هويت و انسانيت تو در تعارض؛ چون با انتخاب تو همراه بوده است. چرا؟ چون به آگاهى بيشتر، به رحمت واسعه‌ى حق و محبت و عنايت و دلیل روشن او دست يافته‌اى. (سلام‌الله‌علیها) *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
🔹خلاصه اين كه اگر جمعى را دنبال مى كنيم، در نهايتِ اين تجمع تنها به دنبال تخليه‌ى عاطفى خودمان نباشيم و اينكه دلى تصفيه پيدا كند و فقط اشكى بريزيم و سوزى داشته باشيم. گرچه اين اشک‌ها را خدا برمى‌دارد و إن‌شاالله كه همه‌ى روزها و شب‌ها و لحظه‌هاى ما را پر مى‌كند و همراه ما باشد، ولى اين كفايت نمی‌کند؛ که آنچه مهم است، اين است كه يک تعلّقى به ولى در ما بيايد و ما را به آنها پيوند دهد؛ تا او را انتخاب كنيم و مقدم بداريم. تا او بین حب و بغض ما و رضا و سخط ما و خوشى و ناخوشى ما حائل باشد. تا رضايت او، رضايت ما و خواسته‌ى او، خواسته‌ی ما باشد. نه اينكه خودمان بين خود و ولىّ مان حائل باشيم كه در اين هنگام از آنها دور مى‌شويم. 🔸در تاريخ آورده‌اند: حضرت حتى از يک جوان يهودى هم نمى‌گذرد و او را در مجمع يهوديان باقى نمى‌گذارد و جنازه‌اش را هم بر مى‌دارد. اين رسول‌(ص) است كه به ما مى‌آموزد چطور بايد از شيطان كَنْد و از آتش جدا ساخت و به بهشت پيوند داد. و اين هم خواسته‌ى اوست نسبت به حرص و محبت به انسان‌ها و سرمايه‌گذارى بر روى آنها. سوال این است که چه حرصی باید در آدمی شکل بگیرد و چگونه سرمایه‌گذاری کنیم تا این خواسته و هدف محقق شود؟ در خيلى از موارد تنها با حرف زدن نمى‌توان انسان‌ها را هدايت كرد. تمامى مباحث الغدير را براي‌شان بگويى باز هم هزار اعتراض و اشكال مطرح است. ولى در برخورد و معاشرت و داد و ستدهاى توست كه دل آنها نرم مى‌شود و زيبايى‌ها را مى‌بينند و محبت اولياى خدا را مى‌چشند كه: «كُونُوا دُعَاةَ النَّاسِ بِغَيرِ اَلْسِنَتِکم». اين حرص است. حرص بر دل‌هايى كه بايد از محبّت سرشار شوند يا لااقل معرفت و آگاهى پيدا كنند، كه اگر هم نيامدند با بصيرت و معرفت نيامده باشند. (سلام‌الله‌علیها) *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
🔹آنجا كه تو، نه اندازه‌هایت را فهميدى و نه ارزش‌هايت را پيدا كردى و نه برنامه‌هايت را مشخص كردى، از دست رفته‌اى و در ضلال و سردرگمى هستى. و اينجاست كه هر صدايى تو را مى‌بَرد و در هر بساطى چشم مى‌دوزى كه مبادا چيزى را از دست بدهى و اينجاست كه تو به هر دعوتى جواب مى‌دهى و خيلى راحت گام برمى‌دارى و ثقل و سنگينی هم نخواهى داشت و در برابر هر دميدن و تحريكى، برافروخته و غضبناک مى‌شوى و آنچه را كه براى تو و در حوزه‌ى تو نبوده، عهده‌دار و مالک مى‌شوى. 🔸بزرگى مى‌گفت، يک كِبر در شيطان و يک حرص در آدم و يک بُخل در پسر او كه بعدها تبديل به حسادت گشت و يک شتاب در يونس و يک توجّه به غير، در يوسف، همه‌ى آنها را زمين زد و مبتلا كرد؛ ما كه همه را يكجا داريم چه كنيم؟ شوخی نیست، آدمی بخاطر کمترین چیزها، از بزرگترین آگاهی‌ها‌یش دست شسته و چشم پوشیده است. همین که رسول(ص) به من اعتنا نکرد و یا مثلا دخترش را به من نداد و یا پیش من ننشست و بر من وارد نشد -چنانچه وقتی حضرت رسول وارد مدینه شدند، همین دعواها و درگیری‌ها بود- همین برای انحطاط و سقوط کافی است. خدا شاهد است بین ما و کشتن اولیای خدا هیچ حائلی نیست. خیال می‌کنید آنان كه حسينِ فاطمه را كشتند و حتّى به بدن او هم رحم نكردند و آن را زير سمّ ستوران قرار دادند، چه كسانى بودند؟ صحابى و در ركاب و همراه رسول(ص) بودند و نفس گرم او را احساس و كلام حضرت را در مورد حسين(ع) شنيده بودند كه مى‌گفت: «حُسَيْنٌ مِنِّى وَ انَا مِنْ حُسَيْنٍ». ما خیال می‌کنیم برای کفر و عناد و لجاج و درگیری با خدا و ایستادن مقابل رسول او، یک ادلّه‌ی سنگینی نیاز است. خیر، همین‌ها کافی است. انحطاط و سقوط طبيعى است، پرواز دليل مى‌خواهد. اگر تو ريشه نداشته باشى و در زمين، محكم ننشسته باشى و فلاح و رويشى را نداشته باشى، رفعتى را پيدا نخواهى كرد و قلّه اى را فتح نخواهى نمود. (سلام‌الله‌علیها) *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
سلام دوستان 🌻 إن شاالله قرار هست *دی* ماه، در کنار هم کتاب ** رو بخونیم و در مورد نکاتی که به نظرمون جالب هستند و بهره‌هایی که از کتاب بردیم، باهم صحبت کنیم. *سلیمانی عزیز* ، نتیجه‌ی مصاحبه‌ها، گفتگوها و خاطرات شفاهی دوستان، هم‌رزمان و آشنایان شهید سلیمانی است و نویسندگان این کتاب سعی کردند با قلمی ساده و دلنشین، گوشه‌ای از زندگیِ مرد همیشه در صحنه‌ی جبهه مقاومت را، برای مخاطب ارائه کنند. کتاب چند برگ از خاطرات این شخصیت بزرگ در تاریخ انقلاب اسلامی را در برگرفته و گذری بر زندگی و رزم سردار شهید حاج قاسم سلیمانی و ابعادی کمتر دیده شده و کمتر خوانده شده از سیره و روحیات ایشان است. نسخه‌ی الکترونیکی *یا* صوتی ** رو می‌تونید با وارد کردن کد تخفیف *madarane* به قیمت ۶۰۰۰ تومان از نرم‌افزار *فراکتاب* تهیه کنید. همچنین، با استفاده از کد *madarane* ، امکان خرید کتاب چاپی با تخفیف ۲۰ درصد هم از طریق فراکتاب فراهم هست. امیدواریم که این ماه هم همراه ما باشید و از مطالعه‌ی این کتاب، لذت ببرید. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
بحثی است كه در تفسير سوره‌ى هُمَزَة به آن اشاره كرده‌ام. در جامعه‌اى كه آدم‌ها پيوندشان از يكديگر قطع و تكيه‌گاه‌ها كنار و اهداف دگرگون شود و رو به سوى جمع‌آورى امكانات و اموال آورند، در جامعه‌اى كه روابط، روابط ايمانى و عاطفى نباشد و در ميان آدم‌ها، عشق و محبتى نباشد و آنجا كه آدم‌ها از جام محبّت خدا ننوشند و به یکدیگر مشتاق نباشند؛ در یک چنین جامعه‌ای اشاره کردن و نیش زدن و شکستن و کنار گذاشتن شکل می‌گیرد. هَمز و لَمز مى آيد. به تدريج چنين توهّم و گمانى پيش مى‌آيد كه مالْ كارگشا است و خلود مى آورد و اين مال است كه از پيش كليد پيروزى بوده است. تعبيرى است در قرآن: يا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنَوُا لَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضَاً؛ يعنى تا زمينه‌ى ايمان و محبتى در تو نباشد، خواه ناخواه غيبت صورت مى‌گيرد. آنجا كه عشق و محبتى نيست و آدم‌ها به هم مشتاق نيستند، قطعاً عيوب يكديگر را آشكار مى‌كنند تا جاى بيشترى براى خود و منافع‌شان، داشته باشند. اين طبيعى است كه چنين جريانى از غيبت و هَمز و لَمز گرفته تا اشرافيت و بدعت و انحراف، در جامعه‌اى شكل مى‌گيرد كه روابط ايمانى از بين رفته و وحدت در هدف و اشتياق به اهداف كنار رفته و گم شده است. دیگر اشتياقى به رسول‌(ص) باقى نمى‌ماند، ديگر رسول(ص) در فاطمه(س) محفوظ نمى‌ماند و نگهدارى نمى‌شود و ديگر اشتياقى به فاطمه(س) نيست. سيلى مى‌خورد، پهلويش شكسته مى‌شود و...، ديگر اشتياقى به على(ع) نيست؛ خصوصاً آنجايى كه حساب منافع در پيش باشد. اینجاست که از درون می‌سوزند و از درون پوک می‌شوند. و با آتش پیوند می‌خورند. و در بستر چنین جریان و جامعه‌ای است که لباس دین کهنه و دریده می‌شود و از دين به عنوان اهرم، نه مبنا؛ و وسيله و ابزار، نه پايه‌اى استوار و محكم، سوءاستفاده مى‌شود و ديگر جايى براى خدا و رسولش باقى نمى‌ماند تا چه رسد به اولياء او. (سلام‌الله‌علیها) *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
جنگ که تمام شد *خاکریز رزم را که ترک نکرد هیچ، فرمانده‌ی یک خاکریز دیگر هم شد.* از سال ۶۸ مرکز حفظ آثار دفاع مقدس کرمان را پایه‌ریزی کرد. کنگره‌ی شهدای استان‌های کرمان و سیستان و بلوچستان را تشکیل داد و گفت باید برای شهدا کتاب بنویسیم. تیم آقای سرهنگی را با بهترین نویسنده‌ها انتخاب کرد. آن سال‌ها شصت جلد کتاب برای شهدای لشکر ۱۴ ثارالله(ع) نوشته شد. خود حاجی *با اینکه مشغله داشت* ورق به ورق کتاب‌ها را خواند، تایید کرد و فرستاد برای چاپ. بعد هم افتاد دنبال راه‌اندازی موزه دفاع مقدس در کرمان. همه‌ی پیگیری‌ها با خودش بود. کلی زحمت کشید تا بالاخره روز افتتاح موزه رسید. *باز هم سراغ یک کار زمین مانده‌ی دیگر رفت.* موسسه‌ای تاسیس کرد تا اسناد جنگ از دست نرود. کنار جمع‌آوری فیلم‌ها و عکس‌های رزمندگان، ترتیبی داد تا خاطرات‌شان هم گفته شود. امروز اگر بگوییم یک رزمنده هم در کرمان نداریم که خاطراتش ضبط نشده باشد بی‌راه نیست. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
🔸از ماموریت‌ها که فارغ می‌شود، دل به جاده می‌زند. سراغ تک تک فامیل می‌رود و بهشان سر می‌زند. از یک پیرزن هشتاد ساله گرفته تا یک بچه سه چهار ساله، همه را به اسم می‌شناسد. خیلی‌ها شاید نسبت دورتری با حاجی ‌داشته باشند، ولی هوای آنها را هم دارد و دل‌شان را به دست می‌آورد. 🔹«هروقت در سختی‌های جنگ فشار بر ما وارد می‌شد، مضطر می‌شدیم و کاری از ما برنمی‌آمد، پناه‌گاهی جز زهرا(س) نداشتیم. در شب والفجر۸ وقتی چشمان‌مان به آب‌های پُر طوفان و خشمگین و ترسناک اروند افتاد و لرزیدیم و ترسیدیم، آنجا هیچ پناه‌گاهی و هیچ نامی آشناتر از نام زهرا(س) نداشتیم. ... اگر موسی در کنار نیل وقتی فرعون و سپاهش به او نزدیک می‌شد با یک چشم نیل را می‌نگریست و با یک چشم سپاه ترسناک فرعون را می‌دید و خدا نیل را برای او شکافت، فاطمه(س) در هور، فاطمه(س) در کربلای۵، فاطمه(س) در اروند، فاطمه(س) در کوه‌های سرد و سخت کردستان مادری کرد.» *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
ایام فاطمیه، آمد و گفت: «می‌تونی کلامی، حدیثی، دعایی از حضرت زهرا(س) بهم بِدی چراغ راه زندگیم باشه؟!» دعای حضرت زهرا(س) در روز دوشنبه را برایش نوشتم. «اللّهُمَّ إنّی أسأَلُک قُوَّةً فی عِبادَتِک، و تَبَصُّراً فی کتابِک، و فَهماً فی حُکمِک. اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ، و لا تَجعَلِ القُرآنَ بِنا ماحِلاً، وَ الصِّراطَ زائِلاً، و مُحَمَّداً(ص) عَنّا مُوَلِّیاً.» همراهش بود همیشه. نگاهش می‌کرد و می‌خواند. اگر کسی می‌خواست این دعا را در جان و روحش پیاده کند خیلی کار می‌بُرْد. برای حاجی امّا به یک سال نکشید. زودتر در خودش پیاده کرد و رفت پیش شهدا. معنی دعا: خدایا! من از تو، قوّت و نیرویی در عبادت و بندگی خودت، و بصیرت و نورانیتی در کتاب و قرآن، و فهمی در حکم تو می‌خواهم. خدایا بر محمّد و آل محمّد درود فرست و قرآن را از ما ناراضی و شاکی قرار مده و صراط را بر ما لرزان نگردان، و محمد و آل محمّد را از ما روی گردان نساز. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
سلام دوستان 🌻 إن شاالله قرار هست *بهمن* ماه، در کنار هم کتاب ** رو بخونیم و در مورد نکاتی که به نظرمون جالب هستند و بهره‌هایی که از کتاب بردیم، با دوستان و اقوام و آشنایان صحبت کنیم. تک چهره‌هایی از افراد معمولی جامعه وجود دارند که شاید فعالیت‌ها و ماجراهای مخصوص به آنها در جریان وقایع منتهی به انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ کوچک بنظر بیاید، اما آشنایی با آنها و آگاهی از نسبت‌شان با انقلاب، به دریافت تصویری روشن از پازل هزاران تکه‌ی حال و هوای آن دوران که سراسرِ جامعه، سیاست و فرهنگ ایران و نیز منطقه خاورمیانه و جهان را تحث تأثیر قرار داد، کمک می‌کند. یکی از برجسته‌ترین طیف‌های این افراد، شهروندانی هستند که در جریان روند انقلاب به شهادت رسیدند. کتاب "دختران هم شهید می‌شوند" ماجرای یکی از همین شهدا است. داستان دختر نوجوان مشهدی که به قلم خانم "آزاده فرزام نیا" نوشته و منتشر شده است. نسخه‌ی الکترونیکی ** رو می‌تونید با وارد کردن کد تخفیف *madarane* به قیمت ۱۲۵۰۰ تومان از نرم‌افزار *فراکتاب* تهیه کنید. همچنین، با استفاده از کد *madarane* ، امکان خرید کتاب چاپی با تخفیف ۲۰ درصد هم از طریق فراکتاب فراهم هست. امیدواریم که این ماه هم همراه ما باشید و از مطالعه‌ی این کتاب، لذت ببرید. *"مادرانه"* * [وب‌گاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*