سلام(بخوانیدوارسال کنید):
حال زار
تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد
کارم برای مرگ به اصرار افتاد
رفتی اراذل خانه را آتش کشیدند
انسیه الحورات بین نار افتاد!
دستی که میبوسیدی اش نوبت به نوبت
در کوچه با ضرب غلاف از کار افتاد
با مخزن الاسرار من لج کرده بودند!
یک جور زد برسینه ام مسمار افتاد
من که خودم از حال رفتم!فضه میگفت...
در شل شد و روی سرم انگار افتاد
یک عده ابتر انتقام از من گرفتند
بارم میان آن در و دیوار افتاد
افتادم و از روی یک شهر رد شد
یثرب به فکر اذیت و آزار افتاد
شلاق بالارفت و من چیزی ندیدم!
ردش ولی بر بازویم بسیار افتاد..
من کوچه رفتم دخترانم ارث بردند
زینب گذارش تا سر بازار افتاد
من بین زنهای مدینه خطبه خواندم
او خطبه اش چون شعله بر دربار افتاد
سید پوریا هاشمی
#سید_پوریا_هاشمی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمی #شعر_فاطمیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
درد عشق
همدم کسی به مثل تو پیدا نمی شود
جز با تو درد عشق مداوا نمی شود
از لحظه ای که در پس در خوانده ای مرا
نبود دمی که دیده چو دریا نمی شود
گفتم مگر که دیده ی خود واکنی ولی
چشمی که کوچه دیده دگر وا نمی شود
از بس نظر به قد تو کردم کمان شدم
حتی هلال چون قد تو تا نمی شود
دیدی تو را به بستر و شرمنده تر شدم
جز استخوان و پوست تماشا نمی شود
زینب ز دیده اشک فشاند به بازویت
شاید که مرهمی شود اما نمی شود
دشمن پس از عیادت تو با اشاره گفت
زهرا دگر برای تو زهرا نمی شود
محمود اسدی(شائق)
#شعر_روضه #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه #محمود_اسدی_شائق
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
آتش گرفت
سروی افتاد از نفس ، برگ و بری آتش گرفت
پیش چشم خانواده ، مادری آتش گرفت
در سقیفه زد جرقه آتش از بغض غدیر
در مدینه دخترِ پیغمبری آتش گرفت
آنکه یادش هست خیبر را ، بگوید قصه چیست؟
یک زن آتش دیده و نام آوری آتش گرفت
در میان لشکر دشمن زنی از پا فتاد
در میان لشکر هیزم ، دری آتش گرفت
در ز لولا تا شکست از چارچوبش پرت شد
زیر پای شعله ، یاس پرپری آتش گرفت
آسمان می سوخت و دریا خجالت می کشید
همسری تا رو به روی همسری آتش گرفت
برگ گل دارد برای صورتش آزار ها
از چنین حوریه ای بال و پری آتش گرفت
گُر گرفت آتش ولیکن بی هوا از بین در
ناگهان در آن شلوغی معجری آتش گرفت
بس که تب دارد ز درد خویش شبها سوخته
دید فضه ، رخت خواب و بستری آتش گرفت
محسنی اینجا کنار مادرش آهسته سوخت
از عطش در کربلا هم اصغری آتش گرفت
شعله های پشت در را عصر بر خیمه زدند
معجری آتش گرفت و دختری آتش گرفت
داد میزد دختری در خیمه های شعله ور
روسری آتش گرفت و روسری آتش گرفت
شعله ها تنها به در ، تنها به خیمه ، ختم نیست
در تنور مطبخ خولی سری آتش گرفت
علیرضا وفایی خیال
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه #علیرضا_وفایی_(خیال)
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
ذره ذره سوخت
ذره ذره سوخت و خاکسترش را جمع کرد
از کنار شمع پروانه پرش را جمع کرد
بیشتر محض رضای خاطر آئینه بود
این دم آخر اگر که بسترش را جمع کرد
آنقدر دلواپس یار غریبش بود که
لاله های ریخته بر پیکرش را جمع کرد
فکر رفتن بود که این روزهای آخری
ناله هایش را پرش را معجرش را جمع کرد
با همان دست شکسته با همان حال بدش
خانه را جارو زد و دور و برش را جمع کرد
همسرانه سفره ی درد و دلش را پهن کرد
همسرانه اشک های همسرش را جمع کرد
تا که مردش هم نفهمد چه به روزش آمده
دستمال خونی زیر سرش را جمع کرد
با وجودی که گلویش را گرفته بود بغض
پیش چشم مرتضی چشم ترش را جمع کرد
حرفی از سینه نگفت و حرفی از پهلو نزد
عاشقانه حرف های آخرش را جمع کرد
ابراهیم لآلی
#ابراهیم_لآلی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
زخمهای قلبِ علی
به داد تو نرسیدم اگر در آن بیداد
تو ضعف کردی و آتش به جانِ من افتاد
تمام درد تو را من به سینه حس کردم
همینکه پشت در افتادی حیدرت جان داد
منی که بر همه عالم مدد شدم اما
رسید فضه به دادم که بر تو کرد امداد
چهل ، شده عددِ زخمهای قلبِ علی
کجا به قتل زنی بی دفاع ، این تعداد؟
صدای سرخیِ رویت به کوچه مانده هنوز
شکسته باد ، خدا دستِ نحسِ بد بنیاد
حامد آقایی
#حامد_آقایی #شعر_روضه #شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
كنار بستر تو
اين ماه سوم است گرفتار بسترى
شكر خدا كه ظاهراً امروز بهترى
چيزى نگفته ام به كسى مهربان من
دل تنگ نگاه توام مهر مادرى
هرشب كنار بستر تو گريه مى كنم
مادر!چقدر جان خودت گريه آورى
مادر!نگاه كن كه چه خاكى سرم شده
با چشم نيمه باز چرا خيره بر درى؟
جان حسن بمان و نرو از كنار ما
هرچند خسته اى و ز عالم مكدرى..
آرمان صائمى
#آرمان_صائمی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
ردِّ شعله
اگرچه سایهای از دخترت به جا مانده
رسیدهام که بگویم قرارِ ما مانده
رسیدهام سرِ خاکی که سایه بانش ریخت
نِشستهام ؟ نه قد و قامتم دوتا مانده
یکی دو روز فقط صبر کن ؛ کنارِ توأم
که چند نیمه نفس بینِ ما دوتا مانده
دلم برایِ علی شور میزَنَد تنها....
برای او فقط این یارِ بی صدا مانده
مسیرِ خانهیمان تا مزارِ تو سُرخ است
جراحتیست که در پهلویم به جا مانده
مدد زِ شانهی طفلم گرفته میآیم
به چهرهام اثرِ دستِ بیحیا مانده
هنوز هم همهی سرفههای من خونیست
هنوز هم به رُخَم ردِّ شعلهها مانده
تمامِ روز فقط حرفِ زینبم این است :
که رویِ چادرِ تو چند جایِ پا مانده
بس است شِکوهام و داغهایِ من بگذار
نمک به زخم زنم داغِ کربلا مانده
نشسته بینِ خرابه در انتظارِ پدر
دو پلکِ بی رمقش سمتِ نیزهها مانده
زبان گرفته که سربارِ عمّهاش شده است
از آن شبی که از آن قافله جدا مانده
صدایِ عمّهیِ خود را دگر نمیشنود
فقط نه این چقدر زیرِ دست و پا مانده
به عمّه گفت که عمّه بِگَرد مییابی
به قَدِ من به گمانم که بوریا مانده
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
بانوی خانه ی من
با اين سكوت حال على را نگاه كن
جانم بگير و حال مرا رو به راه كن
زهرا بلند شو كه حسن نيمه جان شده
رحمى به حال بدِ اين قرص ماه كن
اين بچه ها بدون تو دق مرگ مى شوند
فكرى براى خانه ى بى سر پناه كن
باشد بخواب..و خواب ز چشمان من ببر
باشد بخواب و روز على را سياه كن
گيرم كه ظرف حسينت پر آب شد
فكرى براى تشنگىِ قتلگاه كن...
آرمان صائمى
#آرمان_صائمى #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
نرو عزیز دلم
گفتم نرو عزیز دلم ماه خانه ام
حوریه ی ترک ترک آشیانه ام...
این شهر چشم دیدن این باغ را نداشت
زود از میان ساقه شکستی جوانه ام
آتش گرفته ام که تو آتش گرفته ای
بیزار از این کلون درِ آستانه ام
خیبر تکان نداد کمی شانه ی مرا
لرزه نشانده روی کبودت به شانه ام
من دست بسته بودم و از دست رفته ای
حالا به فکر تشیع و غسل شبانه ام
طاقت نداشت قدر تورا ظرف روزگار
ای نور آسمانی ام ای بی کرانه ام
سید واصفی
#سید_واصفی #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
غرورم شکست
مادرم خورد برزمین یک روز
پیشِ چشمانِ خسته ی مَردم
من غرورم شکست رویِ زمین
پدرم شرمگین و سردرگُم
مادرم خورد بر زمین آن روز
ولی انگار ما زمین خوردیم
بُغض در بُغض شانه در شانه
مادرم را به خانه می بُردیم
مادرم خورد بر زمین ... امّا
بازویش بهتر است نیلی نیست
صورتش هم اگر کمی سُرخ است
رنگِ شرم است رنگِ سیلی نیست
حال و روزِ پـدر ولی حالا
شده مانندِ بختِ او تیره
با خودش حرف می زند وقتی
به درِ خانه می شود خیره
در خودش محو می شود انگار
بُغض هایِ نهفته ای دارد
می توان از سکوتِ او فهمید
اشک هایِ نگفته ای دارد
با صدایی گرفته از تردیـد
گفتم آنجا چه چیز را دیدی ؟
گفت دردی که من کشیدم را
شاید این فاطمیّه فهمیدی ...
فاطمیّه رسید... فهمیدم
علّتِ رنـج و دردِ بابا را
مـادری باردار بود آنـروز
کودکی هم ندید دنیا را
ابراهیم زمانی قم
#ابراهیم_زمانی_قم #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمی #شعر_فاطمیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
مهر مادرى
اين ماه سوم است گرفتار بسترى
شكر خدا كه ظاهراً امروز بهترى
چيزى نگفته ام به كسى مهربان من
دل تنگ نگاه توام مهر مادرى
هرشب كنار بستر تو گريه مى كنم
مادر!چقدر جان خودت گريه آورى
مادر!نگاه كن كه چه خاكى سرم شده
با چشم نيمه باز چرا خيره بر درى؟
جان حسن بمان و نرو از كنار ما
هرچند خسته اى و ز عالم مكدرى..
آرمان صائمى
#آرمان_صائمى #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
رفتى
رفتى و خالى كرده اى دورو برم را
رفتى و پاشيدى تمام لشكرم را
زينب سراغت را كه مى گيرد عزيزم
از شرم خود بالا نمى گيرم سرم را
رفتى...غرور مرد خيبر را شكستى
حالا بيا و جمع كن خاكسترم را
خانم من!حالا كه تو پرواز كردى
ديگر نمى بيند كسى بال و پرم را
زهرا نميدانى چه كردى با دل من
چشم انتظارم لحظه هاى آخرم را
هرشب حسن درخواب مى گويد مغيره
دست از سرش بردار..كشتى مادرم را
–
كنج خرابه مى رسد روزى كه دختر
با گريه مى گويد كه عمه..معجرم را..
از زجر مى ترسم..نگاهش ترس دارد
لرزه مى افتد از نگاهش پيكرم را
شاعر؟؟؟؟
#شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_حضرت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمیه #شعر_مرثیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
اشک مناجات
اشک مناجات سحر را میخرد زهرا
گریه کن خونین جگر را میخرد زهرا
وقتی شریکت شمع باشد سود خواهی برد
پروانه بی بال و پر را میخرد زهرا
از عیش دنیا با خبر باشی ضرر کردی
از عیش دنیا بی خبر را میخرد زهرا
هی این در و آن در میزنی تا در به در گردی
وقتی گدای در به در را میخرد زهرا
باید درِ این خانه کسب اعتباری کرد
آن نوکران معتبر را میخرد زهرا
گاهی حوالی حسینیه کمی بنشین
گوشه نشین اینگذر را میخرد زهرا
هر آنچا که در چَنته داری خرج اشکت کن
فردای محشر چشم تر را میخرد زهرا
اندازه بال مگس خرج حسینش کن
این قطره های مختصر را میخرد زهرا
از ساعتی که سینه او زیر سم ها رفت
سینه زنان این پسر را میخرد زهرا
شاعر؟؟؟
#شاعر_نامشخص #شعر_روضه #شعر_شهادت_حضرت_زهرا #شعر_شهادت_صدیقه_طاهره #شعر_فاطمی #شعر_فاطمیه #شعر_مناجات_حضرت_زهرا
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
ای وایِ من
هیزم رسید و آتشی از در بلند شد
ای وایِ من که نالهی مادر بلند شد
مامور شد به صبر علی ، از سکوت او
سو استفاده کرد ستمگر بلند شد
با جمعی از ارازل و اوباش ریخت و
پایش برایِ کُشتنِ مادر بلند شد
در را شکست او ، کمرِ شیعه را شکست
طوری که وای وایِ پیمبر بلند شد
طوری زدند خاطرشان جمع جمع شد
طوری زدند نالهی حیدر بلند شد
با این همه همینکه علی بین کوچه رفت
دیوار را گرفت از آن در بلند شد
دستش رسید دامن مولا ولی شکست
از بس قلاف تیغ مکرر بلند شد
زینب شنید گریهی در آه میخ را
زینب گریست دادِ برادر بلند شد
کُنج خرابه هم چقدر یاد مادر است
وقتی دوباره گریهی دختر بلند شد
این راه فاطمه است که سر بر ولی دهیم
اینگونه بود شیعه اگر سر بلند شد
حسن لطفی
#شعر_شهادت_محسن_بی_علی #شعر_فاطمیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
دفاع ولایت
برای روضه که شبهای تار لازم نیست
مدینه،کوچه و گرد و غبار لازم نیست
برای اینکه شما یاس خانه ام باشی
گل همیشه بهارم، بهار لازم نیست
دعای فاطمه یعنی سپاه پشت علی
همیشه پیش علی ذوالفقار لازم نیست
همینکه بسته شود دست همسرت کافی است
که ضرب و شتم زن باردار لازم نیست
و کوچه پر شده از دود و آتش و هیزم
برای معرکه آتش بیار لازم نیست
گلاب از گل آتش گرفته می آید
گلاب گیر مدینه فشار لازم نیست
برای من تو شهید مدافع حرمی
که در دفاع ولایت شعار لازم نیست
من از حکایت این خانواده فهمیدم
برای فاطمه سنگ مزار لازم نیست
نادر حسینی
#شعر_شهادت_محسن_بی_علی_ #شعر_فاطمیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
الجار ثم الدار
روز آری روز ، اما تیره بود و تار بود
آنچنان که راویان گفتند شب انگار بود !
پس دوباره امت موسی به هارون پشت کرد
پشت پرده دست های سامری در کار بود
می شمرد آن روز آفت در میان مزرعه
دانه دانه دانه های پوک را ، خروار بود
آنچه در آن کوچه می زد با دل همسایه ها
داد هم رنگی ، نمای سنگی دیوار بود
ابتدا خودخواه ها بعداً خدا خواهان شهر
غیر از این معنا مگر
الجار ثم الدار” بود؟! آنکه زد تنها میان شهر پیغمبر ، دریغ ! سنگ زهرا را به سینه ، لاجرم مسمار بود فاش با بی حرمتی ها دست رد خورد عاقبتسینه ای کز معرفت گنجینه ی اسرار بود آنچه بعد از فاطمه روی سر زینب نشست ای ! گرد یتیمی بود یا آوار بود مهرداد مهرابی #شعر_شهادت_محسن_بی_علی_ #شعر_فاطمیه ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
حَورا
نام تو را آیینه حَورا میگذارد
یعنی که گل بر صورتت جا میگذارد
ثابت شده حتی نسیم صبحگاهی
تاثیر بر گلبرگ طوبی میگذارد
یا فاطرُ یا فاطمه یعنی که سجده
بر نام تو اسما حسنی میگذارد
ای آنکه بعد نام پاکت هر امامی
ذکر
سلام الله علیها” میگذارد افتاده ای روی زمین، ای آنکه هر روز سر بر قدومت عرش اعلی میگذارد ای آیه ی تطهیر، شرحش سخت باشد نامحرمی بر چادرت پا میگذارد یک سایه نامحترم در زیر چشمت داغ تو را بر قلب دنیا میگذارد ذکر نفس های تو هر دمیا علی” بود این بار را مسمار آیا میگذارد افتاد بار شیشه ات در خانه، اما بر شانه ی ما بار غم را میگذارد محسن حنیفی #دهه_محسنیه #شعر_شهادت_محسن_بی_علی_ #شعر_فاطمیه ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
نام علی را هر نفس تکرار می کرد
افلاک را از نور خود سرشار می کرد
بر عهده رزق عالم لاهوت را داشت
روح الامین در منزل او کار می کرد
هر روز مانند نبی معراج می رفت
تا خویش را در آینه دیدار می کرد
آیینه بود و در تجلی کمالش
نور حسین خویش را اظهار می کرد
درگاه قدس از مقدم او نور می خواست
پس به غبار راه او اصرار می کرد
درکش برای خاطر خورشید سخت است
آتش چرا با چادرش پیکار می کرد
بی اذن آتش در رواق خانه آمد
ترغیب بی شرمانه ی مسمار می کرد
تا میخ در راه دگر را پیش گیرد
از او تمنا حیدر کرار می کرد
دستار زهرا در تب او سخت می سوخت
خیلی گلایه از در ودیوار می کرد
ای کاش قدری تازیانه نرم خو بود
با دست زهرا مهربان رفتار می کرد
با چارچوب در غمش را قاب کردند
رنگ کبودی، جلوه اش را تار می کرد
باغ فدک گلزار گلهای بنفشه است
یاد از رخ نیلی او بسیار می کرد
محسن حنیفی
#شعر_شهادت_محسن_بی_علی_ #شعر_فاطمیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
مادری از نفس افتاده
مادری از نفس افتاده و غوغا شده است
وسط همهمه گم ناله زهرا شده است
فی بیوت اذن الله فراموش شد و
پای آلوده ترین ها به حرم وا شده است
آتشی که همه جا آب زمینش زده است
بانی سوختن ِ خانه دریا شده است
بین این چل نفر و آتش و مسمار و غلاف
بر سر کشتن ریحانه چه دعوا شده است
ناله زد فضه خذینی پسرم را کشتند
یل شش ماهه فدای سر بابا شده است
دست خیبر شکن و بند ؟ خدا رحم کند
قامت فاطمه از شرم علی تا شده است
ای یهودی مدینه تو مسلمانی کن
اسدالله ، درین معرکه تنها شده است
فتنه قد کرده عَلَم ، غیر دو تن یا که سه تن
همه ی شهر درین حادثه رسوا شده است
معجر فاطمه یک بار دگر غوغا کرد
بند با معجزه از دست علی وا شده است
بند شد باز ولی حرمت سادات شکست
وقت دلواپسی زینب کبری شده است
محمد حسین رحیمیان
#شعر_فاطمیه #شعر_شهادت_محسن_بی_علی_
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
آه و واویلا
کسی که مِهر نبی پُر نموده جامش را
ز خاطرش نبرَد لحظهای غلامش را
سلام میدهد و دلخوشم ز مرحمتش
که مرتضی برساند به ما سلامش را
طبیب خانهی عشق است و بارها دیدیم:
شفا گرفته مریضی که برده نامش را
بهشت، هدیهی زهرا به عاشقان علیست
خدا به فاطمه داد اختیار تامش را
شُکوه منزلتش همچو لیلهالقدر است
بجز علی نشناسد کسی مقامش را
سلاح گریهی او تا ابد مجسم کرد
نمای محکمی از جلوهی قیامش را
کسی که روز جزا هم به زیر منت اوست
شبانه آمده یاری کند امامش را
اگرچه نیمی از عمرش کنار مولا بود
گذاشت پای ولای علی تمامش را
زمانه ای که به دل بغض مرتضی را داشت
گرفت پشت در خانه انتقامش را
صبا به شعلهی آتش بگو زبانه مکش
زبان بگیر و نگهدار احترامش را
مپیچ دور تنش، غنچه دارد این مادر
مگر نمیشنوی پشت در، کلامش را
صدای نالهی زهراست آه و واویلا...
دوباره محشر کبراست، آه و واویلا...
محمد زوار
#دهه_محسنیه #شعر_شهادت_محسن_بی_علی_ #شعر_فاطمیه
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
قبول کن
قبول کن تو مرا تا که مستجاب شوم
دوباره گریه کنِ مادرت حساب شوم
مرا خرابِ خودت کن، خرابِ غیر نکن
ز محضرت بروم هر کجا، خراب شوم
به هر دری که زدم قبل تو جواب شدم
به هر دری بزنم بعد تو جواب شوم
خودت کشیدی ام از چاه معصیت بیرون
نخواستی که زمینگیرِ منجلاب شوم
بیا که سوختم از درد دوری ات عمری
بگو چقدر، بگو تا به کی عذاب شوم؟
به برکت نظرت، در عزای فاطمیه...
دوباره نوکر این خانه انتخاب شوم
زمان روضه ی سخت بتول، چون اسپند
میان شعله ی آتش پر التهاب شوم
چه عاشقی است که با درد، فاطمه می گفت:
فدای غربت و اشکِ ابوتراب شوم
برای اینکه نبندند دست حیدر را
به خون سینه ی خود پشت در، خضاب شوم
سریع فضه بپوشان رخ کبودم را
علی خجل بشود، از خجالت آب شوم
حسین تشنه نمانَد، حسین را دریاب
فدای تشنگی اش زیر آفتاب شوم
محمد جواد شیرازی
#شعر_فاطمیه #شعر_شهادت_محسن_بی_علی_
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
طفل بیگناه
در کوچه سد کردند راه مادرم را
کشتند طفل بیگناه مادرم را
گرچه برای ادعای خود سند داشت
رد کردهاند اما گواه مادرم را
با نالههایش شهر یاد حق میافتاد
طاقت نیاوردند آه مادرم را
پشت سر حیدر زمین افتاد زهرا
بردند چون پشت و پناه مادرم را
دلگیرم این شبها هوای گریه دارم
پوشانده ابری روی ماه مادرم را
با چشمها منظور خود را میرساند
زیر نظر دارم نگاه مادرم را
هروقت بابا میرود از خانه بیرون
باید ببیند قتلگاه مادرم را
آرش براری
#آرش_براری #شعر_فاطمیه #شعر_شهادت_محسن_بی_علی_
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
وای مادرم
خواست خاموش کُنَد دور و بَرَش را که نشد
پشتِ در جمع کُنَد بال و پَرَش را که نشد
در آتش زده شد ضربدرِ ضربهی پا
خواست تا دفع کُنَد ضربِ دَرَش را که نشد
تاکه در خورد به او دادِ علی در آمد
هرچه او کرد نفهمد اثرش را که نشد
آتش ، جمعیت ، داد ، در ، دود ، علی
خواست از اینهمه گیرد خبرش را که نشد
خم شده تا نرسد بر پسرش زخمی تیز
تا به گهواره ببیند پسرش را که نشد
تاکه فهمید کشیدند علی را بُردند
رفت با دست بگیرد کمرش را که نشد
تا به مسجد برسد آنقدری راه نبود
رفت... بستند مسیرِ گذرش را که نشد
قنفذ آمد نگذارد برسد تا مسجد
تا مغیره شکند بال و پَرَش را – که نشد
گرچه او رد شد و تا خانه علی را آورد...
خواست پنهان بکند زخمّ سرش را که نشد
حسن لطفی
#حسن_لطفی #شعر_فاطمیه #شعر_شهادت_محسن_بی_علی_
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
با ضرب پا
با ضرب پا افتاد گل، گلزار خونی شد
در بی هوا پرتاب شد، دیوار خونی شد
خیلی نمی دانم چه پیش آمد ولی ناگاه
گل غرقِ خون شد، تیزیِ مسمار خونی شد
وقتی دو دستش بسته شد با ریسمان صبر
چشم پر آب حیدر کرار خونی شد
از بس فشار آمد به بار شیشه ی آن گل
روی سپید غنچه اش انگار خونی شد
بالقوه محسن یک حسین و یک حسن بوده
بالفعل در راه علی، آن یار خونی شد
تا سِرّ مُستودع فدا شد فضه راهی شد
بال و پر آن مَحرم اسرار خونی شد
در کربلا جسم حسین آن قدر زخمی بود
هم پیرهن، هم شال، هم دستار خونی شد
از بس که با کینه به جسمش نیزه را جا کرد
حتی لباس و دستِ نیزه دار خونی شد
محمد جواد شیرازی
#شعر_فاطمیه #شعر_شهادت_محسن_بی_علی_
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/maddahanesf
سروش
http://sapp.ir/maddahanesf
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
بله
https://ble.im/maddahanesf
گپ
https://gap.im/maddahanesf
اینستاگرام
Www.instagram.com/maddahanesf
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
بانوی عالم
دری که بوسه گه انبیای عظمی شد
چگونه بود که با ضربه ی لگد وا شد
بجای دسته گل جای احترام و سلام
شرار، قسمت آن خانه ی معلی شد
مقابل نفس بانوی عفیف علی
صدای عربده یک غریبه پیدا شد
آهای سینه زنان فاطمه زمین افتاد
کمک دهید که در بین کوچه دعوا شد
امان ز میخ که کج رفت سمت پهلو رفت
امان ز در که شکست و بلای زهرا شد
قلاف تیغ یکی و دوتا نه،خیلی بود
چگونه اینهمه ضربه به دست او جا شد؟!
اگرچه پشت در خانه رفته بود از حال
به احترام نگاه علی ز جا پا شد
سید پوریا هاشمی
سید_پوریا_هاشمی #شعر_فاطمیه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*