در خانوادههای مذهبی بچهها را خیلی از اوقات از سر محبت وادار میکنند به نماز، از سر محبت وادار میکنند به حجاب. میگوید مامان را دوست داری؟ بابا را دوست داری؟ میگوید آره. میگوید من میخواهم بروم نماز. میگوید خب من هم تو را دوست دارم میآیم نماز. خب یک خانوادۀ مذهبی بچه هم به بابا و مامان علاقه دارد از سر علاقه رفتارهای خوب خوب انجام میدهد. بابا و مامان هم یادشان میرود این را ادب کنند. وقتی که چهارده پانزده شانزده ساله شد ودید یک چیزهای دیگر هم دوست دارد به خاطر رفقایش میآید جلوی همین پدر و مادر می ایستد به خاطر هوسبازیهایش میآید همین نماز را هم ترک میکند. میگوید بچۀ من خوب بود ها! حالا بد شد.
شما همان زمانی هم که شما را دوست داشت باید طبق ادب او را بار میآوردی. مامان من تو را دوست دارم، بابا من تو را دوست دارم. الآن میخواهم بیایم اینجا، الآن میخواهم بیا اینجا. نه، ادب شما این است. شما باید این کار را بکنی. شما حسابت با من فرق میکند. نه در ارتباط با تأسّی دربارۀ نماز. خب بله نماز را مثل من بخوان، اما ادب نماز را بهش یاد بدهیم. خب حالا چادرت را جمع کن کوچولوی من. یک چهار تا آداب توی خانه وضع کنیم به بچه بدهیم. نگوییم بچهام بگذار راحت باشد من چادرش را خودم جمع میکنم. نه! بچه باید از هفت سالگی شروع کند به مؤدب شدن. آئیننامه رفتار کردن. بچۀ من، جلوی هر بزرگتری رسیدی دستت را دراز نمیکنی ها! بزرگتر باید دستش را دراز بکند بعد شما. ولی شما زودتر باید سلام بدهی ها! آقا تا میتوانید ادب به بچه یاد بدهید.
آمدند خانۀ امیرالمؤمنین علی(ع) مهمان بودند با پدر و پسر، بعد حضرت آب ریخت دست پدر، دست پسر نریخت، فرمود پسرم آب را بریز دست پسر. بعد برگشت به آن پسر فرمود که من نمیخواستم به تو بیاحترامی کنم ها! ادب رعایت کردم. من چون برای پدرت آب ریختم احترام پدر تو با تو مساوی نیست. احترام پدر تو بیشتر است. پس من برای تو آب بریزم تو و پدرت را مساوی گرفتم. پسرم برای تو آب میریزد. نمیخواستم به تو بیاحترامی کنم، میخواستم به پدرت احترام بگذارم جلوی چشمهای تو.
حالا راستی نگفتید، ادب نسبت به پدر را کی باید به بچهها یاد بدهد؟ مادر. ادب به مادر را کی باید به بچه یاد بدهد؟ پدر. هر دو تا الحمدلله کوتاهی میکنیم. هر دو تا. بابا شما دعوا داری با مامانِ، شما با خانمت دعوا داری، به بچهها چه؟ بچهها چرا باید عاق بشوند بیچاره بشوند؟! بچه باید بهش بیاحترامی نکنی. به بچهات ببین! حساب من با مامانت دعوا داشتم فرق میکند با تو ها! تو بلند شو جلوی مامان، دست مامانت را ببوس این فلان فلان شده را. ببین! دعوا هم داشتی به بچه بگو احترام مامان را حفظ کند.
جالب است یک خانههایی هستند، مثلاً بابا میآید خانه، مامان به بچهها نمیگوید بابا آمد بلند شوید جلوی بابایتان. خیلی عجیب است. آنوقت این مادرِ دوست دارد پسرش، دخترش خوشبخت بشوند. اینجوری خوشبخت میشوند؟ این به بابایش احترام نگذاشته، آنوقت میخواهی خوشبخت هم بشود. پدرها حواستان باشد ها! درست است مامان مهربان است، ولی این بچه اگر یاد بگیرد به مامان ادب رعایت بکند، بچهات خوشبخت میشود، روزیاش زیاد میشود. حالا مامان مظلوم است، میگوید حالا ول کن، همین که بچهام من را دوست دارد کافی است. مامانها اینجوری هستند. بچهام من را دوست دارد کافی است. اصلاً کافی نیست مامان! بچه باید به شما ادب باید رعایت بکند. ادب مامانت را رعایت کن. وای! چی میشود زندگی با ادب؟!
خیلی ادب زیباست، خیلی زیباست. تا میتوانید ادب به بچه یاد بدهید. یک چهار تا آداب توی خانه وضع کنیم به بچه بدهیم. نگوییم بچهام بگذار راحت باشد من چادرش را خودم جمع میکنم. نه! بچه باید از هفت سالگی شروع کند به مؤدب شدن.
#گفتار_تربیتی
#استاد_پناهیان