شعر ایام مسلمیه
سرشب بود مردم کوفه
همه درخانه هایشان رفتند
یک نفر هم نماند از آن ها
همه بى نام و بى نشان رفتند
–
باورت مى شود عزیزدلم
عده اى با دو سکه برگشتند
برق این سکه ها که بیشتر شد
دشمنان تو بیشتر گشتند
–
همه آنها که تشنه ات بودند
تشنه ى خون اکبرت هستند
قصد دارند سر تورا ببرند
تشنه ى خون حنجرت هستند
–
خسته ام..تشنه ام..فداى سرت
تو فقط فکر کاروانت باش
نکند غصه ى مرا بخورى
تو فقط فکر دخترانت باش
–
سیدى!از تو خواهشى دارم
چشم و گوشت به خواهرت باشد
وصیت مى کنم که بردارى
زرهى قد اصغرت...باشد؟؟
–
بدنم مثل بید مى لرزد
گفتنش هم چقدر دشوار است
سیدى بیشتر مواظب باش
چشم اینها پى علمدار است
–
حرمله شرط بسته با خولى
که ابالفضل را زمین بزند
قصد دارد در علقمه آقا
تیر بر چشم مه جبین بزند
–
آرمان صائمی
#آرمان_صائمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
می دهم بر تو سلام ای حضرت بالا نشین
السلام ای شمس عالم حضرت حبل المتین
کار ما دست شما افتاده از اقبال خوش
کار ما آسان نما ای جان جانان آفرین
ای امام انبیا ای آبروی اولیا
آیت الله العلی ای حضرت عین الیقین
حضرت مشکل گشا ای تو به هر دردی دوا
ای تفرج گاه تو معراج ختم المرسلین
حضرت سر سلسله ای پادشاه قافله
ای خداوند کرم ای قبله ی اهل زمین
وحی بر افلاک شد از جانب پروردگار
لافتی الاعلی لا سیف الا ذوالفقار
در مدار چشم هایت ماه کامل می شود
هرکه شد دیوانه ی عشق تو عاقل می شود
حضرت جبریل در عرش معلای خدا
می برد نام تو را تا کار مشکل می شود
فاتح بدر و حنین ای قبله گاه عالمین
کعبه هم کم کم به سمتت نیز مایل می شود
وعده دادی وقت مرگم تو قدم رنجه کنی
خاک قبر از اشک های شوق من گل می شود
ما برای دیدنت خود را مهیا می کنیم
عاقبت هرکس به دیدار تو نایل می شود
عقل ما زایل شده خوردیم بر پست جنون
زنده ایم با وعده ی انا الیه راجعون
ای تمنای نگاهم بسته بر دستان تو
جان به لب آمد ز دوری تو وایوان تو
وه چه شیرین است این بیت مطنطن یا علی
جان حیدر جان زهرا،جان زهرا جان تو
روز محشر جبرئیل با خلق می گوید به تو
یا امیرالمومنین ای جان سنه قربان تو
چرخش انگشت تو روزیِ عالم می دهد
می خورد کل فلک از سفره و از نان تو
ای بنازم ناز شستت را،به هنگام نبرد
می شود حتی خداهم مات تو،حیران تو
هر دری را باز کردی تا قیامت باز شد
یا امیرالمومنین گفتیم و عشق آغاز شد
میبرم این اشک هارا زیر ایوان نجف
تا که بنویسند من را ابر باران نجف
میرسد از عرش بر گوشم ندا وقت ورود
سجده کن بر پیشگاه شاه شاهان نجف
در روایات آمده کار فلک دست علیست
مسند قدرت شده تخت سلیمان نجف
روز میلاد تو عالم نیز مهمان خداست
میدهد هرچه بخواهد او به مهمان نجف
آخرش هم میشوم یک روز من حاجت روا
آخرش هم می روم یک روز قربان نجف
در بیان مختصر ایمان مطلق با علیست
در تمام آسمان ها حک شده حق با علیست
🔸شاعر :
#آرمان_صائمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#غدیر_عیدبزرگ_ولایت #امام_علی
#مدح_امام_علی
-
على زمام امور خدا به كف دارد
و جبرئيل از اين ماجرا شعف دارد
فقط براى اميرى سرشته شد گل او
خدا ز خلقت مولاى ما هدف دارد...
اگر نگاه همه رو به كعبه شد خيره
يقين بدان كه يك راز با نجف دارد
نجف نمادى ز درياى بى كران خداست
كه ريگ ريگ بيابان آن صدف دارد
قسم به وسعت بی انتهای ایوانش
كه خاك بارگهش بر جنان شرف دارد
-
همينكه گفت به معشوق خود بلى مولا
سپس به ما همگى گفت يا على مولا...
-
🔸شاعر :
#آرمان_صائمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_دوم_محرم
____
#ورود_به_کربلا #امام_حسین
-صدای خنده از یک سو صدای آه از یک سو
طلوع شمس از یک سو هلال ماه از یک سو
به پای شیر مردان خستگی راه از یک سو
به دریا خیرگی مادری ناگاه از یک سو
-
علم را بر زمین کوبید ساقی اینچنین باشد
که تا محشر فقط حیدر امیرالمومنین باشد
-
جوانان بنی هاشم به گرد محمل زینب
به هیبت مثل حیدر از همان آب و گل زینب
همه هستند تا که غم نیاید بر دل زینب
صدا آمد که جان ما چه دارد قابل زینب؟
-
دل ارباب ما قرص است با مردان و شیرانش
وزیر شاه ساقی و بنی هاشم به فرمانش
-
عجب حالی عجب شوری عجب دریای زیبایی
عجب آرامشی دارد..رباب و صوت لالایی
پر از گل گشته این صحرا،چه گل هایی چه گل هایی
جوانانی علی صولت و خانم های زهرایی
-
تمام دشت حیران حسین و کاروان او
فدای کاروان او فدای خاندان او
-
به زینب دست بسته...حالِ آواره نمی آید
به زینب حالت اندوه و بیچاره نمی آید
کبودی داشتن بر جسم و رخساره نمی آید
به این خانم که اصلا معجر پاره نمی آید
-
محال است از دل زینب که آه سرد برخیزد
ز کوه صبر او حتی نشان درد برخیزد
-
الهی چشم نامحرم نیوفتد بر حجاب او
حجابش جای خود اصلا نیوفتد بر نقاب او
کسی هرگز نخواهد دید چشمان پر آب او
نخواهد دید هرگز ناله ی بس کن رباب او
-
قسم خورده که تا اخر کنار یار می ماند
کما اینکه تمام ماجرا را خوب می داند
-
حسینش را تن عریان به روی خاک خواهد دید
علی اکبرش را با تنی صدچاک خواهد دید
به پای دختری خار و خس و خاشاک خواهد دید
ربابش را فقط افسرده و غم ناک خواهد دید
-
ولیکن دم نخواهد زد چرا که استوار است او
شبیه رافت مولا شبیه ذوالفقار است او
-
میان خیمه ها باید ببیند غارت معجر
بماند بی پناه و بی کس و بی یار وبی یاور
حسینش را ببیند بر زمین اما بدون سر
خدا صبرش دهد وقتی که بیند نیزه ی اصغر
_
به دوشش می کشد این بار را خانم به تنهایی
نمی بیند ولی چشمش به غیر از اوج زیبایی
-
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_چهارم_محرم
___
#طفلان_حضرت_زینب
#حضرت_زینب
بسم الله الرحمن الرحیم دوطفلاان
-
مرا قابل نمی دانی و یا اولاد خواهر را؟
قسم باید دهم یعنی تورا و جان مادر را؟
نگاهی کن تو قد و قامت این دو دلاور را
به سر بستند یا زهرا به بازو نام حیدر را
-
به رگ هاشان فقط خون علی می جوشد از غیرت
علی هیبت علی شوکت علی سیرت علی صولت
-
به زینب نه نگو جان یل ام البنین..باشد؟
خدارا خوش نمی آید که زینب شرمگین باشد
خجل از روی لیلا و رباب و آن و این باشد
نبینم پیش خواهر چشم هایت بر زمین باشد
-
چه فرقی می کند بی تو برایم زندگی اصلا؟
نباشی تو برادرجان چه کاری بهتر از مردن؟
-
برادر جان ز عمق دل برایت آه آوردم
چرا که تحفه ای ناچیز بهر شاه آوردم
دوتا گلدسته آوردم دو پاره ماه آوردم
تو اوج قله ای و من به دوشم کاه آوردم
-
فقط نه بچه های من سر زینب فدای تو
خودم هم میروم میدان فدایی شم به پای تو
-
به فکر من مباش اصلا چراکه غم ندارم من
تورا دارم..همین کافیست..چیزی کم ندارم من
به غیر از تو کس و کاری در این عالم ندارم من
مبادا با خودت گویی..خدا..مرهم ندارم من
-
نمرده خواهرت اشک غریبی تورا بیند
ببیند بی کسی ات را به حال خویش بنشیند؟
-
مشو راضی ببینند این دو اشک و آه زینب را
میان خیمه ها وضع حجاب نامرتب را..
به رخساره کبودی و نشانِ خونِ بر لب را
تن بی جان تو روی زمین و نعل مرکب را
-
نمی آرند طاقت دست های بسته ی من را
مشو راضی ببینند این دو پای خسته ی من را
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم الله الرحمن الرحیم
-
#حضرت_عبدالله_بن_حسن_علیه_السلام
-
می وزد باد گرم در صحرا
همه ی دشت گرم و سوزان است
یک پسر بچه از تبار حسن
چشم بر راه اذن میدان است
-
مثل باباش غیرت الله است
در رگش خون مجتبی دارد
دید ارباب با لب تشنه
هی به میدان برو بیا دارد
-
رفت اکبر صنوبرانه ولی
نیست غیر از خیال تصویرش
آه..ارباب ما چه حالی بود
پیر شد پای نعش آن شیرش
-
-
یک به یک دید از دم خیمه
صحنه هارا و بیشتر می سوخت
کودکانه خدا خدا می کرد
لب و دندان خود به هم می دوخت
-
بعد از آن نوبت برادر بود
برود تا که پر بگیرد او
نامه آورده خدمت ارباب
برود جان کند فدای عمو
-
مشت خود را به دست خود میزد
دلخور از بخت خویش و اقبالش
در حرم مانده بود عبدالله
خیمه ها گشته بود گودالش
-
گفت با خود که میروم پیشِ
عمه زینب،ضمانتم بکند
قسمش میدهم به جان عمو
تا که شاید شفاعتم بکند
-
عمه زینب اگر نشد راضی
عمو عباس دست گیر من است
قسمش میدهم به خاک پدر
بسکه او عاشق امام حسن است
-
ناگهان دید از دل میدان
که عمو دست بر کمر آمد
وای ساقی ز صدر زین افتاد
از لب آب این خبر آمد
-
همه ی دلخوشیش شد بر باد
دیگر اصلا نبود اورا تاب
بعد ساقی حرم ز هم پاشید
چه خبر بود خیمه گاه رباب...
-
همه رفتند او فقط مانده
طفل شش ماهه رفت او جا ماند
گفت با خود مگر نمی بینی؟
که عمو بی پناه و تنها ماند
-
آمد از خیمه اش برون،شاید
عمه اش را کند دگر راضی..
متوسل به حضرت زهرا
شده با گریه بهر اعجازی
-
گفت عمه،بخاطر مادر...
به خدا طاقت نشستن نیست
لشکر کفر دوره اش کردند
چشم من را قرار دیدن نیست
-
ناگهان یک صدا به گوش آمد
که نداری مگر تو کینه ی او؟
حرمله!هوش و گوش و با دقت
یک سه شعبه بزن به سینه ی او
-
آسمان دلش شد ابری و
دست خود را کشید،راهی شد
پا برهنه رسید در گودال
قسمت چشم او سیاهی شد
-
دید افتاده بر زمین ارباب
چشم هایش به آسمان باز است
مطمئن شد دگر امیدی نیست
مطمئن شد که وقت پرواز است
-
عمر سعد گفت با لشکر
دست اورا جدا کنید از تن
بزنیدش..امان به او ندهید
که نماند ثمر ز باغ حسن
-
بغلش کرد لحظه ی آخر
اشک از چشم آسمان افتاد
آخرش هم به آرزوش رسید
به روی سینه ی عمو جان داد
#آرمان_صائمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
🏴 اشعار #شب_هفتم_محرم
____
#حضرت_علی_اصغر
باز هم نوبت آن است قمر در آيد
يك تنه آمده تا پشت پدر در آيد
آمده يارى بابا بكند اى جانم
آمده بلكه از او نيز سپر در آيد
چون پدر تشنه لب است آب نمى خواست على
اين چنين از گل ارباب پسر در آيد
به روى دست گرفته ست على را بالا
يك نفر مرد از آن قوم مگر در آيد
حرمله چله رها كرد گلو درهم شد
داد بى داد از آن دم كه خبر در آيد
آنقَدَر تير فرو رفت كه ديگر اصلا
چاره اى نيست به جز اينكه ز پر در آيد
نيزه دارش سر او را به زمين مى انداخت
تا كه از مادر او خون جگر در آيد
-
حرمله خير نبينى چِقَدَر بى رحمى
تير بر قلب زدى تا ز كمر در آيد
-
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
✅ ولادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم)
🔻آرمان صائمی
شب احرام و مناجات همه خاکی هاست
شب حیرت زدگی همه افلاکی هاست
نفسش پاک تر از پاک تر از پاکی هاست
رتبه ی اولِ شیدایی و بی باکی هاست
این زمین پر شده با آمدنش از برکات
آی بر احمد و برآل محمد صلوات
شهر را آمدنش غرق تلاطم کرده
عشق را بر همه افلاک تحکم کرده
باده ی عاشقی اش را به ته خم کرده
و خدا نیز به این لحظه تبسم کرده
او رسیده ست که تا بار جهان بردارد
پرده از سیطره ی باغ جنان بردارد
انبیا نیز همه شیفته و حیرانش
می وزد عطر خدا از نفس و ایمانش
همه سرمست ز الحان و دم قرآنش
منتقل کرده دمش را به برادرجانش
تا علی دید در آئینه رخ چون ماهش
لا اله آمد و چسبید به الا اللهش
چِقَدَر فاصله را تا به خدا کم کردی
شاخه ی خشک درختمکه تو تاکم کردی
محملت رد شده از جاده خاکم کردی
ای دمت گرم که از عشق هلاکم کردی
حق بده!شوکت تو سیر تماشا دارد
و اگر کعبه دَرَد سینه ی خود جا دارد
چه شکوهیست قیامی که تو داری آقا
ملکوتیست کلامی که تو داری آقا
سِرّ مستور پیامی که تو داری آقا
پر عشق است سلامی که تو داری آقا
از تو داریم سلامی پر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
ششمین اختر تو آینه ی حیدر بود
صادقِ آل علی جذبه ی پیغمبر بود
روایِ کرب و بلا بود و دلش اطهر بود
پیر میخانه ی ما گریه کنِ مادر بود
دل زهرایی او صحبت صادق دارد
از نگاهش چقَدَر دشت شقایق دارد
هشتمین رازخدا..صومعه عندالله است
روز وشب ورد لبش مدحت ثارالله است
جمع خوبیست به والله که عین الله است
شیخ این قافله معروف به قال الله است
هرچه داریم ز انفاس و کلامش داریم
همه از برکت اخلاص و قیامش داریم
#پیامبر_اکرم صلی الله علیه و آله وسلم
#آرمان_صائمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
شب احرام و مناجات همه خاکی هاست
شب حیرت زدگی همه افلاکی هاست
نفسش پاک تر از پاک تر از پاکی هاست
رتبه ی اولِ شیدایی و بی باکی هاست
این زمین پر شده با آمدنش از برکات
آی بر احمد و برآل محمد صلوات
شهر را آمدنش غرق تلاطم کرده
عشق را بر همه افلاک تحکم کرده
باده ی عاشقی اش را به ته خم کرده
و خدا نیز به این لحظه تبسم کرده
او رسیده ست که تا بار جهان بردارد
پرده از سیطره ی باغ جنان بردارد
انبیا نیز همه شیفته و حیرانش
می وزد عطر خدا از نفس و ایمانش
همه سرمست ز الحان و دم قرآنش
منتقل کرده دمش را به برادرجانش
تا علی دید در آئینه رخ چون ماهش
لا اله آمد و چسبید به الا اللهش
چِقَدَر فاصله را تا به خدا کم کردی
شاخه ی خشک درختمکه تو تاکم کردی
محملت رد شده از جاده خاکم کردی
ای دمت گرم که از عشق هلاکم کردی
حق بده!شوکت تو سیر تماشا دارد
و اگر کعبه دَرَد سینه ی خود جا دارد
چه شکوهیست قیامی که تو داری آقا
ملکوتیست کلامی که تو داری آقا
سِرّ مستور پیامی که تو داری آقا
پر عشق است سلامی که تو داری آقا
از تو داریم سلامی پر عطر و برکات
باز بر احمد و بر آل محمد صلوات
ششمین اختر تو آینه ی حیدر بود
صادقِ آل علی جذبه ی پیغمبر بود
روایِ کرب و بلا بود و دلش اطهر بود
پیر میخانه ی ما گریه کنِ مادر بود
دل زهرایی او صحبت صادق دارد
از نگاهش چقَدَر دشت شقایق دارد
هشتمین رازخدا..صومعه عندالله است
روز وشب ورد لبش مدحت ثارالله است
جمع خوبیست به والله که عین الله است
شیخ این قافله معروف به قال الله است
هرچه داریم ز انفاس و کلامش داریم
همه از برکت اخلاص و قیامش داریم
#آرمان_صائمی
#شعر_ولادت_امام_صادق_ع
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_زهرا #مرثیه_حضرت_زهرا
بهار زندگی ام را خزان مکن باشد؟
مرا به سوگ خودت امتحان مکن باشد؟
بمان و خانه ی مان را به نور روشن کن
بمان و خون به دل کودکان مکن..باشد؟
غذا که خواست عزیزم؟تو استراحت کن
تو کار با بدن ناتوان مکن…باشد؟
مگیر روی خودت را..علی دلش تنگ است
خراب بر سر من آسمان مکن…باشد؟
که گفته بود که تو رفتنی شدی خانم؟
نگاه بر دهن این و آن مکن..باشد؟
🔸شاعر:
#آرمان_صائمی
مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری
■خوب
■پرمحتوا
■وارزشمندگرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
https://zil.ink/maddahanesf
╚═══💫💎═╝
╭┅─────┅╮
🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید
╰┅─────┅╯
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
سرت سلامت
سر کویت اگر قرار من است
خنده های تو نوبهار من است
به جنون آمده قلم امشب
کلمه..واژه در حصار من است
دست های دلم پر از خالیست
عشق تو بین کوله بار است
پی تو در به در به هر سویم
آری این نیز روزگار من است
زنده ام بی تو...خاک بر سرمن
دفتر شعر سوگوار من است
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
حال و روز دلم زمستان است
ابر چشمم همیشه باران است
رو سیاهم ولی مرا دریاب
به خدا نوکرت پشیمان است
به مسیح دم تو محتاجم
چاره کن حال من پریشان است
نیمی از قصه نیمه ی رمضان
نیمه ی بعد نیمه شعبان است
دائما روز وشب خودت آقا
بر لبت ذکر یا حسن جان است
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
سایه ات هست بر سرم آقا
مثل تو نیست در کرم آقا
گر بمیرم به غیر خانه ی تو
عرض حاجت نمی برم آقا
از تو فرمان و از همه عالم
چشم آقا..نوکرم آقا
بوده مهر تو از همان اول
در رگ و شیر مادرم آقا
میرسد روز خنده ی زهرا
ای پناه همه حرم آقا
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
تو حسينى و يا كه تكرارش
جلوه اى از نگاه خَمّارش
بين سجاده ات دعايم كن
بيش از اينها شوم گرفتارش
دستِ من نيست بى قرارىِ من
چه كنم؟دلبرى شده كارش
تو خودت مستِ ساقى اش هستى
اى فداى تو و علمدارش
ماهمه گیر لطف اربابیم
همه درگیر لطف بسیارش
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
از فراقت عجيب مى سوزم
وقت اَمّّن يُجيب مى سوزم
آتش از تو وجود دل با من
امر كن عنقريب مى سوزم
حرف آتش شده،به جان خودت
ياد شيب الخضيب مى سوزم
تا زمانی که جان به تن دارم
از غم بوى سيب مى سوزم
خواب دیدم که در رکاب شما
من شبیه حبیب می سوزم
هرکجایی همیشه قلبت شاد
هرکجایی سرت سلامت باد
آرمان صائمی
#آرمان_صائمی #شعر_ولادت_امام_زمان
مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری
■خوب
■پرمحتوا
■وارزشمندگرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
https://zil.ink/maddahanesf
╚═══💫💎═╝
╭┅─────┅╮
🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید
╰┅─────┅╯
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠
#شهادت_امام_صادق_ع
پيرِمردى كه بينِ سجاده
همه دم ذكرِ او خدا میبود
كنجِ اين خانهى پُر از ماتم
روحِ او از تنش جدا مىبود
روضههاى مدينه را مىخواند
روضهى كوچه و درو ديوار
در خودش سخت میشكست آقا
تاكه میگفت از در و مسمار
ناله میزد از تَهِ جگرش
گريههايش چه گريه آور بود
نفسش حبس میشد و میگفت
مادرم نوبهارِ حيدر بود
شبى اما به ناگهان دشمن
به درِ خانهاش شراره كشيد
او كه سرگرمِ ذكرِ يا رب بود
شعلهها را به چشم خود مىديد
سر سجاده دورهاش كردند
در دلش اضطرابِ عالم بود
كودكانش به گريه اُفتادند
دورِ دستش طناب را بستند
نه عبايى و نه عصايى داشت
پا برهنه بدونِ نعلينش
به دلش يادِ ماجرايى داشت....
كه همه جانِ او به درد آورد
به گمانم خراب مولا شد
اين مدينه چقدر بى رحم است
تازه داغِ طناب مولا شد
نانجیبی به نام ابن ربیع...
به سرش نعره زد كه حركت كن
پشتِ مركب دوان دوان با من
تو بيا و اداى غربت كن
پشت مركب زمين فتاد آقا
اى حرامزاده ! كمى آرام
پا برهنه كه مىبری او را
از چه رو مىدهى به او دشنام؟
يادِ يك ماجرا دلش سوزاند
ماجرايى كه ماجرا دارد
ماجراى سه ساله و عمه
داغِ شام و خرابهها دارد
ياد آن لحظهاى كه عمهى او
بين نامحرمان گذر مىكرد
هر زمان كه سه ساله مىترسيد
عمهاش جسم خود سپر مىكرد
#آرمان_صائمی
مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری
■خوب
■پرمحتوا
■وارزشمندگرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅─────┅╮
🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید
╰┅─────┅╯
💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠