#امام_حسین_شهادت
هر آن چه بيشترش خون ز تن به در مي شد
گلِ بهشت جمالش شكفته تر مي شد
به پيش آن اثري كش به سينه بود ز عشق
خدنگ و نيزه و شمشير، بي اثر مي شد
سرم فداي قدوم شهيد زنده دلي
كه از نگون شدن از زين، ز عرش بر مي شد
ز كشته پشته همي ساخت بر فراز زمين
ز هر طرف كه هُژبرانه حمله ور مي شد
چنان صلابت مردانه داشت در ميدان
كه از مشاهده اش، شير بر حذر مي شد
به راه عشق و ارادت دمي درنگ نكرد
گهي به پاي همي رفت و گه به سر مي شد
قسم به دوست كه جاي كليم خالي بود
دمي كه نور سرش جاري از شجر مي شد
نه اين درخت كه خود سدره آرزو مي كرد
كه ميوه ي دل صديقه اش ثمر مي شد
سر شریف ورا طشت زر چه حاجت بود
ز کیمیاگری اش هرچه بود زر می شد
#حسینعلی_رکن_منظر
#امام_حسین_شهادت
#قتلگاه
#عاشورا
همواره حُسن مطلع و حُسن ختامم
حتی برای شمر و خولی من امامم
من آمدم از سنگها هم دُر بسازم
از کوفیان تا میتوانم حر بسازم
بگذار ابر تیرها بارش بگیرند
شمشیرها از جسمم آرامش بگیرند
باید بمانم گرچه تیغ و دشنه باشد
شاید یکی از این جماعت تشنه باشد
شاید یکی یک جلوۀ روشن بخواهد
شاید یکی انگشتری از من بخواهد
پیراهنم وقتی که سهم این و آن است
آغوش من با نعل اسبان مهربان است
شاید دل سنگ کسی را نرم کردم
شاید تنور خانهای را گرم کردم
تاریخ را پای کلام خود نشاندم
من خطبهام را با زبان زخم خواندم
تاریخ را آزاد کردم با قیامم
همواره حُسن مطلع و حُسن ختامم
#سیدحمیدرضا_برقعی
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
امام بود، ولی پیکرش به مسلخ بود
سر بریدۀ او در میان مطبخ بود
چگونه بود که باید امامِ قرآنی
تنور را کند از روی خویش نوررانی!
چگونه بود که کوفه امام را نشناخت
و یا شناخت ولی دینِ خود بدنیا باخت!
سَری که زینت اسلام و جان زینب بود
چه شد که داخل خورجین خولی آنشب بود
تنورِ گرم، سرِ خسته، هیزمش بِستر
محاسنِ پرِ خون بود، غرقِ خاکستر
تلاوت پسر فاطمه چنان پیچید
که سوز نغمۀ قرآن به آسمان پیچید
پیمبر و علی و مجتبی و زهرا را
نه، بلکه جذب خودش کرد اهل بالا را
ز انبیاءِ ٱولوالعزم، بسته صف اینجا
و تا فحولِ ملائک به گِرد خون خدا
به سر زنان، همه اهل جنان عزادارند
زمین و اهل همه آسمان عزادارند
رسید در وسط آنهمه نوا و خروش
أنابنُ فاطمه از آن سرِ بریده بگوش
أنالحسین، أنابنُ نبی، أناالعطشان
أناالغریب، أنابنُ علی، أناالعریان
صدای نالۀ زهرا بلندتر شده بود
شبی به گریه گذشت و دگر سحر شده بود
و جای زینب کبری در این سحر خالی
نبود تا که ببیند چه حال و احوالی
اگر چه دیدنِ رأس الحسین قسمت شد
هِلال یک شبِ زینب به نیزه رؤیت شد
#محمود_ژولیده
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
#و_رؤیای_صادقه_دختر_امام_حسین_در_زندان_کوفه
بود حیران دختری در خواب ناز
دید اسراری در آن رویای باز
دید بابا را به چشم پرگهر
در میان مطبخی ببریده سر
صاعقی آمد سوی کاشانه ای
طور سینا شد تنور خانه ای
هودجی همراه جبریل امین
از جنان آورد زهرا را غمین
آمدند از آسمان با شور و شین
آسمانی ها به دیدار حسین
آن خلیل ، آن نوح ، آن عیسی بود
آن پریشان ، آدم ، آن موسی بود
آشنا این ناله و این زمزمه است
این پیمبر ، این علی ، این فاطمه است
بود در مطبخ چه سوزان هیئتی
رأس بابا داشت چندان هیبتی
بر لب قاری چه آیاتی بود؟
کز نگاه انبیاء باران رود
بود بر آن سر نگاه فاطمه
عالمی را سوخت آه فاطمه
حیدر از آوای زهرای بتول
داشت احوالی پریشان و ملول
احمد مختار بس رنجیده بود
شانه اش لرزان ز اشک دیده بود
حاضران از آه زهرا ناله دار
حال مجموع ملائک بیقرار
در میان آن همه امواج نور
جای زینب بود خالی در تنور
صبر هم آمد در آن مجلس به تنگ
آدم آمد از بنی آدم به ننگ
آنچه مخفی بود آنجا شد عیان
آنچه اسرار است یکجا شد بیان
روضه های کشف الاسرار حسین
می دمید آنجا به محفل شور و شین
آن یکی برخون حنجر می گریست
وان یکی بر گونه تر می گریست
دخترک چون دامن زهرا گرفت
روی دامان رأس بابا را گرفت
ناگهان از خواب خوش بیدار شد
نیمه شب گویای آن اسرار شد
ریخت چون اوضاع زندان را به هم
عمه او را برد در آغوش غم
#محمود_ژولیده
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_حسین_شهادت
#تنور_خولی
نشسته مادری و دست بر کمر دارد
کمک کنید در از این تنور بردارد
هنوز آه کشیدن برایِ او سخت است
هنوز پهلویِ او دردِ مختصر دارد
چکید اشکی و آمد صدایی و فهمید
تنورِ سرد کمی خاکِ شعلهور دارد
کشید شانهای و گفت شانه هم مادر
برای زُلفِ گره خورده دردسر دارد
تو را به معجرِ خود پاک میکنم اما
چقدر کُنجِ لبت لختهیِ جگر دارد
هنوز جای تَرَکهای تشنگی پیداست
هنوز رویِ لبت زخمهایِ تر دارد
به رویِ دامن من تا به صبح مهمان باش
که میزبانِ تو امروز طَشتِ زَر دارد
#حسن_لطفی
─┅═༅࿇༅❖༅࿇༅═┅─
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠
#امام_حسین_شهادت
#شب_جمعه
شب های جمعه فاطمه با اشک دیده
صورت گذارد روی رگ های بریده
ای مرغ بِسٔمِل گشته ی من یا بُنَیَّ
ای ماهی در بسترِ خون آرمیده
ای پاره پاره پیکر عریان سرت کو؟
کی بر گلوی تشنه ات خنجر کشیده؟
مادر بمیرد دود میدیدی هوا را
تکیه زدی بر نیزه با قد خمیده
ای کاش من جای تو نیزه خورده بودم
ای کاش از مقتل تنت را برده بودم
ده تا سوار از بین لشکر تا دویدند
سوز صدایِ دخترانت را شنیدند
شرمنده کاری بر نمی آمد ز دستم
با گریه میدیدم که در مقتل رسیدند
افتاد روی پیکرت ردِّ چهل نعل
«آخر تنت را در همه صحرا کشیدند»
پیراهنی را که خودم دادم به زینب
با نیزه وقت غارتِ جسمت دریدند
من بودم و دیدم تنت را بین گودال....
مولا بیا زهرا دوباره رفت از حال!
#محمدعلی_انصاری
#بسیج_با_مردم_برای_مردم
#مداحان_محلات
#کانون_بسیج_مداحان_محلات
لینک کانال مداحان محلات👇
https://eitaa.com/maddahanbsj
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠