eitaa logo
کانون مداحان
26.6هزار دنبال‌کننده
21هزار عکس
21.1هزار ویدیو
196 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی. خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین (ع)
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام(بخوانیدوارسال کنید): رسید قصه به اینجا که زیر چرخ کبود زنی، ملازم دستاس، خیره بر در بود چرا که دست خداوند، رفته بود از فرش انار تازه بچیند برای او در عرش کمی بلندتر از گریه های کودکشان درخت های جهان در حیاط کوچکشان کنار باغچه، زن داشت ربنا می کاشت برای تک تک همسایه ها دعا می کاشت و بی قرارتر از کودکی که در بر داشت غروب می شد و زن فکر شام در سر داشت چه خانه ای ست که حتی نسیم در می زد فدای قلب تو وقتی یتیم در می زد صدای پا که می آمد تو پشت در بودی به یاد در زدن هر شب پدر بودی فقیر دیشب از امشب اسیر آمده بود اسیر لقمه ی نانت فقیر آمده بود صدای پا که می آید... علی ست شاید... نه... همیشه پشت در اما...کسی که باید... نه... نسیمی از خم کوچه، بهار می آورد علی برای حبیبش انار می آورد خبر دهان به دهان شد انار را بردند و سهم یک زن چشم انتظار را خوردند ز باغ سبز تو هیزم به بار آوردند انار را همه بردند و نار آوردند قرار بود نرنجی ز خار هم... اما... به چادرت ننشیند غبار هم... اما... قرار بود که تنها تو کار ِخانه کنی نه این که سینه سپر، پیش تازیانه کنی فدای نافله ات! از خدا چه می خواهی؟ رمق نمانده برایت...شفا نمی خواهی؟ * صدای گریه ی مردی غریب می آید تو می روی همه جا بوی سیب می آید تو رفته بودی و شب بود و آسمان، بی ماه به عزت و شرف لاإله إلاالله * خدای قصه یکی بود و سخت تنها بود یکی نبود و خدا در دلش سخن ها بود و قصه رفت بگرید، یکی نبودش را سیاه پوش کند گنبد کبودش را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ناله کمتر بزن از درد تنت زهرا جان خون بیاید ز لبت از دهنت زهرا جان بعد بابای خودت گریه فقط می کردی آخر انگار ندارد مِحنت زهرا جان بعده سیلی که تو خوردی و حسن دید و نگفت شده ام دل نگرانِ حَسنت زهرا جان شهر بابای تو و این همه غربت سخت است مُرده حالا که تمام وطنت زهرا جان آب شد پیکرت ای دختر عمو امّا شکر ... اثری هست هنوز از بدنت زهرا جان دست آتش تن حَورای مرا می سوزاند سوخت آخر همه ی پیروهنت زهرا جان من شنیدم که دعا کردی و آمین گفتی ... سوز رفتن بدمد از سخنت زهرا جان پیش زینب کفنت را به امانت دادی مِحنی، پیروهنی در کفنت زهرا جان کربلا پیروهنی را که تو دادی بُردند وَ سری را که تو عمامه نهادی بُردند ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): غروب بود و قضا از قدَر پریشان تر نگاه پنجره از پشت در پریشان تر از آسمان پر از بغض خانه‌ی حیدر مسیر فاطمه از هر نظر پریشان تر درخت و میوه٬ یکی مادر و یکی فرزند درخت خسته و قطعا ثمر پریشان تر در این میانه‌ی غم بچه های دلواپس یکی یکی همه از یکدگر پریشان تر حسن رسید،حسن با گلوی بغض آلود چه بغض تلخ که از چشم تر پریشان تر به گریه گفت پریشان تری دلم لرزید نگفت فاطمه جان این قدر پریشان تر کنار بسترش از درد ظاهرا دارد طبیب می شود از محتضر پریشان تر چه کرده است غمش با غرور نوکر ها که می شود سر خود چشم هر پریشان ٬ تر کجاست صاحبمان آه سینه ام تنگ است همیشه بوده فقط یک نفر پریشان تر ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): دست هایش مدام می لرزد باز پیشانیش عرق کرده درد بازو دوباره مادر را بیشتر زرد و بی رمق کرده درد دارد نفس کشیدن هاش صورتش سرخ می شود هربار روی پیراهنش گلستان است مثل گل های خونی دیوار خاطرم هست چند وقتی قبل قبل آن روز شوم و زجر آور مادرم دور خانه می چرخید تا ببندد به موی من گلسر راه می رفت و چشم او میدید درو دیوار خانه را روشن حیف حالا عصای او شده است دست من یا که شانه های حسن شب به شب بین خانه می انداخت سفره مهربانی و ایثار بعد از آن با برادرم می رفت خانه های مهاجر و انصار اشک در چشمهاش، برمی گشت سر سجاده اش دعا می کرد عقده بی کسی بابا را یک تنه با دعاش وا می کرد کف پاهای او ورم می کرد از رکوع و سجود طولانی عطر تسبیح تربتش می کرد حال مارا زلال و عرفانی مادرم آسیاب می چرخاند نانمان عطر یاس و شب بو داشت شرم از دست های زخمی او چشم گل های سرخ جارو داشت پدرم تا به خانه می آمد با خودش داشت درد دنیا را مادرم روی چهره می آورد خنده های قشنگ بابا را بعد از آن روز مادرم افتاد گوشه خانه بین بستر درد بانی غربت زنی شده بود سیصد و خورده ای نفر نامرد از پدر هم گرفت رویش را بعد از این محرمی ندارد او صورت او مگر چه زخمی داشت؟ از چه می گیرد او جبیره وضو؟ کرده پنهان میان صندوقچه چادر پاره پاره خود را نیمه شب بیصدا در آورده لنگه گوشواره خود را آنقدر زخم روی تن دارد کرده بی اعتبار عدد هارا از روی این همه کبودی او می شود بشمری لگد هارا چند روزیست روضه می خواند می کند دوره خاطراتش را درد پهلوش آنقدر سخت است از خدا خواسته وفاتش را ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نوحه حضرت زهرا سلام الله علیها -(این بُوَد ذکرِ عالَم همه) این بُوَد ذکرِ عالَم همه فاطمه فاطمه فاطمه بر لبِ قدسیان زَمزَمه فاطمه فاطمه فاطمه مِهرِ نورِ ولایت تویی آسمانِ هدایت تویی ما همه کمتر از ذرّه و بی حد و بی نهایت تویی فاطمه فاطمه فاطمه... پشت در مثل گل پرپری حامی و یاورِ رهبری یار و همسنگرِ حیدری حامی و یاورِ رهبری قلبِ تو زار و خسته شده دل به ماتم نشسته شده قامتت خم شده از جفا پهلوی تو شکسته شده فاطمه فاطمه فاطمه... شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): روضه حضرت فاطمه زهرا (س) -(دست هایش مدام می لرزد) دست هایش مدام می لرزد باز پیشانیش عرق کرده درد بازو دوباره مادر را بیشتر زرد و بی رمق کرده درد دارد نفس کشیدن هاش صورتش سرخ می شود هربار روی پیراهنش گلستان است مثل گل های خونی دیوار خاطرم هست چند وقتی قبل قبل آن روز شوم و زجر آور مادرم دور خانه می چرخید تا ببندد به موی من گلسر راه می رفت و چشم او میدید درو دیوار خانه را روشن حیف حالا عصای او شده است دست من یا که شانه های حسن شب به شب بین خانه می انداخت سفره مهربانی و ایثار بعد از آن با برادرم می رفت خانه های مهاجر و انصار اشک در چشمهاش، برمی گشت سر سجاده اش دعا می کرد عقده بی کسی بابا را یک تنه با دعاش وا می کرد کف پاهای او ورم می کرد از رکوع و سجود طولانی عطر تسبیح تربتش می کرد حال مارا زلال و عرفانی مادرم آسیاب می چرخاند نانمان عطر یاس و شب بو داشت شرم از دست های زخمی او چشم گل های سرخ جارو داشت پدرم تا به خانه می آمد با خودش داشت درد دنیا را مادرم روی چهره می آورد خنده های قشنگ بابا را بعد از آن روز مادرم افتاد گوشه خانه بین بستر درد بانی غربت زنی شده بود سیصد و خورده ای نفر نامرد از پدر هم گرفت رویش را بعد از این محرمی ندارد او صورت او مگر چه زخمی داشت؟ از چه می گیرد او جبیره وضو؟ کرده پنهان میان صندوقچه چادر پاره پاره خود را نیمه شب بیصدا در آورده لنگه گوشواره خود را آنقدر زخم روی تن دارد کرده بی اعتبار عدد هارا از روی این همه کبودی او می شود بشمری لگد هارا چند روزیست روضه می خواند می کند دوره خاطراتش را درد پهلوش آنقدر سخت است از خدا خواسته وفاتش را شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ببار ای آسمونِ ابری من برای من برای بچه‌هامون منم دارم برای تو می‌بارم چقد مثل همه حالِ چشامون دیگه دستام، هم بالا نمیاد نمیشه پاک کنم اشک چشاتو نریز اینقدر، حرفاتو رو بغضت بگو من هم بدونم غصه‌هاتو ما که از هم چیزی پنهون نداریم منم میگم همه درد دلا رو فقط یه چند تا زخمه که بمونه خودت می‌بینی فردا شب اونا رو برای اینکه تو سالم بمونی همه چی‌مو روی پاهات می‌ریزم امیرالمومنینِ من تو خوب باش ! تو خوب باشی منم خوبم عزیزم همین فردا یه کم نون می‌پزم تا پس از من سفره‌تون خالی نمونه موهای دخترم رو هم می‌بافم با این دستام اگر چه نیمه جونه ببین بغضش رو داره قورت میده با خنده‌ت کامِ تلخش رو عسل کن نذار تا حس کنه خالیه پشتش جای زانوت، زینب رو بغل کن خدا مرگم بده داره می‌لرزه داره با خودخوری‌هاش سیر میشه چه باری روی دوشش مونده طفلی حسن داره با رازش پیر میشه تموم غصه‌هام مال حسینه حواست باشه‌ها، زود تشنه میشه شبا بالا سرش یادت بمونه بذار یه کاسه آب باشه همیشه آخه تو کربلا تشنه‌ش میذارن به روی بچه‌هاش آب و می‌بندن نبین اینجا من و تو بغض کردیم تو اونجا به لبِ خشکش می‌خندن همینکه یاد روضه‌هاش می‌افتم حالم بدتر میشه‌؛ هی میرم از حال حلالم کن که میرم از کنارت قرار بعدیِ ما توی گودال ... ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): خدا گواست خدایی است روی فاطمه ام مثال شخص رسول است خوی فاطمه ام نه اینکه سینه ی او عطری از جنان دارد بهشت هست شمیمش ز بوی فاطمه ام تمام خلقت کون و مکان به خاطر اوست فقط به خاطر یک تار موی فاطمه ام ولیک حیف کسی حرمتش نداشت نگه زدند لطمه به روی نکوی فاطمه ام لگد به پهلوی او خورد و بر زمین افتاد در آن میانه دویدم به سوی فاطمه ام برای آنکه نیفتد نگاه نامحرم عبا خویش کشیدم به روی فاطمه ام تمام آرزوی شائق است در همه عمر ز راه لطف شود خاک کوی فاطمه ام ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ابر من ، باران من، ای رود جاری می روی داری از باغ من ای عطر بهاری می روی چند ماهی می شود با من غریبی می کنی تا که می بینی مرا گوشه کناری می روی رو مگیر از من علی از تو خجالت می کشد می کشی آخر مرا با شرمساری می روی ذوالفقارم در غلاف و صبر تقدیر من است گرچه می دانی برایم ذوالفقاری می روی زخم داری بر جگر اما نرو ،‌ بارفتنت می گذاری بر دلم یک زخم کاری، می روی یاریم کن لرزه برزانوی من انداختی یار خود را از چه تنها می گذاری ،می روی پای به پای هر نفس داری تکلم می کنی روزهای عمر خود را می شماری ، می روی غصه هایت را به دوشم ،داغ خود را بر دلم بچه هایت را به زینب می سپاری ، می روی ای گل هجده بهارم!  ای جوان خانه ام! سن وسالی که نداری ... زود داری می روی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد خواستم من هم بگیرم دست بابا را نشد مادرم او را گرفت و تازیانه پشت هم، هی فرود آمد، ولی دستان مادر وا نشد دست مادر آخرش واشد، نمیگویم چطور اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد من فقط میدانم آن روز و در آن کوچه، چه شد من فقط دیدم، چرا افتاد مادر، پا نشد حال و روزش فکر میکردم که بهتر میشود هر چه ماندم منتظر، فردا وفرداها ... نشد هر چه گشتم کوچه را، فردا و فرداها ... نبود هر چه گشتم گوشواره آخرش پیدا نشد من عصای پیری مادر شدم در کودکی پیر هجده ساله، جز با تکیه بر من، پا نشد آخرش خم شد به درگاه علی، ماه علی آری، آن قامت به جز در پای یکتا، تا نشد تا که مادر رفت، انگار از پدر چیزی نماند در جهان هرگز امیری این قدر تنها نشد پیش زینب بغضهایم در گلویم گیر کرد خواستم زاری کنم، پیش حسین، اما نشد چشم امید یتیمان! چشم را وا کن ببین ناله هم سهم یتیمان تو از دنیا نشد خون نشد پاک آخرش از برگ لاله، هر چقدر ریخت بر دست علی آب روان، اسماء، نشد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): زهرا نفس نفس زدنت می کشد مرا این رازداری حسنت می کشد مرا زهرا خودت بگو چه کنم با نبود تو حیدر فدای چهره ی زرد و کبود تو چشم و چراغ خانه ی کم سوی من ! مرو از من گذشته...محض رضای حسن مرو جای غلاف مانده سر بازویت ولی فریاد می زدی که فدای سر علی ای کشتی نجات علی، رو گرفته ای؟ من مرده ام مگر، که تو پهلو گرفته ای ای سربلند ها همه پیش تو سر به زیر پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر مویت در این سه ماه حسابی سپید شد محسن میان شعله ی آتش شهید شد عمرم پس از تو ، فاطمه جان! می شود تباه در هر نماز مرگ مرا از خدا بخواه دنیا بدون نور تو تار است فاطمه کار علی بدون تو زار است فاطمه بعد از تو روزگار حسن تیره می شود وقتی به خاکِ چادر تو خیره می شود باور نمی کنم که نهانی و بی صدا با دست های خویش کفن می کنم تو را از سرنوشت راه گریزی نداشتم جز دردسر برای تو چیزی نداشتم آن روزهای خاطره انگیزِ ما گذشت زهرا ببین که بعد تو بر من چه ها گذشت بعد از تو خنده های علی را کسی ندید چون موی تو محاسن من نیز شد سفید بعد از تو چاه محرم غم های حیدر است هر شب که بی تو می گذرد صبح محشر است سر می کنم بدون تو با آهِ سینه سوز شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ولی الله افکند روی همسرش مولا عبایش را با دست های بسته هم دارد هوایش را آخر امانتدار خوبی هست وقتی که دستش سپرده مصطفی روح رهایش را گویا ولی الله در حصر چهل نامرد تفسیر می کرد انحصار «إنّما»یش پیش خودم گاهی تصور می کنم با اشک آن کوچه و حال و هوا و ماجرایش را گاهی تصور می کنم تنها تماشای همسایه های سرد و بی روح دعایش دستش‌بخشکد پیش‌‌مادر هیچ‌کس‌ هرگز بالا نبرده پیش از این‌حتی صدایش را با کودکی‌دلخسته‌بغضی‌هست‌بی پایان بغضی که تنها کوچه دیده ابتدایش را بند کفن محکم گرفته دست مادر را دستی که باید پاک می کرد اشک هایش را حالاحسن باید از این پس کنج این خانه خالی کند پیش خودش هر روز جایش را   سید ابوالفضل مبارز ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
ماه خون ماه غم است فاطمیه یک محرم ماتم است فاطمیه چشم گل پر شبنم است فاطمیه عمر گل ها هم کم است فاطمیه دیده مهدی تر است اشک ریزان در عزای مادر است  🏴فرا رسیدن تسلیت 🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺 ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🏴 يا فاطمه از اشك تو را مي خواهيم 🏴 بيمار تو هستيم و دوا مي خواهيم 🏴 هر كس پي حاجتي رود بر در دوست 🏴 ما از تو برات كربلا مي خواهيم 🏴فرارسیدن ایام فاطمیه تسلیت باد.
سلام(بخوانیدوارسال کنید): انسیة الحورا از اشک های چشمِ تو زمزم درست شد از ناله های نیمه شَبَت غم درست شد با یاریِ مَلائِکه در هیئتِ خدا از چادرِ سیاهِ تو پرچم درست شد اوّل تو آفریده شُدی شَک نمی کنم زآن پیشتر که طرحِ دوعالم درست شد وقتی به شِکل اِنسیه ی کامِلی شدی از باقیِ گِلَت گِلِ ما هم درست شد ما را طلایه دارِ غمِ تو نوشته اند از آن زمان که غصّه و ماتم درست شد از ما سوال و از تو جوابی، گُلِ علی تابوتِ لاغرِ تو، چرا خم درست شد؟! ما نوکرِ حسینِ غریبِ شُما شدیم از فاطمیّه ای که مُحَرَّم درست شد رضا رسول زاده ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): غزل ایام فاطمیه -(آتش بلند بود که این دَر شکسته شد) آتش بلند بود که این دَر شکسته شد حُرمت زِ اَهلِ بیتِ پَیَمبَر شکسته شد اُفتاد تا که سوخته دَر، خادِمه رسید فهمید بارِ شیشه ی کوثَر شکسته شد از بَس پَیامبر جِلوی چِشمِ آن حَسود بوسه به دَست و سینه زَد، آخَر شکسته شد این ماجراست؛ مَرد... زَمین خورده هَمسَرش... این ماجراست؛ شیرِ خُدا سَرشکسته شد می گُفت فِضِّه یا که نِمی گُفت با عَلی... ...از پُشتِ دَر، چه فایِده؟ حِیدَر شکسته شد آنجا طَناب را به گَلوی پِدر که دید قَلبِ لَطیف و نازُکِ دُختَر شکسته شد یک مَرد از یَهود، تَعجُّب نموده بود تا دید بُغضِ فاتحِ خِیبَر شکسته شد زَهرا پِیِ عَلی و مُغیره غَلاف را... ...از بَس که زَد به بازوی مادَر شکسته شد... شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها -(خداحافظ ای شمع خاموش من) خداحافظ ای شمع خاموش من خداحافظت ای کفن پوش من سبک میرود گرچه تابوت تو چو کوهی غمت مانده بر دوش من مرو فاطمه فاطمه فاطمه خداحافظ ای بسته بار سفر خداحافظت ای شکسته ثمر ز دیوار و در شکوه دارد علی که طفل تو را کشته دیوار و در حلالم کن ای همدم ناله ام حلالم کن ای خونجگر لاله ام ندیدی از این زندگی روز خوش حلالم کن ای یار نه ساله ام فراموش من کی شود آن زمان که در خانه ی من شدی میهمان نبی دست ما را به هم داد و گفت نماید خدا ، پای هم پیرتان تو پای علی پیر گشتی چه زود چه زود این غم و غصه پیرت نمود تو جای علی رفته ای پشت در برای علی گشته رویت کبود شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): 🌹 فصل پاییز شده ، برگِ ستم می ریزد بین دیوار و دری ... یاس بهم می ریزد در غمت واژه کم آورده و جایِ شبنم جوهرِ خونِ دلِ از چشمِ قلم می ریزد چه به روزِ یل والای عرب آمده که پشت هم درد، از آن قامت خم می ریزد؟! روضه یِ فاطمه را چون به زبان می آرند ماتم، از سر درِ ایوانِ حرم می ریزد گر شود کلّ جهان چشم و ببارد زِ غمت باز شرمنده که از داغ تو کم می ریزد خونِ اولاد تو را دشمنِ بدخواه علی یا به شمشیر جفا یا که به سَم می ریزد چند قرنی است که از دیده یِ خورشید فقط سیلِ اشک است که در کوچه ی غم می ریزد سخن از کوچه و دریای غمش آمد و باز به دل سوختگان موج اَلـَم می ریزد پس دعا کن نکشد فاطمه آه.. از ته دل که به آهش به جهان...خاک عدم می ریزد ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): ولایت مداری شب آمد وفضای جهان در سکوت شد دیدم نماز نیمه شبت بی قنوت شد شمع وجود تو چقدر آب گشته است لبخند درلبان تو نایات گشته است با دیدنت زسینه ی خود آه می کشم تصویری از شکستگی ماه می کشم با دنده ی شکسته نفس سخت می کشی با این نفس زدن تو علی را که می کُشی کمتر میان غُربت حیدر عزا بگیر بهر دل علی تو بیا وشفا بگیر از دردهای جان ودلت با علی بگو برخیز روی پای خودت یا علی بگو دل را غمت به صحنه ی ماتم کشانده است درگوش من صدای غریب تو مانده است دادی شهید و زخمی دیوار و درشدی در موج حادثات برایم سپر شدی وقتی پیام می چکد از اشک جاری ات درحیرتم ز شور ولایت مداری ات بر هُرم روی پُر عرقت گریه می کنم از گریه های بی رمقت گریه می کنم درگوش من وداع تو زنگ خطر زده عجل وفاتی ات به دلم نیشتر زده دیدی غریب مانده ام ، ای مهربان مرو ای همسفر بدون علی زین جهان مرو بی تو اسیر پنجه ی صد آه می شوم خلوت نشین ماتم جانکاه می شوم بس کن «وفایی» وسخنت را تمام کن تنهانه گریه، پیروی از آن امام کن ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): یا فاطمة الزهرا سلام الله علیها مرثیه منم تنهای تنها و تویی تنهاترین یارم مرو مگذار تنهایم که من تنها تو را دارم تو هم جان علی هم حافظ جان علی بودی چگونه پیکرت را در درون خاک بگذارم منم مشکل گشای خلقت و دست خدا زهرا! ببین بی تو چه مشکل ها که افتاده است در کارم همه غم های عالم بین ما تقسیم شد آری که تو از درد می نالی و من از غصّه بیدارم دو چشم بسته و قدِّ خم و ضعف تنت گوید که امشب می روی از دستم ای مظلومه بیمارم بزن چادر کنار از رخ که هنگام جدایی شد مپوشان روی خود را از من ای شمع شب تارم بنالید ای تمام چاه ها ای نخل ها بر من که زهرای مرا کشتند پیش چشم خونبارم دو دست بسته از خانه مرا بردند در مسجد عدو نگذاشت یارم را زروی خاک بردارم بگو بغض گلو را پیش چشمم بشکند زینب سکوت سینه سوزش داده بیش از گریه آزارم سلام الله علیهم اجمعین استاد سازگار ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): فاطمیه سلام الله علیها مرثیه مدینه در کجا گم کرده ماهت اختر خود را چرا از اشک شستی دامن غم پرور خود را مدینه، رهنمائی کن به سادات بَنی الّزهرا که در خاک تو گم کردند قبر مادر خود را مدینه، هیچ بانوئی کنار خانه اش تنها نبیند بین دشمن دست بسته شوهر خود را مدینه، یاد کن از آن غروب درد آلودت که بیمار علی زد ناله های آخر خود را مدینه، کاش در اشک علی گم می شدی آن شب که پنهان کرد زیر گل، گُل نیلوفر خود را مدینه، روز محشر پیش پیغمبر گواهی ده علی شب در کفن پیچید جسم همسر خود را 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 زبانحال حضرت زهرا سلام الله علیها: به وقت مرگ پر کردم ز خون چشم تر خود را که تنها می گذارم بین دشمن رهبر خود را فتادم سخت در بستر الهی برندارم سر که سر بنهاده بر دیوار دیدم همسر خود را خدایا اولین مظلوم عالم را تو یاری کن که امشب می دهد از دست تنها یاور خود را دلم خواهد که برخیزم سرشک از دیده اش گیرم دل شب چون نهد بر قبر پنهانم سر خود را الهی تا جهان باشد نبیند دیدۀ طفلی کنار خانه زیر تازیانه مادر خود را اجل ای کاش در آن ماجرا می بست چشمم را نمی دیدم نگاه دردناک دختر خود را گواهی میدهد فردای محشر عضو عضو من که کشتند این جماعت دختر پیغمبر خود را علی جان گریه کن تا عقده ای از سینه بگشائی مکن حبس این قدر آه دل غم پرور خود را از آن ترسم تو را فردا فلک از پا دراندازد که امشب می دهی از دست رکن دیگر خود را حلالم کن حلالم کن حلالم کن حلالم کن خداحافظ که گفتم با تو حرف آخر خود را سلام الله علیهم اجمعین استاد سازگار   ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): علی ولی الله ای اهل جهان جان جهان را کشتند مردانه ترین بانوان را کشتند پیرخردازسرتعجب می گفت افسوس که زهرای جوان را کشتند سلام الله علیها مصطفی نظری طهرانی شهادت جانسوز ام الائمة النجباء تنها حامی مولای غریب و مظلوم امیرالمومنین علی بن ابی طالب علیهماالسلام خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها را به محضر آقا ومولا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه تسلیت عرض می نماییم
سلام(بخوانیدوارسال کنید): علی ولی الله نوحه شهادت خانم فاطمه سلام الله علیها سبک سنتی شده باردگر مدینه دارالعزا(۲) رخت نیلی به تن نموده شیرخدا ازغم فاطمه می کند زمزمه فغان و واویلا شد مرتضی تنها(۲) غم زهرا عزای جاودان علیست(۲) شاهدم قامت همچو کمان علیست دیدگانش تراست داغ میخ دراست فغان و واویلا شد مرتضی تنها (۲) زهر هجران فلک نموده درکام او(۲) بال بشکسته پرزده دل آرام او حامی مرتضی شده حاجت روا فغان و واویلا شد مرتضی تنها (۲) اشک چشمان زینب وحسن حاکی است (۲) یادگاری لباس وچادر خاکی است یادگار دگر میخ خونین در فغان و واویلا شد مرتضی تنها (۲) ای مدینه چه شد که فاطمه کشته شد (۲) لاله پرپرشدو بخونش آغشته شد با ولای علی شد فدای علی فغان و واویلا شد مرتضی تنها (۲) بعد زهرا شده خون جگر قوت او(۲) خیره چشم علی مانده به تابوت او زد به قلبش نمک خاطرات فدک فغان و واویلا شد مرتضی تنها (۲) «سلام الله علیهم اجمعین» مصطفی نظری طهرانی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): نوحهء فاطمیه سلام الله علیها سبک سنتی ماتم جانگداززهرا شده شهادت ام ابیهاشده بانگ واویلتا می رودبرسما بقیه الله اجرک الله(۲) بارسفربسته پناه علی فلک بودشاهدآه علی یاورش شدشهید پشت حیدرخمید بقیه الله اجرک الله (۲) تیرمحن به قلب حیدرنشست شیشهءجان فاطمه تاشکست امیرالمومنین شده خانه نشین بقیه الله آجرک الله (۲) یاس کبودفاطمه چیده شد چه بادل زینب غمدیده شد غمگسارپدر می شودخونجگر بقیه الله. آجرک الله(۲) قلب علی و حسن و زینبین خونشده ازسوزصدای حسین کجایی مادرم چه آمدبرسرم بقیه الله اجرک الله(۲) سلام الله علیهم اجمعین مصطفی نظری طهرانی ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید): مرثیه_حضرت_زهراسلام الله علیها روزِ  آخر  به  خاطرِ  زینب بی رمق،بی بهانه می خندد چشم  خود  باز میکند قدرِ لحظه ای و دوباره می بندد از نفس های فاطمه امروز جانِ  تازه  تنور  می گیرد با سرْانگشت دستِ بی جانش چادرش را به زور می گیرد می پزد نان و بچه هایش را در بغلْ عاشقانه می گیرد در دلِ خانه شعله ی امید با قدومش زبانه می گیرد روز آخر به زحمت و با درد در تب وتاب سفره چیدن بود  شانه میزد به مویشان اما در نگاهش غبارِ رفتن بود بیش از این فاطمه نمی ماند سُرفه هایش نشانه ای دارد زخمِ پهلوی وا شده هر بار روی بستر ستاره می کارد آخرین روز شوقِ این خانه شب شد و مادر از نفس افتاد بال و پر میزد و غریبانه  پیش چشمان حیدرش جان داد بعد از این حیدر است و تنهایی گریه های  شبانه ی  چاهش بعد از این حیدر است و آغاز ناله های غریب و جانکاهش صحبت از واژه ی غریبی شد یادم  آمد  غروب  عاشورا فِرقَةٌ بِاالسُیوفُ  و  یک عده با  عصا  می زدند  پیکر  را... سلام الله علیهم اجمعین 🔸شاعر: ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯