eitaa logo
مادرونه
107 دنبال‌کننده
59 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
در سمت توام دلم نگاهم افکارم همههه برای توست نگاهت میکنم ومن شاهد تماااام تغییرات توام باخوشی وگاهی با عشق شاهد طلایی شدنت هستم .. پررنگ تر شدنت ومنه مادر درپای همین صحنه ی گازو مطبخم همین که شاهد سررخ شدنت هستم یعنی نصف راه را رفته ام ... دخترک صدایم میزند باید بساط رنگ وگواش را دور از چشم خواهرو برادرهای مشغولش در آشپزخانه علم کنم مینشینم وجفت وجور میکنم واین هم لیوااان آب وتمام☺️ والبته کار آن یکی هم تمام😱😱😱 بلهههههه من مووندمو رووووسیاهی پیاز😐😐 خدایا چه گناهی به درگاهت کردم منو لایق این بلا ومصیبت دونستی😢 در این حد وآیا بی ظرررفیت تر از پیاز هم داریم 😐 ایییین همه من مراقبت بودم به پاااات اشک ریختم نگاااهت کردم حتی بااااعشق بهت بها دادم توجه دادم به عنوان یه چاااشنی تو غذام حساااابت کردم وبخاطر یک لحظه غفلت وتوجه نکردن 😒😒😒😒😒... خودتو روسیاه کردی حااااالا درسته وسطشم یه نصف بشقاب به بچه غذا دادم🤨 ووووو😬پسرک رو تو دسشویی یه آبم کشیدمووووو🧐🤪 امااا این اصصصلا دلیل نمیشه🤨 روسیاه شده ی بیچاره 🤔🤫 امروز دیگه اون مامان سابق نخواهم بود مدل بلاها ازتون به دووووور پیاز داغای زندگیمون(چاشنی های زندگیمون) باشیم بایه لحظه بی توجهی بهشون یه وقت ....😱 این تشبییییهم تو حلقم😄 بچه هااااا دعوتید به اینجا ☺️ برای خط به خط مادرانگی هایی که گاهی آمیخته میشود به طنز😋 .... از مادرانگی های من ....😊 کانال ما در بله https://ble.ir/madaroneh کانال ما در ایتا https://eitaa.com/madaroneh
*(عکس حامل تصویری دلخراش، دهشتناک و وحشتناک است. دوستان با سابقه بیماری، قلبی، عروقی، روحی روانی باز نکنند. بانوان باردار مخصوصا بین هفت تا نه ماه، بانوان شیرده مخصوصا سال اول و بانوان حساس به نظافت منزل مخصوصا لکه های گوشه ی آینه ی اتاق پشتی منزل لطفا تصویر را باز نکنند باتشکر* _ماماااان بدو بیا ببین ما یه کشتی ساختیم بیاااااا تا به حال حس خوشی با ترس را، تجربه کرده اید؟؟ یا یک ترس مخوف، با چاشنی اضطراب، به همراه یک لبخند، به گشادی لبخند روی لب های پسرک هر چقدر جلوتر میروی، لبخندت جمع تر میشود درست به کیفیت لباسی نخی بعد از یکبار شستشو😄😄 درست مثل مهماندار، دو در ،در جلو گویان دو لنگه ی در های باز شده ی کمد رختخوابی را نشانم میداد. و روی تپه ی آوار شده ای از رختخواب ها و لباس ها و وسایل انبار شده ی ته کمد رختخوابی، میپرید من صدای تیر کشیدن مهره ی هفت و پنج ستون فقراتم را می شنیدم، درحالی که گردنم گز گز میکرد. حتی مواد تشکیل دهنده ی ناخن انگشت کوچک پای چپم، دچار انقباضات شدید و حمله ی عصبی شده بود. آن ها سه کودک از دنیا رهیده بودند؟ یا من یک مادر از جسم رهیده؟ درحالی که هنوز صدای ضربان قلبم، مرا از گوشه ای به جسمم وصل و نگه داشته بود. صدای قهقهه وخنده یشان که بلند شد انگار که روحم دوباره هوریز کرده باشد در جسمم.. هیجان از چشم های بچه ها شره میکرد و من با نفسی عمیق دست به دیوار ، کمرم را راست میکنم و لبخند میزنم عمق فاجعه به کارگردانی پسرها خیلی عمیق بود آنقدر عمیق که برای ادای دین این مسئله تا دو روز میتوان توی همان اتاق توی همان کمد حبسشان کرد در حالیکه مدام باید بپرند. جیغ بزنند بخندند وخوش باشند این زیباترین مجازات مادرانه ام خواهد بود. آنقدر باصدای خنده ها و جیغ هایشان جان بگیرم که جمع کردن این بساط به راحتی تا کردن لباس های یک کشو شود. به سمت بساط اشپزخانه میروم، درحالیکه لبخندی از نرمه بادهای خاطرات کودکیم، روی پیکره خاطراتم وزیده ... وقتی فارغ از تمامی رنج ومحنت ها دست در دست دختر عمه روی رختخواب های خانه ی پدری میپریدیم. اولویت این خانه صدای خنده های بچه هاست ... مستغرق شده میان انبوهی از وسایل خانه که رسالتشان پدید آوردن همین هیاهو های دلچسب است همان هایی که از خنده یشان توی دلت قند آب میکنند.. بچه ها رنگی رنگی ما رختخوابی جمع میشه امروز نه فردا شاید هم پس فردا این مهمه بچه های من هم بیست سال دیگه وقتی خاطرات کوچیکیشون رو به یاد میارن لبخند میزنن؟؟؟ اتفاق تو خونه ی ما سالی شاید دو یا سه بار بیفته یا مواقع کمدتکونی😊 کانال ما در بله https://ble.ir/madaroneh کانال ما در ایتا https://eitaa.com/madaroneh
«گله های مرگ در خانه ی ما» نوک خرطومی باریک کتری را، به لب قوری میچسبانم. کج میکنم،اما همراه آب جوشیده، همینطور، تک به تک، جفت جفت، مورچه های سیاه و دست و پاهای قطع شده هوریز میکند توی قوری. و گم میشوند لابه لای سیاهی چای های سیاه. واقعا نفوذ تا به کجا!؟ شنا در اقیانوس! ظاهرا مورچه های جسارت داری بوده اند‌،شاید هم زیادی لاف زن. در ذهنم کمی گیج کننده بود، آن لحظه که شکر ریز را کج میکنم روی لیوان آویشن بچه ها، قبل از سرریز شدن شکر، درست مثل پرتاب شدن مواد مذاب از دل کوه، مورچه بود که روی دستم از سوراخ شکر ریز شررره میکرد. و واقعا نفوذ تا به کجا!؟؟ راستش را بخواهید، اصلا دلم نسوخت، برای آن دو مورچه ی گرفتار شده زیر دانه های ریز شکر زیر لب، یک: (انننقدر بخورین تا همون تو خفه بشین جووونتون دربیاد) خاصی در نگاه مبهوتم بود. اما باز آرام شکر ریز را راست کردم. به دقت انجام یک بازی مهم وحساس، و مورچه ها درست مثل جوان های بیست ساله ی از پارتی گریخته، درحالیکه صدای ایست ایست پلیس ها درچندقدمیشان شنیده میشد،از ترس میدویدند. کمی بعد، توی دستشویی وقتی شلنگ آب توی دست بچه ها، خواسته و ناخواسته،زوج زوج، جفت جفت مورچه را درخود غرق میکرد، و روانه ی چاه، دلم نمیسوخت. مردی که قرارهای عاشقانه اش را توی توالت خانه ی مردم، برقرار کند، همان بهتر آن دختر توی چاه همان توالت بمیرد. توی سیلاب همان عشق نافرجام. البته من مرگ های شیرینی هم از دسته دسته یشان دیده ام، درست مثل آن ته‌مانده ی لیوان شربت عسلی که ده ها مورچه را در خود بلعیده بود، یک خودکشی دسته جمعی یک مرگ تلخ، اماشیرین خودکشی با عسل قسمت هر مورچه ای نمیشد، و قطعا توی دهات کوره های زیر تپه های خاک، همچین عسل گوارایی گیرشان نمی آمد. امروز که موچه ها را توی ظرفشویی از روی قاشق مولتی ویتامین بچه ها، میشستم توی همان یک دقیقه سکوت به احترام مرگ خانوادگی، و شاید رفاقتیشان، به این فکر میکردم، حداقل لحظه آخر مرگشان یک مولتی ویتامین بر بدن زده بودند، آرزو به دل نمرده اند لااقل، فقط حیف زمان جذب و دفعش را ندیدند. این مورچه های همه جا سرک زن مولتی ویتامین خور، چه میشد.. یکی به گینس زنگ بزند بیاید اینجا، برای مورچه هایی که دسته به دسته توی لیوان های شربت غرق میشوند. یا آن هایی که امروز مثل دانه های شکر توی ته مانده ی چای وشکر صبحانه ام شناور بودند. مثل شکر منتهی به رنگ دانه های سیاه حل نشدنی ترین شکر ها، یا آن هایی که که مومیایی شده اند در ظرف های ته مانده های عسل های صبحانه پسرک، برای آن مدفون شده های میان سینک و روشویی ها، توی کف های دست شستن های بچه ها، یکی زنگ بزند به گینس بیاید اینجا، برای این گله گله مورچه های سیرتاخت نشده از مرگ، برای این جماعت خوش مرگ این جماعت غلتیده در مرگ برای این مرگ خوارها برای این سیاه دانه های خنگ پس چه شد، داستان آن مورچه های دانه کش!؟۶ آن مورچه های جان دارو، و جان شیرین خوش!؟؟ بچه ها این روزهایمان همه میمیرند چرا کمتر نمیشوند * بچه ها دعوتید به اینجا کانال ما در بله https://ble.ir/madaroneh کانال ما در ایتا https://eitaa.com/madaroneh